آن چه درتعاليم ديني «امت واحده اسلامي» ناميده مي شود، داراي ويژگي هايي است كه تحقق آنها جامعه مطلوب راازديدگاه اسلامي سامان مي دهد. بخشي ازاين تعاليم اگرچه درمباحث فرعي دين (فقه)بيان شده است، اما درواقع رويكردي فراترازمباحث صرفاشرعي دارند. امربه معروف ونهي ازمنكرازجمله اين مباحث است كه اگرچه بابي به همين نام درفقه براي آن بازشده است، اما ازآن جا كه اجراي آن به حفظ بخشي ازكيان جامعه اسلامي ياري مي رساند، به حوزه هاي عملي دين نيز مربوط مي شود. استاددكترسيدجعفرشهيدي دراين مقاله اهميت وضرورت اين فريضه اسلامي رايادآوري مي كنند.
استاد دكتر سيدجعفر شهيدي
امر به معروف و نهي از منكر، چنانكه همه مي دانيم، دو فرع ديني است. در تعريف معروف گفته اند: «هركاري است كه علاوه بر حسن(يعني روا بودن انجام آن) وصف زيادتي را نيز دارا باشد» كه بدين ترتيب شامل واجب و مستحب هر دو خواهد بود و منكر «هر كار زشتي است كه كننده بداند آن كار زشت است يا او را متوجه زشتي آن گردانند» ؛ كه بدين ترتيب، حرام و مكروه را در برخواهد گرفت. در قرآن كريم اهميت امر به معروف و ترغيب مسلمانان به اجراي آن و نيز ممانعت از منكر در ۹ آيه در سوره هاي آل عمران، اعراف، توبه، حج و لقمان آمده است.
از آيه ۱۵۷سوره اعراف كه پس از تذكر نشانه هاي پيغمبر اكرم(ص) در تورات و انجيل، بلافاصله امر به معروف و نهي از منكر را دستور كار او اعلام مي كند، اهميت اين دو فرع در دين اسلام بلكه در حوزه بشري معلوم خواهد شد.
در سنت نيز همين اهميت را براي امر به معروف و نهي از منكر مي بينيم. از رسول اكرم(ص) روايت شده است: «به معروف امر كنيد و از منكر باز داريد پيش از آنكه دعا كنيد و پذيرفته نشود» (سنن ابن ماجه، حديث۴۰۰۴).
و در روايت ديگري است كه: «مردم به خوبي زندگي مي كنند، چندان كه به معروف امر و از منكر نهي نمايند و در كار نيك همكاري داشته باشند و اگر نكردند، بركت ها از آنان گرفته مي شود و بعضي بر بعض ديگر دست اندازي مي كنند. آنگاه نه در زمين ياوري خواهند داشت نه در آسمان» (جواهرالكلام، باب امر به معروف و نهي از منكر).
محمدبن جرير طبري در تاريخ، از فقيه ابن ابي ليلي روايتي آورده است و مضمون آ ن روايت در زمره سخنان كوتاه اميرالمومنين علي(ع) ديده مي شود. عبدالرحمن بن ابي ليلي از كساني است كه با پسر اشعث براي جنگ با حجاج بن يوسف بيرون شد. وي ضمن سخناني كه براي برانگيختن مردم به جهاد مي گفت، چنين گفته است: «روزي كه با شاميان ديدار كرديم شنيدم، علي(ع) مي فرمود: اي مومنان، آنكه ببيند ستمي مي رانند، يا مردم را به منكر مي خوانند و او به دل خود نپسندد، سالم مانده و گناه نورزيده و آنكه به زبان انكار منكر كرد، مزد يافت و از آنكه به دل انكار كرد برتر است و آنكه با شمشير به انكار برخاست تا كلام خدا بلند و گفتار ستمكاران پست گردد، او كسي است كه راه رستگاري را يافت و بر آن ايستاد و نور يقين در دلش تافت» .
اجراي امر به معروف و نهي از منكر سبب مي شود تا اگر فردي از راه راست بيرون رفت، او را باز گردانند و يا اگر خواست از راه برون شود، وي را به حال خود نگذارند.
اهميت امر به معروف و نهي از منكر در اسلام تا بدانجاست كه قرآن اجراي اين دو فرع را نشانه اجتماع بهتر يا اجتماع صلح خوانده است: «كنتم خيرامه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله» (آل عمران۱۱۰،).
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسند: «ذكر ايمان به خدا پس از امر به معروف و نهي از منكر از قبيل ذكر كل بعد از جزء يا ذكر اصل پس از فرع است» (الميزان، ج،۳ ص۳۷۶).
در سوره حج بر پا داشتن نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهي از منكر جزو وظيفه كساني آمده است كه به ياري خدا برمي خيزند و خدا آنان را ياري مي كند تا در زمين مستقر شوند و حكومت اسلامي را برپا دارند و شرط دوام چنين حكومتي، اجراي امر به معروف و نهي از منكر است(حج/۴۱).
از مفاد آن آيه كريمه و اين حديث و ده ها حديث ديگر در اين باره آمده است، در مي يابيم كه امر به معروف و نهي از منكر پشتوانه اجراي احكام و مايه قوام اجتماع صالح است و شايد به خاطر همين اهميت باشد كه فقها، رضوان الله عليهم، مبحث امر به معروف و نهي از منكر را در كتاب هاي فقهي پس از كتاب جهاد قرار داده اند تا معلوم شود چنان كه جهاد حافظ مرزهاي دين و موجب گسترش اسلام در ديگر سرزمين هاست، امر به معروف و نهي از منكر ضامن اجراي احكام در حوزه مسلماني است و نتيجه آن حفظ امت از لغزش ها و نگاهداري حوزه مسلماني در سلامت كامل است.
اما امر به معروف واجب عيني است يا كفائي و بر فرض دوم چه كسي يا كساني بايد آن را اجرا كنند، بحث هايي است كه برعهده فقهاست و جاي آن رساله هاي عملي يا كتاب هاي مبسوط فقهي است.
آنچه در اين بحث مطرح مي شود اثر اجتماعي اين دو فرع است و نيز زيان يا زيان هايي كه به دنبال اجرا نشدن آن، دامنگير اجتماع مسلمانان خواهد شد. چنان كه گفتيم امر به معروف و نهي از منكر ضامن اجراي سعادت مردم و باقي ماندن اجتماع صالح است. مي دانيم هر اجتماعي هنگامي سالم و صالح خواهد بود كه مقررات و احكامي كه براي نظم آن اجتماع وضع شده نسبت به عموم و در همه شرايط اجرا گردد. اگر در اجراي چنين احكام در موردي خاص تعللي رود، شايد به نظر بعضي چندان مهم ننمايد و بگويند از اين تقصير جزئي چه زيان كلي دامنگير اجتماع خواهد شد؟ اما بايد دانست اگر جزئي بي عدالتي در اجتماعي پديد گرديد و فوري آن را برطرف نكردند، بي عدالتي هاي بزرگتري را يكي پس از ديگري در پي خواهد داشت. آنگاه زماني مي رسد كه براي جبران ضايعه بسيار دير شده است.
براي اينكه موضوع روشن تر شود، به اجتماع عصر رسول خدا(ص) نظري مي افكنيم؛ اجتماعي كه پس از تأسيس حكومت اسلامي به موجب احكام الهي در مدينه منوره پديد گرديد و تا پايان زندگي رسول(ص) و سالياني چند پس از رحلت او پايدار ماند. آن اجتماع چرا سالم و موفق ماند، چرا با آن عُِِدت و عده اندك به چنان فتح هاي بزرگ رسيد؟ آيا جز آن بود كه فرمانروا و فرمانبردار خود را مقابل قانون خدا مساوي مي دانستند و آيا جز براي آن بود كه براي اجراي حكم خدا از سرزنش سرزنش كنندگان نمي ترسيدند و اجراي حق را حتي درباره خود حرمت مي نهادند؟
رسول خدا صلوات الله عليه كه داراي نفس قدسي است، در پايان زندگاني و در روزهاي آخرين عمر از ياران خويش خواست تا اگر حقي بر او دارند، بگيرند.
مولاي متقيان، علي بن ابي طالب(ع) كه به اعتقاد ما شيعيان داراي مرتبه عصمت است، بارها از ياران خود مي خواست كه خيرخواهي خويش را از او دريغ ندارند و حق او را با اين خيرخواهي بگذارند. او در يكي از خطبه هايش مي فرمايد: «فلا تكفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل فاني لست في نفسي بفوق ان اخطي ولا آمن ذلك من فعلي الا ان يكفي الله من نفسي ما هو املك به مني» (خطبه۲۱۶).
اما مقدمات تعطيل اين دو فرع از آغاز دهه چهارم هجرت پديد گرديد و از سال ۴۱ هجري به بعد حكومت ها كوشيدند تا دهان امركنندگان به معروف و نهي كنندگان از منكر را ببندند و اگر خاموش نشدند، آنان را بكشند. شهادت حجربن عدي و چند تن از دوستان اميرالمومنين(ع) نمونه اي از اين تجاوزهاست. با اين همه در آن اجتماع پرخفقان، باز هم كساني پيدا مي شوند كه برابر حاكمان مي ايستادند يا حداقل حاكمان را اندرز مي دادند.
از دوره راشدين، رسم آن بود كه واعظان و خطيبان سخن خود را با جمله «اتق الله» آغاز مي كردند. نخستين كسي كه مردم را از اين كار بازداشت، عبدالملك، پسر مروان بود كه گفت: هر كس به من «اتق الله» بگويد، گردن او را خواهم زد.
چنان كه آشنايان به تاريخ تمدن اسلام مي دانند، تشريفات درباري و فاصله ميان حاكم و مردم كه از عصر معاويه آغاز شده بود، در دوره مروانيان به كمال رسيد.
تعطيل تدريجي امر به معروف و نهي از منكر در حوزه اسلامي اصل مساوات اجتماعي را كه در كتاب و سنت رسم شده است به هم زد. قرآن كريم مي گويد: «ما شما را از مرد و زن و از طايفه ها و قبيله ها آفريديم تا با يكديگر آشنا شويد و گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست» (حجرات/۱۳).
اما هنوز سده نخستين هجرت پيغمبر به پايان نرسيده بود كه نژادها از يكديگر جدا شدند و برخي را بر برخي ديگر امتياز پديد آمد.
تتبع در تاريخ تمدن اسلامي نشان مي دهد، هرگاه كساني برابر حاكمان جور مي ايستاده اند و آنان را به تقوا امر و از منكر نهي مي كرده اند و آن حاكمان يا از روي رضا و يا از بيم شورش مردمان اندرز آنان را مي پذيرفته اند. آن اجتماع لااقل در برهه اي از تاريخ به سعادت مي زيسته است، اما در سراسر دوره زمامداراني كه به نام اسلام بر مردم حكومت مي كردند، شمار اينان اندك است. كساني كه به اجراي اين وظيفه ديني برمي خاسته اند، فقيهان و واعظاني بوده اند كه در راه خدا بيم مال و جاه و جان نداشته اند.
در آغاز دوره عباسي، در حكومت منصور، در خلافت مأمون، معتصم، متوكل و در تاريخ حكومت حاكمان ايران، مصر، آفريقا، گاه گاه بعض اين مجاهدان راه خدا ديده مي شوند و اينان عموماً از كساني بوده اند كه راهبري يا راهنمايي مسلمانان را به عهده داشته اند؛ فقيهان يا واعظان و مذكران و به تعبير ساده تر علمايي كه حفظ شريعت بر عهده ايشان بوده است يا واعظاني كه در راه ارشاد بندگان تنها خدا را در نظر داشته اند و به مال و جاه دنيا ننگريسته اند و بيم جان بر خود راه نمي داده اند.
چنان كه گفتيم، شمار اينان در هر دوره از حكومت پادشاهان خودكامه اندك بوده است، اما اگر بخواهيم نام آنان را استقصا كنيم، در حوصله اين مقاله كوتاه نمي گنجد.
به حادثه هاي سده اي كه تازه از آن گذشته ايم بنگريد؛ قيام هايي كه در سامرا، نجف، مشهد و قم برابر امتياز تنباكو و ديگر امتيازهاي خارجي رخ داد. مشروطيت و كوشش در حفظ حدود شرعي آن، كشف حجاب و فرنگي مآب شدن مردم و ديگر بدعت ها و كاري كه علماي اسلامي به نام امر به معروف يا نهي از منكر انجام دادند. قيام امام خميني در سال ۱۳۴۲ را همه به ياد داريم. او هنگامي كه تشخيص داد، منكر يا منكراتي در حوزه ايران اسلامي آغاز شده است، بر جان خود نترسيد و به پاخاست. دستگيري، زنداني شدن و تبعيد را بر خود هموار كرد. نوشت و گفت و نهراسيد و سرانجام چنان كه ديديم، حكومت اسلامي را در ايران تأسيس فرمود.
بقا و صلاح و سلامت اين اجتماع كه با خون هزاران شهيد به وجود آمده، در گرو پايبند بودن مردم مسلمان به اصول و فروع دين آن اجتماع است و پايبند بودن آنان در گرو اجراي امر به معروف و نهي از منكر است.