علي نقي خان وزيري را اگر مي خواستي، در مدرسه عالي موسيقي مي جستي و تلفن 2103 و ميرزا تقي خان ملك الشعراء بهار را هم با تلفن 971
مركز تلفن مغناطيسي بازار، 1331
سيروس سعدونديان
روزگاري در دوره اي كه قاجاريه زمامدار بود و تهران دارالخلافه باهره و هنوز كبريت گوگردي به ايران نيامده بود، كبريت فسفري رواج داشت. اين كبريت را در جعبه هاي مقوايي گرد مي فروختند و بر سر آن سنباده اي زبر بود كه كبريت را به آن مي زدند و اگر به چوب يا آجر يا گچ ديوار و يا تخت كفش و چيز زبر ديگري هم مي كشيدند، روشن مي شد. اين جعبه هاي مقوايي محبوب بچه هاي تهران آن روزگار بود و موجب پيدايي بسيار خاطره هاي خوش. سعيد نفيسي در ذكر خاطرات كودكي خود مي نويسد: ما ته قوطي مقوايي كبريت را با سر سوزن سوراخ مي كرديم و نخ قرقره اي از آن مي گذرانديم و سر اين نخ به قوطي ديگر پيوسته بود. يكي از بچه ها در يك قوطي آهسته چيزي مي گفت و ديگري كه تا اندازه اي دور ايستاده بود، آن قوطي ديگر را به گوش مي گذاشت و نخ ارتعاش صدا را به گوش او مي رساند.
مقارن همان زمان كه قوطي هاي گرد كبريت فسفري نجواهاي بازيگوشانه كودكان تهران را از گوشي به ديگر گوش مي رساند و اين بازيچه، خستگي مكتب را از تن و جانشان به در مي برد، در آن سوي عالم كه فرنگ بود و مركز جمله عجايب، در كارگاه شگرف الكساندر گراهام بل ، اعجوبه اي در حال پيدايي بود كه تلفن نام مي گرفت و عنقريب آشناي شب و روز تمامي عالميان مي شد و زندگي بي آن غيرقابل تصور، از جمله در همين ديار و همين دارالخلافه باهره ناصري.
ثبت است كه تلفن را نخستين بار در زمان ناصرالدين شاه، پسرش كامران ميرزا در تهران معمول كرد و ظاهراً راهنماي او در اين كار بواتال فرانسوي بود. محبوبي اردكاني به نقل از اعتماد السلطنه، مي نويسد: ابتدا يك رشته سيم ميان خانه كامران ميرزا يعني كامرانيه شميران و مقر حكومت تهران و وزارت جنگ كشيدند. به گفته وي: نخستين امتياز تلفن ايران، در ماه ذيحجه 1319 هجري قمري براي مدت پنجاه سال به شركتي واگذار مي شد كه در شهر تبريز، به شعاع بيست و چهار كيلومتر به ايجاد تلفن اقدام كند. به اين ترتيب تلفن تبريز زودتر از تلفن تهران داير شد... امتياز دوم مربوط به تلفن مشهد بود در 1320 هجري قمري... امتياز سوم مربوط به تلفن گيلان... امتياز چهارم مربوط به تلفن تهران كه در ماه محرم 1321 هجري قمري، ظاهراً به مدت شصت سال به دوست محمدخان معيرالممالك داماد ناصرالدين شاه واگذار شد. بيماري دوست محمدخان و سفر ناگزير به اروپا محض علاج، تنگي وقت و نبود وجه به فروش امتياز تلفن انجاميد. خريداران محاسب الممالك و جهانيان زردشتي بودند و مبلغ معامله پنجاه هزار تومان . محاسب الممالك و ارباب بهرام جهانبان و محمد اسماعيل مغازه و عباسقلي آقا و عطايي شركتي ده سهمي به وجود آوردند. در اول آبان 1305 هجري شمسي تلفن جديد بر روي 2300 رشته كابل مضاعف و با چهارصد و نود هزار تومان هزينه آماده به كار شد... در اول فروردين 1306 در مقابل اشتراك ثابت سه تومان، دويست نوبت مكالمه تعيين شد. و در تيرماه همان سال مراكز تلفن قلهك و تجريش به طرز دو سيمه داير گرديد. تا آخر مرداد 1308 رسيدگي به امور تلفن با وزارت فوايد عامه بود و از تاريخ مزبور به وزارت پست و تلگراف رجوع گرديد و دولت به خريد سهام شركت كل تلفن اقدام كرده، نام وزارت پست و تلگراف هم به پست و تلگراف و تلفن تغيير يافت. اما تلفن تهران تا 1316 غيرخودكار باقي ماند و استفاده از آن مستلزم برقراري ارتباط با مركز.
اما انتشار نخستين كتابچه راهنماي تلفن تهران داستان ديگري داشت و در آغاز سال 1310 هجري شمسي، هفتاد و پنج سال پيش از اين و پيش از انتقال سهام شركت كل تلفن به وزارت پست و تلگراف به هم رسيد.
آن زمان از كوچه ناظم الاطباء كه رو به شمال مي رفتي، روبه روي ات گاراژ واگن اسبي بود كه واگونخانه مي گفتند. اولين ساختمان حاشيه خيابان، عمارتي بود كه تنها يك پنجره اش رو به خيابان باز مي شد و پس از آن در بزرگي كه محل خروج واگن ها بود. پشت آن پنجره تلفن خانه شهر تهران قرار داشت. به گفته سعيد نفيسي: تلفون مغناطيسي بود كه زنگ مي زدند و مركز را مي گرفتند و از كسي كه پاي دستگاه نشسته بود به اسم و رسم خانه طرف را مي خواستند. او هم زنگ مي زد و به طرف خبر مي داد. چند سال بعد كه ترقي كرد شماره اي براي هر كس معين كردند و انسان آن شماره را به تلفنچي مركز مي گفت و او راه مي داد. هربار هم كه از پاي اين پنجره مي گذشتي صداي زنگ تلفن ها و آقا آقا گفتن تلفنچي به گوش مي رسيد.
الغرض صورت اسامي مشتركين تلفن طهران و توابع در آغاز سال 1310 در مطبعه مدرن تهران به چاپ رسيد. آن مطبعه هم در خيابان پست خانه مقابل شركت كل تلفون ايران بود و نمره تلفن 2028 را صاحب بود. نخستين صفحه آن كتابچه راهنما، از مشتركين محترم تلفن طهران محترماً متمني بود نكات ذيل را مورد توجه قرار دهند پس از تعيين نمره مشترك خواستاري از كتاب اسامي مشتركين، گوشي تلفن را برداشته منتظر جواب تلفنچي باشيد و پس از آن كه تلفنچي صدا نمود، نمره مشترك خواستاري را واضح و شمرده بگوييد. تلفنچي همان نمره را تكرار خواهد نمود تا مطمئن باشيد عوضي نشنيده است. تلفنچي پس از آن كه نمره خواسته شده را وصل نمود، زنگ تلفن آن مشترك صدا خواهد نمود. ولي تا موقعي كه مشترك مذكور جواب نداده است، گوشي را بايستي در دست نگاهداريد. پس از خاتمه مكالمه گوشي را روي تلفن بگذاريد.خواهشمند است توجه شود اوقات تلفنچي ها به صحبت هاي متفرقه تلف نشود، زيرا بايستي جواب ساير مشتركين محترم را نيز بدهند... براي اين كه صدا را خوب بشنويد و صدايتان به طرف مقابل هم خوب برسد، بايستي همه وقت گوشي تلفن را به طور عمودي در دست نگاه داريد، والا از جريان قوه خيلي خواهد كاست...
|
|
شماره هاي آن كتابچه نيز از همه دستي بود؛ از يك شماره گرفته تا چهار شماره: اطلاعات تلفن تهران نمره اش 6 بود، اطاق تلفن تهران و توابع صفر ، مسيو مخلر متخصص فني تلفن سي و يك ؛ اگر ابوالحسن خان ابتهاج را مي خواستي، در خيابان بهرامي اقامت داشت و نمره تلفنش 1754 بود. حجره حاج سيد ابوالقاسم راجي هم در سراي حاج حسن بود و نمره اش 639. اسدالله خان عكاس زاده در شمس العماره گرامافون سازي مي كرد و نمره اش 1427. مسيو آندره گدار هم در محله جمشيدي نشسته بود و با نمره تلفن 107 پاسخگو؛ پانسيون مادام تري هم در خيابان قوام السلطنه و نمره اش 1954. حسن آقا صيرفي دلال بانك بود و محل اقامتش خيابان حاج عبدالصمد و تلفن وي 20. حاج محمدصادق فخار هم كه از سجل احوال فاميل حقيقي گرفته بود، بيرون دروازه خاني آباد كارخانه فخاري داشت و نمره تلفن 1025. خبيرالصنايع هم كه مبل مي ساخت در باب همايون تلفن 704 را صاحب بود. نمره نگهباني دروازه شميران 1492 بود و دروازه حضرت عبدالعظيم 1784 و دروازه شهر نو 74 . مطب دكتر سيد ذبيح الله خان شفاءالدوله ميرخاني هم در كوچه قهوه چي باشي قرار داشت با تلفن 220 و رستوران اكبر آقا ناصريان هم در بازار بزازها با تلفن 536. هامبارسوم سركيسيان در لاله زار خياطي داشت و تلفن 1453. حمام سيروس هم در ميدان شاهپور بود و صاحبش ميرزا عبدالله منجمي و تلفن آن 869. غلامرضاخان داروگر هم شركت محدوده داروگر را داشت در سراي رشتي و تلفن 1545؛ ميرزا عبدالحسين قناد هم كافه اسلامبول را داشت در خيابان اسلامبول و تلفن 1761. سالن مادام آرمناك هم در كوچه آقا قاسم شيرواني بود و تلفن 341 آشناي بانوان شيك پوش تهراني، همان سان كه تلفن 1903 متعلق به مادام آروساك صاحب خياط خانه مدرن در خيابان لاله زار. علي نقي خان وزيري را هم اگر مي خواستي، در مدرسه عالي موسيقي، خيابان جليل آباد مي جستي و تلفن 2103. مگر ديج مگر ديجيان هم صاحب مطبعه بوسفور بود در كوچه حاج معين التجار و تلفن 1686. ميرزا تقي خان ملك الشعراء بهار هم نزديك باغ مخبرالدوله خانه داشت و تلفن وي 971. مهمانخانه برلينر هوف هم در خيابان اسلامبول بود و تلفن آن 1090، مهمانخانه فرانس يا هتل دوفرانس هم در خيابان علاءالدوله و تلفن 608. قهوه خانه نوروزخان نايبي در شمس العماره را هم با تلفن 61 مي گرفتي و سلماني مسكو در خيابان لاله زار را هم با تلفن 1945.
القصه، سال ها گذشت و تلفن خودكار شد و كتابچه هاي راهنما هم هرساله به چاپ رسيد. اما توصيه هاي اداره پست و تلگراف و تلفن به مشتركين محترم تهراني با تمناهاي نخستين كتابچه راهنما سخت متفاوت بود و از آنها مي خواست با شركت تلفن مساعدت نموده، نكات زير را كاملاً رعايت فرمايند: هراندازه ممكن است، مدت مكالمه را كوتاه كنند تا سيم زودتر آزاد شده ديگران هم بتوانند مكالمه نمايند؛ اطفال را پاي تلفن راه ندهند؛ در سيم كشي هاي تلفن مستقيماً يا به وسيله سيم كشي هاي متفرقه دخالت ننمايند؛ آبونه هر دو ماه را قبلاً در بيست روز اول ماه به صندوق شركت پرداخت نموده قبض دريافت دارند كه اگر در موعد مقرره آبونه تلفن را نپردازند جلوي سيم آنان بسته خواهد شد... اين زمان، سال 1331 شمسي بود و تلفن ها پنج شماره اي و آرايشگاه آلكس در خيابان رفاهي و تلفن 38073؛ سلماني موسي شومر هم در لاله زار و تلفن 38138؛ واقينياك هم در همان خيابان استاد سلماني بود و سري مي تراشيد نه سرسري و او را با تلفن 38711 مي يافتي.
اين كه تهرانيان توصيه اكيد وزارت پست و تلگراف و تلفن را شنيدند و اطفال را پاي تلفن راه ندادند يا خير، بر كسي آشكار نيست. همين قدر مي دانيم كه جاي آن قوطي كبريت هاي گرد فسفري سابق را ليوان هاي مقوايي بستني گرفته بود. نجواهاي كودكان تهراني هنوز هم از گوشي به ديگر گوش مي رسيد. نخ ها كماكان مرتعش بودند!