شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۹
نفوذ آب از لايه هاي بالا به درون برج ادامه دارد
ميدان آزادي در بند فرسايش
007272.jpg
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
آزاده بهشتي
نه تو غريبه نيستي، سالهاست كه ايستاده اي، حضور تاريك و روشن تو را همه باور كرده اند. تو غريبه نيستي، اگرچه سالهاست كه لرزه بر اندامت افتاده و قامت افراشته تو پيرتر از هميشه به نظر مي رسد. موهاي سپيدت به خاطر برو بياي ماشين ها سياه مانده و با وجود اينكه غبار ماشين به جاي گرد پيري بر شانه هايت نشسته است. هنوز هم شكوه دميده بر سيمايت، نشان از هويت تمامي اين شهر و كشور دارد نه تو غريبه نيستي.
سالها از ايستادگي ات گذشته هرچند اين روزها فرسنگ ها آن سوتر و در تيررس نگاهت دستاني در ساختن بنايي بزرگتر و گويا مقاومتر از تو هستند، اما نمي توان حضور پررنگ تو را به خاطرات پنهان و پيدا مردمان اين سرزمين فراموش كرد.
نه تو غريبه نيستي تو سالهاست كه در زندگي پرفراز و نشيب اين مردم، زنده تر از هر موجودي حضور داري. از اولين فرياد مردم در سال 57 كه در گوش تو هم طنين انداخت تا اجتماع هرساله پايتخت نشينان در اطرافت، همه نشان از حضور تو دارد. سكوتت بلندترين فرياد است براي ابراز وجودي كه نمي توان چشم از آن برداشت اما ناديده گرفته شده است.چگونه مي توان گفت تو غريبه اي وقتي كه غريبه ها را در اولين لحظه ورود با آغوش باز مي پذيري، نه تو غريبه نيستي.
قامت خميده برج آزادي
رفته بوديم تا ببينيم برج آزادي سرجايش استوار ايستاده است مثل سال قبل كه رفتيم و ديديم آب از منفذهاي بالا به پايه هاي زير برج نفوذ كرده و قطار قطرات ردي از چرك آب روي ديوار تالار كهن و چند تالار ديگر كشيده بود. اين بار هم بهانه مان همان منفذها و لكه هاي بر جامانده بود و اخباري كه پشت هم از سرنوشت برج روي تلكس خبرگزاري ها مي رفت. بعد از يك سال انتظار داشتيم كسي صداي تيشه اي را كه به ريشه برج زده مي شد، شنيده باشد، منفذها، پوشيده و كار لكه گيري هم روبه اتمام باشد، اما صدا در نطفه خفه شده بود و نامه ها در هزارتوي بوروكراسي اداري گم.
پيش خودمان فكر كرديم گفتن از نابودي يك برج فايده اي ندارد. گيرم كه نماد جنبش آزادي خواهانه و انقلابي ايران باشد، با وجود اين مي خواهيم ماجراي مرمت اين بناي فرهنگي را با زباني شيوا و تصويري گوياتر بگوييم.
مي توانم بنويسم كه اين بنا كه اين روزها در حال تخريب است دروازه نمادين شهر تهران از سمت غرب است كه هدف اوليه از احداث آن در همين لغت دروازه خلاصه مي شود. يا مثلاً بنويسم طراح برج و مدير عالي آن مهندس سيد حسين امانت، برنده مسابقه طراحي برج آزادي فارغ التحصيل دانشگاه تهران بوده و طراح بخش قديمي پارك جمشيديه، رجبعلي نيك خصال نيز در ساخت برج با او همراه شده بود.
نه بهتر است از توصيف چهره امروزي آن بنويسيم: ستيغ آفتاب اول صبح يك روز بهاري، خيلي زودتر از آنچه فكر كني از قامت خميده برج بالا مي آيد و نگاه كم سو و پرمعناي اين برج كه هر روز در انزواي خود فرو مي رود، انگار نه تلاش كارگران را براي بالا آمدن و قد افراشتنش ديده و نه حتي روزگاري مهمترين مركز فرهنگي با گالري، سينما، كتابخانه و موزه بوده است. اصلاً براي اينكه خستگي از پاهاي برج به بدنه شهر منتقل شود بهتر است بنويسيم برج آزادي مثل جسم بيماري در وسط ميدان بيضي شكل با اقطار 500 و 450متر و وسعت۵۰ هزار مترمربع در حال احتزار است و خودمان نيز باور كنيم برج سالها پيش در كما فرو رفته است و هيچ وقت زندگي اش را از سر نخواهد گرفت يا مثل پارسال كه به سراغش رفتيم و در همين صفحه نوشتيم، دوباره بنويسيم: اين بار هم چه فرق مي كند موزه و تالار كهن باز باشد، يا گالري شاهد برگزاري نمايشگاهي. مهم نيست بچه ها بتوانند از پله هاي برج بالا بروند و روي آن بايستند و فرياد آزادي سردهند. قصه همان قصه قديمي است؛ جايي دارد آرام و بي صدا ويران مي شود و تمام خاطرات را زير گرد و غباري از اين ريزش تدريجي فرو مي برد.و بعد هم در كمال خونسردي ادامه بدهيم: غريبه اي آشنا چشم در چشمانمان دوخته اما دارد از ياد مي رود، مهم نيست اين سوژه گزارش باشد، حتي اهميتي ندارد كه گوشي را برداريم و به ميراث فرهنگي، بنياد رودكي و حتي شهرداري خبر بدهيم، چون اين موضوع مهم، براي آنها بي اهميت جلوه مي كند. با اين وجود دوباره به سراغش مي رويم لابه لاي صداي راننده هايي كه مسافران را به سوار شدن تشويق مي كنند، قامت هنوز افراشته اش را نگاه مي كنيم و در مقابلش سرتعظيم فرود مي آوريم.
چهره هاي آب گرفته
راهروي مجاور اداري، پشت همان راهرو درضلع شمالي، ديوار موزه، ديواره هاي بيروني موزه درقسمت شرقي و سالن تشريفات كه در جنوب شرق واقع شده، قسمت هايي است كه آب از فضاي سبز و درزهاي كفپوش هاي بالا به آنها نفوذ كرده است. اتفاق به همين سادگي افتاده بود فضاي سبز نماي بيروني بايد آبياري مي شد، برج با اينكه بيش از سي وچندسال بود ساخته نشده بود در معرض عوامل طبيعي مثل باد و باران قرارداشت و اين دو عامل دست به دست هم داده بود تا آب از درز سنگفرش هاي كف فضاي بيروني و سبزكاري ها به لايه هاي زيرين نفوذ كند و شده بود شكل پيشرفته آن چيزي كه سال قبل هم ديده بوديم و اين روزها ردي از چرك آب را روي صورت پنهان آزادي گذاشته است.اما ماجرا به همين جا ختم نمي شد، زير برج را كه ديديم سوار بر آسانسور شديم و از پله ها بالا رفتيم تا ترك خوردن برج از سطوح بالا را هم ببينيم آنچه كه سال قبل از دست داده بوديم. باد و باران و آلودگي  هوا و دود ماشين هايي كه برج هر روز آنها را در ريه هاي خود فرو مي برد باعث شده تا رگ هاي معرقكاري آبي رنگ، سياه و توده هاي دود و ترك به قسمت هاي مختلف آن چسبيده شود. سطوح پيچيده و قوس دار طرح و معماري بنا كه تلفيقي از هنر باستاني و اسلامي ايران است و از معماري مدرن و پيشرفته دنيا چيزي كم ندارد، اما دود ماشين هاي انقلاب صنعتي و ابزار پيشرفته زندگي انسان باعث شده تا رگ هاي آبي كه كشيدگي آزادي را دو چندان مي كرد در اغما فرو رود.
007233.jpg
درگير و دار هست و نيست
طبق قانون تشكيل بنياد فرهنگي و هنري رودكي، مجموعه آزادي شامل بناي اصلي برج آزادي و طبقات زيرين آن به اين بنياد واگذار شد. به گفته مسئولان بنياد رودكي بيش از 34 سال از ساخت برج آزادي مي گذرد و با توجه به عمر ساختمان و بي توجهي به تعمير و نگهداري به موقع، به مرور تاسيسات فني مجموعه فرسوده شده و به دليل از بين رفتن ايزولاسيون سقف طبقات، آب از نقاطي از سطح ميدان به طبقات زيرين نفوذ كرده است. تكه هاي گمشده پازل را كنار هم مي چينيم تا كسي به فكر پايه هاي لغزان برج آزادي بيفتد و آن را محكم كند.
در چند سالي كه بنياد رودكي متولي نگهداري برج بوده، در دو بخش تعمير و راه اندازي فضاي فرهنگي كار خود را شروع كرد و با شناسايي و كارشناسي سامانه هاي آسيب ديده و تعمير و تجهيز در بخش هاي بازسازي امور فني و تعميرات طبقات زيرين برج با جذب كليه بودجه عمراني پرداخته است و توانسته با پيشرفت فيزيكي بيش از 50 مرحله كار را به انجام برساند. جمله آخر را كه مي گويد و رقم 50 درصد را كه پيش رويمان مي گذارد، لزره به انداممان مي افتد، به ياد تنه در حال ريزش برج مي افتيم.
زماني كه پاي نفوذ آب از لايه هاي بالا به طبقات زيرين پيش كشيده مي شود، مسئولين بنياد رودكي مي گويند: بزرگ نمايي و اعلام تخريب كاملا بي اساس است. نفوذ آب جزيي و در مواردي هم كنترل شده است. جزئي را در ذهنمان مرور مي كنيم و ياد كف پوش خيس يكي از سالن ها مي افتيم كه آب تا وسط هاي آن نفوذ كرده و وقتي پا روي موكت آن مي گذاري قطرات آب به اطراف پاشيده مي شود.
در عين حال متوليان اصلي نگهداري برج آزادي بخوانيد بنياد رودكي معتقد هستند كار ساماندهي وضعيت برج نياز به كارشناسي بيشتري دارد و آن تنها به خاطر حساسيت موضوع است. در مورد مرمت بناي اصلي برج نيز اين بنياد سعي كرده با مشاوران و متخصصان بررسي هاي لازم را انجام دهد و اميدوارند دو پروژه بازسازي ميدان و بناي اصلي برج به موازات هم در سال جاري آغاز و تا دو سال آينده به پايان برسد.
اما و اگرها از همين جا شروع مي شود، از جايي كه وعده و وعيد هاي سال قبل به انجام نمي رسد و تاخيرها با هزار و يك دليل گره مي خورد و چون و چراها در نهايت به سازمان ميراث فرهنگي كشور كشيده مي شود كه بودجه هاي تصويب شده اش باز هم در چارچوبي به نام بوروكراسي اداري جا مي ماند.قائم مقام رئيس سازمان ميراث و گردشگري گزينه خوبي براي پاك كردن علامت سؤال هايي است كه در ذهنمان مانده. به گفته بقايي طرح ساماندهي فضاي سبز مركزي ميدان، نورپردازي برج و محوطه و همين طور سند اجرايي طرح ساماندهي و طراحي شهري ميدان آزادي در سال 1384 پايان يافته است و براي اين عمليات و حفظ و احياي برج حداكثر به 50 ميليارد ريال اعتبار نياز است.قرارداد انجام پروژه تعيين حريم برج از محل اعتبارات سال 84 اين سازمان منعقد و در دست انجام است، موضوعي كه بقايي در ادامه به آن اشاره مي كند و مي گويد: براساس مطالعات مذكور در سال 84 حدود 7000000000 ريال از محل اعتبارات 1درصد تملك دارايي استان تهران براي مرمت اضطراري و رطوبت زدايي از برج پيش بيني شده است و در دست اقدام در سال 85 است. لغت اضطراري كه از دهان بقايي بيرون مي آيد، دلهره به دلمان چنگ مي اندازد، مي رسيم به نقطه آغاز ماجراي نشست ناشي از نشت آبي كه برج آزادي را تهديد مي كند.
نوري در تاريكي
آفتاب ظهر بهار از بالا مي تابد و سايه برج عمودي روي خيابان آزادي مي افتد. جلوتر كه مي رويم سراب تمام مي شود و سايه شكل زيرگذري است كه از زير بزرگراه يادگار امام مي گذرد، برج خميده تر از آن چيزي است كه قدش به بزرگراه تازه متولد شده برسد. مشعوف سرپاييني است كه قدم برداشتن براي رسيدن به شهرداري منطقه 9 را راحت تر مي كند. نمي توان پاي شهرداري منطقه 9 را از ماجراي ترميم برج  آزادي بيرون كشيد. سبزه كاري هايي كه مربوط به شهرداري مي شود و ساماندهي ترافيكي كه دود سياه و غليظ آن از چند كيلومتر دورتر روي برج سايه انداخته است نمي گذارد، شهردار منطقه 9 به راحتي كنار گود بنشيند و جسته وگريخته از ترميم برج بگويد.
بيشترين چيزي كه محور صحبت هايش است، طرح مطالعات ترافيكي آزادي است كه از 6 ماه قبل در دستور كار شهرداري اين منطقه قرار گرفته و مركز مطالعات حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران نسبت به مطالعات آن اقدام كرده است.شهردار منطقه 9، در تكميل گفته هاي خود مي گويد: خيابانهاي اطراف ميدان، شهيد رحماني، اكبري، دانش، استاد معين و دامپزشكي مورد مطالعه قرار گرفته تا با اجراي عمليات ترافيكي نسبت به كم كردن بار ترافيكي از ميدان آزادي به اين خيابان ها و استفاده بهتر از مجموعه فرهنگي برج اقدام شود و بزودي كلنگ كار زده مي شود.
در عين حال شهرداري بنا دارد نسبت به بازپيرايي ميدان، نحوه آبياري فضاي سبز و عمليات ديگر اقدام كند. شهردار منطقه 9 اين جمله را مي گويد و عمليات ديگر را براي ما در ابهام مي گذارد و موكول مي كند به مصاحبه اي كه قرار است براي اعلام كار بازسازي برج برگزار شود.در مورد موضوع نشت آب ناشي از آبياري فضاي سبز بالا و وضعيت نابسامان كف پوش ها به گفتن جملاتي در مورد آن اكتفا مي كند و مي گويد: مطالعات فاز 1 سال قبل به يك مشاور داده شد تا دلايل نفوذ آب را بررسي كند. در همان موقع نيز جلساتي با اين مشاور و مدير بنياد رودكي برگزار كرديم. آنچه كه قطعي به نظر مي رسد اين موضوع، مشكل حادي نيست.بعد از بازديد از فضاي داخلي برج آزادي، راهنما قسمت هايي را كه از بالا آب از آنها به پايين نفوذ مي كند نشانمان مي دهد كه با رنگ قرمز و يك سري فلش مشخص شده است. تعدادشان كم نيست اما عليرضا سرگل زهي، شهردار منطقه 9 معتقد است، با اين وجود مشكل چندان مهمي برج را تهديد نمي كند.
از دفتر شهردار كه بيرون مي آييم نگاه آزادي روي سرمان سنگيني مي كند، نفوذ آب موضوعي است كه به نظر مسئولان حاد نيست اما خطر فرسايش را براي برج به دنبال دارد.

نگاه امروز
آزادي، تجلي شهرنشيني
ماني راد
تاريخ شهرنشيني در ايران به دوره تيموريان مي رسد. براي اولين بار در اين دوره بود كه طبقه اي با عنوان شهرنشينان در اوراق تاريخ ديده شد، اما اين پديده تا دوره معاصر داراي ويژگي بارزي نبود. نه معماري و الگوهاي ساختمان سازي خاصي براي اين طبقه طراحي شد و نه حتي بنايي درخور كه معرف اين پديده باشد و تا سال ها كوشك ها و كاخ هاي سلاطين مختلف نماد هر شهر يا كشور شناخته مي شد. حتي اگر قرار بود كه حكومت صفويه، شاهكارهاي معماري خود را عرضه كند، يا كوشك عالي قاپو بود كه نماينده مي شد يا مسجد شيخ لطف الله. كاخ عالي قاپو كه تجلي معماري شهرنشيني در دوران صفويه بود، بنايي بود سلطنتي و محل اقامت سلطان. سال ها، شهرنشينان بي هيچ مشخصه اي در سايه كاخ ها و كوشك هاي حكومتي، خود را به عنوان يك طبقه معرفي مي كردند و جايي براي اعلام حضور آنان وجود نداشت. در دوران قاجاريه هم كه پايتختي بزرگ شكل گرفت با ظهور طبقه متوسط شهري، دوباره همان اتفاق افتاد؛ با اين تفاوت كه اين بار باروهاي بلند شمس العماره جاي عالي قاپو را گرفت. اگر چه در كنارش امراي دولتي به ساخت بناهاي تحت تملك خود پرداختند و نمونه اش هم بناهاي تاريخي موجود در تهران است.
اما در سال 1343 براي اولين بار طبقه شهرنشين صاحب اثري شد كه ديگر نه در تملك سلطان و شاه و اميري بود و نه بناي حكومتي. به عبارتي در اين سال بود كه خواسته هاي شهرنشيني و طبقه متوسط شهري در معماري ظهور كرد. براي اولين بار بنايي به عنوان نماد يك شهر شناخته شد كه نه محل اقامت سلطاني بود و نه منزلگاه تشريفاتي شاهي.
برج آزادي بعد از ساخت در سال 1345 به نحو شگفت انگيزي نماد شهر تهران شناخته شد؛ نماد و نماينده طبقه متوسط شهري. گويي در تمام اين سال ها اين طبقه در سايه سار كوشك ها و كاخ ها، خواسته هاي شهروندي خود را فراموش كرده بود و بيش از آنكه خواسته ها و توقعات طبقه شهرنشين را داشته باشد، بيشتر شبيه جماعتي درآمده بود كه گرد تاج و تخت اجتماع گرفته بودند و به منظور آسايش بيشتر سلاطين او را احاطه مي كردند.شايد چندان بيراه نباشد اگر ظهور طبقه شهرنشيني را در ايران در همين دهه بدانيم به رغم ظهور نهضت مشروطه كه بي ترديد يك جنبش بزرگ شهرنشيني و مدني بود و پايه گذاري مجلس مشورتي كه چند دهه پيشتر اتفاق افتاده بود.اما با استقرار برج آزادي، شهرنشيني هويتي مستقل يافت. برج آزادي بعد از گذشت بيش از 40 سال از پايه گذاري آن، امروز قامتي فرسوده يافته و زيرفشار تمام اين سال ها، شانه خم كرده است و به راستي چگونه مي توان اين اولين نشانه و نماد شهرنشيني را ناديده گرفت و به فراموشي سپرد. امروزه، برساخت و تكميل برج ميلاد، شايد كمتر كسي باور كند كه برج آزادي اين نماد شهرنشيني تهران در 40سال گذشته، بتواند آن عظمت و شكوه بناي تازه را يابد. اما نبايد از خاطر برد كه برج آزادي نماد بلوغ شهرنشيني ماست؛ نماد شكل گيري طبقه نوين شهرنشين كه خواسته ها و نيازهايش دگرگون شده است.

شهر آرا
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |