پنجشنبه ۱ تير ۱۳۸۵
گفت وگو با دكتر محمد جواد لاريجاني استاد فلسفه و منطق دان رياضي- قسمت دوم
آسمان آبي است
مهدي صارمي فر
msaremif@Hamshahri.org
000549.jpg
در قسمت اول اين گفت وگو مروري كوتاه بر مباحث منطق رياضيات و فلسفه ذهن و سبقه آن در ميان حكماي مسلمان داشتيم .
قسمت دوم اين گفت وگو كه در اين جا به نظرتان مي رسد، درباره نحوه شكل گيري مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات يعني همان پژوهشگاه دانش هاي بنيادي يا آنچه كه بين دانشگاهيان به IPM معروف شده ،است .
دكتر محمد جواد لاريجاني برايمان از دغدغه هايش براي تأسيس اين مركز و مدارس و بخش هاي مختلف آن گفت. از نحوه آموزش علوم و بالاخص رياضيات شكايت كرد و آرزو كرد كه اگر روزي بدانيم كه مي توانيم، برنده نوبل هم خواهيم داشت؛آرزويي كه به قول ايشان، حركت به سمتش آغاز شده.

* اگر اجازه دهيد به آن وجه از زندگي شما كه بعد از انقلاب مخصوصاً  در مراكز علمي درجه يك كشور شاهد آن بوديم،بپردازيم.
- علوم مدرن به كشور ما آمدند و جوانه هاي اين علوم امروز در ايران وجود دارد و انقلاب اسلامي نقش مهمي را در رشد و توسعه علوم در ايران بازي كرد. به رغم همه كاستي هايي كه داريم، سرمايه گذاري خوبي انجام شده. مراكز تحقيقاتي مهم ايران، همه بعد از انقلاب تأسيس شدند.
البته در فلسفه خيلي عقب تر از بقيه علوم هستيم. ولي افراد تك و توكي هستند كه فيلسوفند و فيلسوفي مي كنند و من اميدوارم كه در آينده نه چندان دور، چراغ اين بخش از معارف بشري را در ايران دوباره روشن ببينيم.
* دو وجهه اصلي از شما در جامعه مطرح است. يكي وجهه سياسي شما است، ديگري وجهه علمي كه وابسته به پژوهشگاه دانش هاي بنيادي است. به عنوان كسي كه مركز علمي را در ايران تأسيس كرده ايد كه بزرگترين و بالاترين جايگاه علمي را در ايران دارد (مثلا كتابخانه بسيار ارزشمند رياضيات و فيزيك اين مركز، در تمام كشور نمونه است) از تأسيس مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات بگوييد و از دغدغه هايتان براي به وجود آوردن چنين نهاد علمي اي در كشور.
- البته اين سومين مركز تحقيقاتي است كه من در يك ربع قرن گذشته افتخار تأسيس ا ش را داشته ام. اولين آن، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت خارجه است، دومينش مركز پژوهش هاي مجلس و سومينش اينجاست، البته اين به ترتيب زماني نيست. اما بدون شك مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات از بين همه بيشتر به قلب من نزديك تر است. اين پژوهشگاه را موفق ترين مي دانم.
* به محض اين كه از بركلي برگشتيد، اين مركز را تأسيس كرديد؟
- از آمريكا كه برگشتم، بلافاصله، كار علمي و سياسي را توأمان شروع كردم. مشاور وزير علوم بودم و در دانشگاه صنعتي شريف هم تدريس مي كردم. آن زمان «منطق رياضي» در دانشكده رياضي صنعتي شريف، جايگاه خاصي نداشت. من آن زمان با حدود ۱۰ دانشجو در مقطع فوق ليسانس شروع كردم.
از آن جمع تعدادي دانشجوي دكترا در مدرسه رياضي مركز تحقيقات فيزيك نظري جمع شدند و نتيجه آن كارها اين بود كه ما امروز، استادان برجسته اي در منطق رياضي در دانشگاه صنعتي شريف و ديگر دانشگاه ها داريم. آن روزي كه من آمدم ايران مفاهيم منطق رياضيات در سطح سالهاي اول ليسانس مطرح بود. ولي امروز مقالات سطح بالايي از اين مركز در نشريات معروف و معتبر بين المللي چاپ مي شود و توليدات علمي خوبي دارند.
* رضايت بخش است؟
- نه تنها رضايت بخش است، بلكه خدا را شاكرم كه چگونه اين شعبه از علوم توانست به اين سرعت در ايران رشد پيدا كند. اين نشان مي دهد كه در ايران، نيروي انساني بسيار قابلي وجود دارد. يك منطق رياضي دان مشهور، چند سال پيش از بركلي به ايران آمده بود، اين روند برايش باور نكردني بود. مي گفت اعجاب انگيز است. ما در كل خاورميانه و آسياي جنوبي و مركزي، هيچ جايي قوي تر از ايران در منطق رياضي نداريم. ما طي ۱۵ تا ۲۰ سال توانستيم به اين نقطه برسيم. اين حرف حضرت امام (ره)است كه «ما مي توانيم». اين پژوهشگاه با تلاش بسيار زياد تأسيس شد و سالها روي آن بحث شد.
*نمونه خارجي داشتيد؟ من يك زماني در همين مركز در مدرسه فيزيك با دكتر پرتوي صحبت مي كردم. ايشان خودشان از مؤسسين دانشكده فيزيك شريف بودند و به همراه برادرشان فيروز از استادان اوليه دانشگاه شريف هم بودند.
ايشان مي گفتند كه دكتر مجتهدي كه براي تأسيس دانشگاه صنعتي شريف (آريامهر آن زمان) براي الگو گيري به آمريكا آمده بود، همه جا مي گفت كه مي خواهد الگويي مثل MIT در ايران راه بيندازد. به همان قياس اين مركز، شبيه موسسه پژوهش هاي پيشرفته پرينستون (Advance Institute) است.
- ما سه مركز را به عنوان الگوي خودمان قرار داديم. يكي مؤسسه ماكس پلانك بود كه مؤسسه وسيعي است؛ از علوم جامعه شناسي در آن وجود دارد تا علوم تجربي.
يكي ديگر مؤسسه تاتا در هندوستان و ديگري مؤسسه لانداو در مسكو، اين سه مؤسسه خيلي به ما ايده دادند. مرحوم عبدالسلام [فيزيكدان و نوبليست پاكستاني]  در تأسيس پژوهشگاه دانشهاي بنيادي خيلي به ما كمك كردند و ايده هاي تأثيرگذاري دادند. شكل هاي اوليه اين جا را با كمك او طراحي كرديم.
اين مؤسسه با اين اميد تأسيس شد كه ما توليد علمي داشته باشيم. ما ناقل علم نباشيم، درگير باشيم. اين نظريه درگيري مفهوم خيلي مهمي براي ماست.
ما دنبال آن نيستيم كه بلافاصله از اين جا يك اكتشاف بزرگي مثل نسبيت در بيايد. البته دنبال آن هستيم اما در دراز مدت، ما اصلاً  معتقد به نظريه Short cut نيستيم. كورمال،  كورمال ، ولي با كار زياد، مثل هر دانشمند ديگري كار مي كنيم. اينجا از اول سعي دارد كه معياري براي كيفيت باشد. ما در رسانه ها اصلا حضور نداريم.
ما احساس كرديم كه با اين رفتار رسانه ها كه هر روز يك نابغه در ايران پيدا مي كنند، وضعيت بسيار ناراحت كننده اي براي دانشمندان  ايجاد مي شود. مقدار بسيار زيادي علامه رسانه اي داريم. اينها براي علم آزاردهنده است. لذا ما حضور در رسانه ها را قدغن كرديم. محققين اين مركز بايد ميان دانشمندان همان رشته ها در دنيا مطرح باشند. اين به اين معني است كه ما بايد كشفياتمان در اين مركز را در سطح وسيعي منتشر كنيم.
همين چند هفته پيش كنفرانس بزرگي در فيزيك نظري در اين جا برگزار  شد كه تعداد كساني كه از دنيا داوطلب شركت در آن بودند، خيلي بيشتر از ايرانياني بودند كه به طور حرفه اي در اين زمينه كار مي كنند.
000546.jpg
نماي بيروني پژوهشگاه دانشهاي بنيادي وشعار حك شده روي ديوار«آسمان آبي است»-عكس: جواد گلزار
* نظريه ريسمان؟
- بله، كنفرانس ريسمان. بيش از ۳۰ نفر از بزرگترين فيزيكدانان دنيا خواهان شركت در اين كنفرانس بودند. در يك چنين جمعي، يك جوان ايراني بلند مي شود، با اعتماد به نفس راجع به تحقيقات و پژوهش هاي خودش جلوي بزرگاني مثل جان اليس، آشيكسن و بلاوين صحبت مي كند. اينها آدم هايي هستند كه اگر كسي جلويشان چرت و پرت بگويد، همان جا رسوايش مي كنند.
اين يعني كه حالا چراغ علم در ايران روشن شده، به اين معني كه حالا گروهي كار علمي مي كنند. فقط كتاب نمي خوانند. درگير مسائل عميق علمي مي شوند. در رشته رياضي هم همين طور بوده. مگر الان از حوزه علميه قم كسي مي آيد در تلويزيون بگويد كه در فقه و اصول چه كار كرده؟ در اين جا هم همين وضع است. ما كساني را داريم كه در سطح پيشرفته علمي دنيا در حال پژوهش اند و اما نابغه رسانه اي نيستند. اين حرفه اي گري شعار ما است .
* پژوهشگاه دانشهاي بنيادي به مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات كه اسم قبلي آن است مشهور تر است. اين مركز با مدرسه فيزيك و رياضيات شروع كرد و بعد گسترش پيدا كرد به موضوعات ديگر.
- اين مركز با فيزيك و رياضيات شروع كرد؛ به دليل نقشي كه اين علوم در علم مدرن دارند. به نظر من هيچ چيزي مثل فيزيك نظري و رياضيات در دوران مدرن  مؤثر نبوده اند. علوم بسيار زيادي در دوران معاصر وجود دارند ولي جايگاه فيزيك و رياضيات و البته به نظر من بيشتر رياضيات، جايگاه بسيار كليدي در علم مدرن دارد.
البته يكي از توصيه هاي عبدالسلام اين بود كه به هيچ وجه در فيزيك و رياضي متوقف نشويد. ايشان چند توصيه به ما داشت كه از جمله سراغ ديگر شاخه هاي علم به خصوص علوم شناختي و علوم زيستي برويم و به حوزه فيزيك تجربي هم وارد شويم.
* پس مدرسه علوم شناختي، علوم نانو و علوم محاسباتي طبق توصيه هاي عبدالسلام راه افتاد.
- بله. ما الان علوم شناختي را داريم اما علوم زيستي هنوز راه نيفتاده. در حوزه هايي از فيزيك تجربي مثل فيزيك نانو يا فيزيك پلاسما هم وارد شده ايم و آزمايشگاه هاي كوچكي داريم. بخش فيزيك شتابگر را هم داريم. ما دانشمنداني مي خواهيم كه با ماه رفيق باشند. با نور و ذرات و انرژي درگير شوند.
اين بخش فيزيك تجربي است كه ما را در اين راه به مقصد مي رساند. منتها توسعه علوم، دستوري نيست،مثل كشاورزي است. شما زحمتتان را مي كشيد، آب و كود مي دهيد،رسيدگي مي كنيد، اما ممكن است آفت  بيايد يا خشكسالي بشود. اين علوم در ايران در حال پا گرفتن هستند.
مدرسه فيزيك،  مدرسه رياضيات و مدرسه علوم شناختي ما، امروز در دنيا به عنوان مراكز مهم شناخته مي شوند. اخيراً  در Nature Neuroscience مقاله اي مي خواندم كه نوشته بود، مركزي با امكانات كم شروع به كار كرد و پژوهش هاي دست بالايي در آن در حال انجام است و توصيه كرده بود كه ساير پژوهشگاه ها بايد از مركز تحقيقات فيزيك نظري الگو بگيرند. هنر ما بايد اين باشد كه با امكانات كم، كارهاي بزرگ انجام دهيم.
* هدف غايي اين مركز چيست؟
- رسالت ما در مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات اين است كه حوزه هايي از علوم را كه در دانشگاهها چندان حضور ندارند، وارد كنيم و سپس پژوهش  روي اين حوزه ها را به سمت دانشگاه سوق بدهيم. شايد بعد از اين كه در دانشگاه پا گرفت، ما آن را رها كنيم و سراغ حوزه هاي ديگر برويم.
روزي در ايران فقط دكتر نفري در فيزيك پلاسما كار مي كردند. ما به كمك دانشمندان روس، گرجي و اروپايي، دو دوره دكترا برگزار كرديم و نتيجه آن ۱۵ نفر دانشمند و استاد خوب در حوزه پلاسما بود. راجع به منطق رياضيات هم گفتم.
* تا قبل از دهه هاي پاياني قرن بيستم، علوم، دو وجهه نظري و تجربي داشتند، اما با گسترش علوم محاسباتي و ساخت ماشين هاي محاسبه قدرتمند، وجهه سوم محاسباتي هم اضافه شده است.
از اين لحاظ، مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات، خيلي خوب و به موقع با تأسيس مدرسه علوم محاسباتي وارد كار شد. من فراموش نمي كنم كارهاي دكتر رفيعي تبار را كه پنج، شش سال پيش با موازي كردن چند تا پنتيوم معمولي آغاز شد.
- رشته علوم محاسباتي، جزو كارهاي اوليه ما بود. ما در مدرسه رياضيات در بخش منطق، ۳ قسمت درست كرده بوديم؛ منطق رياضي، منطق فلسفي و علوم كامپيوتر. درست است كه مدرسه علوم كامپيوتر متولي اين كار است اما محاسبات كامپيوتري الان بخشي از رياضيات و فيزيك است. آزمايشگاههايي كه با موازي كردن PC هاي معمولي درست شده، محاسبات خيلي سنگين انجام مي دهد.
علوم محاسباتي در ايران بسيار مورد خطر است. چون كساني كه در رشته كامپيوتر تحصيل مي كنند، بلافاصله كه وارد محيط كار مي شوند، پول خوبي درمي آورند. اين جذبه بازار كار براي آنها باعث مي شود كه پژوهش هاي بنيادي براي آنها بي صرفه باشد، بنابراين آنها به دانش كامپيوتر روي نمي آورند.
مدرسه محاسباتي ما قصد دارد كه اين علوم را به سرعت در ايران گسترش دهد. دانشمند جوان و موفقي به نام دكتر سربازي هم در رأس آن قرار دارد كه خودشان از استادان صنعتي شريف هستند. استاد متدين پركاري است.
رشته ديگر، علوم نانو است، علوم نانو بخشي از فيزيك است كه به خاطر كاربردهايش از فيزيك جدا شده و به ساير علوم هم كشيده شده است. فايتمن در مقاله اي كه ۶۰ سال پيش نوشت، ايده هاي اصلي آن را بنيان گذاشت. فايتمن ۶۰ سال پيش پيش بيني كرد كه نانو دانش قرن آينده است.
* و عجب پيامبرانه...
- خيلي پيامبرانه بود و من برايم خيلي جالب بود كه دقيقاً  در اواخر قرن بيستم رشد پيدا كرد و در آغاز قرن بيست و يكم رئيس جمهوري آمريكا پروژه توسعه علمي را روي چند موضوع بنا كرد؛ يكي توسعه رياضيات و ديگري علوم نانو. ما دانشمند خوبي در علوم نانو داريم. شايد دكتر رفيعي تبار، معروف ترين دانشمند در اين حوزه از علوم در منطقه باشد. فيزيكدان و استاد بسيار برجسته اي است. دانشجويان خوبي هم جذب شده اند و حدود ۲ سال آينده اولين تحصيلكرده هاي نانو ايران بيرون مي آيند كه من برايشان اميدهاي زيادي دارم.
000543.jpg
تنديس ساختمان مركزي پژوهشگاه دانشهاي بنيادي در نياوران -عكس: جواد گلزار
* و راجع به اين پژوهشكده آخري كه شايد يكي از دغدغه هاي خود شما باشد، صحبت كنيد؛ مدرسه فلسفه تحليلي.
- در رأس پژوهشكده فلسفه تحليلي، فيلسوفي كم نظير و شايد بي نظير قرار دارد؛ يعني پروفسور وحيد دستجردي. وحيد دستجردي يك فيلسوف است. ناقل يا خبرگزار يا شارخ فلسفه ديگران نيست. اگر مقالات چاپ شده فلسفه از ايران را در چند سال اخير مطالعه كنيد، مي بينيد كه تنها چند مقاله در حد بسيار خوب وجود دارد كه از آثار وحيد دستجردي است. ايشان اخيراً  كتاب خيلي خوبي هم درباره معرفت شناسي چاپ كرده اند كه توسط فيلسوفان بزرگي مورد توجه قرار گرفته است.
ايشان فيلسوف به معناي دقيق كلمه است. يعني درگير فكر فلسفي است. دغدغه هاي ايشان معرفت شناسي، فلسفه ذهن و منطق فلسفي است و چراغ آنها روشن شده.
اولين دوره Ph.D در اين مدرسه شروع شده و دانشجويان بسيار خوبي جذب شده اند. در بين آنها طلبه داريم، مهندس دانشگاه صنعتي شريف و فني هم داريم. افراد بسيار بااستعدادي هستند. آن چيزي كه در ابتدا گفتم، يعني ما بايد فيلسوفي را دوباره در كشور راه بيندازيم، اين پژوهشكده راه خواهد انداخت.
* چرا فقط فلسفه تحليلي؟ چرا به گونه اي عمومي تر نرفتيد سراغ فلسفه.
- اين يك نكته دارد كه من از حوزه علميه قم ياد گرفتم. ما در اين مركز استاد محور هستيم. يعني اگر استادي پيدا شود كه در زمينه اي خاص وارد است، دورش خيمه مي زنيم. مفهوم دانشگاه را نگاه كنيد كه چقدر خراب شده است.
يعني اول مكان دانشگاه اولويت دارد. بعد دانشجو و بعد يك درس، در حالي كه قضيه بايد معكوس باشد، يعني اول بايد با استاد شروع شود، بعد نظام آموزشي و بعد دانشجو و در آخر امكاناتش. چيزي كه در حوزه علميه وجود دارد. ۵ ميليون دانشجو هم داشته باشيم، تا استاد نباشد، فايده اي ندارد. توليد انبوه فارغ التحصيل دانشگاهي، نبايد ما را از اين نكته غافل كند.
* اين چيزي كه شما مي فرماييد كاملاًً صحيح است. نظام آموزش عالي ما در اكثر دانشگاه ها هرم معكوس است!
- ما وقتي مي خواهيم واحد دانشگاهي تأسيس كنيم، اول مي بينيم كه چه قدر داوطلب وجود دارد. دانشجو كه جمع شد، پول خوبي بابت شهريه گرفته مي شود، جايي اجاره مي شود و بعد اگر استادي پيدا شد او را براي تدريس مي آوريم. اين براي نظام آموزشي ما فاجعه است. البته شايد نظر من يك مقدار افراطي باشد.
شايد براي توسعه كشور ما اين طور آموزش را لازم داشته باشيم، ولي اين سيستم به توسعه علمي نمي انجامد. تعداد دانشجو به هيچ وجه ملاك توفيق علمي يك كشور نيست.
لذا اگر ما در حوزه هاي ديگر فلسفه هم استادان ديگري هم وزن دكتر وحيد دستجردي پيدا كنيم، شايد آنها را هم راه بيندازيم. در ضمن اين سه رشته يعني معرفت شناسي، منطق فلسفي و فلسفه ذهن با ديگر بخش هاي پژوهشي مركز تحقيقات، ارتباط موضوعي دارند. اين هم دليل ديگري است كه با اين رشته ها شروع كرديم.
* كارهاي مدرسه فلسفه تحليلي با انجمن حكمت و فلسفه همپوشاني ندارد؟
- نمي توانم روي اين قضاوت كنم. ما مدرسه اي داريم كه حول يك فيلسوف ايراني شكل گرفته و روي يك مسأله خاص پژوهش مي كند. ممكن است به اسم، همپوشاني داشته باشد، اما از لحاظ كيفيت مدرسه فلسفه تحليلي ما در منطقه بي نظير است.
* مثل بقيه مدرسه هاي مركز تحقيقات، در مدرسه فلسفه تحليلي هم از استادان بزرگ خارجي استفاده مي كنيد؟
- اخيراً مك ري از دانشگاه نوترديم براي مدتي اينجا بود كه آراء خوبي داشت. ما وارد مقايله درجه اول با مسائل فلسفي شده ايم.
* برادرتان چند ماه قبل از اين كه دكتر سيد حسين نصر به ايران برگردد، استقبال كرده بودند. قصد يا برنامه خاصي در اين زمينه هست و اگر ايشان تشريف بياورند، در اين مدرسه ممكن است حلقه اي هم گرد ايشان تشكيل بدهيد؟
- من ضمن اين كه احترام زيادي براي ايشان قائلم بايد بگويم كه ايشان شارح و تاريخ فلسفه دان خوبي است. اما مدرسه  ما دنبال درگيري با مسائل درجه اول و زنده هست. ما به فيلسوفان اكتيو احتياج داريم. البته آنها جايگاه خودشان را دارند.
دكتر نصر بزرگ ترين كسي است كه مي تواند فلسفه غربي را به يك انسان شرقي توضيح دهد يا بالعكس. ولي اين مسأله ما نيست. ما ۱۵ تا مسأله در منطق داريم كه قصد داريم آنها را پيش ببريم. طبيعي است كه دكتر نصر به درد اين كار نمي خورد. تاريخ فلسفه بسيار شيرين است، اما براي ما دست دوم است. ما قصد كار روي مسائل درجه اول منطق را داريم.
فكر مي كنم كه مي توانيم، البته مشكل است و كار خيلي آساني نيست. فرض كنيد شخصي در ايران ادعا كند كه متخصص هايدگر يا كانت يا هيوم است. آيا اين شخص مي تواند در حلقه هاي هايدگرشناسي مطلب جديدي براي عرضه داشته باشد؟ از اين هم گذشته ما تخصص روي موضوع داريم. مي خواهيم به فلسفه ذهن حمله كنيم و اميدواريم كه بتوانيم كارهاي جالبي در اين زمينه انجام دهيم.
* من به عنوان كسي كه كارم فيزيك نظري است از مطالعات محض به شدت لذت مي برم و فيزيك نظري را لب  لباب خرد بشري و عقلانيت مدرن مي دانم.
خوب كارهايي كه در اين مركز براي مثال در مدرسه فيزيك انجام مي شود مثل پژوهش هاي دكتر اردلان، يا دكتر علي شاهيها روي نظريه ريسمان، بسيار جالب و لذت بخش است. ولي اين كارها در ادامه يك سري پژوهش هايي است كه در آن ور دنيا و حتي نه در اروپا بلكه تقريباً تنها در مؤسسات پيشرو علمي در ايالات متحده و تنها بين فيزيكدانان نظري تاپ خريدار دارد.
خوب اين پژوهش ها به طور Overall به درد جامعه جهاني مي خورد. اما اين نظر آقايان ادعاي بومي كردن علم را تأ مين مي كند؟ درمدرسه نانو، بيشتر موضوعات كاربردي تر هست. شما قصدتان اين است كه اين نظر را تأمين كنيد يا اين كه فكر مي كنيد كه اين امر بر عهده دانشگاه هاست و اين مركز همچنان به عنوان يك مركز تاپ علمي در منطقه و چه بسا در آينده دور يا نزديك يك مركز رفرنس علمي در دنيا، كارهاي نظري رنك بالا انجام دهد؟
- بايد از بومي كردن معني درستي در دست باشد. يك معني افراطي اين است كه اين علومي كه از غرب آمده اند، يك خصوصيات الحاد و سكولار با خود آورده اند و ما بايد برويم دنبال علمي كه بر اساس تفكر ديني  مان باشد. به نظر من اين فكر مال كساني است كه نه دين خودشان را درست شناخته اند و نه علم را.
در كل خاورميانه و آسياي جنوبي و مركزي، هيچ جايي قوي تر از پژوهشگاه دانشهاي بنيادي ايران در منطق رياضي نداريم.
ما طي ۱۵ تا ۲۰ سال توانستيم به اين نقطه برسيم.
اين حرف حضرت امام(ره) است كه «ما مي توانيم»
با اين رفتار رسانه ها كه هر روز يك نابغه در ايران پيدا مي كنند
وضعيت بسيار ناراحت كننده اي براي دانشمندان  ايجاد مي شود.
مقدار بسيار زيادي علامه رسانه اي داريم، كه براي علم آزاردهنده است

علم ماهيتاً اتصالي به اين كشور و آن كشور از لحاظ موضوعي ندارد. از لحاظ كارگزارانش دارد. بنابراين وقتي مي گويم علم بومي شود، معني دقيق دارد. يعني اين كه اين علم توسط افرادي در ميهن ما كه متعهد به اين كشور هستند و در مؤسسات علمي اين كشور، شروع به زاد و ولد كند. فوايد و ثمراتش براي كشور باشد و به نحوي يك جهت گيري براي توسعه كشور هم داشته باشد. اين معني بومي كردن است،چون ما امكاناتمان در اينجا كم و محدود است.
ما ممكن است دنبال علمي برويم كه براي امروز ايران و حتي صد سال آينده ايران فايده نداشته باشد. وقتي ما صحبت از بومي كردن مي كنيم يعني اين كه خودمان در موسسات خودمان آن را توليد كنيم و ثانياً جهت گيري هايش به سوي نيازهاي كشور باشد.
موسسات ما چند گونه هستند؛ بعضي از اين مؤسسات بايد به علوم روز بپردازند. مثلاً اين كه ما سوخت خودروها را بهينه كنيم يا ترافيك تهران را علاج كنيم، كشاورزي را توسعه دهيم. پس تحقيقات همه در يك سطح نيست. تعدادي از تحقيقات، ناظر بر نيازهاي امروز ما هست و در خدمت نيازهاي ما هستند و خيلي هم مهم هستند. يك نوع تحقيقات ديگر، بنيادي است.
سرچشمه هاي معارف بشري محدود است. رشته هايي هستند كه مادر هستند و علوم ديگر از آنها ارتزاق مي كنند. هيچ وقت علم بومي نمي شود مگر اين كه رشته هاي مادر وجود داشته باشد. مثلاً ما بايد علوم زيستي را در سطح پيشرفته در كشور داشته باشيم. اين تحقيقات در علوم زيستي ممكن است بلافاصله آثاري در بيولوژي گياهي، بيولوژي انساني يا درمان نداشته باشد.
اما همه اينها از شير همين مادر ارتزاق مي كنند. بنابراين اين كه نظام تصميم گرفت كه دانش هاي بنيادي را، يعني شاخه هايي از علوم كه شعب مختلف از آنها ارتزاق مي كنند را رشد بدهد، تصميم بزرگي است.
ببينيد يك رياضي داني كه در يك شاخه رياضي مثل هندسه ديفرانسيل پژوهش مي كند، يك رشته مادر را رشد مي دهد. رياضيات، شيمي، فيزيك، علوم زيستي، علوم شناختي يا علوم كامپيوتر، اينها علوم پايه هستند، آفت بزرگ اين علوم اين است كه عجول باشيم.
مثلاً بگوييم درد ما اين است كه ماشين هاي ما بازده بالايي ندارند يا صنايع هوايي ما پيشرفته نيست يا علوم هسته اي ما پيشرفته نيست، حالا اين پژوهش بنيادي به درد كدام يك از اينها مي خورد؟ اين عجله براي نتيجه گيري در علوم بنيادي خيلي آفت بدي است. اگر دنبال اين دردها هستيم، اين دردها با عجله رفع نمي شوند.
رسالت پژوهشگاه دانش هاي بنيادي اين است كه شعبه هايي از علوم مادر را در كشور رشد بدهيم. اين رسالت خيلي مهمي است. در دنيا مرز بين تجربه و نظريه برداشته شده. كساني كه نظريه پردازان خوبي هستند، بايد آزمايش هايي را براي تأييد نظريه شان پيشنهاد كنند. حتي نظريه هاي پيچيده اي مثل ريسمان هم نياز دارند كه از محك تجربه بيرون بيايند كه البته اين آزمايش ها در حد يك كشور نيست. مثل آزمايش هايي كه در CERN انجام مي شود و كشور ما هم در آن نقش دارد. پس علوم بنيادي منطق توسعه و رشد خاص خودش را دارد و بومي شدن حقيقي هم بدون آنها ممكن نيست.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
ايران
كتاب
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  فرهنگ   |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |