چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
مسايل زندانيان ايراني در عراق در گفت وگو  با نماينده صليب سرخ در ايران
زندانيان ديار خاموشي
عكس: گلناز بهشتي
كامبيز توانا
001863.jpg
001836.jpg
كمپ اشرف در عراق
روزهاي ابتدايي قرن بيست و يكم را كمتر كسي مي توانست زمان تهديد و خشونت و جنگ  طلبي و بي مدارايي پيش بيني كند، وقتي بدبين ترين ها اين خصومت ها در قطب بندي جديد را به صورت جنگ نرم و محيط الكترونيك تصور مي كردند، اما به هر حال سبعيت بشري هنوز خود را به واضح ترين شكل ممكن نشان مي دهد.
قرار نبود معادلات به اين شكل طرح شود چرا كه جهان پيش از تعليق براي حركت رو به مدارا طراحي شده بود و با بي نظمي قرن جديد كه بايد آن را تروريسم ناميد، همه چيز شكل ديگري به خود گرفت و بشردوستي راه ديگري را در پيش گرفت. در روزهايي كه در آن به سر مي بريم، افراد كمتر مي توانند به ايفاي نقش بپردازند اما كماكان اين سازمانهاي بين المللي هستند كه مي توانند بازيگري كنند. هر چند نقش سازمان هاي بين المللي با شروع جنگ عراق كمرنگ شد و چالشي جدي در حوزه حقوق بين الملل و عمومي شكل گرفت، اما هنوز سازمانهاي بين المللي از جدي ترين فعالان صحنه حوادث بين المللي به شمار مي آيند. كميته بين المللي صليب سرخ از شاخص ترين اين سازمانها است.
جنگ شديد فرانسه و اتريش در سولفورينو در ژوئن سال ۱۸۵۹ بيش از ۴۰ هزار كشته و زخمي داشت. اين شهر زيبا و كوچك در شمال ايتاليا، شامگاه آن روز خشن ترين شكل ممكن را به خود گرفته بود و آن قدر كشته و زخمي به بار آورده بود كه حتي نيرويي براي جمع آوري اجساد كشته ها و تيمار زخمي ها وجود نداشت.
هنري دونان، يك تاجر سوئيسي بود كه از قضا براي تجارت راهي آن منطقه شده بود و با ديدن اين صحنه متأثر شد، اما زانوي غم به بغل نگرفت كه داوطلبانه به كمك هاي مردمي پيوست. دو سال پس از بازگشت از آن منطقه به كشور آرام و زيباي سوئيس، هنوز نتوانسته بود از خاطره سخت آن روز خلاص شود. دست به قلم برد و كتابي نوشت و هر آنچه ديده بود، توصيف كرد. موفقيت كتاب به حدي بود كه در سال ۱۸۶۳ سازمان تأمين اجتماعي سوئيس كميته اي پنج نفره در قالب يك تشكل غيردولتي تشكيل داد كه البته دونان نيز يكي از اين پنج نفر بود. اين كميته ابتدا با هدف كمك به زخمي  ها و مجروحان زمان جنگ تشكيل شد و بعد به كميته بين المللي صليب سرخ تغيير نام داد.
دو اصل اساسي در شكل گيري اين كميته مطرح بود؛ نخست تشكيل مؤسسه اي از افراد داوطلب، خبره و فداكار و البته بي طرف براي كمك به مجروحان جنگي و دوم پروتكلي بين المللي كه بتواند ابزار لازم براي حضور و كار اين كميته در سرتاسر دنيا باشد. كميته صليب سرخ به دنبال هدف نخست و كنوانسيون ژنو در پاسخ به خواسته دوم در ۱۸۶۴ براي نخستين بار تصويب شد.
با بالا رفتن فعاليت كميته بين المللي صليب سرخ و گسترش آن، نقش صليب سرخ نيز در معادلات بين المللي جدي تر شد. امروز علاوه بر اين كه اين كميته به اصول اصلي خود وفادار است، از اصلي ترين بازيگران توسعه حقوق بين الملل بشردوستانه فعاليت مي كند. شش دسته از افراد در منازعات و جنگ ها در اولويت كاري صليب سرخ قرار دارند: پرسنل بيمار و زخمي، اسراي جنگي، اسراي غيرنظامي، غيرنظاميان داخل مناطق درگير و يا تحت اشغال، آوارگان و پناهندگان و زندانيان امنيتي و سياسي.
