نگاه امروز
عروسان خدا
ياسر هدايتي
hedayati@hamshahri .org
داستان آفرينش حوا، نخستين زن تاريخ را اگر بخواهيم در متون معتبر از عهد باستان تا به امروز جستجو كنيم، ناگزير از مراجعه به عهد عتيق و روايت آن هستيم. جداي از اسطوره ها، اولين متن مذهبي كه به صورت كلاسيك به داستان آفرينش پرداخته و ما به خاطر متن مقدس بودنش و اينكه در تقسيمات دين پژوهان مقسمي براي تاريخ دينهاي ابراهيمي و غربي (منظور از دين غربي اسلام، مسيحيت و يهوديت است در مقابل اديان شرقي؛ هندوئيزم، بودائيزم و...) است، همين عهد عتيق محسوب مي شود. اما خلاصه داستان آفرينش حوا در عهد عتيق برآمدن و خلقت حوا از دنده چپ آدم است و اين خود سرآغاز نمادانگاري ها و شرح و تفسيرهاي مختلفي در درازناي تاريخ شده است. اين روايت و نگاه ماخوذ از آن ، اولين اثرش را در نخستين دين غربي تمدن ساز به اين گونه مي گذارد كه در تمامي تمدنهاي با زيرساختي يهودي برحسب ظاهر خداوند مذكر پنداشته شده است. خداوندي كه آدم را تنها به يد بيضاي خود مي سازد و براي رفع ملال وي از يكي از دنده هاي او حوا را مي آفريند. با اين اوصاف، زن فرزند مذكر است و نه همتاي او. چون بدست خداوند مذكر و از دنده مخلوق مذكر آفريده شده. دنده چپ كه در رمزشناسي، خود يسار نسبت به يمين نقص است و استعاره اي از گمراهي. از طرفي دنده معادل شكم مادرست و به اين ترتيب آدم خود پدر / مادر حوا محسوب مي شود.به اين ترتيب ميان دختر آدم و يهوه بخاطر واسطه بودن آدم فاصله اي ابدي افتاده است و آنچنان كه پدر (آدم) او را در خواب آرامش بدون هيچ درد و رنجي زاييده، حوا بخاطر نقص ذاتي اش با زايمان پر از درد و رنجي محتوم تا انتهاي آفرينش به نمايندگي خالق خويش خواهد زائيد و عهده دار نقش مشروط و مادي خود است. اما اين همه ماجرا نيست چنان كه تفسيرها و شروح بعدي كه بر اين روايت آمده و تأثير شگرف آن حتي بر تمدنهاي برانگيخته از دينهايي چون مسيحيت و اسلام افق هاي فراواني را رازگشايي كرده است.
اين سخن بودا كه «زن تجسم شر است» مانند ديگر نگره هاي تاثيرگذار او آميخته با تفكر سطح پايين وجودي زن و نماد گناه و پليدي بودن همراه با بسياري از انديشه هاي كهن حتي در فرهنگ عقلاني هلني تاثير بسياري در روزگاران پيشين و نحوه نگرش آنان به زنان داشته است. اين نحوه نگرش حتي با انقلاب بزرگداشت مريم عذرا و فاطمه بتول ( س ) به عنوان دو گوهر دردانه آفرينش و تاريخ انسان اگر چه با وقفه و آشوبي سهماگين رو به رو مي شود، اما باز پس از چندي تا امروز به حيات مسلط خود ادامه مي دهد.
آن چنان كه اگوستين قديس درباره اش مي نويسد: «زن حيواني است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيانكار و منبع همه مجادلات و حق كشي ها...» يا حاج ملا هادي سبزواري در حاشيه اسفار او را اين گونه توصيفي وجود شناختي مي كند كه «حيواني است منقاد مرد....) و تامل در اين دو شاهد مثال از آگوستيني كه سهم زيادي در ترويج تفكر فلسفي عرفاني مسيحيت داشته يا حاج ملا هادي سبزواري كه از اجله شارحان و صاحب نظران حكمت متعاليه و فلسفه اسلامي است مجملي تلقي مجملي است از مفصل تأسف انگيز اين ماجرا.
اما دو انقلاب در تاريخ انسان به نحوي بنيان كن و زير و زبر درآميز توانست تا حدودي اين نحوه نگرش به زن را تغيير دهد و آن حضور باشكوه فاطمه زهرا(س) و مريم عذراست. بزرگداشت مريم باكره ،طوفاني ديني بود كه خواب جامعه مردسالار را به طرز شگرفي برآشفت. جايي كه به قول استاد جلال ستاري اگر برطبق شرح اولي و ظاهربينانه از روايت عهد عتيق زني بشريت را به سقوط كشانيد (حوا)، زني ديگر وي را نجات داد (مريم). زني كه ديگر با حضور او زن آن موجود شوم و مطرود تلقي نمي شود، بلكه مي تواند وسيله رستگاري هم باشد و حتي در مقطعي پرستيده نيز شود. حضور ناب فاطمه زهرا(س) دختر آخرين پيامبر خدا نيز از همين دست است. اگر چه برخي در تفاسير مردسالارانه خود شكوه اين عروسان خدا را نيز ماخوذ از نسبت هاي مذكرانه ايشان با پيامبر خدا (مسيح) و ائمه اطهار و حضرت امير (ع) مي دانند اما بايد گفت اين تنها تلقي اي مردسالارانه با نگاهي نامعقول است. وقتي تقدم وجودي مريم عذرا را به عنوان تنها رشته پيوند مسيح كه پدر جسماني ندارد با امت در نظر بگيريم و وجود آسماني زهراي بتول(س) نيز كه به عنوان دامان وجودي اي كه ائمه اطهار(ع) به آن واسطه از پيامبر(ص) نسب مي برند، مويد همين مطلب است.
اين نكته جداي از آنكه در آراي متالهان اهل كتاب نيز با تقريرات خاص ايشان آمده در تاويلات شيعي و اسماعيلي نيز قابل مشاهده است به اين ترتيب زن را باطن و باطن را زن مي دانند و تا جايي كه به قول كربن شيعه ميان مريم عذرا و حضرت زهراي بتول مقارنه با معنايي برقرار مي كند. شايد تكمله اين جستار با سخني آسماني از امام موسي كاظم از جامع حديثي «عيون اخبارالرضا (ع)» حجتي باشد بر سِر بودن اين عروسان خدا و سنتشان. اين كه حضرت در مباحثه اي با خليفه عباسي وجود آسماني حضرت فاطمه و مريم «سلام الله عليهما» را قياس كرده مي گويد، همانگونه كه عيسي مسيح نبوت خود را از مريم كه زن است دارد، ذريه ائمه اطهار نيز از بطن مادرشان حضرت زهرا (س) به پيامبر مي پيوندند و ايشان به واسطه مادر از رسول خدا (ص) نسب مي برند.
|