نگاه
مروري بر نمايش «وزيرخان لنكران»
به كارگرداني بنفشه توانايي
دو داستان در يك نمايش
امير نادري باروق
|
|
در حيطه ادبيات نمايشي و در نزد بسياري از كارشناسان، ميرزا فتحعلي آخوندزاده به عنوان اولين نمايشنامه نويس ايراني كه به تقليد از اسلوب اروپايي نمايشنامه مي نوشته، شناخته مي شود. آخوندزاده (۱۲۵۷-۱۱۹۱ ه. ش) در طول دوران حيات خود شش نمايشنامه نوشته كه تعدادي از آنها به روسي ترجمه شده اند. اما در اين ميان نمايشنامه «وزيرخان لنكران» كه آخوندزاده آن را در سال ۱۲۳۰هجري شمسي نوشته، يك نكته جالبي در تاريخ انتشار خود دارد و آن اينكه در همين سال به دستور ناصر الدين شاه قاجار، اميركبير صدراعظم نوگراي ايران در حمام فين كاشان به قتل مي رسد.
نمايشنامه «وزيرخان لنكران» در ضمن روايت يك داستان عشقي، نظام ديوانسالاري و نيمه استعماري ايران را به باد انتقاد گرفته و در مواردي آن را مورد هجو قرار مي دهد. آخوندزاده نيز زمان وقوع نمايشنامه را مقارن با حكومت فتحعلي شاه برمي گزيند و در آن مي كوشد تا تصويري از زندگي خانوادگي و حرمسراي عمال حكومتي و همچنين دستگاه حكومت فاسد ارائه كند.
زيباخانم و شعله خانم كه همسران وزير شهر لنكران هستند، مدام به جان يكديگر افتاده و به هم تهمت مي زنند. وزير قصد دارد براي شعله خانم لباس گرانبهايي بخرد غافل از اينكه زيبا خانم از قصد وزير آگاه شده و حسادت او نسبت به شعله خانم بيشتر مي شود. از طرفي تيمورآقا، پسر حاكم خلع شده توسط خان حاكم، سخت دلبسته نسا خانم، خواهر شعله خانم است. تيمورآقا به دليل صحبت با شعله خانم درباره خواهرش ناغافل و برحسب اتفاقات غير منتظره آماج تهمت قرار مي گيرد. زن هاي وزير نيز به دليل حسادت به يكديگر نسبت هاي ناروايي را در مورد اين قضيه به يكديگر مي زنند. وزير نزد حاكم مي رود و دستور كشتن آقاي تيمور را مي گيرد و...
«وزيرخان لنكران» در شيوه روايتي خود دو داستان را به صورت موازي روايت مي كند؛ يكي عشق بين تيمورآقا و نسا خانم و ديگري داستان وزير، تيمور آقا و خان است كه البته اين شيوه در پردازش خود فارغ از مهارت ها و ظرافت هاي نمايشي است. چنين اثري كه تاريخ نگارش آن به ۱۵۰سال پيش برمي گردد، با ساختار روايي ساده خود كه فارغ از گره افكني ها و پيچيدگي هاي دراماتيكي در قياس با ادبيات معاصر است از حيث «زبان و گفتار» نيز در برقراري ارتباط با مخاطب امروزي تا حدودي با مشكل مواجه است كه اين عدم دريافت سريع از جانب مخاطب به دليل تغيير و تكامل زبان محاوره اي او با گذشت زمان است.
در اجرايي كه بنفشه توانايي از اين اثر در سالن سايه مجموعه تئاتر شهر دارد، سعي كرده نمايش را با همان ساختار روايي ساده و زبان خاص خود روي صحنه برده تا جايي كه به اصل داستان و درونمايه آن خللي وارد نشود. اما اين وفاداري او به متن در قالب نياز مخاطب و ذائقه تماشاگر امروز صورت گرفته است. توانايي علاوه بر اينكه تحميل ديدگاه خود به متن را نداشته، سعي نموده تا با تغييرات و دخل و تصرفاتي هر چند كوتاه نسبت به متن چارچوب و ساختار اصلي قصه نمايش را حفظ كند. اين قضيه وقتي ثابت مي شود كه ما بعد از ديدن اين نمايش، يك بار ديگر نمايشنامه را بخوانيم.
تغيير در نوع شخصيت پردازي تيمورآقا به نسبت متن اصلي، يكي از مهم ترين نكاتي است كه توانايي در تحليل خود از اين اثر دارد. آخوندزاده در نمايشنامه خود با آوردن شخصيتي چون تيمورآقا و همچنين بيانات انتهايي او، قصد داشته تا شخصيتي مثبت را در مقابل خان وزير ارائه دهد، اما به سبب احساساتي گري كه از او در طول نمايش سر مي زند، جايگاه اجتماعي خود را از دست مي دهد. اما در اجراي توانايي براي اين شخصيت تدبيري انديشيده مي شود. شخصيت تيمورآقا براي تماشاگران طنز و كميك مي شود به طوري كه اين شخصيت در نمايش براي اعمال جسماني اش بسيار مايه گذاشته و در ازاي آن از لحاظ اعمال ذهني و عملكرد آن بسيار ضعيف مي شود و نمي توان منكر اين شد كه در هر دو اين موارد خنده تماشاگر نشان از آن درك لذت بخشي دارد كه او خود را نسبت به شخصيت تيمور برتر احساس مي كند. تسلط بازيگر اين نقش و اغراق او در بعضي موقعيت هاي نمايش اين نكته را اثبات مي كند.
نمايش در شيوه روايتي خود از تكنيك پيش پرده خواني استفاده مي كند. اما اين تكنيك نه به شيوه سنتي خود بلكه با تمهيد نورپردازي و بدون حضور پرده خوان، قبل از شروع هر پرده، اطلاعاتي هر چند كوتاه را در اختيار مخاطب قرار مي دهد. اما مشكل عمده اين شيوه در نمايش كا رگردان، نقل روايت با يك ريتم سريع و بدون توجه به تأكيدات كلماتي است، به گونه اي كه در بسياري موارد جملات به صورت نامفهوم شنيده مي شود.
نكته مهم تر در مورد استفاده از اين شيوه و كاربرد آن در نمايش اينكه نمايشي كه قصه اي ساده و بدون پيچيدگي را براي تماشاگر روايت مي كند چه نيازي به راوي يا شيوه پيش پرده خواني دارد؟
اما نكته مهمي كه كارگردان در مورد شخصيت ها و ارتباط آنها با يكديگر كشف كرده ، به خوبي در نمايش قابل لمس است. وقتي به اصل نمايشنامه رجوع مي كنيم، شخصيت شعله خانم، خواهر نسا خانم، گويي در نمايش هيچ كاركرد دراماتيكي ندارد و به نوعي براي مخاطب مبهم است. توانايي براي موجه جلوه دادن اين شخصيت در نمايش، تمهيدي در شخصيت پردازي او به كار مي برد كه در كل نمايش نيز تعميم پيدا مي كند. او در نمايش يك نوع عشق از جانب شعله خانم با تيمور آقا برقرار مي كند تا ابهامي كه از شخصيت شعله خانم در اصل نمايش است تا حدودي از بين برود. اين تدبير ناخواسته يك مثلث عشقي را ميان شعله خانم، تيمورآقا و نسا خانم به وجود مي آورد كه تا حدودي كمرنگ شدن شخصيت شعله خانم را در نمايش برطرف مي كند.
در هر صورت نمايشنامه وزيرخان لنكران به عنوان نخستين درام كمدي اجتماعي- عشقي در حوزه تاريخ نمايش در ايران شناخته شده كه به دليل نزديك بودن روحيات ايرانيان با چنين موضوعاتي، اين نوع از درام همچنان در ادبيات نمايشي ايران و همچنين نمايش هاي ايراني جايگاه ويژه اي دارد.
اين نكته را نيز در نظر داشته باشيم كه گرچه اكثر نمايشنامه هاي آخوندزاده از نظر صحنه پردازي و همين طور از لحاظ شخصيت سازي مشكل دارد، اما بايد گفت كه همين نمايشنامه ها با مضامين و درونمايه هاي خاص خود باعث به وجود آوردن جرياني درميان روشنفكران دوره قاجار شده و عاملي شده تا مسئله نمايشنامه نويسي به صورت جدي پيگيري شود و آثاري در اين زمينه به وجود آيد.
|