به چشمانت بياموز كه...
سبز واژه اي است كه دلالت بر رنگي مشخص دارد. گرچه در هر فرهنگي مي تواند بيانگر معناهاي خاصي باشد. اما همواره و در همه جا معناي روييدن را تداعي مي كند و در اين نمايشگاه هم مي تواند به معناي سر برآوردن يك گالري در ميان گالري هاي تهران باشد كه با اولين نمايشگاه خود تحت عنوان «سبز» اعلام وجود مي كند.
در اين نمايشگاه، ۳۰ عكاس، اين واژه را دستمايه كار خود قرار داده و گستره وسيعي از سوژه ها را پديد آورده اند. هر عكاس فقط با يك عكس.
در برخي از كارها رنگ سبز در بستر مراسم و مناسك مذهبي نشان داده شده است و اشاره به باورهاي ديني مردم دارد. عكسي از مريم فخيمي نمونه اي از اين گونه كارهاست كه مردي را با سربند سبز در مراسم زنجيرزني نشان مي دهد. سوژه هايي از طبيعت نيز سهم زيادي از آثار را به خود اختصاص داده است. چه عكس هايي كه منظره هايي از دشت و دمن هستند، مثل عكس هايي كه به نيكول فريدني و فرهاد ورهرام تعلق دارند و چه آنهايي كه روي بخش كوچكي از طبيعت زوم كرده اند مثل سنگ هاي خزه بسته كف رودخانه و صدف هاي چسبيده به پايه هاي يك پل قديمي، مانند كارهايي كه مهروا آروين و مسعود سهيلي به نمايش گذاشته اند.عكس هاي سياه و سفيد نادر داوودي، كاوه نجم آبادي و طاها مغاني، در اين ميان، آثاري هستند كه بدون حضور رنگ سبز به دنبال برانگيختن خيال هاي سبز در خاطر بيننده هاي خود مي باشند.
عكس هايي كه در اين نمايشگاه عرضه شده اند فقط در يك چيز وجه اشتراك دارند و آن رنگ سبز است. در پرتو اين واژه است كه اين همه عكس هاي متنوع و ناهمگون، انسجام يافته اند.
در عكسي از جاسم غضبانپور كه مراسمي مذهبي از زاويه اي بالا را نشان مي دهد اگر چه چشم بيننده در جهت مسير حركت آدم ها به طرف چپ تصوير هدايت مي شود، اما آن پارچه اي كه چند نفر آن را حمل مي كنند فقط به خاطر رنگ سبزش توجه ما را به خود جلب مي كند. چه بسا كه اگر موضوع نمايشگاه به جاي سبز، رنگ قرمز بود، توجه ما به روسري آن دختر بچه وسط يك سوم بالاي تصوير معطوف مي شد.
در عكس ديگري كه متعلق به زهره سليماني است مردي را مي بينيم كه يك قطعه شيشه سبز رنگ بسيار كوچكي را در ميان انگشتان خود نگه داشته و به آن خيره شده است، اين نقطه سبز، با قدرت تمام بيش از هر چيزي چشمان ما را به سوي خود مي كشاند و محل تلاقي چشمان آن مرد و تماشاگران عكس مي گردد. كامران عدل در عكس خود، هشت پليس را از يك كشور آفريقايي نشان مي دهد كه با باتوم هاي خود در كنار هم ايستاده اند. گرچه باتوم هاي بلند آنها خيلي جلب توجه مي كند اما رنگ يونيفورم هايشان ذهن تماشاگر را از لايه هاي معنايي تصوير به سطح آن، يعني رنگ سبز سوق مي دهد. نغمه قاسملو در عكس خود، چشمان ما را از درون اتاق به فضاي سبز بيرون مي كشاند، گرچه بيشترين لذت را مي توانيم از نوار فيروزه اي رنگ حاشيه پنجره و زمينه گرم و روشن ديوارهاي اتاق ببريم، اما اين رنگ سبز است كه آن سوي پنجره را به نقطه عطف تصوير تبديل كرده است. عباس كوثري با نشان دادن پراكندگي بازيكنان و وضعيت نسبتاً آرام و بي تحرك آنها، موفق شده است توجه ما را بيشتر به رنگبندي تصوير و بخصوص زمين سبز چمن جلب كند.
در ميان عكس ها، عكسي از يك ديوار نقاشي شده به چشم مي خورد كه با رنگ هاي اكر و سياه بر زمينه اي سبز- آبي نقاشي شده است. جاويد رمضاني در اين عكس يك نقاشي از برگ ها و ساقه هاي در هم پيچيده اي را با منحني هايي چشم نواز و زيبا نشان مي دهد كه در قسمت پايين آن نوشته هايي بر سطح ديوار خراشيده شده و اين نوشته هاي يادگاري، رنگ سفيد گچ را آشكار كرده است. يكي از نوشته ها اين است: «به چشمانت بياموز كه هر كس ارزش ديدن ندارد » اما، من اين عبارت را به شكلي ديگر براي خودم تغيير داده ام و در دفترچه ام يادداشت كرده ام: «به چشمانت بياموز كه هر كس و هر چيز را مي توان هر بار با نگاهي متفاوت نگريست.»