كميته بين المللي صليب سرخ به عنوان يك عضو قابل اعتماد با دولت ها و حكومت ها در تماس است و براي حفظ و ادامه فعاليت خود نوعي رازداري را نيز در ميثاق خود دارد،چرا كه معتقد است جنجال باعث تغيير وضعيت افراد در بند نمي شود. نمايندگان صليب سرخ آزادي اين را بايد داشته باشند كه با تمامي زندانياني كه در بند هستند ملاقات كرده و از وضعيت نگهداري آنها بازديد كنند. همچنين بدون حضور شخص سوم با زندانيان مصاحبه كرده و احتياج هاي آنها را برآورده كننده يا تسهيلات برآورده كردن را فراهم كنند. ضمن اين كه در تماس خانواده هاي زندانيان، كميته فعال شده و موضوع را پي گيري مي كند. بي طرفي اصلي ترين موضوع در فعاليت صليب سرخ است،مانند يك پزشك كه متمركز بر بهبود حال بيمار است، اين كميته وضعيت هاي بحراني را پي گيري مي كند و وضعيت زندانيان را در توجه ويژه خود قرار داده است. بي طرفي و كار تخصصي، باعث شده تا به امروز در سطح بين المللي اين كميته مناقشه اي برنينگيزد و له يا عليه هيچ كشوري وارد نشود. موضوع حقوق بشر از زمان شكل گيري پديده اي سياسي بوده اما اين سازمان هيچ گاه به رغم تمامي فعاليت هاي جدي خود، سازماني سياسي نبوده است و البته براي ايران بسيار مهم است كه يك سازمان با حفظ اصول خود و به دور از جنجال بتواند كار خود را انجام دهد.
در ايران
مهمترين موضوعي كه اين روزها كميته صليب سرخ را به ايران پيوند مي دهد، وضعيت زندانيان ايراني به ويژه در خارج از كشور است. پيتر اشتروك، رئيس دفتر نمايندگي كميته بين المللي صليب سرخ در تهران در يك روز بسيار گرم تابستاني به همراه معاون امور هماهنگي رسانه هاي خود،  فردريك گوئن پذيراي خبرنگاران همشهري بود. جرقه اين صحبت نيز اين جا شكل گرفت كه به تازگي يك ايراني از زندان بگرام آزاد شده و با مديريت صليب سرخ، به ايران تحويل شده بود.
اين موضوع خود كنجكاوي لازم را ايجاد مي كند كه از وضعيت ديگر زندانيان ايراني در خارج از مرزهاي كشور تحقيق كنيم و البته بيشترين اين تعداد در كمپ اشرف در عراق است. پايگاه گروهك تروريستي رجوي كه حدود ۳۵۰۰ نفر را در خود دارد و حتي صليب سرخ هنوز نتوانسته از آن اردوگاه ديداري داشته باشد.
اردوگاه اشرف توسط صدام در عراق تأسيس شد و هدف آن حمايت لجستيكي و نظامي از تنها تروريست هاي مخالف نظام جمهوري اسلامي بود. چند مرحله در تاريخ ديپلماتيك ايران پس از انقلاب اين فرصت پيش آمد كه بتواند اين گروه  را براي هميشه منحل كرده و از بين ببرد، اما به هر حال چند فرصت  سوزي از طرف ايران و چند تغيير معادله از سوي كشورهاي مخالف با منافع جمهوري اسلامي باعث شده اين معضل هنوز وجود داشته باشد. آنچه اين گروه را به اولويت صليب سرخ تبديل كرده، وضعيت افرادي است كه در كمپ اشرف حاضر هستند. در زمان جنگ عراق در ۲۰۰۳ و با شروع حمله اشغالگران، نيويورك تايمز گزارش مفصلي نوشت از وضعيت افرادي كه در كمپ اشرف به سر مي برند. در اين مطلب سعي شد نيروهاي حاضر در كمپ به عنوان افرادي روشنفكر نشان داده شوند كه هدفي متعالي را در سر دارند. تصاوير چاپ شده به زناني محجبه اختصاص داشت كه در كسوت و لباس نظامي هستند و بر روي تانك كار مي كنند. انتشار اين مطلب به دليل اضافه كردن اسامي اين گروه در فهرست گروه هاي تروريستي از سوي آمريكا و اتحاديه اروپا بود كه البته فقط در حد راكد كردن حساب هاي مالي اين گروه اجرا شده است. آمريكايي ها در عراق ابتدا از نيروهاي حاضر در كمپ اشرف استفاده كردند اما به تدريج آنها را محدود كرده و خلع سلاح كردند. اين روزها اخبار خوشي از اين اردوگاه به گوش نمي رسد و گويا مسري ترين معضل در اردوگاه، افسردگي مزمن و بيماري روحي خطرناك افراد حاضر است. دفتر كميته بين المللي صليب سرخ در تهران از دسامبر ۲۰۰۴ (دي ماه ۱۳۸۵) توانسته ۳۳۷ نفر را از اين اردوگاه آزاد و به ايران انتقال دهد. مهمترين و شاخص ترين سازمان در ايران براي انتقال اين افراد، انجمني است به نام انجمن نجات كه در تماس مستمر با وزارت كشور و كميته بين المللي صليب سرخ است و بازگشت افراد اين گروه به ايران را بررسي مي كند. روند كار بازگشت از كمپ اشرف در عراق به ايران از درخواست افراد شروع مي شود. حاضران در اين اردوگاه كه اين روزها نوعي زنداني محسوب مي شوند، به مقامات آمريكايي در عراق اطلاع مي دهند كه قصد بازگشت به ايران را دارند. پس از آن مقامات آمريكايي حاضر در عراق با كميته بين المللي صليب سرخ تماس مي گيرند و شرح حال فرد و خواسته او را اطلاع مي دهند. كميته صليب سرخ فرد را در خارج از اردوگاه مورد مصاحبه قرار مي دهد تا مطمئن شود كه خود متقاضي بازگشت به ايران است. پس از آن به مقامات ايراني اطلاع داده مي شود و بقيه روند تسهيلاتي است كه كميته بين المللي صليب سرخ انجام مي دهد تا فرد از زندان خلاص شود و به ايران تحويل داده شود. از زمان تحويل از مبدأ تا تحويل در مقصد، نمايندگان صليب سرخ خود را مشايعت مي كنند.
كمپ اشرف و معذورات امنيتي
اشتروك دست نيافتن اعضاي كميته بين المللي صليب سرخ به كمپ اشرف را دلايل امنيتي عنوان مي كند و شرح مي دهد كه چگونه قرار بود اين ارتباط برقرار شود اما پس از آن تحقق نيافت. «به دلايل امنيتي هيچ گاه نتوانستيم از كمپ اشرف بازديد كنيم. مقامات آمريكايي حاضر در عراق از ما دعوت كردند كه به اردوگاه اشرف رفته و از آن جا بازديد كنيم و ببينيم آن جا چه مكاني است و چه افرادي در آن جا نگهداري مي شوند. هيچ گاه اين اتفاق نيفتاد. در جولاي ۲۰۰۴ بود كه قرارها گذاشته شد اما به دلايل امنيتي و اين كه يكي از همكاران صليب سرخ در عراق كشته شده بود، نتوانستيم آن سفر را انجام دهيم و برنامه لغو شد. قصد ما اين بود كه با افرادي كه مايل به بازگشت هستند ديدار كنيم و تسهيلات بازگشت را فراهم كنيم. خيلي هم خود را براي آن آماده كرده بوديم. اما هيچ گاه نتوانستيم وارد اردوگاه شويم. پس از آن هم فقط توانستيم در مكاني چون فرودگاه بغداد با آنها ملاقات كنيم. پس از آن با تمامي سازمانهاي درگير اين قضيه در ايران و عراق همكاري مي كنيم تا بتوانيم آنها را تحويل دهيم. كار ما فقط ايجاد تسهيلات و مانند عمليات بازگشت داوطلبانه است.»
بازگشت داوطلبانه
يكي از فعاليت هاي مهم كه بيشتر آژانس پناهندگان سازمان ملل انجام مي دهد، عمليات بازگشت داوطلبانه است. در ايران اين برنامه چند بار تكرار شده و در دو سال اخير آژانس پناهندگان سازمان ملل در تهران برنامه بازگشت مهاجران افغاني را انجام مي دهد. در اين برنامه، گروه مجري- يا آژانس پناهندگان و يا كميته بين المللي صليب سرخ- مقصد را شناسايي كرده و امكان خطر در منطقه را تشخيص مي دهد، اگر بازگشت بدون خطر بود، متقاضيان مصاحبه مي شوند تا مأموران مجري اطمينان پيدا كنند كه متقاضي خواهان بازگشت است. پس از آن معاينه پزشكي شده و در صورت صحت كامل، آب و غذا و زيرانداز گرفته و به آن سوي مرز منتقل مي شوند. تمامي مراحل با هزينه سازمان مجري انجام مي شود.
ديگر زندانيان
ايران پس از كمپ اشرف كه تعداد زندانيان آن ذكر شد، در ديگر نقاط نيز اتباعي دارد؛ سه زنداني در زندان گوانتانامو بودند كه در جريان جنگ افغانستان دستگير شده و تاكنون دو نفر از آنها به ايران بازگردانده شده اند. از افغانستان در طول يك سال گذشته چهار نفر به ايران آمده اند و دو زندان اصلي كابل، بگرام و پل چرخي ممكن است هنوز اتباع ايراني در خود داشته باشد. يك نفر از يك زندان در نپال به ايران بازگردانده شده است.
زندانيان در عراق
از جمع افرادي كه بيشتر به قصد زيارت راهي عراق مي شوند، تعداد زيادي در عراق دستگير شده و در زندان به سر مي برند. آخرين آمار دفتر صليب سرخ حاكي از حضور ۴۰۱ نفر است كه با تلاش هاي صليب سرخ ۱۷۴ نفر تاكنون بازگشته اند و ۱۱۳ نفر هنوز در بازداشت به سر مي برند. البته اين تفكر بود كه ممكن است صليب سرخ در خصوص ايرانيان زنداني در عراق كاري نداشته باشد، اما اشتروك تصريح كرد كه صليب سرخ به طور مداوم از زندان ها بازديد مي كند و خانواده هاي زندانيان با سفارت سوئيس در تهران تماس مي گيرند و اطلاعات به آنها منتقل مي شود.
درست است كه اولويت هاي صليب سرخ متفاوت است اما هنوز اين كميته نتوانسته از دو كمپ اصلي منافقين در عراق ديدار كند.
اشتروك نيز متأسف است كه هنوز اين ديدار اتفاق نيفتاده، ولي اطلاعات دقيقي نيز از وضعيت افراد در آن كمپ ندارد. اوضاع آن جا را بسيار پيچيده توصيف مي كند اما خبر مي دهد كه افراد حاضر در آن كمپ نه كار دارند و نه انگيزه اي، پس در وضعيت رواني بسيار نامناسبي به سر مي برند. وضعيت آنها بسيار تراژيك است.براي كميته بين المللي صليب سرخ اولويت نيست كه چه كسي با چه تفكر و عقيده اي و به چه دليل در زندان است، اولويت خواست زنداني و درخواست او براي بازگشت و تسهيلاتي است كه بتوان او را بازگرداند.
رئيس دفتر تهران تأكيد دارد كه وظيفه ما بشردوستانه است، از جنجال سياسي و مطبوعاتي پرهيز داريم چرا كه به نفع زندانيان و افراد در بند نيست اما از تمام توان خود نيز استفاده مي كنيم.

نگاه امروز
سال هاي دور از خانه
فرشاد مهدي پور
نخست وزير عراق چهارشنبه هفته پيش اعلام كرد كه كشورش درصدد پايان دادن به حضور گروهك تروريستي منافقين در قلمرو عراق است. اين صريح ترين و كامل ترين موضع گيري مقامات عراقي درباره گروهك رجوي، طي چند ساله اخير بعد از صدام بوده است.
مجموعه نظامي  كه در دامان حزب بعث بزرگ شد، اكنون تاريخ مصرفش به پايان رسيده و حتي آمريكايي ها هم كه از هيچ مجرايي براي تحت فشار قراردادن ايران در نمي گذرند، ترجيح داده اند آن را به حال خود رها كنند و از خيرش بگذرند.
آدم هايي كه سال هاست رنگ ايران را نديده اند و در روياي يك اتفاق عجيب و غريب، زندگي شان را باخته اند، اسير دست جماعتي مانده و توان رهايي ندارند. تصوير مبهم ساخته ذهن اين آدم ها، با هيچ انگاره و هنجار امروزيني نمي خواند و در قفس «اشرف» گرفتار آمده و راه گريز مي جويند. تا شايد روزي، كسي دستي براي «نجات» بگشايد و به آغوش وطن بازگردند. تا آن روز چه بر سرشان مي آيد و آيا فريادرسي دارند، خدا مي داند...
***
ديگر ايرانياني هستند، خارج از ميهن كه به ناگاه گرفتار زندان شده اند؛ بيشتر به عزم زيارت و در تنگناهاي سفر، زير زور اشغالگران، به اجبار روزهاي طولاني ناهمزباني را در زندان مي گذرانند. سالي پيش تر كه يكي دو فيلمساز ايراني در اين ميان بودند، توجه افكار عمومي داخل بدان سو جلب شد، اما اين روزها كمتر خبري از آنها به گوش مي رسد. مردان و زناني كه نه كسي زبانشان را مي داند و نه در اينجا كسي مي داند كه در كجايند؟
چند وعده داده شده از سوي رهبران عراقي، آينده نزديك را براي آزادي آنها نويد داده، ولي تا امروز كه اين گفته ها به حقيقت نپيوسته است.
***
علاوه بر عراق، در جاهاي ديگر عالم نيز چنين ماجراهايي بارها رخ داده و مي دهد؛ به مانند داستان پرغصه ايراني كشته شده در زندان پليس فرانسه. در اين موارد، دستگاه سياست خارجي كشور، تلاشي را به كار مي گيرد و تا حدي به راه مي افتد، ولي در برخي نقاط، دست ها كوتاه است و چاره اي جز مدد خواستن از نهادهاي بين المللي نيست؛ نهادهايي كه تأسيس شده اند تا در مضايقي چنين به كار آيند و گره بگشايند.
***
در اين ميان، نام آن چهار ديپلمات ربوده شده در لبنان و رهبر بلند آوازه شيعيان را نمي توان از خاطر زدود. ايرانياني كه سال هاست از آنها خبري نيست و هيچ نهاد جهاني نيز براي ديدارشان و يافتن ردي از ايشان، تكاپو نمي كند  و امام موسي صدر عزيز كه گم شدنش در هياهوي مزوران و مزدوران ناديده گرفته شده و هيچ نهاد و انجمن بين المللي نيز براي يافتن ايشان اقدامي نكرده است.
در فهرست ايرانيان دور از وطن كه در اسارتند، شايد از نام هاي ديگري هم بتوان ياد كرد كه از خاطر رفته باشد؛ دستگاهي بايد به تلاش آيد و اين نامه ها را به يادها بازآورد. دوري از وطن، عسرت و سختي بودن با مردمان نادوست را دوچندان مي كند. اي واي بر اسيري، كز ياد رفته باشد.

نگاه
احزاب و تغافل تاريخي
001839.jpg
احزاب سياسي در ايران، شبيه ساير مظاهر تمدن غرب، خلقتي نارس و ناقص داشته است؛ از همان بدو بلند شدن پرچم مشروطه تا روزگار ما.
نه آن كه داستان تاريخي حزب را مي بايست در پيوندي ناگسستني با ماجراي ديگ پلوي سفارت انگليس تحليل كرد و همه چيز را با آن پيوند داد، ولي حقيقت آن است كه نمي توان از اين بازه تاريخي چشم فروبست و دم نزد. بسياري از حزب ها از مردم بريده و به بيگانه گرويده بودند تا بلكه نامي به دست آورند و شايد ناني. مهمترين و استخوان دارترين شان هم  گروه هاي كمونيستي و در رأس شان حزب توده را بايد نام برد، با تشكيلاتي آهنين و ايده اي ساخته و پرداخته.
بعدها نظريه حزب سازي، با احزاب شاه ساخته دوره پهلوي دوم، در نظامي غيردموكراتيك، شمايلي ناموجه تر يافت و وضعيت سازمان مجاهدين خلق كه در تغييري ايدئولوژيك، از در اسلام آمده و در دره سوسياليسم غلتيد و به منافقان مبدل شد، ابهام هايي جدي تر را رقم زد.
حالا سال هاست كه در ايران، بحث حزب، جمعيت، گروه و تشكل، دستمايه مجادلات سياسي است و همه از نبودنش مي نالند، اما هيچ كس هم در عمل خود را مقيد به حزبي نمي داند و مكرر از منتسب بودن به آن برائت مي جويد.
احزاب ناپايدار كه به لحاظ مواضع و سازمان، مدام جهت عوض مي كنند و در عين حال انتظار دارند اقبال افكار عمومي را به دست آورند، در ذات خويش اسير تضادي اند كه مي كوشند با به تغافل زدن خود از آن رهايي يابند.
تاريخ نگاري احزاب سياسي در ايران، به اثبات همان نظري مي انجامد كه آنان را مخلوقي ناقص مي داند، نظري نااميد كننده كه هرچه هم بخواهند، نمي شود از زير بار درستي و اصالتش شانه خالي كرد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |