سه شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۲
راه كن از كدوم طرفه؟
فقط از ايران 47 فيلم متقاضي حضور در پنجاه  و نهمين دوره جشنواره كن شده اند؛ نكته اي كه نشان مي دهد اين فستيوال چه جايگاهي ميان اهالي سينما دارد
004734.jpg
شهاب مهدوي
امشب تكليف فيلم هاي راه يافته به جشنواره كن مشخص مي شود. حتي امكان دارد تا موقع انتشار اين يادداشت همه چيز معلوم شده باشد. مشخص شود كه سهم ما از معتبرترين جشنواره سينمايي دنيا چقدر است. جشنواره اي كه هر سال نخبه ترين فيلمسازان جهان مي كوشند تا در آن حضور يابند. اين تلاش براي حضور البته منحصر به گروه بالا نمي شود و تقريبا هر فيلمسازي در دنيا كه مدعي هنري سازي است، جلب اعتناي مسئولان كن را در دستور كار خود قرار مي دهد. حتماً مي دانيد بسياري از فيلم هايي كه در فستيوال هاي معتبري چون برلين و ونيز مي درخشند، پس از انجام رايزني با مديران كن و رسيدن به اين نتيجه كه توفيقشان در اين جشنواره اندك است، پا به ديگر جشنواره ها مي گذارند. اين همه از اعتبار و اهميت كن حكايت دارد. چه دوست داشته باشيم و چه نه، اين جشنواره معتبرترين فستيوال هنري دنياست.
به همين خاطر است كه وقتي رسانه ها خبر از اين مي دهند كه 48 فيلم ايراني متقاضي شركت در جشنواره كن امسال شده اند، اصلاً تعجب نمي كنيم. حضور در كن آن قدر جذاب است كه هر كسي مي كوشد شانس خود را در آن امتحان كند از فيلمساز جواني كه فيلمي كوتاه ساخته است تا كارگرداني كه فيلمي داستان گو و براي مصرف داخلي مقابل دوربين برده ولي مشتاق حضور در كن است.
البته فيلمسازاني هم هستند كه كاملاً با قواعد بازي در كن آشنايي دارند، كساني كه از مدتها قبل به رايزني با مديران كن پرداخته اند. سوژه فيلمشان را با آنها هماهنگ كرده اند و حالا با اطمينان خاطر، منتظر اعلام اسامي فيلم هاي پذيرفته شده در كن هستند.
اما اين كه كن چه نوع فيلم هايي را مي پسندد هم خود نكته اي است. مديران كن بيش از هر چيز به تجربه هاي تازه علاقه نشان مي دهند. پيشينه اين جشنواره نشان دهنده اين نكته است كه حرفه اي بودن در اين فستيوال به اندازه تجربه هاي تازه در فرم، اهميت ندارد. طراوت فرمي، يافتن راهي تازه براي روايت داستان و رفتن به سراغ مضامين بحث انگيز و در كل روحيه روشنفكرانه بيش از هر چيز، توفيق در كن را تضمين مي كند. روحيه روشنفكرانه اي كه بايد حتماً طعم فرانسوي هم داشته باشد. هر چند سابقه نشان مي دهد كه رئيس هيأت داوران عموماً تاثير فراواني در نتايج نهايي كن دارد و خب، جشنواره كن چند سالي است كه كوشيده در كنار حفظ پرستيژ روشنفكرانه از جذابيت هاي تجاري هم بي بهره نباشد. به همين خاطر است كه ستارگان محبوب هاليوود چند سالي است كه از ميهمانان ثابت كن هستند و عده اي از آنها هم به عضويت هيأت داوران در مي آيند. كن حالا مي كوشد تا تلفيقي از هنر و تجارت باشد و شايد همين نكته است كه باعث شده عده اي اين فستيوال را تنها يك نمايش روشنفكرانه قلمداد كنند. نمايشي كه با تمام پرستيژ هاي روشنفكرانه اش براي جلب نظر مخاطب، گاهي اوقات از سطحي ترين المان هاي سينماي عامه پسند هم بهره مي گيرد.
كن اما با وجود تمام اين انتقادها همچنان به راه خود ادامه مي دهد و همچنان معتبرترين جشنواره سينماي جهان است و سينماي ما هم چندين بار طعم خوش موفقيت را در آن چشيده است. تاكنون سه فيلم ايراني جايزه دوربين طلايي كن را برده اند و ما يك بار با طعم گيلاس نخل طلا را به خانه آورده ايم. اين موفقيت ها گرچه چند سالي است قدري كمرنگ شده است ولي به نظر مي رسد كه سينماي ايران امسال در كن حضور پررنگي را تجربه كند. يكي دو فيلم كه گويا موافقت ضمني مديران كن را دريافت كرده اند و چند فيلم هم گفته مي شود شانس زيادي براي حضور در كن پنجاه و نهم دارند.
نيوه مانگ ساخته بهمن قبادي و چند كيلو خرما براي مراسم تدفين ساخته سامان سالور گويا جدي ترين گزينه ها براي كن هستند. اولي به گفته سازنده اش گرچه در كردستان ساخته شده ولي داستانش در يك ناكجاآباد مي گذرد. فيلمي كه نايجل بلك از فيلمبرداران ارباب حلقه ها ، فيلمبردارش بوده و قبادي براي اولين بار از بازيگران حرفه اي استفاده كرده است؛ نكته اي كه البته بعيد است براي مديران كن جالب توجه باشد.
ديگر فيلم مدعي حضور در كن ساكنين سرزمين سكوت ساخته سامان سالور است. دومين فيلم بلند سالور؛ هم مضمون متفاوتي دارد و هم در فرم بداعت هايي دارد. مهمترين ويژگي فيلم، فيلمبرداري سياه و سفيدش است و قاب بندي هاي تورج اصلاني. فيلم سالور متقاضي حضور در بخش هفته منتقدان است. گويا هزار متقاضي براي حضور در اين بخش وجود دارد و در نهايت تنها 20 فيلم به هفته منتقدان راه مي يابند. چهارشنبه سوري ديگر فيلمي است كه متقاضي حضور در يكي از بخش هاي جنبي جشنواره كن است. فيلم  جذابي كه اين روزها با استقبال توأمان تماشاگران و منتقدان روبه رو شده است. بايد ديد فيلمي چون چهارشنبه سوري با توجه به اينكه اثري داستان گو و شهري است مي تواند توجه مسئولان كن را به خود جلب كند يا نه.
حافظ ساخته ابوالفضل جليلي ديگر گزينه جدي سينماي ايران براي حضور در كن است. جليلي يكي از شناخته ترين فيلمسازان ايران در عرصه بين المللي است. فيلمسازي كه فرانسوي ها شناخت خوبي از او دارند و با چنين پس زمينه اي اميدوار به حضور در كن پنجاه و نهم است.
بخش قابل توجهي از فيلم هاي متقاضي حضور در كن، فيلم هاي كوتاه هستند. چند سالي است فيلمسازان جوان با فيلم هاي كوتاهشان موفق به راه يابي به كن شده اند و امسال هم چنين چيزي دور از دسترس نيست و گويا تاكنون حضور يك فيلم كوتاه ايراني قطعي هم شده است.

به زبان رويا
اگر فيلم هاي ايراني بتوانند از سد هيأت انتخاب رد شوند آن وقت همه چيز به داوراني ختم مي شود كه امسال در راس خود وونگ كارواي چيني را دارند. فيلمسازي آسيايي كه تا حدي اميدواري هاي سينماي ايران را براي دريافت نخل طلا افزايش مي دهد. كارواي شهرتش را وامدار ساخت فيلم تحسين شده اي چون در حال و هواي عشق در سال 2000 است و نخستين كارگردان چيني به حساب مي آيد كه چنين جايگاهي را به دست آورده. كارواي نخستين بار در سال 1989 با فيلم همانگونه كه اشك ها جاري مي شوند در جشنواره حضور يافت و در سال 1997 با ساخت فيلم خوشبخت دركنار هم نخل طلاي بهترين كارگرداني را دريافت كرد: هر شهري زبان خاص خود را دارد و در كن زبان رويا رواج دارد. من افتخار مي كنم كه مي توانم روياهاي خلق شده توسط مستعدترين چهره هاي سينماي معاصر را با هم قطاران داورم سهيم شوم . اين جملات كارواي زماني بود كه به عنوان رئيس داوران انتخاب شد. اين كارگردان اعلام كرد از اينكه به عنوان رئيس هيأت داوران جشنواره كن 2006 انتخاب شده احساس غرور و افتخار مي كند. سال گذشته اميركاستاريكا، كارگردان بوسنيايي رياست هيأت داوران جشنواره كن را بر عهده داشت.

سينماي روز
پدرم و پسرم
نويسنده وكارگردان: چاغان ايرماك. بازيگران: فيكرت كوشكان، چتين تكيندور، حميرا، شريف سه زر، يتكين ديكينجيلر، بين نور كايا و اُزگه اُزبرك. محصول 2005 تركيه.
دنيز كوچك كه به هنگام كودتاي نظامي 1980 تركيه مادرش را از دست داده، هفت سال بعد به همراه پدرش صادق به مزرعه اي در نزديكي اژه مي رود تا پدربزرگش حسين افندي را كه هرگز نديده، ملاقات كند. پدر و پدربزرگ دنيز سال هاست با هم قهرند. چون صادق كه براي تحصيل به پايتخت رفته بود، به فعالان سياسي پيوسته و به زندان افتاده است. حسين افندي نيز او را از فرزندي خود خلع كرده است. اما صادق با وجود اين ماجرا هفت سال بعد به همراه فرزندش نزد پدر بازگشته و مي خواهد دنيز را به والدينش بسپارد. مادربزرگ با مهرباني به استقبال دنيز و صادق مي رود، اما حسين افندي روي خوشي به فرزند و نوه نشان نمي دهد. دنيز خود را در جمع ناهمگون اما دوست داشتني مادربزرگي كه تراكتور مي راند و توسط بي سيم با همسايگان ديگر صحبت مي كند، عم? بيوه پدرش كه هر لحظه آماده قهر كردن است، عموي ساده لوح خود صالح و حنيفه همسر او كه از آرنج تا گردن خود را با النگو پوشانده و فرزندان آنها، مي يابد. اما صادق كه در جواني قصبه و دوست دخترش را براي يافتن علم و جنگيدن به خاطر كشوري آزادتر ترك كرده بود، هنگام بازگشت رازي با خود به همراه آورده كه تمامي يخ ها را ميان او و پدرش آب خواهد كرد.
سومين فيلم بلند چاغان ايرماك كه به نوعي حديث نفس او و هم نسلان اوست كه بعد از كودتاي نظامي 1980 در تركيه به دنيا آمده اند، فيلمي زيبا و سرشار از احساس است كه تجربه ديدارش به راحتي فراموش نخواهد شد. فيلمي درباره شكاف و اختلاف ميان نسل ها كه بر خلاف همتايان غربي خود به نقد رفتار دو نسل نمي پردازد؛ بلكه آنها را رها مي كند تا با تعمق در رفتار گذشته و نقد خويشتن همديگر را بازيابند. پدرم و پسرم در زمانه اي كه ژانر ملودرام به عنوان گونه اي سخيف ارزيابي مي شود، مي تواند ابروي از دست رفته ژانر را نيز به آن بازگرداند. آنچه در كنار تجربه ديداري شنيداري ايرماك براي تماشاگر جذاب است، تجربه كشف سينما توسط دنيز كوچك و به واسطه آن شناخت خانواده پدري است. دنيز كوچك به نوعي ايرماك خردسال است و مي تواند نماينده نسلي باشد كه پدران آرمان گرا و آزادي خواه خود را از وراي تصاوير كشف مي كند. در سال هاي گذشته ساختن حديث نفس هايي با تم كشف سينما در تركيه و بسياري از كشورهاي ديگر رونق بسزايي گرفته كه آن را مي توان مولود ساخت? زيباي جوزپه تورناتوره- سينما پاراديزو- دانست. در سينماي تركيه امروز كه دوران نوزايي پرباري را طي مي كند، پدرم و پسرم در كنار قايق ساختن از پوست هندوانه- احمد اولوچاي- بهترين نمونه اين حركت است كه لذت تماشاي آن كمتر از سينما پاراديزو نيست. پدرم و پسرم فيلمي به شدت تأثربرانگيز، تكان دهنده و سرشار از بصيرت است، مانند صحنه اي كه صادق براي اولين بار بعد از سال ها با پدرش سخن مي گويد و از او مي خواهد تا سرپناهي به دنيز بدهد و در پايان صحنه به زمين مي افتد تا راز دردناك خود را آشكار كند. او- كودك عاصي ديروز- به خانه بازگشته تا در كنار پدر بميرد...
پدرم و پسرم به مدد فيلمنامه سنجيده و كارگرداني قدرتمندانه ايرماك، از افتادن به ورطه احساسات گرايي دور مانده و به نوعي تسويه حساب نسل ها با باورهاي سياسي پيشين خويش است. ايرماك به روايت خود چيزي افزوده كه جانشين عوامفريبي و احساسات ساختگي مي شود؛ يعني عواطف صادقانه و بي غل و غش.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |