سياستهاي حمايتي دولت در بخش مسكن
ضعف اعتبار مالي
|
|
ميثم دهقاني
كشور ايران، به دليل تركيب و تغييرات جمعيتي ناشي از فرآيند توسعه يافتگي، همواره طي دهه هاي اخير با معضل مسكن روبه رو بوده است. بي ثباتي بازار مسكن و كاهش نيافتن معضلات مسكن كشور در دهه هاي اخير نشان از عدم مديريت و برنامه ريزي صحيح تصميم سازان و تصميم گيران اين بخش دارد. با شروع انقلاب اسلامي با هدف كمك به نيازمندان و محرومان، زمين هاي شهري به آنان واگذار شد كه منجر به گسترش بي رويه شهرنشيني و عدم توسعه پايدار شهرها شد. لذا سياست دولت از عرضه زمين به دادن وام مسكن و افزايش آن تغيير پيدا كرد. اما اين سياست، نه تنها در حل معضل مسكن مؤثر واقع نشد بلكه به پيچيده تر كردن آن نيز شتاب بخشيد.
با اجراي برنامه هاي توسعه كه از مفروضات آن كاهش تصدي گري دولت در همه امور بود، شايد تنها بخشي كه به سرعت به اين هدف نائل گشت بخش مسكن بود. دولت كه در اواخر دهه ۱۳۵۰ ، ۱۶% سهم بازار مسكن را در اختيار داشت در سال هاي اخير به كمتر از ۳ درصد از اين سهم قناعت ورزيده است. كاهش چشمگير حضور دولت در عرصه هاي حاكميتي و مالكيتي مسكن برخلاف كشورهاي موفق در كاهش معضل مسكن، نه تنها به بهبود آن منجر نشد بلكه به دليل ويژگيهاي خاص اين بازار هيچ گاه روي ثبات و قرار را به خود نديد و در نهايت قشر مستضعف و متوسط، بيشترين آسيب را از اين بي ثباتي متحمل شدند.
از آنجايي كه يكي از محوري ترين شعارهاي دولت جديد، كاهش فقر در جامعه است، ذكر اين نكته قابل تأمل است كه متوسط هزينه مسكن در سبد هزينه خانوارهاي شهري ۵/۳۲% است كه اين رقم در كلان شهرها و تهران به ۶۰ تا ۷۰ درصد نيز مي رسد. بنابراين با اتخاذ سياستهايي مبني بر كاهش هزينه مسكن در سبد خانوار كه يكي از علت هاي اساسي و مؤثر فقر خانوارها است، مي توان در كاهش فقر در جامعه گامي بلند و اساسي برداشت.
به عقيده اكثر كارشناسان، مشكل اصلي بخش مسكن، مشكل اقتصادي است و به دليل ويژگي هاي خاص اين بازار، تنها با حضور مؤثر دولت، مي توان در رفع يا كاهش معضل مسكن گام برداشت. اذعان به مطلب فوق بر سياستگذاري ها و خط مشي برنامه هاي در دست مسئوليت تأثير قابل ملاحظه اي خواهد گذاشت. به عنوان مثال، آلمان در اواخر قرن ۱۹ (۱۳۰ سال پيش) پي به ماهيت اقتصادي معضل مسكن برد و تنها راه حل آن را، همانند ديگر كشورهاي موفق در كاهش معضل مسكن، حضور مؤثر و كارآمد دولت در عرصه حاكميتي و مالكيتي مسكن دانست، لذا سياست دولت بعد از اين دوره به كلي دگرگون شد.اين سياستها را به طور عمده مي توان به صورت زير، تقسيم بندي كرد:
عرضه مسكن
يكي از سياستهاي كليدي در بازار، تعادل بين عرضه و تقاضا است. هنگام بحران مسكن، دولت در كشورهايي چون انگليس، آلمان و... كه با كمبود شديد مسكن مواجه بودند با روش هاي مختلف به توليد انبوه مسكن پرداخته و با عرضه آن به جامعه، سعي در متعادل كردن عرضه و تقاضا داشت. به عنوان مثال؛ در فاصله سالهاي ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶ ، از ۵/۲ ميليون واحد مسكوني ساخته شده در انگليس، ۷۵% آن توسط مقامات محلي (دولت) ساخته شد.
كنترل بازار زمين
از آنجايي كه زمين، سهم عمده اي از قيمت نهايي مسكن را به خود اختصاص مي دهد، دولتها با اتخاذ سياستهايي به كنترل شديد بازار زمين پرداخته و از افزايش قيمت زمين جلوگيري مي كنند. يكي از سياست هاي راهبردي دولت آلمان، تأمين و ذخيره زمين مناسب براي مسكن سازي و نياز آتي شهر است. بنابراين حكومت هاي محلي با اعمال كنترل شديد بر كاربري زمين و روند صدور پروانه ساخت و ساز، به برنامه ريزي بازار مسكن و زمين پرداخته و به شهرداري ها اين امكان را مي دادند كه زمين هاي مورد نياز خود را هر چند زمين مورد نظر كاربري كشاورزي داشته باشد، تهيه و خريداري كنند. دولت مركزي و دولت هاي ايالتي، بخش مهم و عمده اي از بودجه خود را به تهيه و آماده سازي زمين اختصاص مي دادند. بدين ترتيب از سوداگري و افزايش قيمت زمين جلوگيري مي شد، همچنين دولت انگليس از طريق نظام برنامه ريزي كاربري زمين، قيمت آن و در نتيجه قيمت ساختمان را كنترل مي كرد؛ به طوري كه در بدترين شرايط سهم زمين از قيمت نهايي مسكن به ۳۰ درصد رسيد و اين در حالي است كه متوسط سهم زمين در ايران از قيمت نهايي مسكن ۴۰ تا ۵۰ درصد است كه حكايت از عدم برنامه ريزي اصولي در كنترل بازار زمين ايران دارد.
تسهيلات بانكي و يارانه هاي مالي
دولتها در كنار كنترل زمين و عرضه مستقيم مسكن، تسهيلات بانكي و يارانه هايي را به بخش مسكن اختصاص مي دادند. تسهيلات بانكي عمدتاً دو خصوصيت عمده و بارز داشت:
۱) بهره وام بسيار كم و حتي در بعضي كشورها بدون بهره
۲) بلند مدت بودن بازپرداخت اقساط وام
يارانه هاي دولت به تخفيف هاي مالياتي و هزينه هاي جاري ساخت واحد مسكوني اعم از مصالح ساختماني و دستمزد نيروهاي انساني، اختصاص پيدا مي كرد. عمدتاً اين سياست در جهت كاهش هزينه مسكن در سبد هزينه خانوار اعمال مي شد.از جمله كمك هاي مالي كه دولت ها از جمله آلمان در بخش مسكن اختصاص مي دادند، كمك مالي به دهك هاي پايين جامعه بود كه با در نظر گرفتن اجاره بها و بعد و درآمد خانوار تخصيص پيدا مي كرد.
در حقيقت سياست كمك به دهك هاي پايين به صورت بن هاي اجاره يكي از سياستهاي نهايي در مجموع برنامه ريزي مسكن است.
كنترل اجاره بها
سياست كنترل اجاره بها، به عنوان مكمل سياستهاي ذكر شده، در زمان بحران مسكن توسط دولتها در نظر گرفته مي شد. دولتها عمدتاً از كنترل اجاره بها، اهداف زير را دنبال مي كردند:
۱) از آنجايي كه دهك هاي پايين جامعه، به دليل عدم تمكن مالي مناسب، قادر به خريد خانه هاي ملكي نيستند و به ناچار در خانه هاي اجاره اي زندگي مي كنند، با كنترل اجاره بها در حقيقت از افزايش هزينه مسكن در سبد هزينه اين خانوارها جلوگيري مي شود.
۲) انجام اين سياست از افزايش تورم حاصل از افزايش اجاره بها در اماكن تجاري ، مسكوني و... در جامعه جلوگيري مي كند.
بنابراين دولتها با اتخاذ سياستهاي محوري ۴ گانه بالا، سعي در كاهش معضل مسكن داشتند. از بررسي تطبيقي عملكرد اين كشورها، نكته هاي زير قابل حصول است:
الف) در اصلاح يك فرآيند و بهبود وضعيت يك مسئله مشخصي ابتدا مي بايست علل به وجود آورنده و تشديد كننده آن معضل را شناسايي و سياستهايي در جهت رفع و يا كاهش آن عوامل اتخاذ و اجرا كرد.
ب) سياستهاي اتخاذ شده مي بايست جامع و مانع باشد. به عنوان مثال اگر براي حل مسئله اي معادله مناسبي كه تمامي پارامترهاي مورد نياز را لحاظ نكرده باشد انتخاب گردد، آن مسئله حل نخواهد شد. مجموعه سياستهاي اتخاذ شده در بخش مسكن مانند پازلي است كه مي بايد هر يك از سياستها به تناسب اهميت و در جاي خود اتخاذ شود تا گامي در جهت كاهش معضل مسكن برداشته شود.
جايگاه «بن اجاره بها» در نظام برنامه ريزي مسكن
صحبت هاي وزير مسكن و شهرسازي درباره «بن اجاره» حاوي مطالبي است كه نكته هاي زير در آن محوري است:
۱) نظام پرداخت يارانه درون بخشي از راهبردهاي كوتاه مدت وزارتخانه
۲) عدم توانايي دهك هايي از جامعه در تأمين مسكن ملكي
۳) دادن بن هاي دولتي به اجاره نشين هايي كه در دهك هاي پايين جامعه قرار دارند.
۴) متناسب بودن اين بن ها با توان پرداخت اجاره بها توسط خانوارها
نكات فوق حكايت از دغدغه دولتمردان و بخصوص وزير محترم براي كاهش فشار اجاره بها بر اقشار كم درآمد جامعه است. اما بايد به اين نكته توجه كرد، آيا به صرف دادن بن هاي دولتي به صورت كمك اجاره بها، حتي در كوتاه مدت، هدف مد نظر تأمين خواهد شد؟
همان طور كه در بخش قبلي مقاله اشاره شد، برنامه ريزي جامع كشورهاي موفق در بخش مسكن از مؤلفه هاي متفاوتي برخوردار است.
بن هاي اجاره اي كه توسط دولتها به اقشار كم درآمد اختصاص پيدا مي كرد، تنها بخشي از سياستهاي مالي دولت بوده و در تعامل با ۳ محور عرضه مسكن، كنترل زمين و كنترل اجاره بها قرار دارد.
تورم، اولين تأثير بن اجاره دولتي
با تخصيص بن اجاره بها به اقشار كم درآمد، افزايش نقدينگي رخ داده و به دليل عدم كنترل بازار اجاره منجر به افزايش تورم و اجاره بها خواهد شد. لذا اگر قيمت اجاره بها براي خانواري ۱۰۰ واحد پولي فرض شود و دولت ۴۰ واحد آن را به صورت بن اجاره كمك كند، بلافاصله نرخ اجاره بها به دليل عدم كنترل قيمت ها افزايش يافته و مثلاً به ۱۲۰ واحد مي رسد. حال آنكه حمايت دولت در حد همان ۴۰ واحد قبلي باقي مانده است، لذا اگر دولت بخواهد سهم قبلي را در شرايط جديد حفظ كند بايد ميزان كمك را افزايش دهد. ادامه اين روند توسط دولت به دليل كمبود منابع مالي، امكان پذير نيست. بنابراين سياست بن اجاره در شرايط فعلي تأثيري در بهبود وضعيت خانوارهاي كم درآمد نخواهد داشت بلكه باعث افزايش اجاره بها شده و نتيجه طبيعي آن افزايش هزينه مسكن در سبد هزينه خانوار خواهد بود كه به دنبال آن تعداد خانوارهاي نيازمند به كمك را افزايش مي دهد.
مهم ترين سياست تكميلي، كنترل اجاره بها
صرف نظر از اينكه آيا سياست كنترل اجاره بها و به تبع آن، دادن بن به خانواده هاي كم درآمد با توجه به شرايط كنوني و امكانات، امري درست است يا نه، با نگاهي درون بخشي به مقوله بن هاي دولتي براي اقشار كم درآمد مهم ترين سياستي كه دولت مي بايد همزمان با آن اتخاذ كند، سياست كنترل اجاره بها است.
كشورهايي چون آلمان، انگليس و... در سال هاي بحراني مسكن با وضع قوانيني كنترل شديدي بر اجاره بهاي مسكن داشتند. به عنوان مثال در آلمان از سال ۱۹۵۰تا اواسط دهه ،۱۹۶۰ اجاره بها به شدت كنترل مي شد. به علت كمبود شديد مسكن امكان آزادسازي اجاره در بازار مسكن نبود، بنابراين افزايش اجاره بها طي ۱۵ سال ناچيز بود. با اين كار از افزايش تورم حاصل از اجاره بها جلوگيري مي شد. در حقيقت با اتخاذ اين سياست آلمان توانست سهم هزينه اجاره يعني نسبت اجاره ناخالص (بدون هزينه گرمايش) به درآمد خالص خانوار در دهه ۱۹۸۰ را در حدود ۱۹% نگه دارد و اين عدد در دهك هاي پايين جامعه ۲۵% بود.
جمع بندي
كشورهاي موفق در حل معضل مسكن با اتخاذ برنامه ريزي جامع و مانع توانستند به اين مقصود نايل آيند. سياستهاي جزئي و جزيره اي نه تنها به حل اين معضل كمك نخواهد كرد بلكه مي تواند منجر به تشديد اين معضل شود. اعطاي بن اجاره بها كه چندي است در محافل خبري به آن پرداخته شده است نيز خارج از اين قاعده نيست. اتخاذ چنين سياستي بدون در نظر گرفتن سياستهاي تكميلي مانند كنترل اجاره بها، تنها باعث افزايش تورم در اجاره بهاي مسكن شده و در نهايت تسري اين تورم به بخش هاي ديگر جامعه را به دنبال خواهد داشت.
بنابراين، تصميم گيران و برنامه ريزان اين بخش مي بايست با اتخاذ سياستهاي اصولي و جامع به حل معضل مسكن بپردازند.
|