پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۰
پروونتزانو پس از پنجاه سال دستگير شد
آخرين پدر خوانده
005490.jpg
جواد نصرتي
شما نمي دانيد چه كرده ايد ؛ آرام و باوقار با لبخندي بنيان كن، دقيقاً  همان طور كه از او انتظار مي رفت، روبه سوي افسر خموده و چند درجه  دار جوان و پرانرژي، اين جمله را گفت. متانت و وقاري كه از او انتظار مي رفت نه به خاطر سن زيادش، كه به خاطر عنوان و جايگاهش بود. 10 روز پيش بود كه مقامات قضايي ايتاليا پس از سال ها جست وجوي نوميدانه او، از دستگيري اش براي هميشه نااميد شدند و گفتند مردي كه چهل سال همچون شبح زندگي مي كرده است، احتمالاً  اكنون روح سرگرداني است كه در انتظار فرشته هاي عذاب از اين خانه به آن دشت و از آن كوه به اين جنگل پناه مي برد؛ خانه، دشت، كوه، جنگل. افسر خموده تمام آنها را مي شناخت. او جواني و زندگي اش را خانه به خانه، دشت به دشت، جنگل به جنگل و كوه به كوه به دنبال شبح از دست داده بود. افسر نحيف و پوست به استخوان چسبيده، با سبيلي جوگندمي كه تارهاي سفيد وسط آن از شدت سيگاركشيدن به زردي مي زدند، تنها كسي بود كه حرف مقامات قضايي را باور نكرده بود. همه دوست داشتند افسانه شبح براي هميشه پايان يافته تلقي شود تا نفس راحتي بكشند اما او چه؟ او كه جواني، زندگي و خانواده اش را داده بود تا شبح را همچون كولي هاي دوره گرد براي هميشه در يك گوي بلورين- با سلول هاي كوچك و ميله هاي پولادين- حبس كند، آيا او مي توانست شبح را يكباره روحي بپندارد كه دور از چنگ او به آسمان ها(براي او چه فرقي مي كند بهشت يا جهنم) رفته باشد؟ نه. افسر در هر خانه سيسيل كه به دنبال رد پاي شبح رفته بود جزئي از خود را جا گذاشته بود. خانواده اش را پشت كوه ها گم كرده بود، جواني اش را در ژرفاي تاريك جنگل ها از دست داده بود و هر كدام از ريگ هاي دشت، ميزبان بخشي از هستي او بودند. او شبح را مي خواست و حالا شبح روبه روي اوست. باراني رنگ ورورفته برتن افسر، زار مي زند. بدون عينك عملاً  نابيناست. دستانش مي لرزند. بدون جوراب واريس، لحظه اي نمي تواند سرپا بايستد. كلت 9ميلي متري بر پهلويش سنگيني مي كند. اما شبح روبه روي اوست. حالا مي تواند به تمام خانه ها، دشت ها، جنگل ها و كوه ها دهن كجي كند. حتي مي تواند با چكش يكي از قاضي ها بر سر مقامات قضايي بكوبد.
بازي تمام شده است. او شبح را براي هميشه در گوي بلورين زنداني كرده است.
* * *
پس از چهل و سه سال، برناردو پروونتزانو- شبح سيسيل و رئيس رئيسان مافياي ايتاليا- در يك كيلومتري غرب محل تولدش، كورلئونه (جايگاه افسانه اي مافيا) توسط رناتو كورته زه به دام افتاده است.
پروونتزانو سال ها كوزانوسترا (سازمان مافيايي ايتاليا) را از طريق پيام هايي كه روي برگه هاي كوچكي به نام پيتزوني مي نوشت اداره مي كرد اما كورته زه در نهايت با تعقيب بسته هاي خشكشويي سرگرداني كه گاه و بي گاه از منزل همسر پروونتزانو به جايي نامعلوم فرستاده مي شد، او را دستگير كرد. او خانه به خانه بسته ها را تعقيب مي كرد تا اينكه به يك مزرعه رسيد. او مدت ها خانه را تحت نظر داشت تا اينكه روزي مردي را ديد كه براي تحويل گرفتن يكي از بسته ها، خود را نمايان كرد. اين اولين نشانه اي بود كه او را به هدف هميشگي زندگي اش نزديك مي كرد: وقتي ديدم كسي بسته را تحويل مي گيرد مطمئن شدم آن شخص خود شبح است؛ واقعاً  هيجان زده شده بودم ، سپس كورته زه و تيم تحت نظر او جلسه اي در جنگل نزديك مزرعه ترتيب دادند و نقشه نهايي حمله را طرح ريزي كردند. او و برخي از افراد تيم با يك ون به آرامي به در چوبي نزديك شدند و در يك لحظه، با يورش به در و شكاندن آن وارد خانه شدند. افسانه پروونتزانو براي هميشه پايان يافت و او كه پيش تر، غياباً  در چندين دادگاه به خاطر چندين قتل به حبس ابد محكوم شده بود، براي هميشه ميهمان زندان هاي ايتاليا شد.
چهره او شباهت كاملي به عكسي كه كامپيوترهاي پليس در غياب او از او به تصوير كشيده بودند داشت.آخرين عكسي كه پليس از پروونتزانو داشت مربوط به سال 1959بود و از آن سال به بعد، هر سال عكسي كه در پرونده پليس بود، توسط طراحان و برنامه هاي رايانه اي، يك سال پيرتر مي شد. او براي اين كه در دام كورته زه نيفتد، در نزديكي محل تولدش، كورلئونه (جايي كه مي توانست تا ابد مخفي بماند) پنهان شده بود. يك بار در سال 2001 نزديك بود دستگير شود اما در آخرين لحظات همچون شبحي كه هرگز ديده نمي شود، يكباره از حلقه محاصره پليس گذشت و كورته زه را مصمم تر كرد تا او را دستگير كند. پس از آنكه بسياري از همدستانش در چند حمله جداگانه دستگيرشدند، پروونتزانو چاره ديگري نداشت مگر اينكه به جايي برود كه همه- بزرگ و كوچك و زن و بچه- همدست او بودند. كورته زه هم به خوبي اين را مي دانست و به همين خاطر تمام تيم خود را به كورلئونه منتقل كرد.
حدس كورته زه درست بود، چون پروونتزانو پس از سال 2001 به مزرعه اي در حومه كورلئونه نقل مكان كرد. در آنجا چوپاني به كار گمارده شد كه به عنوان پوشش، هر روز در بيرون از مزرعه، گله خود را اين سو و آن سو مي برد و از شير گوسفندانش پنير محلي درست مي كرد تا كسي به او و مزرعه اش شك نبرد.
پس از دستگيري پروونتزانو، پليس در خانه اي كه وسط مزرعه قرار داشت يك وان قديمي حمام،  يك تخت دونفره، يك گرم كن برقي و يك آباژور پيدا كرد. روي ميز كار هم دو دستگاه تايپ، چند انجيل كه زير برخي آيه هاي آن خط كشيده شده بود و يكصد پيتزيني(پيغام هاي كوتاه او خطاب به اعضاي كوزانوسترا) پيدا شد. اين صد پيغام، مهمترين چيزهايي است كه پليس از خانه به دست آورده است، چون اميدوار است با استفاده از آنها، ديگر اعضاي كوزانوسترا را هم شناسايي كند. علاوه بر اينها چند سطل مخصوص تهيه پنير و بوي ترشيدگي تهوع آوري در اتاق ديده و حس مي شد. چند عكس از مريم مقدس و سن پادره پيو و چهار تقويم كه هيچ كدامشان به آوريل نرسيده بودند، بر جاي جاي ديوارها كوبيده شده بود. پروونتزانو در اوج قدرت، زندگي فلاكت باري را تحمل مي كرده يا بهتر است بگوييم برخلاف زندگي فلاكت بارش، پرقدرت ترين مرد ايتاليا به شمار مي رفت. اما پروونترانو با فلاكت و بدبختي ناآشنا نيست.
دوران كـــودكي او در كورلئونه، سراسر فقر و بدبختي بود. پس از سپري كردن نوجواني، به عنوان پادو در خانواده هاي مافيايي مشغول به كار شد. كمك هاي او و دوست دوران كودكي اش- توتو رينا- به لوچيانو ليجيو براي رسيدن به قدرت به او كمك كرد تا در كازانوسترا فرد شناخته شده اي شود. اين دو در سال 1958 با سرنگون كردن ميكله ناوارا، ليجيو را به عنوان پدرخواندگي رساندند و خود پس از او مهمترين افراد خانواده هاي مافيايي شدند. پس از آن، كمتر در محافل عمومي ديده مي شد تا اينكه در سال 1963 و در پي يك پاكسازي درون خانوادگي، به كوه ها پناه برد و براي هميشه ناپديد شد. در سال 1993 و در پي مرگ ليجيو، رينا، دوست قديمي اش پدرخوانده كوزانوسترا شد و پروونتزانو را به عنوان نفر دوم كوزانو سترا برگزيد اما رينا در همان سال دستگير و به حبس ابد محكوم شد و پسري كه روزگاري با پاي برهنه در كورلئونه با تخته، اسلحه مي ساخت و خود را پدرخوانده بچه هاي خيابان مي دانست، به پدرخواندگي كوزانوسترا رسيد. او برخلاف رينا كه طي دهه هاي 80 و 90 ميلادي، چندين درگيري شديد با دولت داشت، رويه اي بدون خشونت براي اداره كوزانوسترا در پيش گرفت و با گسترده كردن فعاليت هاي تجاري، نفوذ تجاري- اقتصادي بيشتر آن را سر لوحه كار قرار داد. كوزانوسترا طي دوران پدرخواندگي او به نفوذ بسيار زيادي در ايتاليا دست يافت. به همين خاطر بود كه كورته زه وقتي شنيد پروونتزانو، آرام و با وقار مي گويد: شما نمي دانيد چه كرده ايد ، بر خود لرزيد.
* * * 
كلت 9ميلي متري را روي ميز گذاشته است. پاهايش را روي ميز قرار داده تا التهاب رگ هاي كبود و واريسي اش كمي كم تر شود. از تلويزيون، خبرهاي مربوط به دستگيري شبح را با بي حوصلگي تماشا مي كند. شبح را در ميان چند پليس تنومند، دست بسته مي بيند. حالا ديگر نمي داند چگونه بايد بدون جست وجوي چيزي در خيابان ها قدم بزند. هيچ اضطراب و عجله اي براي يافتن چيزي ندارد. زندگي يكنواخت، او را از پا درآورده است. از خود مي پرسد: چرا شبح، اين بار هم بدون آنكه ديده شود، از حلقه محاصره ما عبور نكرد؟
منبع: تايم

مافيوزي، مردان افتخار
005487.jpg
جواد جاويد- در حالي كه با همسر و دو فرزند خود در تعطيلات به سر مي برد، پاكسازي به دستور او شروع شده است. قايق برادر كوچكش كه روزگاري به او خيانت كرده بود و اما دوباره به عضويت خانواده درآمده بود،  روي درياچه منفجر مي شود. يكي از كاپوها در زندان به دستور او خودكشي مي كند. دامادش را كه روزگاري زندگي را بر خواهر بزرگتر تنگ كرده بود در حمام شاهرگ مي زنند. پدر يكي از خانواده هاي رقيب، در يك روز مقدس در حال خروج از كليسا با اصابت سه تير جداگانه كه در آن واحد شليك شدند كشته مي شود و يكي از كاپوهاي خانواده كاميلنو كه قدرت طلبي مي كرد و ادعاي پدر شدن داشت، به همراه مشاور و همسرش به رگبار بسته مي شود.
تعطيلات را در كمال خوشي به همراه خانواده به پايان مي رساند و دوباره به دفترش در شركت واردات زيتون بازمي گردد. اما اين بار علاوه بر كارمندانش، پدران ديگر خانواده ها هم برانگشتر الماس نشاني كه از پدر به ارث برده است بوسه مي زنند. از همه آنها جوان تر و خوش قيافه تر است. با لبخند دستش را به سوي دهان آنها مي برد تا برانگشترش بوسه بزنند. به جاي لباس هاي اسپورت، كت و شلواري كلاسيك بر تن كرده است و اگر در دهه هاي مياني قرن بيستم مي زيست مطمئناً كلاه  لبه دار برسر مي گذاشت و كفش ورني سفيد و سياه پاشنه تخم مرغي به پا مي كرد؛ همان طور كه هميشه پدرش را مي ديد. آخرين نفر هم بر انگشتر الماس نشاني كه از پدر به ارث برده است بوسه مي زند. همه آنها را همچون دو فرزند خردسالش دوست دارد. او بالاخره برجاي پدر نشست؛ ويتو پدرخوانده است.
***
مافيا كه در ايتاليا به آن كوزا نوسترا مي گويند و معناي چيزهاي ما مي دهد، سازماني سري با فعاليت هاي غيرقانوني است كه پيدايش آن در سيسيل ايتاليا به چندقرن پيش باز مي گردد. ايتاليايي ها به افراد اين سازمان مافيوزو(مافيوزي اسم جمع آن است) مي گويند و در سيسيل آنها را با املائي متفاوت به همين نام خطاب مي كنند. هر مافيوزو مي خواهد به عنوان يك مرد افتخار شناخته و دانسته شود. پيدايش مردان افتخار به حدود سه قرن قبل
بازمي گردد. آنها براي محافظت از زمين هايي كه صاحبان آنها در سيسيل نبودند و يا به مسافرت مي رفتند استخدام مي شدند. اما منش آنها در قرن نوزدهم تغيير يافت و اقدامات بزهكارانه و خشونت را در سيسيل رواج دادند. مردان افتخار براي مافيوزو شدن قوانين خاصي داشتند. آنها هنگام ورود سوگند ياد مي كردند از قوانين
مرامنامه اي كه به آن امرتا گفته مي شد عدول نكنند. مجازات سرپيچي از قوانين امرتا هم چيزي جز مرگ نبود. با اين حال عنوان مافيا تا قرن بيستم عموميت نيافت و فقط در سيسيل در ميان مردم رواج داشت. اولين باري كه عنوان مافيا رسماً در نهادهاي دولتي مطرح شد به گزارش فيلپو آنتونيو گوالتريو - يكي از مقامات قضايي وقت ايتاليا-
بازمي گردد كه در سال 1865 ارائه شد. مافيا يا كوزانوسترا - نامي كه در ايتاليا به مافيا اطلاق مي شود- در اوائل قرن بيستم به چنان قدرتي دست يافت كه پليس، دولت محلي و مقامات قضائي عملاً تحت نفوذ آن قرار داشت. بسياري از اعضاي كوزانوسترا سياستمداران با نفوذي شدند و برخي ديگر با رخنه در سيستم پليسي كشور فعاليت هاي سازمان را تحت پوشش قانوني قرار مي دادند. طي دوران حكومت دولت فاشيتي در ايتاليا به رهبري بنيتو موسوليني، كوزانوسترا شديداً تحت فشار قرار گرفت و بنيان آن با خطر فروپاشي مواجه شد. از اين رو بسياري از خانواده هاي بزرگ كوزانوسترا به آمريكا مهاجرت كردند. البته پس از جنگ جهاني دوم كوزانوسترا دوباره قدرت گرفت و بيشتر در سيستم هاي پليسي و سياسي نفوذ پيدا كرد.
مافيا در آمريكا
پيدايش مافيا در آمريكا به اوائل قرن بيستم بازمي گردد. در اين سال ها بسياري از ايتاليايي ها خود را به اميد زندگي بهتر به سرزمين روياها رساندند. سخت گيري دولت موسوليني در مورد فعاليت كوزانوسترا در ايتاليا هم عامل ديگري بود كه دوباره بسياري از ايتاليايي ها خود را به كشوري كه از جنگ و خونريزي به دور بود برسانند. خيل عظيم ايتاليا يي ها در آمريكا زمينه را براي فعاليت مردان افتخار هموار كرد به خصوص آنكه در موج دوم مهاجرت ايتاليايي ها به آمريكا، خانواده هاي سرشناس كوزانوسترا حضور داشتند. پايگاه اصلي فعاليت ايتاليايي ها در آمريكا، كلانشهر نيويورك بود. ايتاليايي ها ابتدا در سطح محلات باندهاي خود را تشكيل دادند، اما به تدريج فعاليت خود را در سراسر شهر و كمي بعد در سراسر كشور گسترش دادند. دوران منع خريد و فروش مشروبات الكلي در آمريكا فرصت مناسبي بود تا ايتاليايي ها هنر خود را در انجام اعمال خلاف قانون نشان دهند. آنها از خلاف هاي كوچك، كار خود را شروع كردند تا اين كه به قدرتي افسانه اي در آمريكا دست يافتند.در ابتدا 26 خانواده مشهور كوزانوسترا در آمريكا فعاليت مي كرد. اما امروزه پنج خانواده بسيار معروف در نيويورك وجود دارند. خانواده بونانو، خانواده كلومبو، خانواده گامبينو، خانواده گنووز و خانواده لوچزه.در مورد فعاليت هاي مافيا چه در آمريكا و چه در ايتاليا بايد گفت كه ظاهري قانوني دارند. خانواده ها معمولاً در ظاهر از طريق تجارت، مؤسسه هاي مالي - تجاري، اداره هتل ها، كازينوها، كارخانه ها و... هيچ خلافي مرتكب نمي شوند، اما در باطن با تجارت موادمخدر، خريد و فروش اسلحه و اعمالي از اين دست پول هنگفت و كثيفي به دست مي آورند كه هرگز ماليات آن را نمي پردازند.
ساختار خانواده
كوزانوسترا متشكل از چندين خانواده بزرگ است كه همگي آنها زير نظر يك پدرخوانده فعاليت مي كنند. در اين ساختار روح خانواده وجود دارد و هر كس در آن نقش مشخصي دارد. فرزندان يا اعضاي هر خانواده از آنجا كه به خود مردان افتخار مي گويند تعصب بسيار زيادي نسبت به خانواده دارند و حاضرند بي قيد و شرط جان خود را فداي خانواده كنند. جايگاه هر كدام از اين مردان افتخار هم مشخص و به ترتيب زير است:
پدر: معمولاً پدر هر خانواده مهم ترين شخصيت آن است و به گونه اي ديكتاتور هر خانواده. او درجريان اقدامات تك تك اعضاي خانواده است و هيچ كاري بدون دستور او انجام نمي گيرد. پدر به وسيله رأي گيري ميان كاپوها انتخاب مي شود.
رئيس: رئيس كه معمولاً توسط پدر خانواده انتخاب مي شود، نفر دوم هر خانواده است. رئيس، مسئول تمام كاپوهاي يك خانواده است و در صورتي كه پدر به هر صورت از خانواده حذف شود، تا رأي گيري ميان كاپوها تمام امور خانواده را به دست مي گيرد.
مشاور: مشاور معمولاً كمتر در خانواده حضور پيدا مي كند و به نوعي قانونمندترين عضو هر خانواده است كه مورد اعتماد پدر واقع مي شود. وظيفه اصلي او دادن جلوه قانوني به فعاليت هاي خانواده است. در خانواده ها چنين رايج است كه بزرگترين خلاف مشاوران قمارهاي كوچك است.
كاپو: كاپوها، مسئول نفرات پايين دست خانواده هستند. هر كدام از آنها مسئول مستقيم شش تا 9 خدمه اي است كه هر كدام از آنها حداكثر۱۰ سرباز در اختيار دارند.
كاپوها در مقياس بسيار كوچكتر داراي خانواده هاي مافيايي هستند اما خانواده آنها بايد در راستاي منافع پدر خانواده اصلي كار كند و از هر آنچه كه به دست مي آورند، بايد سهمي به پدر خانواده بپردازند. كاپوها توسط رئيس انتخاب مي شوند اما شرط اوليه براي انتخاب آنها موافقت و نظر مثبت پدر است.
سرباز: سربازان عضوي از خانواده هستند و حتماً بايد پيشينه اي ايتاليايي يا سيسيلي داشته باشند. آنها كار خود را به عنوان پادو شروع مي كنند اما بعد كه خود را اثبات كنند، سرباز محسوب مي شوند. وقتي كه كتاب باز باشد، يعني جاي خالي براي يك سرباز وجود داشته باشد، كاپوها يا يك كاپو يكي از پادوها را به عنوان عضو جديد يا همان سرباز انتخاب مي كنند.
پادو: پادوها عضوي از خانواده محسوب نمي شوند و مسئول رساندن پيغام ها و كارهاي جزئي از اين دست هستند. پادوها در صورتي كه ايتاليايي باشند مي توانند به درجات بالاتر برسند اما در غير اين صورت تحت هيچ شرايطي نمي توانند حتي يك سرباز شوند. البته در طول تاريخ كوزانوسترا چند مورد استثنا بوده است كه خارجي ها از پادوئي به مقام هاي بالاتري رسيده اند.

پيشخوان
005499.jpg
ديلي استار
روزنامه ديلي استار ضمن اختصاص دادن خبر اول خود به انفجارهاي شبه جزيره سپنا، موضوع سخنان محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري ايران را براي يكي از باكس هاي تصويري بالاي صفحه اول خود برگزيده است. محمود احمدي نژاد روز دوشنبه طي يك كنفرانس مطبوعاتي مواضع داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران را در سخناني تشريح كرد. اين در حالي است كه موضوع رفع محدوديت ورود بانوان ايراني به ورزشگاه ها از سوي اكثر رسانه هاي جهاني مورد تمجيد قرار گرفته است.
005484.jpg
تاگس اشپيگل
اين روزنامه چاپ برلين با چاپ تصويري از آنگلا مركل و مانموهان سينگ نخست وزير هند- در نمايشگاه فن آوري هانوفر اخبار سفر سينگ به آلمان را پوشش داده است. سينگ چند روز پيش با ورود به آلمان با صدر اعظم آلمان ديدار و گفت  وگو كرد و از سرمايه گذاران آلماني خواست در هند سرمايه گذاري كنند. همكاري در پروژه هاي اتمي هم از ديگر توافقات آلمان و هند بود.
005481.jpg
ادمونتون ژورنال
اين روزنامه كانادايي خبر يك خود را به بازگرداندن اجساد سربازان كانادايي كه در افغانستان كشته شده اند اختصاص داده است. اين چهار سرباز چند روز پيش بر اثر انفجار يك بمب در ولايت قندهار كشته شده اند. سربازان كانادايي كه تحت امر نيروهاي ناتو در افغانستان خدمت مي كنند، تا به حال چندين بار مورد حمله قرار گرفته اند و از سال 2001، 15 سرباز كانادايي و يك ديپلمات اين كشور در افغانستان كشته شده اند.
005496.jpg
واشنگتن تايمز
روزنامه واشنگتن تايمز خبر اول خود را به مخالفت جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا با طرح اخراج بدون محدوديت مهاجران اختصاص داده است.
در اين طرح كه با مخالفت بوش مواجه شد پيشنهاد شده بود كه 12 ميليون از مهاجران غيرقانوني ساكن ايالات متحده از اين كشور اخراج شوند.رئيس جمهوري آمريكا ضمن مخالفت با اين طرح اعلام كرده است كه از طرح قانوني كه راه پذيرش مهاجران غيرقانوني را به عنوان شهروند آمريكايي هموار خواهد كرد، استقبال مي كند.

دريچه
005502.jpg
زنان گرسنه
اين دختر 7 ساله يكي از ساكنان روستاي شاوفارد درهائيتي است. هائيتي يكي از فقيرترين كشورهاي نيمه غربي جهان به شمار مي رود و بيش از نيمي از ساكنان آن روزانه درآمدي كمتر از يك دلار دارند. هر سال سي و هشت هزار نفر از كودكان زير پنج سال (روزي يك نفر از هر سه نفر) هائيتي بر اثر سوء تغذيه جان خود را از دست مي دهند و روستاي شاوفارد- جايي كه دختر هفت ساله تصوير به همراه خانواده اش در آن زندگي مي كنند- بيشترين ميزان تلفات گرسنگي را در كشور دارد.بيشتر از نيمي از زنان اين كشور به خاطر سوءتغذيه و كمبود مواد معدني در برنامه غذايي دچار بيماري هاي خاصي مي شوند و اين وضعيت در زنان باردار به شدت بدتر است به گونه اي كه از هر سه زن باردار، دو نفر با مشكلات بسيار جدي براي به دنيا آوردن نوزادش روبه رو است. اين مشكلات در اكثر مواقع باعث مرده به دنيا آمدن نوزادان مي شود.وضعيت در هائيتي به قدري اسفناك است كه سازمان جهاني برنامه غذا برنامه هاي بلند مدتي براي رساندن غذا به مردم هائيتي، به ويژه زنان باردار و نوجوان تنظيم كرده است. اين برنامه ها حداقل يك وعده غذا در روز را براي كساني كه تحت پوشش آن قرار مي گيرند تضمين مي كند.
005505.jpg
رژه اي در دفاع از اسب ها
در تصوير سواراني را مشاهده مي كنيد كه آرامش خيابان هاي پاريس را بر هم زده و موضوع جالبي براي دوربين توريست ها فراهم كرده اند. اين 14 سوار با تاكيد بر لزوم بازگشت اسب به خيابان هاي پايتخت، اين گردش را ترتيب دادند. آنها از پورت دوفين تا باستيل   در فضايي بسيار صميمانه رژه رفتند و عابران نيز برايشان دست تكان مي دادند. شواليه ها تي شرتي سياه بر تن كرده و اجتماع خود را اجتماع اسب در پاريس ناميدند. آليس باشو 37 ساله و يكي از سواركاران گفت: عبور از پاريس با اسب به هيچ وجه تظاهرات يا نشانه اعتراض به شمار نمي رود، بلكه تنها روشي است براي جلب توجه مردم و مسئولان به اين نكته كه پاريس تنها شهر بزرگ اروپايي است كه ساكنانش به اسب توجهي نشان نمي دهند. از نظر تئوريك، هيچ كس و هيچ چيز مانع آزادي گردش اسب ها در پاريس نيست.البته به شرطي كه قوانين جاده اي رعايت شود، اما به هر حال پليس به اين بهانه متوسل مي شود كه اسب ها مزاحم تردد ماشين ها مي شوند. پيام اين سواركاران به شهردار پاريس نيز اين بود كه به ابتدايي ترين وسيله حمل و نقل متوسل شود. آنها در نامه اي خطاب به برتران دلانوئه از شهرداري پاريس خواستند تا مكان هايي ويژه براي تردد اسب سواران فراهم كند و براي جلوگيري از آلودگي هاي زيست محيطي از اين حيوان به عنوان سرويس حمل و نقل عمومي استفاده كند. در اين نامه از اسب به عنوان حيواني كه ارتباطات اجتماعي را شكل مي دهد و طي تاريخ ماموريت هاي امنيتي و كنترلي بسياري براي مردم انجام داده، ياد شده است.
005493.jpg
سربازهاي خُرخُرو بيرون
خوب به خواب و هي خُرخُر كن تا فرمانده ات مقدمات اخراجت را به اين جرم به ظاهر ناچيز از ارتش فراهم كند. ارتش چين از اين پس سربازاني نظير سربازي كه عكسش در تصوير فوق قرار داده شده است را اين چنين خطاب قرار مي دهد. اين يك شوخي بي مزه نيست بلكه خيلي هم جدي است.
اگر باور نداريد، سري به سايت خبري شين هوا بزنيد تا صبح خود را در پادگان با يك خبر عجيب آغاز كرده باشيد و بدانيد در كشور اژدهاي زرد همه چيز، حتي خُرخُركردن نظاميان نيز جدي گرفته مي شود. در واقع ارتش چين جهت برقراري نظم كامل و بي نقص در پادگان هاي اين كشور در صدد آن برآمده است كه از استخدام سربازاني كه در خواب به شدت خُرخُر مي كنند و آسايش همقطارانشان را به هم مي زنند، جلوگيري كند. علاوه بر اين افرادي كه بدن خود را با خالكوبي هاي عجيب و غريب مي آرايند نيز جواز ورود به ارتش چين را نخواهند يافت.
البته در گزارش شين هوا ذكر نشده است كه ارتش چگونه قصد دارد، مواردي  نظير خُرخُر در خواب را از متقاضيان استخدام در ارتش آزمايش كند.
يكي از مقامات بهداشتي چين كه به جمع منتقدان از خالكوبي هاي سربازان ملحق شده است، مي گويد: خالكوبي بر بدن سربازان به شدت وجهه ارتش چين را پايين مي آورد.

جهانشهر
شهر تماشا
گزارش
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |