ديدار با استاد جلال ذوالفنون، نوازنده سه تار
موسيقي ملي در دام سودجويان
|
|
عكس ها: گلناز بهشتي
سما بابايي
نام سه تار كه مي آيد، همه بي اختيار ياد جلال ذوالفنون مي افتند، چرا كه اين استاد برجسته، تمام عمر خويش را صرف نواختن و آموزش اين ساز كرده است.
هميشه فراهم شدن فرصت ديداري با وي و پاي صحبت هايش نشستن غنيمتي است پربها كه شايد به آساني به دست نيايد، اما اگر اين فرصت فراهم شد مي تواني تا روزها سرمست از صداي سازي باشي كه او وقت آموزش به شاگردي مي نوازد.
ذوالفنون ساز را كه در دست مي گيرد، عاشقانه ترين نواي هستي را رقم مي زند. اين گفت وگو در آموزشگاه موسيقي سازبارون شكل گرفت. در اين متن كه سه تار در گوشه گوشه اش آن را زينت داده است همراه با سروش قهرمان لو كه استاد، او را به شوخي و جدي سخن گوي مكتب موسيقي ذوالفنون مي نامد، همراه بوديم.
استاد ذوالفنون با مهرباني و دقت به سؤالات پاسخ مي گويد؛ فارغ از ژست هايي كه بزرگي مانند او مي توانست بگيرد و او نمي گيرد.
از مكتب موسيقي ذوالفنون كه حرف مي زند، تمام وجودش سراپا شوق مي شود و حرارت؛ انگار آينده اي روشن را مي بيند كه تو قادر به درك آن نيستي.
با افتخار از كنسرت هايي كه با هدف ترويج فرهنگ موسيقي شكل مي گيرد، مي گويد و ساعتي گفت وگو با او مي تواند تو را به فضايي ببرد كه شايد تا مدت ها ديگر نتواني آن را تجسم كني.
تفكر شكل گيري مكتب ذوالفنون چگونه شكل گرفت؟
من معتقدم كه هم اكنون موسيقي ملي، از مسير اصلي خود منحرف شده و در دام سودجويي ها و جاه طلبي ها و هواهاي نفساني اسير گشته و جالب اينجاست كه اكثر كساني هم كه در فضاي موسيقي ايران هستند آنقدر با معيارهاي غلط و فضاي مسموم خود خوگرفته اند كه توجهي به اين موضوع ندارند؛ بنابراين براي رهايي از اين فضاي مسموم، نياز به يك تحول بزرگ و اساسي است.
فكر نمي كنيد رسيدن به اين اهداف، نيازمند بودجه اي هنگفت باشد؟
قطعاً و به همين خاطر ما از علاقه مندان موسيقي دعوت كرده ايم كه در اين راه به ما كمك كنند. ما به عنوان يك نهاد خصوصي عمل خواهيم كرد و بنابراين ازكمك هاي دولتي محروم هستيم و تمايلي هم به دريافت اين كمك ها نداريم. بنابراين تنها علاقه مندان موسيقي هستند كه مي توانند به ما كمك كنند.
البته نتيجه راه اندازي اين مركز، بدون شك در آينده مشخص خواهد شد و نبايد اين انتظار وجود داشته باشد كه نتيجه آن در آينده اي نزديك خود را نشان دهد؛ همان طور كه وقتي مركز حفظ و اشاعه موسيقي پيش از انقلاب تشكيل شد و بزرگ ترين و برترين موسيقي دانان ايراني از آنجا سر بر آوردند كه هم اكنون در حال فعاليت هستند و در زمان تأسيس، انتظاري به اين شكل از آن نمي رفت.
از حضور اهالي موسيقي هم بهره خواهيد برد؟
اميدوارم كه اين تفكر چنان همگاني شود كه تمام موسيقي دانان براي شركت در آن از خود تمايل نشان دهند و ما را ياري دهند.
فكر مي كنيد كه رسيدن به اين اهداف تا چه اندازه با كمك هاي مردمي امكان پذير باشد؛ به خصوص آنكه ما در اين زمينه تجربه باغ هنر بم را هم داشته ايم كه نتوانست چندان متكي به كمك هاي مردمي باشد؟
ما در اين مركز به هيچ عنوان داراي تفكرات اقتصادي نيستيم. اين حركت ابتدا آغاز مي شود و پس از آنكه نتايج خود را نشان داد، اهالي هنر و مخاطبان موسيقي تشويق خواهند شد تا در اين زمينه اقدامات مؤثرتري انجام دهند؛ به خصوص آنكه دغدغه ما بيش از هر چيز، فرهنگي است و اميدواريم كه به تدريج بتوانيم اين علاقه را در بين مخاطبان خود به وجود آوريم. اگر سهم مخاطبان در شكل گيري موسيقي كم است، قسمت عمده اي از مشكل به خودمان باز مي گردد كه به راحتي با مخاطبان ارتباط برقرار نكرده ايم و اگر ارگان هاي موسيقي وظيفه خود را انجام نمي دهند ما نيز نبايد پاي خود را پس بكشيم. ما بايد در اين راه سرمايه گذاري هاي بسياري را انجام دهيم و بايد هر كس كه مي تواند كار خود را انجام دهد. بايد سلاحي برداشت و به جنگ تمام ناملايمات رفت و نبايد به راحتي دلسرد شد.
چقدر اميدواريد تا مركز حفظ و اشاعه بتواند به اهداف خود برسد؟
ما اميد بسياري براي رسيدن به اين اهداف داريم. متأسفانه از آنجا كه در موسيقي ايران از اين اقدامات كمتر انجام شده است، از نظر بسياري بعيد به نظر مي رسد تا اقدامي كه بر اساس يك تفكر انجام مي گيرد موفق باشد؛ در حالي كه ما مي خواهيم اين تفكر را زنده كنيم و بنابراين تمام كساني كه در اين راه همراه ما باشند جزو همكاران ما به حساب مي آيند و طي آن از تمام شنونده هاي موسيقي و به خصوص اهالي موسيقي براي رسيدن به اين هدف ياري مي طلبيم.
سروش قهرمان لو: ما به دنبال اين هستيم تا تمام شنونده هايي كه با موسيقي قهر كرده اند را با آن آشتي دهيم و حتي شنونده هاي تازه اي هم براي موسيقي ايراني فراهم كنيم. از طرفي مي خواهيم امكاناتي را در اختيار مردم قرار دهيم تا براي ديدن يك برنامه در صف هاي طولاني نايستند يا قيمت هاي برنامه ها به اندازه اي گران نباشد كه بسياري نتوانند از آن استفاده كنند. ما در مناطق محروم كه بسياري از آنان هيچ گونه آشنايي با سازهاي موسيقي ايران ندارند به اجراي برنامه مي پردازيم كه به اين وسيله، مردم را با موسيقي آشنا خواهيم كرد و علاوه بر آن، نوعي فرهنگ سازي خواهيم كرد. از طرفي بسياري از فارغ التحصيلان موسيقي، بازار كار ندارند و ناشران اعتمادي به كار آنان ندارند. وقتي اين همگامي به وجود آيد، بسياري از مشكلات از بين خواهد رفت و شاهد پويايي موسيقي ايراني خواهيم شد.
ممكن است در مورد اهداف اين مركز توضيح دهيد؟
اهداف اين مركز در سه بخش آموزش، ارائه كنسرت و توليد آثار هنري خلاصه مي شود. ارائه كنسرت رايگان- به خصوص براي مناطق محروم- از اهميت بسياري برخوردار است و علاوه بر آن، سعي خواهيم كرد تا با كشف و پرورش استعدادهاي جوان، امكان ارائه برنامه يا توليد آلبوم را در اختيارشان قرار دهيم و سرانجام آنكه اين مركز، در نظر دارد تا در توليد و پخش محصولات فرهنگي استعدادهاي جوان گام بردارد. اشاعه موسيقي امري ضروري و يكي از اركان فرهنگ جامعه است؛ بنابراين مقداري از اين مسير به بخش خصوصي برمي گردد.
يعني اهدافي كه سازمان هاي دولتي بايد در پي يافتن آن باشند؟
دقيقاً؛ اين اهدافي كه ما در نظر داريم، اهدافي هستند كه نيل به آنان وظيفه ارگان هاي دولتي است اما از آنجا كه اين ارگان ها علاقه چنداني به اين مسائل ندارند، در نظر داريم كه خود، آن را انجام دهيم، زيرا بيكارنشستن در اين زمان، به هيچ عنوان راه درستي نيست.
البته طي اين سال ها، بسياري دم از تحول موسيقي مي زنند؛ بدون آنكه اقدامي عملي انجام داده باشند؟
بله، چگونگي تحول و ارائه راه حل نيز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است كه اگر اين موضوع درست باشد مي تواند موسيقي را در مسير درست خود هدايت كند و اگر نه، نتيجه چنداني در پي نخواهد داشت.
نقش مخاطب را در موسيقي ايراني چگونه ارزيابي مي كنيد؟
من چندين سال قبل نيز به اهميت مخاطب در موسيقي اشاره كرده بودم و همچنان بر اين عقيده خود پافشاري مي كنم كه سهم مخاطبان در اعتلاي موسيقي، كمتر از خود اهالي موسيقي نيست. براي رشد موسيقي رديفي و دستگاهي ما و رسيدن به اين هدف، تنها موسيقي دانان نمي توانند فعاليت كنند، بلكه علاوه بر سعي و كوششي كه اين عده به خرج مي دهند، بايد شنونده ها و مخاطبان موسيقي نيز حركت هاي گسترده اي را انجام دهند. البته اهميت مخاطب در اعتلاي موسيقي و رسيدن به اهداف متعالي آن، حرف جديدي به نظر مي رسد و اين چندان مايه تعجب نيست، زيرا لايه هاي غلط و پوسيده بايد از ميان برداشته شده و پايه هايي محكم جاي آن را بگيرد. خوشبختانه در حال حاضر- بر خلاف گذشته- بسياري از مخاطبان موسيقي به اهميت نقش خود در اعتلاي موسيقي پي برده اند كه اين فرصت بسيار مغتنم است؛ ضمن آنكه مخاطبان موسيقي از دو طريق مي توانند با فضاي موسيقي همگام شوند كه يكي بالارفتن آگاهي شان از موسيقي است و ديگري همكاري مستقيم.
طي اين سال ها به خاطر برخي از مسائل بسياري كنار كشيده و بسياري ديگر خانه نشين شدند. شما چرا همچنان به فعاليت هاي خود ادامه داديد؟
من معتقدم آن عده از اهالي موسيقي كه طي اين سال ها هيچ گونه اقدامي انجام نداده و به اجراي برنامه نپرداخته يا اثري را ارائه نكردند، حرفي براي گفتن نداشتند وگرنه هنرمندي كه حرفي براي گفتن و اثري براي ارائه داشته باشد، در هر شرايطي كه باشد هنر خود را عرضه خواهد كرد. من نيز طي اين سال ها مانند بسياري ديگر از هنرمندان با مشكلات عديده اي مواجه بودم اما هيچ گاه نه خواستم و نه توانستم كه خود را از عرصه فعاليت هاي هنري بيرون بكشم چون اعتقاد دارم كه هنرمند بايد در هر شرايطي هنر خود را عرضه كند و كناركشيدن او ثمره اي جز تنگ ترشدن فضا نخواهد داشت.
فكر مي كنيد كه آثار گذشتگان موسيقي ما مي تواند در معرفي صحيح موسيقي ايران گام بردارد؟
اگر بخواهيم تنها به گذشتگان تكيه كنيم، كافي نيست و مشاهده خواهيم كرد كه موسيقي ايران، نوعي موسيقي شفاهي است و بدون داشتن يك رپرتوار مدون؛ كه اگر رپرتواري هم باشد، به عنوان تكيه گاه دوم است. البته اين، به اين معنا نيست كه موسيقي رديفي و دستگاهي ما موسيقي ضعيفي است، بلكه اتفاقاً موسيقي ايران بسيار غني و پربار است، منتها اين منابع زماني مي تواند وجه هنري خود را پيدا كند كه موسيقي دانان ما ذهنيت و شخصيت خود را در جهت فرهنگ اصيل ايراني تربيت كنند.
شما از معدود استاداني هستيد كه در زمينه موسيقي تلفيقي نيز فعاليت مي كنيد و گاه مورد انتقادات فراواني نيز قرارگرفته ايد. نظرتان در مورد موسيقي تلفيقي چيست؟
به نظر من تنها هنرمندي مي تواند يك اثر تلفيقي را خلق كند كه ذهنيت بداهه نوازي و روحيه شاعرانه موسيقي داشته باشد و اگر بخواهيم آن را با يك كار ادبي خلاصه كنيم، نوازنده بايد مثل يك نويسنده خلاق از الفبا خارج و به سمت شعرگفتن و داستان نوشتن رفته باشد. در اين مرحله است كه نويسنده به مرحله خلاقيت و ابتكار عمل رسيده است و مي تواند اين كار را لطيف و موزون انجام دهد. برخلاف تصور بسياري، در موسيقي، كار تلفيقي وابسته به ساز نيست، يعني در تلفيق، خود ساز از اهميت چنداني برخوردار نيست بلكه بايد ببينيم كه آيا نوازندگاني كه روي سن رفته اند از نظر ذهني و خلاقيت به اين توانمندي رسيده اند يا خير؟ اگر نوازندگان به اين ذهنيت خلاق رسيده باشند، با هر سازي و در هر شرايطي مي توانند كنار بيايند و اگر هنوز در شرايط ابتدايي كار باشند با مشكل مواجه خواهند شد. درست است كه اختلاف هاي اساسي در گام ها و نت هاي موسيقي ايراني و غربي وجود دارد، اما اين اختلافات براي يك نوازنده توانمند مشكل نخواهد بود. او مي تواند مشكل اختلاف گام ها و نت ها را حل كند و وجه اشتراك ديگري را به دست آورد. اگر ذهنيت نوازندگان به حالت مورد نظر رسيده باشد، فرقي نمي كند كه آثار تلفيقي را در چه گامي بنوازند. در همه اين قطعات مي توان با تسلط كامل بخش هايي را حذف يا اضافه كرد و درست وقتي كه ذهنيت پيدا شد، سازها نيز اهميت پيدا مي كنند. در بسياري از كنسرت هاي تلفيقي شايد بسياري براي ديدن سازهاي ايراني نيايند، اما ما بدين ترتيب اين فضا را مركبي مي كنيم براي آنكه سازهاي ايراني را نيز به جوانان بشناسانيم يا ذهنيت هاي غلطي را كه درباره سازهاي غربي در ميان عده اي است را از بين ببريم. بنابراين اين مسأله نوعي آموزش و تلنگري است كه در مقابل جبهه گيري ها به كار مي بريم.
تلفيق مي تواند نوعي فرهنگ سازي كند. ما همچون يك نقاش كه براي كسب تجربه از رنگ جديدي استفاده مي كند، مي خواهيم نتايج همنوازي سازهاي مختلف ايراني و غربي را با هم بشناسيم.
اما هنوز هم بسياري از اساتيد با اين شيوه مخالف هستند.
اينكه برخي، سازهاي غربي را تنها براي كلاسيك نوازي و سازهاي ايراني را براي ايراني نوازي مي دانند و بدون هيچ گونه شناختي از نوآوري و ايرانيزه كردن آنها بري هستند، از بي حوصلگي براي تفكر و همچنين توهم زايي نشأت مي گيرد. اينها فقط بت سازي و غيرحقيقي است. ما هنوز موفق به بردن سازهاي ايراني و تلفيق آنها با سازهاي خارجي نشده ايم اما سعي داريم به قصد معرفي سازهاي ايراني، نوازندگاني را انتخاب كنيم كه مشهور باشند و آنها را مركبي كنيم براي معرفي موسيقي و سازهاي ايراني؛ همان طور كه تاكنون نوازندگان بسياري در دنيا با كمك تلفيق، سازهاي مختلفي را به دنيا معرفي كرده اند.
چرا اين سال ها كنسرت بزرگي نداده ايد؟
منظور شما از برگزاري كنسرت بزرگ چيست؟ اگر منظور، برگزاري كنسرتي دريك سالن بزرگ است، من تمايل چنداني براي اين كار ندارم. اما ما كنسرت هايي در شهرهاي مختلف برگزار كرده ايم كه با استقبال بسيار زيادي روبه رو شده است و بنابراين مي توان آنها را جزو برنامه هاي بزرگ قلمداد كرد. من تمايلي ندارم كه با برگزاري يك كنسرت بزرگ در سالني بزرگ و با شكوه، مردم را از سراسر شهرهاي ايران به تهران بكشانم و مشكلات فراواني را براي آنان رقم بزنم، بلكه ترجيح مي دهم خود براي تمام فرهنگ دوستان در سراسر ايران و حتي نقاط بسيار محروم، به اجراي كنسرت بپردازم و با راه اندازي مكتب موسيقي ذوالفنون و ايجاد رابطه دوطرفه بين هنرمندان و سرمايه داران، از آنها براي حمايت و آموزش موسيقي دعوت كنم و بدين ترتيب اميدوارم كه بتوانم براي قشر محروم در سراسر كشور امكان شنيدن موسيقي صحيح را به وجود آورم و علاوه بر آن، مستعدان موسيقي در اين قشر، امكان آموزش رايگان و تهيه ساز رايگان را پيدا كنند.
طي اين سال ها كمتر تمايل به ارائه كاري با خوانندگان و به خصوص خوانندگان نامي داشته ايد. چرا؟
من طي اين سال ها تلاش بسياري كردم تا گوش مخاطبان را به شنيدن موسيقي صرف عادت دهم زيرا معتقدم موسيقي ما از چنان گستردگي و زيبايي برخوردار است كه خود، به تنهايي مي تواند شنيدني باشد. اگرچه كلام در موسيقي از اهميت فوق العاده اي برخوردار است اما متأسفانه طي سال هاي اخير، خوانندگان نقشي بسيار پررنگ تر از آنچه لازم بوده است در موسيقي ايفا كرده اند و اين به هيچ عنوان شايسته موسيقي ما نيست. بنابراين لازم است تا حد زيادي در موسيقي ايراني بت شكني شود. بسياري بر اين باورند كه اساس موسيقي ما بر پايه چند خواننده مي چرخد، در حالي كه بايد توجه داشت كه اين موسيقي است كه به اين عده خدمت بسياري كرده است. ما بايد تلاش كنيم كه افرادي كه چندان شناخته شده نيستند اما كارهاي خوبي را ارائه مي دهند نيز بتوانند و فرصت آن را داشته باشند كه به ارائه كارهاي خود بپردازند و حتي نوجوانان با استعداد هم اين قدرت را داشته باشند كه در كنار همسالان خود به ارائه برنامه بپردازند و برنامه آنان نيز مورد استقبال قرار گيرد.
در نظر نداريد كه از طريق اجراي برنامه در خارج از كشور به اشاعه موسيقي در آنجا بپردازيد؟
زماني كه حرف از اشاعه موسيقي در خارج از كشور مي شود، هيچ كس به اين مسأله توجه ندارد كه اگر موسيقي درست در كشور ما عرضه شود خود به خود مخاطبان خود را در خارج از كشور نيز خواهد يافت و بدون شك در آنجا نيز منعكس خواهد شد؛ همان طور كه ما بسياري از گروه هاي خارج از كشور را مي شناسيم.
البته به نظر من ارائه كنسرت در خارج از كشور، بيشتر جنبه اقتصادي دارد و من فعلاً قصد دارم تا بيشتر در مناطق محروم ايران برنامه اجرا كنم. مثلاً ما برنامه اي داريم تا در تربت جام و اطراف آن، كنسرت اجرا كنيم ولي در صورتي كه دريابيم برنامه هاي درخواست شده در خارج از كشور براي معرفي موسيقي و فرهنگ ايراني است، حتماً در آنها شركت خواهيم كرد.
سه تار زندگي
جلال ذوالفنون در سال 1316 در آباده فارس متولد شد و از 10 سالگي سه تار در دست گرفت. براي ادامه فراگيري موسيقي به هنرستان رفت. در آنجا سه تار چندان فراگير نبود و بنا به گفته خود ذوالفنون سه تار سازي نبود كه همگاني باشد و فقط مخصوص برخي از خواص بود و تار بيشتر جنبه همگاني داشت . پس او نيز به اجبار تار را برگزيد و در محضر استاد موسي خان معروفي آن را فرا گرفت.
در هنرستان با سازهاي ديگر نيز آشنا شد و ويولن را نزد برادر بزرگش محمود ذوالفنون آموخت؛ اگر چه از نواختن سه تار نيز غافل نبود و در مدت هشت سال آموزش وي در هنرستان، سه تار، تار و ويولن را به خوبي آموخت.
همزمان با تأسيس رشته موسيقي در دانشگاه هنرهاي زيبا، به آنجا رفت و با شخصيت هاي ارجمند موسيقي چون مرحوم نورعلي برومند و داريوش صفوت آشنا شد و از سال 1346 تمام توجه و تجربه اش را روي سه تار متمركز كرد.
وي هم اكنون به زعم خود پس از تجديد عهد با سه تار و تولد گل صد برگ كه اثري ماندني در موسيقي ايران است، مشغول رقم زدن سومين اتفاق زندگي خويش است و تلاش مي كند تا براي ساماندهي فضاي موسيقي كشور مكتب موسيقي ذوالفنون را با اهدافي چون ارائه كنسرت هاي رايگان و حمايت از استعدادهاي جوان راه اندازي كند.
|