پنجشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۴
سفر به گذشته
مت ديمون به جايگاه تثبيت شده اي كه مي خواست رسيده است؛ خودش مي گويد دوست ندارم در مسير شهرت باشم
004980.jpg
همراه لئوناردو دي كاپريو در نمايي از مردگان تازه ترين فيلم مارتين اسكورسيزي
ترجمه: علي حسيني
از زمان ويل هانتينگ خوب تا امروز، خيلي سال مي گذرد.روزهايي كه ديمون همراه با رفيق صميمي اش بن افلك خود را در يك اتاق حبس مي كردند تا فيلمنامه اي قابل عرضه به  هاليوود بنويسند و بعد خيلي زود مزد زحمتشان را گرفتند.
اسكار بهترين فيلمنامه، پاداش دو جواني بود كه خود را از يك ايالت كوچك به هاليوود رساندند. ورق اما بيشتر از آن برگشت كه دو جوان فكر مي كردند.آنها هر دو در فيلم ويل هانتينگ خوب بازي هم كردند اما بيش از آن مجسمه طلايي كه به قلم آنها تعلق گرفت، چهره شان كمپاني هاي  هاليوودي را جذب كرد و دو رفيق هركدام راهي مجزا را برگزيدند.افلك ترجيح داد ستاره جريان اصلي باشد و خيلي زود بازيگر پروژه هايي شد كه تام كروز ردشان مي كرد و زندگي خصوصي اش هم در معرض تهديد رسانه ها و زير ذره بين آنها قرار گرفت.
مت ديمون اما سعي كرد همان پرستيژ فيلمنامه نويسي اش را در بازيگري هم حفظ كند.او ستاره سينماي متفاوت شد و تنها وقتي بازي در فيلم هاي جريان اصلي را پذيرفت كه از جايگاهش به عنوان يك ستاره متفاوت مطمئن شده بود.وقتي هم در اكشني مثل بورن بازي كرد، باز تصوير قهرمان خسته و بي گذشته اش روشنفكرانه بود تا هاليوودي.او چند ماه گذشته را به بازي در فيلم تازه مارتين اسكورسيزي يعني مردگان گذراند؛ در روزهايي كه سيريانا روي پرده رفته بود و او يك فيلم جنجالي سياسي را در ميانه بحث هاي روز داشت.ديمون براي بازي در مردگان پس از سال ها به همان جايي بازگشت كه از آن آمده بود.
براي همين گفت و گو با او جدا از جذابيت حضور سر صحنه فيلمي از مارتين اسكورسيزي، اين جاذبه فرامتني را هم داشت.ديمون در زادگاهش پس از چند سال اقامت در هاليوود چه حس و حالي دارد... .
***
خيلي وقت است كه بوستون نيامده اي. از زمان ويل هانتينگ خوب ...
- اما حالا مي بينيد كه دوباره اينجا هستم! به خاطر بازي در فيلم مردگان مارتين اسكورسيزي.
فكر مي كني اكنون كه آدم مشهوري شده اي، ديگر به بوستون كه محل تولدت بوده و در آنجا بزرگ شده اي بر نمي گردي؟
- برادرم ايده خوبي راجع به شهرت دارد. مي گويد زماني كه مشهور هستي، حساسيت هايت نسبت به موضوعات، كمرنگ است. با توجه به اين نظريه، در هر سني كه هستي و در هر جايي كه قرار داري هميشه حالت معلق خواهي داشت. در سن 27 سالگي چند فيلم مهم مانند ويل هانتينگ خوب ، دگما ، راندرز و آقاي ريپلي بااستعداد را بازي كردم. پس هميشه در حساسيت هاي سن 27 سال باقي خواهم ماند. يعني هر فيلمي كه بخواهم بازي كنم با توجه به سن 27 سالگي ام مي سنجمشان.
به نظر مي رسد كه خيلي پركار هستي، اما چهره ات اينگونه نشان مي دهد كه زياد از روند كاري ات راضي نيستي؟
- نه، زياد راضي نبوده ام. اما اين را هم نخواهم گفت كه از اين پس راضي خواهم بود. بهتر است اينگونه تعبير كنيم كه بازيگري سرم را گرم كرده است. به شدت درگير پروژه هاي جديد هستم. به خصوص پس از آقاي ريپلي.. و همه اسبان زيبا به شدت سرم شلوغ شد و دوران پرهيجاني را مي گذراندم؛ اما متمركز بر اين كار نبودم و راضي هم نبودم. چگونه بگويم حس بازيگري مرا اغنا نمي كرد. اينها از يك ذهن عجولانه نشأت مي گيرد. هر كس با تو به گونه اي رفتار مي كند. اگر بخواهم مثال بزنم خودم و بن افلك را مي گويم. ما سالهاي متمادي براي حرفه مان هر آنچه
مي توانستيم انجام داديم و هر كجا مي خواستيم رفتيم. پول هم درآورديم، اما فكر نمي كنم هيچ يك از اينها روي روابط من با مردم تأثير بگذارد.
اعتماد كردن به مردم سخت است؟
- براي من به شخصه مانند اين است كه بخواهم خودم را از ديد اطرافيانم مخفي نگاه دارم يا اين كه در يك سوراخي بخزم. هنوز هم دارم با تأثيرات پس از شهرت دست و پنجه نرم
مي كنم. دوست ندارم در بازي شهرت باشم. نمي خواهم مردم بدانند اما زمان هايي بوده كه داخل جمعيت بوده ام؛ جايي كه به فكر هيچ كس نخواهد رسيد.
و بعد چه شد؟
از اين گونه اتفاق ها بسيار برايم پيش آمده است. هر چيزي بالاخره فروكش مي كند حتي شهرت؛ اما من فكر مي كنم تمام اينها را مي توان كنترل كرد. اثرات سوء شهرت در زندگي، باعث مي شود راه درست زندگي كردن را انتخاب كني. اگر يك روز بيرون بروي و پيراهن پرزرق و برقي بپوشي و در مجامع عمومي ظاهر شوي و بخواهي خودي نشان دهي، مردم به ظاهرت توجه كرده اند در حالي كه اين مردم خودت را به تنهايي دوست دارند. بدون هيچ آلايشي. بدون اين كه اطلاع داشته باشيد و وارد جشني شويد، زيباست.
درباره خود تو و وينونا رايدر هم چنين مسأله اي پيش آمد...
- آن مسأله مال سالها پيش است و بسيار هم سخت بود. ما هيچ وقت خانه و كاشانه مان را به دليل شهرت ترك نكرديم. من خيلي راحت تر بودم كار كنم تا اين كه بخواهم در خيابان ها راه بيفتم. فكر نمي كنم نظر شما هم غير از اين باشد.
آيا احساس مي كني كه قسمتي از حرفه ات است كه در جشن هايي كه برايت برگزار مي شود شركت كني؟
- بله مسلما. اما به چه قيمتي؟ اين كار طبق عادت است. منظورم اين است كه وارد كارهاي تجاري شدن احمقانه و ديوانگي محض است. حرفه بازيگري يك بيزينس است. به تو دستمزد تعيين شده اي مي دهند و سپس يك فيلم كه در آن بازي كني؛ (مي خندد) بعد از آن حتي اگر خراب هم بكني باز هم حاضرند پول پرداخت كنند.
معامله خوبي است!
- شگفت آور است اما اين جريان مي رود كه متوقف شود. چون استوديوها عاقبت صدايشان درآمد.
به نظر مي رسد بن افلك بيشتر از تو براي خودش جشن مي گيرد؟
- بن اهميت نمي دهد مردم راجع به او چه فكر مي كنند و چه رفتاري با او خواهند داشت. من واقعا او را دوست دارم و برايش احترام قائلم و آرزو دارم اين احترام بيشتر هم بشود. اما همين كارها او را به دردسر انداخته در حالي كه خود بن بيش از هر كسي به رموز تجارت وارد است.
چه چيز باعث شد تو و كيسي افلك اينقدر دير به همكاري با يكديگر بپردازيد؟
- من و كيسي بسيار به هم نزديك هستيم و دوست داريم بيش از اين با يكديگر همكاري كنيم. پس از ويل هانتينگ خوب و دگما به نظر مي رسيد مردم از ديدن من و بن خسته شده اند پس از آن گاس ون سنت سر صحنه يازده يار اوشن آمد و با من و كيسي صحبت كرد كه چگونه مي خواهد فيلمي بسازد كه 4 بازيگر اصلي داشته باشد. سپس با يكديگر در هتل وگاس به مذاكره پرداختيم و همه چيز روبراه شد.
در ريپلي با استعداد از دل و جان مايه گذاشتيد، اما آكادمي در آن سال جودلاو را نامزد كرد و به تو توجهي نشد آيا اين مسأله باعث نااميدي ات نشد؟
- من فكر مي كنم تنها راه براي قضاوت كردن يك فيلم مانند اين است كه به مدت 10 سال يك جاده را سرازيري بروي. آكادمي هميشه دچار اشتباه مي شود. براندو براي در بارانداز جايزه اسكار گرفت. اما فكر مي كنم براي فيلم هاي ديگرش بايد اين جايزه را به او مي دادند. فيلم ها به دو شكل ارزش گذاري
مي شوند. تبليغات قبل از آن كه مردم را به خود جلب مي كند و اگر اين اتفاق نيفتاد زماني كه به آرشيو رفت، پس از سال ها مردم طرفدار آن مي شوند.
چند تا ازفيلم هايت مانند افسانه بگرونس، راندرز و همه اسبان زيبا در زمان خود سر و صدا به پا كردند. از حواشي كارت چقدر لذت مي بري؟
- واقعيت قضيه را بخواهيد هويت بورن بود كه مرا نجات داد. بقيه هم به نوع خود خوب بودند. همه اسبان زيبا از بين رفت؛ چون دچار مشكلاتي شد و به شكل كامل به اكران درنيامد.
004968.jpg
چرا روي دي وي دي نسخه ايده آل را عرضه نمي كني؟
- به دليل موسيقي آن كه ساخته دانيل لينوس است. دانيل موسيقي فيلم را ساخت و به نظر من بي نظير است، اما زماني كه استوديو فيلم را ديد به صداي ويولن آن ايراد گرفت و تنظيم آن را بر هم زدند. اين تنظيم قبل از اين كه كارهاي فيلم به اتمام برسد انجام شده بود و ما فيلم را براساس آن تنظيم تمام كرديم. ما همه به اين تنظيم گوش مي كرديم و كارمان را انجام مي داديم. امي پاسكال (مدير كمپاني سوني) به بيلي باب تورنتون (كارگردان) زنگ زد و گفت من 50 ميليون دلار براي فيلمي كه اين موسيقي رويش باشد هزينه نمي كنم. اين فيلم يك همكاري مشترك بين ميراماكس و سوني بود و هاروي واينستاين هم پشت امي پاسكال پنهان شد و هيچ دفاعي نكرد. پس از اين كه فيلم توسط هاروي بيرون آورده شد طبق قرارداد بايد 2 ساعت مي بود در حالي كه 3 ساعت و 12 دقيقه بود. هاروي گفت اگر مي خواهيد پايان فيلم اين گونه كه هست تمام شود بايد آن را 2 ساعته كنيد. آنها فيلم را لت و پار كردند و فيلم شانس نمايش پيدا نكرد.
و حتما از اين مسأله بسيار عصباني شديد؟
هنوز هم كه يادم مي افتد ناراحت مي شوم. من براي فيلم هاي ويل هانتينگ خوب، ريپلي بااستعداد و همين فيلم اسبان زيبا بيش از فيلم هاي ديگرم زحمت كشيده ام. شما باور نمي كنيد كه اين فيلم ها قسمتي از روح من هستند. بيلي باب تورنتون هم پس از اين قضيه هيچ گاه ديگر آن آدم سابق نشد. او كارش به بيمارستان كشيد.
چگونه شد كه بورن تو را نجات داد؟
- به دليل اين كه كلا از همه اسبان زيبا چيزي به جا نماند. افسانه بگرونس هم زماني پيش آمد كه مشغول تدارك فيلم بورن بوديم و اينها همه با هم در ارتباط بود. طبق يك قانون كلي، هميشه به چيزهايي كه اميد نداري پيروز مي شود. من هم زياد به هويت بورن اميدوار نبودم.
طرح هايي كه در گذشته داشتي به انجام رسيدند؟
- ببينيد يكي از اهدافم اين بود كه سريع پيش بروم. هنوز هم برايم اهميت ندارد كه در فيلم هاي كم خرج و جمع و جور ظاهر شوم. حتي مي توانم به گذشته برگردم و فيلمنامه بنويسم. نسبت به كارهايم علاقه خاصي دارم.
و به يك باره پيشنهاد فيلم بورن به تو شد. چقدر شانس آوردي؟
- چيزي كه برايم غيرقابل باور بود اين بود كه پس از ماه ها پشت سرگذاشتن شرايط بدون هيچ پيشنهاد قابل قبولي، يك روز صبح بيدار شدم و ديدم با پيشنهاد بورن روبه رو شده ام.
اين پيشنهاد به اندازه سي پيشنهاد برايم ارزش داشت. اكنون آنقدر كارم وسعت و گستردگي پيدا كرده كه بهتر از اين در تصورم نبود. مي دانم كه روزي بايد در نقطه اي توقف كنم، اما مسلما اين توقف دست خودم خواهد بود.
به نظر مي رسيد 12 يار اوشن بهانه اي است براي اين كه مدتي به يك شهر ديگر سفر كني و به استراحت بپردازي. آيا مردم از اين فيلم به اندازه 11يار اوشن استقبال كردند يا كمتر؟
- خب، به خاطر تبليغات اين فيلم فكر مي كنم تا حدودي حرف شما درست باشد. پاپاراتزي ها همه جا دنبال ما بودند. عكس مي گرفتند و اين حقيقت را به ما گوشزد مي كردند كه ما جرياني را ايجاد كرده ايم. منظورم اين است كه در 12 يار اوشن ديگر تلخي ها به پايان مي رسد و مي بينيد كه ما سالم و سرحال به مقصد مي رسيم. (مي خندد)
به اين نكته مشهوري كه براي درآوردن نقش بسيار زحمت مي كشي و حتي خود را زجر مي دهي. پل گرين گراس كارگردان برتري بورن مي گفت چند شب بي خوابي كشيدي تا بتواني در يك صحنه كليدي از فيلم خود را خسته و با چشمان گود افتاده نشان دهيد...
- حداقل كاري كه مي توانستم بكنم شب بيداري بود اگر آن صحنه در نمي آمد، اصلا فيلم تأثيرش را از دست مي داد. توني گيلروي نويسنده فيلمنامه كاري انجام داده بود كه من بسيار دوست داشتم و خوشم آمد و آن اين بود كه سفر بورن با عذرخواهي كه مي كند پايان مي پذيرد و من فكر مي كنم اين واقعا چيز قشنگي بود براي يك فيلم اكشن. چون مردم معمولا عادت دارند ببينند قهرمان فيلم كشته مي شود، يا اگر كشته نمي شود دليلش اين است كه در برابر خطرات مصونيت دارد.
فيلم سيريانا در واشنگتن و كاخ سفيد جنجال به پا
مي كند؟
- اميدوارم باعث بحث هايي در بين مردم بشود. اين فيلم درباره رجزخواني هاي جناح چپ نيست. سيريانا سرود و نجوايي است بر ضد فساد گروه هاي دو حزبي. تمام شخصيت هاي فيلم اين گونه اند و هيچ يك پاك نيستند.
برايت مهم است كه سياست رايج و كنوني را در كارهايت به تصوير بكشي؟
- اكنون خيلي ها هستند كه با قوانيني كه تصويب مي شود موافق نيستند و اين به معناي آزادي خواهي كوركورانه نيست. اميدوارم سيريانا بتواند مردم را به تفكر وادارد. به عنوان يك بازيگر براي من بسيار سخت است كه اينها را بگويم. سازندگان فيلم توانستند ويژگي هاي كاراكترهاي فيلم را به ما ببخشند. بنابراين اگر اين فيلم شماي بيننده را به خود مشغول كند حتي باعث ضرر به سازندگان آن خواهد شد. اما ما دوست داريم اين اتفاق بيفتد. مانند آخرين راي گيري كه شاهدش بوديم. من احساس نمي كردم حمايت ها از جان كري نتيجه داشته باشد. من واقعا در اين راي گيري شور و حال داشتم. صادقانه بگويم يكي از كساني هستم كه فكر نمي كردم هيچ گاه جان كري در اين راي گيري پيروز شود؛ اصلا من او را به عنوان رئيس جمهور قبول ندارم.
بگذريم. تمام دوستان تو داراي فرزند هستند تا حال به اين موضوع فكر كرده اي كه ديمون هاي بيشتري داشته باشيم؟
- چرا مسلما همين گونه خواهد بود. بچه ها را خيلي دوست دارم.
خيلي خوب توانسته اي از چشم پاپاراتزي ها دوربماني و آنها را به حريم شخصي ات راه ندهي.
- من با خودم عهد كرده ام كه هيچ گاه كاري نكنم كه باعث جلب توجه شود و شما هم نمي توانيد چيزي از من دربياوريد و وارد حريم من نخواهيد شد. من واقعا آدم كسل كننده اي هستم. پاپاراتزي ها مي دانند كه اگر يكي از آنها را در نيويورك و محل زندگي ام ببينم خيلي راحت مي ايستم و مي گذارم او عكسش را بگيرد و سپس مي روند. اما اگر چيزي را پنهان كني دوربين در دستان آنها مانند يك وسيله شكار است.
كار با اسكورسيزي چگونه است؟
- كاملا همان آدمي است كه انتظارش را داشتم. او روي كاري كه انجام مي دهد خيلي فكر مي كند. مارتي مانند فرانسيس فوردكاپولا است كه در 57 سالگي اش با او كار كردم. مارتي 62 ساله است و هر دوي اينها به كارشان علاقه مندند و همه چيز را با خونسردي مي نگرند.
پس از ويل هانتينگ خوب، سيريانا دومين فيلمي است كه در بوستون بازي مي كني. در سيريانا ايفاگر نقش يك سرباز دولتي هستي كه به گروه جاسوسان هم تعلق دارد؟
- براي خودم هم سعي دارم همه چيز متفاوت و ويژه باشد. حتي اينجا بودنم. چيزهاي به خصوصي وجود دارد كه از گفتن آنها معذورم. بهتر است فاش نشود. من به بعضي چيزها پايبندم درست مانند همين سربازان كه شخصيت هاي آنها را به خوبي مي شناسم.
واقعا مي شناسيدشان؟
- بله من چندين روز با اين افراد زندگي كرده ام. با آنها غذا خوردم و خوابيده ام. بنابراين احساس نزديكي با اينها دارم. براي من مهم باور كردن اين اشخاص است.
اخيراً دور و برتان شلوغ نشده؟ مثلا اينكه بخواهند امضا بگيرند و..؟
- در اين سفر هنوز نه، اما مي دانم كه اين اتفاق مي افتد. خودت مي داني، اينجا بوستون است.

از پنجشنبه تا پنجشنبه
حميدرضا پورنصيري
گويا آن مشكل قديمي مان با برنامه هاي تلويزيون - مخصوصا فيلم هاي سينمايي اش- همچنان پابرجاست و در سال جديد هم نمي شود روي برنامه هايي كه براي پخش، از طريق روزنامه رسمي صدا و سيما اعلام مي شود چندان حساب كرد. به همين خاطر نمي دانم بايد توصيه كنم فردا شب فيلم سينمايي كانديداي منچوري را از شبكه 3 ببينيد يا نه، چون ممكن است مانند هفته گذشته اين فيلم به نمايش در نيايد. اما در عوض مي توانم با اطمينان توصيه كنم كه ساعت 15:30 امروز تكرار سينما چهار را تماشا كنيد. هفته گذشته اين برنامه فيلم سينمايي سارق ساخته مايكل مان را نمايش داد و امروز مي توانيد تكرار فيلم را همراه با نقد و تحليلش تماشا كنيد. حالا كه صحبت به سينما چهار رسيد بد نيست يادآوري كنم كه اين برنامه بهترين گزينه سينمايي ست كه اين روزها در اختيار داريد، هم انتخاب هاي خوبي دارد و هم مي شود روي خوش قولي شان حساب كرد و نااميد نشد. براي فردا شب هم گويا اين برنامه مي خواهد فيلم ستايش شده و اسكاري رودخانه مرموز / رود ميستيك را نمايش دهد. فيلم را كلينت ايستوود، كارگردان محبوب آمريكايي ساخته است و داستانش هم درباره سه دوست دوران كودكي ست كه سال ها پس از پايان رفاقت شان باز هم همديگر را ملاقات مي كنند. نقش هاي اصلي فيلم را شان پن و تيم رابينز بر عهده دارند كه هردوي شان به خاطر بازي در اين فيلم توانستند اسكار بگيرند. علاوه بر اين فيلم در چهار رشته ديگر هم (كارگرداني، فيلمنامه، بازيگر مكمل زن و بهترين فيلم) كانديداي دريافت جايزه شده بود. ميانگين نمره اي هم كه منتقدان آمريكايي به فيلم داده اند -A است. فقط اميدوارم در نسخه اي كه قرار است به صورت دوبله شده، فردا شب در حوالي ساعت 20:40 از شبكه 4 پخش شود، نشاني از آن نسخه اصلي مانده باشد.
اما امشب هم اين شانس را داريد كه يك فيلم اسكاري ديگر را تماشا كنيد. فيلم سرزمين هيچ كس كه عنوان منطقه بي طرف ترجمه مناسب تري براي عنوانش است، پيش از اين از برنامه سينما يك به نمايش درآمده بود و گويا مسئولان پخش شبكه يك كه بعد از پايان همكاري شان با گروه سازنده اين برنامه، هنوز نتوانستند جايگزين مناسبي براي آن پيدا كنند قصد دارند امشب در حوالي ساعت 22:10 اين فيلم را نمايش دهند. فيلم محصول سال 2001 است و توانست در همان سال اسكار بهترين فيلم غيرانگليسي زبان را هم كسب كند. داستان فيلم درباره دو سرباز از دو جبهه مخالف است كه در ميانه جنگ بالكان، در منطقه اي بين دو گروه درگير، گير مي افتند. فيلم جدا از مضمون ضد جنگش، طنز نابي هم دارد و لحظات درخشاني را خلق مي كند. فيلم را دنيس تانوويچ كارگرداني كرده و برانكو يوريچ و رنه بيتوراياك در آن بازي كرده اند. علاوه بر اين فيلم ها يك گزينه سينمايي ديگر هم داريد كه در ساعت 20:15 از شبكه 3 به نمايش درمي آيد، اما چون نام آن منتشر نشده، نمي توان چيزي درباره اش بگويم.
اما در ميان برنامه هايي كه مي توانيد در طول هفته تماشا كنيد، پيشنهاد اولم سريال همسايه ها ست كه گويا روزهاي زوج هفته در ساعت 20:15 از شبكه 3 پخش مي شود. مجموعه نه چندان جالب توجه زندگي به شرط خنده هم كه حتي نمي توان آن را با مجموعه هاي پيشين سازنده اش قياس كرد، هر شب در حوالي ساعت 21:15 از شبكه تهران به نمايش درمي آيد. درميان مجموعه هاي هفتگي، شنبه شب در ساعت 22:10 سريال نقش بر آب را توصيه مي كنم حتما ببينيد چون ديالوگ ها و لحظات بي بديلي در فيلمنامه اين سريال هست كه بدون شك تا اثر بعدي همين كارگردان تكرار نخواهد شد. ساعت 23:10 شنبه هم مانند هفته هاي پيش سريال هشدار براي كبرا 11 پخش مي شود. نكته جالب درباره اين سريال اين  است كه همه قسمت هايش با كمي تفاوت، شبيه به يكديگرند، اما گويا تماشاي منهدم شدن ماشين هاي آخرين مدل آلماني اين قدر براي تماشاگران ايراني- و حتي آلماني- جذاب است كه اين مجموعه سال هاست يكي از پربيننده ترين سريال هاي خارجي تلويزيون لقب گرفته. اتفاقي كه در كشور سازنده اش هم رخ داده و هم چنان قسمت هاي تازه كبرا 11 جلوي دوربين مي رود.
يكشنبه شب مي توانيد از شبكه يك سريال ماموران مخفي پليس را تماشا كنيد كه چندان پيشنهاد بدي نيست. مجموعه حس سوم هم گويا به پايان رسيده و احتمالا يكي دو هفته اي مي توانيد نقد و بررسي اش را از شبكه۲ تماشا كنيد. دوشنبه شب اما توصيه اولم تماشاي برنامه سينماي ديگر است كه حتما در خاطرتان هست اختصاص به نمايش آثار مستند و كوتاه دارد. علاوه بر آن مي توانيد در ساعت 22:10 قسمت ديگري از سريال روزهاي به ياد ماندني را تماشا كنيد، يا اينكه در ساعت 23:10 به تماشاي مجموعه خارجي اولتيمو از شبكه تهران بنشينيد، البته اين به شرطي  است كه قيد تماشاي نود را بزنيد آن هم در اين روزها كه برنامه اي جذاب تر اين برنامه عادل فردوسي پور نمي شود در تلويزيون پيدا كرد. سه شنبه ها مانند هميشه پيشنهاد مي كنم سريال خارجي پرستاران را دنبال كنيد و چهارشنبه شب ها اگر دل تان براي يك سريال ايراني تنگ شد مجموعه لبه تاريكي را ببينيد، هرچند كه حتما از لحن اين جمله متوجه شده ايد تماشايش را اصلا توصيه نمي كنم.
تا يادم نرفته بگويم كه حوالي ظهر امروز برنامه ايران بهشتي ديگر را از دست ندهيد، البته اگر غفلت كرديد و چنين اتفاقي افتاد دوشنبه شب در حوالي ساعت 11 مي توانيد از شبكه يك تكرارش را تماشا كنيد.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |