دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵
ادبيات
Front Page

گزارشي از برپايي نمايشگاه «مروري بر هنرهاي تصويري ايران در سده هاي ۱۲ و ۱۳ هجري»
مكاشفه اي نو
001770.jpg
001773.jpg
001776.jpg
گروه ادب و هنر: مجموعه آثار هنرمندان دوره هاي افشاريه، زنديه و قاجاريه در بيش از ده سالن بزرگ فرهنگستان هنر به نمايش درآمده اند.
آثار به نمايش گذاشته شده در اين نمايشگاه كه از موزه هاي سراسر كشور، كاخ ها و گنجينه هاي دولتي و خصوصي جمع آوري شده اند، شامل ۹۶ تابلوي نقاشي، ۵۴ نقاشي پشت شيشه، ۴۰ ديوارنگاره، ۱۰۷ چاپ سنگي، ۲۶ مهر، ۳۰ جلد كتاب، ۶۰ عكس از زندگي اجتماعي مردم و معماري در دوران قاجار هستند. در نمايشگاه «مروري بر هنرهاي تصويري ايران در سده هاي۱۲ و ۱۳ هجري» تابلوهايي از اسماعيل جلاير، كمال الملك ، صنيع الملك، مهدي نقاش مخصوص، مطلب نقاش باشي، ابوالقاسم اصفهاني، آقا نجف نقاش باشي، محمودخان صبا و ميرزا آقابزرگ كه قديمي ترين تابلوي نقاشي موجود در ايران را خلق كرده است، بر ديوار گالري هاي مجموعه فرهنگي صبا به معرفي نمايش گذاشته شده اند. در اين ميان دو نقاشي كه در زمان حيات كريم خان زند و اميركبير از چهره آنها ترسيم شده است، در كنار تصاويري از بزرگان آن دوران قرار دارد. در ميان آثار مربوط به كمال الملك نيز منظره اي از فرحزاد كه در آن زمان ييلاق بوده، ديده مي شود.
تابلوي «شيرين و فرهاد» اثر كمال الملك از مجموعه خصوصي مينا رزازي و نقاشي هاي پشت شيشه، چاپ هاي سنگي و حدود ۱۰۰۰ اثر از مجموعه دكتر جهانگير كازروني و فريال سلحشور در اين نمايشگاه به نمايش درآمده اند.
تابلوي «هزار و يك شب» اثر صنيع الملك در كنار چند چهره نگاري از رجال عصر قاجار ديده مي شوند. از آقا نجف نقاش  باشي، تابلوي «ديدار شاه طهماسب با همايون شاه هندي» از ميرزا ابوالحسن نقاش دوره افشاريه تابلوي «تاج بخشي نادرشاه افشار» و از محمودخان صبا (ملك الشعرا) تابلوي ذبح اسماعيل بر ديوار نمايشگاه جاي گرفته اند.
همچنين كتاب هاي چاپ سنگي و تصويرسازي عجايب المخلوقات و هزار و يك شب اثر ميرزا علي خويي، شاهنامه، يوسف و زليخا، مختارنامه، خمسه نظامي، كليله و دمنه، سفرنامه هاي ناصرالدين شاه به اروپا و عتبات، مثنوي و كليات سعدي ديگر آثار به نمايش درآمده را تشكيل مي دهند.
برپايي نمايشگاه «مروري بر هنرهاي تصويري ايران در سده هاي ۱۲ و ۱۳» همراه با برگزاري سلسله نشست هايي صورت مي گيرد كه طي اين نشست ها صاحبنظران، پژوهشگران و استادان هنر ايران به ارائه نظريات خود درخصوص هنرهاي ايراني؛ نقاشي، تزئينات معماري و نقاشي پشت شيشه در دوره هاي مختلف به بحث و بررسي مي پردازند. در ميزگرد تخصصي كه با عنوان «نقاشي پشت شيشه» و «الگوهاي تزئيني در معماري قاجار» برگزار شد، فريال سلحشور (مجموعه دار و كارشناس هنري) به ذكر تاريخچه هنر نقاشي پشت شيشه پرداخت و گفت: «نخستين نمونه هاي نقاشي پشت شيشه به قرن سوم پيش از ميلاد باز مي گردد.»
او با بيان تفاوت هاي اين شيوه با نقاشي هاي كليسايي اروپا و بيان ويژگي هاي فني و روش ساخت و پرداخت اين نوع نقاشي گفت: «اين سبك از دشوارترين روش هاي نقاشي است كه برخلاف بوم از جزئيات شروع مي شود و به رنگ زمينه مي رسد. يا اينكه نقاش بايد از آئينه  نگاه كند و يا برعكس به كار بپردازد كه بسيار روش سختي است. او با بيان پيشينه اين هنر در ايران و روند تكامل آن از دوران زند تا اوايل قاجار، كاركرد اين شيوه هنري را در مجالس مذهبي، شمايل نگاري از ائمه، نقاشي خط با اسامي معصومين و آيات قرآن و كار بر پشت آيينه برشمرد كه براي نذر در مساجد، تكايا، امامزاده و سقاخانه ها به كار مي رفت و بعدها هنرمندان نوگراي ايراني در نقاشيخط، تركيبات مدرني با الهام از اين روش پديد آوردند.
مهدي مكي نژاد،كارشناس ديگر اين نشست نيز با بيان اينكه هنر دوره قاجار چه از لحاظ مواد و تكنيك و فرم و چه از حيث مفهومي و معنايي بي سابقه و منحصر به فرد بوده است، به تشريح ويژگي هاي نقوش تزئيني در معماري اين دوره پرداخت. در ميزگرد ديگري كه در همين خصوص برگزار شد، ديوار نگاري ها و مهرهاي تصويري دوره قاجار نيز مورد بررسي قرار گرفت. در اين جلسه،  ابوالفضل شاهي، ديوارنگاري هاي دوره قاجار را شامل داستان هاي قرآني و حادثه عاشورا و سپس داستان هاي ايراني نظير ليلي و مجنون و روايات اسطوره اي شاهنامه برشمرد و بر پيوند عميق هنرهاي ايراني با ادبيات و حكمت كهن تاكيد كرد.
محسن احتشامي، پژوهشگر حاضر در اين ميزگرد نيز با بيان اينكه در عصر قاجار، حوزه هنري رسمي (درباري) و غيررسمي (عاميانه) وجود دارد، نقاشي هاي ديواري، نقاشي هاي عاميانه، كتاب هاي چاپ سنگي، نقاشي هاي زيرلاكي، نقوش سنگ قبر، نقوش روي مهر و حتي خالكوبي را به اين حوزه نزديك دانست و به حضور عناصر گرافيكي و نشانه شناسي بصري، رنگ، بافت، فرم و استفاده از خوشنويسي در اين مهر هاي تصويري اشاره كرد.
شاهي با برشمردن انواع مختلف  مهرها و ذكر كاركرد هر يك از نقوش اين مهرها را شامل طبيعي و انتزاعي دانست و وجوه مردم شناختي و اجتماعي مرتبط با زيبايي شناسي  تصويري اين نقوش را يادآور شد.
دكتر حسن حبيبي، رئيس فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي و يكي از بازديدكنندگان اين نمايشگاه بزرگ، با تاكيد بر ضرورت تاريخي نگاهي خودآگاه، راهگشا و جريان ساز به پويايي، اصالت و تداوم بن مايه هاي فرهنگ، سنت و هنر ايراني، نقش و رسالت فرهنگستان هنر را در اين مسير، حياتي توصيف كرد و گفت:« امروزه ما گرفتار پديده «انقطاع فرهنگي» شده ايم و بايد تداوم زنده، پويا و هويت بخش سنت هاي فرهنگي خود را با جريان جامعه امروز و جهان معاصر دوباره تعريف و برقرار كنيم.»
دكتر حبيبي همچنين گفت: «با دريافت جديد از سنتها و درك قابليتهاي ناشناخته هنر قديم مي توان آن را وارد زندگي كرد و با متن جريان ها و نبض تحولات زندگي جمعي پيوند زد و هماهنگ ساخت. اين فرايند، حاصل نمي شود مگر با پشتوانه كار پژوهشي جدي، دامنه دار و پيگير.»
حسين خسروجردي نيز گفته است: «اين مجموعه شامل بخشي از دستاوردهاي جدي هنر اين سرزمين است. در حوزه هنر سنتي واجد تعريف درست «سنت» است در حوزه فرهنگ ملي به تمام معنا «ايراني» است و تجلي تمام عيار هويت فرهنگي و معنوي ماست. چرا كه اين نوع نگاه و كيفيت دريافت را كه در اين هنر مي بينيم در هيچ كشور ديگر حتي شرقي و اسلامي به چشم نمي خورد و بطور كلي بسياري از شاخصه ها و قواعد بنيادي هنر مشرق زمين و ايران در اين آثار جلوه اي در غايت اوج و كمال خود دارد.»
از سويي ديگر، حبيب الله صادقي، رئيس موزه هنرهاي معاصر و رئيس مركز هنرهاي تجسمي در اين خصوص گفت: «دانش و دريافت سنت هاي هنري عصر قاجار و تاويل و تأمل هوشمندانه در آن به دليل اهميت اين عصر و قرار گرفتن آن در يكي از دوران سازترين عرصه هاي تاريخي حيات و هويت اين ملت در مواجهه با دنياي جديد به نوعي مكاشفه در سرچشمه هاي تداوم هنر ايراني است.»
رئيس موزه لوور پاريس، هانري لورات نيز طي ديدار از نمايشگاه «هنرهاي تصويري ايران در سده هاي ۱۲ و ۱۳ هجري» اظهار داشت: «اولين بار است كه مجموعه اي يكدست از آثار متعلق به يك مكتب هنري را در كنار هم با اين حجم وسيع مي بينم. اين نوع ديگري از روبه رو شدن با مدرنيته در هنرهاي تجسمي است و تازگي و مستقل بودن آن است كه يك «مكتب» كامل را مي سازد. افراد كمي در دنيا هستند كه مي دانند مكتبي به نام نقاشي قاجار وجود دارد و ما علاقه داريم آن را به عنوان بخشي از مجموعه هنر قرن ۱۹ جهان معرفي كنيم.»
در حاشيه اين ديدار، موزه لوور و موسسه فرهنگي هنري صبا براساس تفاهم نامه اي كه به امضا رساندند، قرار گذاشتند موزه لوور، كليه آثار ايراني موجود در موزه لوور را در مجموعه اي به چاپ برساند و موسسه صبا نيز بخشي از آثار نقاشي پشت شيشه مربوط به نمايشگاه گنجينه دو قرن هنر ايران را در موزه لوور به نمايش بگذارد.
آيدين آغداشلو و مرتضي گودرزي از جمله صاحبنظران ديگري هستند كه در يكي از ميزگردهاي تخصصي برگزار شده در اين خصوص حضور يافتند. آغداشلو با اشاره به سابقه اندك توجه به هنر قاجار به صورت جدي و جمع آوري و حفظ آثار آن به عنوان يك مكتب مستقل هنري و بيان تاريخچه شكل گيري و تكوين اين هنر در گذار از مراحل تاريخي و بررسي زمينه ها و زيرساخت هاي سياسي، اجتماعي اين مكتب گفت:« در اين دوران و با آشنايي ايرانيان با مدرنيته، فن شناسي غربي همراه با نگاه، دريافت و فرهنگ جديدي وارد ايران شد و براين اساس بود كه آن جهان اساطيري خيالي و مثالي نقاشي ايران نيز به سرعت تحول يافت و به سمت واقعگرايي و نشان دادن مهارت و صناعت در عكس گرفتن از طبيعت متمايل شد و از اينجاست كه جستجوي باغ بهشت و جهاني ازلي در نقاشي ايران جاي خود را به عينيت محسوس زميني داد.»
آغداشلو با ذكر اينكه هر اثر را بايد در بافت زماني و مكاني خود بررسي كرد، گفت: «نقاشي اين دوره مثل هر پديده ديگر اختلاط و آميزش دارد و اساساً نقاشي قاجار بازتاب رويارويي تمام عيار «سنت» و «تجدد» است و اگر بخواهيم تاريخ سياسي -   اجتماعي سرزمين مان را به درستي بشناسيم كافي است به تاريخ نقاشي آن نظر كنيم.»
مرتضي گودرزي نيز در خصوص تزئينات معماري دوره قاجار به ايراد سخن پرداخت و گفت: «مطالعه هنر قاجار در واقع شناخت هنر معاصر است و هنر اين دوره يك فرهنگ جاري است كه همين امروز هم با آن مواجهيم. بسياري از شاخصه هاي اين فرهنگ همچنان در بخش وسيعي از جامعه هنري ما جاري است؛ از جمله التقاط نگاه عنايت آميز به فرهنگ غرب، نوستالژي نسبت به گذشته.»
نمايشگاه «مروري بر هنرهاي تصويري سده هاي ۱۲ و ۱۳ هجري قمري» تا دهم مرداد ماه در مجموعه فرهنگي- هنري صبا برپا است.

گزارش سفر ارمنستان -۳
001767.jpg

پيشينه: همايش جهاني اسطوره ها و حماسه ارمني، بهانه اي بود كه استاد دكتر كزازي را به دعوت رايزني فرهنگي ايران راهي ديار ارمنستان كند. اين سفر در روز يكم تير ماه آغاز شد. در دو بخش پيشين، چگونگي پرواز با هواپيماي توپولف- كه استاد از آن با نام تپل زاده ياد كرده است- شرح داده شد تا رسيدن به ايروان.دكتر كزازي، ايروان را شهري زيبا توصيف كرده اما از اولين رفتار ارمنيان در بدو ورود و هنگام تبديل ارز، دلگير شده است. رسيدن او به سفارتخانه ايران، ديدار با سفير كشورمان و گفت وگو با وي ادامه سفرنامه است كه مي خوانيد:
چندي درباره ايران و ارمنستان و پيوند ديرينه تاريخي و فرهنگيشان سخن گفته شد. سفير و رايزن، بيش شنونده بودند تا گوينده. زمينه سخن من آن بود كه ارمنستان كشوري است كه از ديد فرهنگي و تاريخي نيك با ايران پيوند و همبستگي دارد و از اين روي، كارمايه ها و توانشهاي بسيار در آن نهفته است و مي بايد آنها را شكوفانيد و در كار آورد و از اين كشور، چونان پايگاهي نيرومند و كارآمد در كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، بهره برد. زيرا كاراترين و پايدارترين شيوه براي راه بردن به خواسته هاي سياسي، شيوه فرهنگي است و سياست، هنگامي مي تواند كارساز و اثرگذار باشد و به آماجهاي خود دست يابد كه بر دوش فرهنگ بنشيند و بر آن بنياد كند. سپس چند نمونه تاريخي و زبانشناختي از پيوند و وابستگي ارمنستان با ايران ياد كردم. از آن ميان، گفتم يكي از نام هايي كه نزد ارمنيان بسيار روايي دارد، «وارطان» يا «وارطانيان» است. اين نام، به راستي و در بن، نامي ايراني است و همان است كه در پارسي كنوني «گُلي» گفته مي شود. وارطان از دو پاره «وارط» و پساوند «ان» ساخته شده است كه پساوند بازخواني است. وارط نيز از «ورته» در پارسي ميانه به يادگار مانده است، در معني گل سرخ كه ريختهاي نوتر آن ورد و گل است. با اين همه، من در اين زمان هنوز نمي دانستم كه پيوند و نزديكي ارمنستان با ايران بسيار ژرف تر و گسترده تر از آن است كه من مي انگارم. ديده ها و شنيده هايم در چهار روز آينده در اين سرزمين شگفت، مي بايست اين ژرفا و گستردگي را بر من آشكار مي داشت و مرا بيش از پيش از گرانسنگي و شگرفي و پهناوري فرهنگ و تاريخ ايران در شگفتي فرو مي برد.
سفير را بدرود گفتيم و از سفارتخانه بدر آمديم، تا به سوي مهمانسراي دانشگاه دولتي ايروان رهسپار شويم كه از آن پس، سپنج و كاشانه من در اين شهر مي بايست مي بود. اين مهمانسرا در خيابان «مَشتوت» جاي داشت كه بهترين و فراخترين خيابان ايروان است و گردشگاه هميشگي ايروانيان. هنگامي كه به مهمانسرا رسيديم، راننده رايزني در زماني بسيار كوتاه، كار «رخت افكني» را به انجام رسانيد و كليد سراچه اي را به من داد. رايزن، با نويد آنكه پسينگاه باز خواهد آمد، بازگشت و من ماندم و جوان تُنُك ريش همراه كه مي بايست ترجمان و راهنمايم مي بود. او به من گفت گنجخانه برنوشته ها و كتاب هاي كهن ايروان در نزديكي مهمانسرا جاي دارد و پياده بدانجا مي توان رفت. اگر همداستانم، پيش از ناهار، ديداري از اين گنجخانه كه در آن برنوشته هايي پارسي نيز نگهداري مي شود، مي توانيم كرد. شادان و بي درنگ، پذيرفتم.
گامزنان روي به راه آورديم و به سوي گنجخانه كه بر فراز تپه اي بلند بالا برافراخته بود، روان شديم. ايروان شهري است كمابيش در دره اي فراخ ساخته شده است و بلنديهايي از دو سوي، آن را در ميان گرفته است. از اين روي، همواره در آن به شيب و فراز مي توان رسيد و پاره اي از ساختمانهاي نمادين آن كه از ديدني هاي اين شهر به شمار مي آيند، بر بلندي ساخته و افراخته شده اند و از دورجاي نيز فرا چشم مي آيند. يكي از آنها همين گنجخانه برنوشته هاست و ديگري، سازه اي زيبا و نمادين در نزديكي آن كه هزار پله نام گرفته است. پله هايي پهن و بسيار، تا به ستيغ تپه اي فرا مي روند. در فرازناي تپه و فرجام پله ها، تنديسه اي سترگ و بشكوه بالا برافراخته است كه برترين نشانه ايروان، يا حتي ارمنستان، شمرده مي شود: تنديسه مام ميهن كه شمشيري بزرگ و بران را برآهيخته است؛ شمشيري كه بدان، سر دشمنان ارمنستان را مي بايد از تنشان برافشاند. نكته اي نغز و شايسته درنگ در اين تنديسه، آن است كه بدان سان كه به من گفته شد، نوك اين شمشير به سوي جمهوري آذربايجان است و آن را آماج گرفته است.
ساختمان گنجخانه، بنايي است زيبا كه بهره جوي از شيوه مهرازي(= معماري) كليسا ساخته شده است. در آن، برنوشته هايي چند ارزشمند كه پاره اي از آنها نيز به نگاره هايي رنگين و دلاويز زيور يافته است، در گنجه هايي شيشه اي فراديد دوستداران كتاب نهاده آمده است. در آن ميان، من به هيچ برنوشته اي پارسي باز نخوردم. بيشينه برنوشته ها به ارمني بود و در ميان آنها، چند برنوشته تازي و عبراني نيز ديده مي شد.
ادامه دارد

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   شهرآرا  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |