چهارشنبه ۷ تير ۱۳۸۵
دكتر بهشتي؛ تحزب و آزادي
دكتر كيومرث اشتريان ‎/ استاديار دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران
000798.jpg
اشاره:انسان درگذر زندگي خود برداشت ها و نگرش هاي متفاوت و گاه متضادي نسبت به امور اطراف خويش دارد و افكار و آراء او در تحول و تغيير است. نسل اول  انقلاب را جواناني تشكيل مي دادند كه با برداشتي ساده از سياست و  جامعه دل به گروه ها و شخصيت هاي متفاوتي مي سپردند. پس از بيست سال آن نسل اينك به ميانسالي رسيده، از سطح تحصيلي متفاوتي برخوردار شده و زندگي سياسي پرحادثه و بي سابقه اي را (نسبت به نسل هاي ديگر) پشت سر گذاشته است و در برخي يا بسياري از افكار دوران جواني و نوجواني خويش تجديد نظر كرده يا آن را تعميق بخشيده است. بخشي از اين تجديد نظر با توجه به عامل سن، طبيعي است؛ هر چند كه جامعه ما تغيير نيافتن از نوجواني تا پيري را يك افتخار يا شايد نوعي هوشمندي سياسي تلقي مي كند و سياست را جاده يك طرفه اي مي داند كه همواره يك سوي دارد يا آن را همچون شرط بندي مي داند كه «پيشگويي درست» را (ولو از سر اتفاق و حادثه بوده باشد) هوشمندي و كياست سياسي قلمداد مي كند. نسل ميانسال كنوني به افكاري دل بسته بود كه اينك آن افكار را به گونه اي ديگر مي بيند. در اين ميان اما افرادي هستند كه هنوز هم گفتارها و نوشتارهاي آنان از استحكامي شايسته برخوردار است و حتي پس از بيست سال برداشت هاي مثبتي از آنان در ذهن شكل مي گيرد.
بي شك بهشتي و مطهري در زمره چنين شخصيت هايي هستند. مطهري با توجه به آثار مكتوب خود بيشتر شناخته شده است اما بهشتي از آنجا كه در بحراني ترين و پر مناقشه ترين دوران پس از انقلاب درگير فعاليت سياسي شد هنوز هم به ويژه براي برخي روشنفكران در هاله اي از ابهام قرار دارد، هر چند كه در سال هاي اخير شاهد نضج قرائتي ديگر گونه از دكتر بهشتي در اينگونه محافل هستيم.
اين مقاله در پي آن است كه از سيره عملي دكتر بهشتي ويژگي هايي را استنباط و استخراج كند كه خود مي تواند مبنايي براي تجريد تئوريك از شخصيت ايشان به عنوان يكي از شخصيت هاي اصلي انقلاب اسلامي ايران باشد.
درباره شهيد بهشتي سخن بسيار گفته شده است؛ هم از سر مهر و هم از روي كين. به نظر نگارنده ضروري است كه از ايشان و ديگر كسان تأثير گذار در جريان انقلاب و پس از آن، حتي افرادي كه كمتر داراي وجهه علمي و داراي وجهه اجرايي بوده اند مورد ارزيابي عملكردي - شخصيتي قرار گيرند تا شايد بتوان از اين رهگذر به گونه اي سنخ شناسي تاريخي از شخصيت هاي سياسي - اجرايي ايران پرداخت. چه بسا تناسخ هاي سياسي كه در جسم و جان تاريخ سياسي ايران شكل مي گيرند و چه بسا شخصيت هايي كه تنها و يگانه در تاريخ باقي مي مانند.
بهشتي شخصيتي مؤسس و نهادگر و مدير توسعه بود. او در جامعه اي همچون ايران كه اشتهار به فرد محوري و تكروي دارد، در عمل اجتماعي سياسي خويش از اقدامات فردي محدود و تكراونه حذر كرد و اولويتي خاص براي ايجاد نهادهاي كوچك و بزرگ در عمل سياسي- اجتماعي خويش قايل بود.
گرايش به موسسه و نهاد در نزد وي اما، بي مبنا و فارغ از نظريه پردازي نبود. عمل اجتماعي و سياسي بدون داشتن چارچوب هاي نظري به نوعي سرگرداني و انفعال در عمل اجتماعي و سياسي مي انجامد. تحليل نظري از ساده ترين شكل يعني تحليل توجيهي تا ايدئولوژي و در سطحي كلان نظريه پردازي متغير است. شهيد بهشتي به اين تحليل ها پايبند بود. از طرح هاي علمي موسسه تحقيقات اسلامي گرفته تا دستاوردهاي تحليل هاي نظري ايشان در «مواضع ما» نشاندهنده آن است كه وي اهميتي خاص براي نظريه پردازي در عمل اجتماعي قايل بود. مقوله نظريه پردازي در عمل سياسي- اجتماعي هنوز هم براي بسياري از فعالان سياسي درك نشده است و با غرق شدن در فعاليت هاي مقطعي و موضوعات روزمره نوعي سياست ورزي بي هدف را پيشه كرده اند. فعاليت سياسي مستلزم داشتن تعريف و تحليلي از سياست، جامعه، روابط بين الملل، آزادي، توسعه سياسي و... است. فقدان تحليل نظري در چنين اموري فعاليت سياسي را خام، نپخته و سرگردان و به هنگام دستيابي به قدرت، اداره امور را دچار آشفتگي مي كند. بهشتي اما با درك و تحليل امهات سياست و جامعه و بنيانگذاري دكترين هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي فعاليت هاي خود را سامان داده و هدفمند مي كرد.
تاريخ سياسي ايران بويژه از شهريور ۲۰ به اين سو شاهد فعاليت هاي سياسي گوناگوني بوده است. طي اين سال ها كمتر رهيافتي در فعاليت اجتماعي به بنيان هاي فرهنگي پرداخته و از روش هاي فرهنگي استفاده كرده است. معدود فعاليت هاي فرهنگي نيز در چارچوب احزاب و گروه هاي سياسي و در قالب ايدئولوژي هاي حزبي صورت مي گرفته است. شايد به جرأت بتوان گفت كه رهيافت هاي فرهنگي در عمل اجتماعي- سياسي كاملاً مهجور بوده است. اين امر بويژه پس از خرداد ۴۲ و روي آوردن برخي گروه ها به مشي مسلحانه و زيرزميني تشديد شد.
روندي كه آيت الله دكتر بهشتي در پي گرفت از صبغه فرهنگي بيشتري برخوردار است و به اعتقاد نويسنده تظاهر سياسي آن كمتر بوده است. اين روش آنگاه اهميت مي يابد كه توجه داشته باشيم جامعه ايران در سال هاي دهه سي، چهل و پنجاه از فقر تحصيلي رنج مي برد. فقدان بنيان هاي فرهنگي- تحصيلي در جوامع، معمولاً حركت هاي كور و گاه تروريستي در عمل سياسي را تشديد مي كند.
همين رهيافت بود كه توسط جوانان احساساتي آن زمان اعم از چريك هاي فدايي و سازمان مجاهدين خلق مورد انتقاد قرار مي گرفت. بهشتي كه علاوه بر منش و روحيات شخصي با رويكردي تحليلي و عقلاني به اجتماع و سياست مي نگريست، بحث و گفتگوي علمي - فرهنگي را همچون يك اصل در زندگي سياسي -اجتماعي پذيرفته و بدان پايبند بود. هنگامي وي از اين روش ها طرفداري و بدان عمل مي كرد كه پيش از پيروزي انقلاب مبارزه مسلحانه و چريكي گفتمان غالب و پس از پيروزي انقلاب افراطي گري و حذف تروريستي، سكه رايج شده بود.
در چنين فضاي سطحي از سياست ورزي است كه اقدام مرحوم بهشتي در سازندگي سياسي كشور مطابق با الگوهاي رايج دمكراتيك بين المللي يعني تأسيس يك حزب، از سوي شمار قابل توجهي از گروه هاي سياسي كه تشكل و گروه سياسي را به صورت سنتي فقط در خدمت تخريب،  تنازع، مبارزه و نه سازندگي، تعامل و مدنيت سياسي مي ديدند قابل تحمل و شايد اساساً قابل فهم نبود.
«احزاب در پي آنند تا در انتخابات، كرسي هايي به دست آورند، نمايندگان و وزرايي داشته باشند و سررشته حكومت را بدست گيرند. مي توان آنان را در عين حال به  مثابه عوامل تضاد، اگر به عنوان گروه هاي مسلكي در نظر گرفته شوند و به مثابه سلاح پيكار اگر به عنوان وسايل بيان تضادها باشند، تلقي كرد.» (۱)
تفاوت تحزب بهشتي با تشكل و سازماندهي بسياري از گروه هاي سياسي در ابتداي پيروزي انقلاب نيز در همين نكته نهفته است. بسياري از اين گروه ها در فضاي پليسي رژيم شاه شكل گرفته بودند و به شدت سياست زده و غيرفرهنگي بودند. در نتيجه ساز و كارهاي تشكيلاتي و «اخلاق سازماني» آنان در فضايي از تضاد و تخريب و ترور شكل گرفته بود. زندگي سياسي- اجتماعي مرحوم بهشتي، اما، آميخته با فعاليت فرهنگي- علمي بود. در همان زمان نيز به دور از شعارهاي گنگ، مبهم، كلي و ايدئولوژيك رايج سازمان هاي سياسي، درباره بانك داري، بيمه و اموري از اين قبيل مي انديشيد، تحقيق مي كرد و مي نوشت.
اين دو پيشينه و بستر به دو گونه متفاوت از فعاليت سياسي- اجتماعي  انجاميد كه به صورتي طبيعي چالش برانگيز بود و به قضايايي  انجاميد كه همگان از آن اطلاع دارند. برخلاف فضاي تبليغاتي سنگين گروه هاي سياسي اپوزيسيون، بهشتي چارچوب هاي «مدرن» فعاليت سياسي را پذيرفته بود و به مدنيت سياسي، توسعه فرهنگي، تربيت اجتماعي، منطق علمي و پرهيز از خشونت پايبند بود و اين همه پس از بيست سال از لابه لاي حجم عظيم تبليغات سياسي، فاشيستي، بلشويكي و اپوزيسيون غير دمكرات قابل ارزيابي و بازشناسي است.
ايران در ابتداي دهه ۶۰ از سويي وارث حضور گسترده (مشاركت انبوه و غيرتكثر  گرايانه) در صحنه سياست براي بر كناري رژيم شاه بود و از سوي ديگر در گير جنگي كه باز هم به نوبه خود ضرورت همين مشاركت انبوه و غيرتكثر گرايانه را تداوم بخشيده بود.
در اين شرايط سياسي مرحوم بهشتي سعي در بنيان گذاري يك زندگي سياسي طبيعي داشت و حتي الامكان از گرايش هاي متفاوت سياسي دعوت به عمل مي آورد. وي با رهيافتي فرهنگي و با ديدگاهي واقع بينانه از قدرت سياسي، گرايش هاي مختلف را به مشاركت در قدرت دعوت كرد. از حبيب الله عسگر اولادي و اكبر پرورش تا مير حسين موسوي و حبيب الله پيمان را به حزب جمهوري اسلامي دعوت كرده بود.
اما جامعه سياسي ايران پس از انقلاب جامعه اي بسيار كم تجربه در سياست و به ويژه در اداره امور عمومي بود؛ بدبيني ها و خوش بيني هاي افراطي نسبت به افراد رايج و برداشت هاي ساده و سطحي از سياست و روش حكومت در جريان بود.
در چنين زمينه اي بود كه قضاوت هاي كاملاً غيرواقع بينانه اي از دكتر بهشتي شكل گرفت. واقع بيني سياسي و منطق هماهنگي مديريتي در اداره امور ايجاب مي كرد كه نتوان با همه گروه هاي سياسي در اداره امور سهيم شد. وانگهي همواره در سياست، گروه هايي هستند كه آنچنان خودسر و خود رأي اند كه با هيچ كس و هيچ گروهي سر سازگاري ندارند و راه هر گونه مذاكره تعاملي را مي بندند. اين ضعف دقيقاً به خود اينان برمي گشت و نه به مرحوم بهشتي. كساني كه خود راه هر گونه همكاري سياسي را بسته بودند بهشتي را به انحصار طلبي متهم و محكوم مي كردند. فقدان مدنيت و تربيت سياسي دمكراتيك در بين گروه هاي سياسي كه خود فرزندان فرهنگ سياسي به ارث رسيده  از ماركسيسم - لنينيسم - مائوئيسم از سويي و فرهنگ استبدادي شاهنشاهي از سوي ديگر بودند از اصلي ترين عواملي بود كه آنها را به مخالفت با دكتر بهشتي و ترور ايشان كشاند.
۱- موريس دوورژه، جامعه شناسي سياسي، ترجمه ابوالفضل قاضي، انتشارات دانشگاه تهران، ،۱۳۶۷ ص ۳۰۹

نگاه
تساهل و تسامح
000759.jpg
در رفتارهاي مرحوم بهشتي نوعي تساهل و تسامح در برخورد با گرايش هاي گوناگون ديده مي شد يا حداقل آنكه ايشان از در خشونت وارد نمي شد و بحث و گفتگوي علمي و منطقي را توصيه مي كرد و خود به آن پايبند بود. تساهل بهشتي محصول يقين بود نه از سر شك و ترديد. يقين، افقي گسترده بر روي انسان مي گشايد و نارسايي ها و ضعف هاي مخلوقات خدا را با شرح صدر قابل تحمل مي كند لذا از در مدارا و تربيت و ارتقاي فرهنگي وارد مي شود و نه از سر سياست زدگي و حذف و مرتدخواني اين و آن و منحرف خواني پير و جوان. هر چند كه منش شهيد بهشتي در سالهاي بعد تا حدودي از سوي هم مسلكان وي رعايت نشد يا حداقل به عنوان يك روش جا افتاده در سياست و حكومت دنبال نشد و شهيد بهشتي بيشتر به يك استثنا تبديل شد نه به يك قاعده و الگو.
يقين و اطمينان در مرحوم بهشتي، آرامش روحي و ثبات شخصيتي به وي داده بود كه از تزلزل و چندگانگي شخصيتي رنج نمي برد و بدين سان ثبات و استحكام مثال زدني از منش او آشكار بود. همين استحكام شخصيتي بود كه شبهه انحصار طلبي را در ذهن برخي پديد آورده بود. عليرغم اين يقين ديني، بهشتي برخلاف برخي از هم مسلكان روحاني خويش عليرغم رهيافت انتقادي كه به انديشه هاي غيرديني داشت كليت انديشه و انديشمندان غربي را به زير سؤال نمي برد. شايد امروزه در بين روحانيت اين رويكرد تا حدودي غريب باشد كه از انديشمندي غربي همچون يك منبع فكري استفاده شود. به نگرش وي از اصل تنوع «اشتدتزل» و آزادي «اريك فروم» توجه كنيد: «هر انساني يك كتاب است كه از او فقط يك نسخه تهيه شده، مطالعه اين نسخه و اين يك كتاب، شما را از مطالعه دقيق علمي انسان ديگر كه كتاب ديگري است بي نياز نمي كند.» (شخصيت از نظر ايشان كاملاً متنوع است). همچنين او اين مبنا را از اشتدتزل مي گيرد: «شخصيت سازمان پويا و متحركي از منظومه هاي رواني است كه سازگاري بي همتاي فرد را با محيطش موجب مي شود.» (۱) «به هر حال آزادي و انتخاب آزادانه است كه زندگي ما و شخصيت ما را ،زندگي و شخصيت انساني مي كند.
۱- آزادي و شخصيت، سخنراني شهيد بهشتي در سمينار تربيتي مداراي اسلامي، ،۱۳۵۶ در جاودانه تاريخ ،۴ گفتارها ،۲ سازمان انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، ۱۳۸۰ ،ص۱۴۷.

سياست
ادبيات
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |