به دنبال افزايش حاشيه نشيني
تهديدي جدي يا فرصتي تازه
پارسا ارباب
|
|
بعد از جنگ جهاني دوم، يكي از مسائل عمده كشورهاي در حال توسعه، رشد و توسعه شتابان و ناهمگون شهرنشيني بوده است. در اكثر كشورهاي در حال توسعه، آهنگ رشد سالانه جمعيت شهري بين ۵ تا ۸ درصد در نوسان بوده است. در كشور ما نيز دگرگوني هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي ۴ دهه اخير موجب رونق بي سابقه شهرگرايي و شهرنشيني شد. شهر و شهرنشيني در ايران بخصوص در روابط جديد سرمايه داري جهاني در طول سال هاي متمادي دچار دگرگوني و تغيير بنيادي شد.
رشد مهاجرت روستاييان به طرف شهرهايي بود كه بنيان هاي آن به درجه اي از كمال نرسيده بود تا قدرت جذب انبوه مهاجران را داشته باشد. اين جمعيت نيز نياز به سرپناه و مسكني داشتند كه با توجه به وضعيت درآمدي خود قادر به تأمين آن باشند. آنها كه نمي توانستند در بازار رسمي زمين و مسكن، نياز خود را برآورده سازند، در بازار غيررسمي زمين و مسكن گونه هاي متفاوتي از سرپناه را تقاضا كردند و به ويژه در سال هاي دهه پنجاه، آلونك نشيني، زاغه نشيني و حاشيه نشيني را شكل داده و به تدريج گسترش دادند تا حدي كه امروزه اين پديده به يكي از بزرگترين مشكلات برنامه ريزان تبديل شده است كه موجب رشد بخش عمده اي از شهرنشيني بر پايه اقتصاد غيررسمي همراه با گسترش سكونتگاه هاي غيررسمي است. اين گويش را «غيررسمي شدن شهرنشيني» مي نامند.
امروزه در اكثر شهرهاي بزرگ ايران كه رشد جمعيتي بالايي دارند، پديده حاشيه نشيني متداول است و فرآيند آن سر باز ايستادن ندارد. هر چند ابعاد اجتماعات غيررسمي در ايران با آن چيزي كه در ساير كشورهاي همسايه رخ داده است قابل مقايسه نيست، اما پيش بيني مي شود چنانچه شرايط به شكل كنوني ادامه يابد، در آينده اي نزديك شمار اين ساكنان از چند ميليون نفر فراتر رفته و چهره شهرها را دگرگون كند. اين امر در كنار روستايي شدن حاشيه شهرها، مسائل جدي و گوناگوني را فراروي مديريت شهري كشور قرار خواهد داد كه از ابعاد اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و كالبدي گوناگوني برخوردار است.
البته حاشيه نشيني در شهرهاي بزرگ ناشي از نفس شهرنشيني و مهاجرت از روستا به شهر نيست، بلكه شهرنشيني در اين ميان نقش متمركز كننده الگوي توسعه ناهمگون اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را دارد. به علاوه با توجه به كمبود شديد مسكن شهري و فقدان يك عملكرد متمركز و پاسخي مناسب از سوي سازمان هاي دولتي در اين زمينه، مي توان به نقش مثبت مناطق حاشيه نشين شهري در تأمين مسكن ميليون ها فقير اشاره كرد. مشكل اصلي نامشخص بودن وضعيت مالكيت زمين و نامناسب بودن امكانات و تسهيلات زيربنايي و مسائلي است كه در پي آن بوجود آمده است كه مقامات دولتي نيز آن را تشخيص داده و همواره در پي يافتن راه حل مناسب در اين زمينه بوده اند.
پس از شكست سياست هاي مبتني بر خانه سازي اجتماعي و طرح زمين- خدمات و نيز افزايش تعداد زاغه ها و سكونتگاه هاي تصرفي و غيرقانوني در حاشيه شهرها، بيشتر مسئولان و طراحان در كشورهاي در حال توسعه، به اين نتيجه رسيدند كه بوجود آمدن سكونتگاه هاي تصرفي غيرقانوني، اجتناب ناپذير بوده و جزو ضروريات يك شهر است. امروزه دولتمردان دريافته اند كه روش هاي برخورد مقابله اي و ستيزه جويانه با حاشيه نشيني، روشي مناسب در رفع مشكلات نيست. در عوض دولت ها بايد كوشش كنند محيطي مناسب را فراهم آورند تا مردم بتوانند با مشاركت و با استفاده از منابع و توليدات خود، راه حل هاي مناسبي را براي حل مشكلات مسكن و سرپناه پيدا كنند و در واقع بروز حاشيه نشيني را بايد نوعي واقعيت موجود در شهرهاي بزرگ بپذيرند.
موضوعي كه بايد به آن اشاره نمود، اين است كه حاشيه نشيني ابعاد وسيع و مختلفي دارد، اما در يك بيان كلي مي توان آن را معلول عدم تعادل فضايي دانست كه البته تاحدودي نيز ناشي از نوعي كنار گذاشتگي به معناي غفلت و تا حدي هم عدم توانايي برنامه، نسبت به پرداختن به بخشي از جمعيت مي باشد كه طبعاً منجر به منتفي شدن نياز به سرپناه در آنها نمي شود. در عين حال اين پديده گواه توانمندي تهيدستان نامتشكل شهري است كه براي بقاي خود گام به راه نهاده و بسيج شده اند و به مرور سكونتگاه خود را پديد آورده اند. آنها بخشي از جمعيت كشورند كه بر اثر سياست هاي كلان خارج از اراده شان مجبور به سكونت به اين شيوه شده اند. با توجه به اينكه جمعيتي كه در اين مناطق زندگي مي كنند به سرعت در حال افزايش بوده و آنها در آينده نقش مهمي در سطح شهر خواهند داشت، حاشيه نشيني بايد به جاي اينكه يك مشكل و معضل صرف به نظر آيد، در كنار تأكيد بر راهبردهاي مؤثر جلوگيري از رشد مناطق حاشيه نشين، به عنوان يك راه حل و يا بخشي از راه حل در نظر گرفته شود. مشاركت جوامع فقير شهري در بهبود كيفيت سكونتگاه هايشان عامل مهمي است كه بايد از آن بهره برداري نمود. بنابراين عدالت اجتماعي حكم مي كند، به جاي جستجوي راه حل هايي براي پاكسازي اين گونه مناطق و نيز برخوردهاي سنگين به فكر توانمند سازي ساكنان آنها به لحاظ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و كالبدي بود. آنها نشان داده اند كه بي نياز از دولت مي توانند مشكلاتي چون تأمين مسكن را حل نمايند. سكونت ساكنان در زمين هاي حاشيه شهرها، نيروي كار ارزان، استفاده از مصالح بازيافتي و ... باعث شده كه بزرگترين مشكل شهرها در زمينه مسكن تا حد زيادي به خودي خود برطرف شود، البته در اين راه ناهماهنگي و خطاهايي صورت گرفته است و مسلماً بي توجهي به اين مناطق و مشكلات آنها در آينده هزينه بيشتري را بر دوش كشور خواهد گذاشت.
با بهره گيري از توان، اشتياق و تمايل ساكنان اين مناطق براي ايجاد يك زندگي بهتر و تازه تر و حمايت دولت در زمينه تغيير ساختار و شكل اين نوع سكونتگاه ها از طريق فراهم كردن شرايط دستيابي به منابع و اطلاعات فني، سازماني، مالي و ... مي توان اين مسئله شهري را با هزينه اي كمتر مرتفع ساخته و وضعيت نابهنجار آن را بهبود بخشيد. همچنين با تعيين و اولويت بندي نيازها و احتياجات مهاجرين و به رسميت شناختن آنها مي توان روند پيشرفت و بهبود تدريجي اين سكونتگاه ها را تسهيل كرد. فراهم ساختن بسترهاي مشاركت محلي و تقويت نهادهاي مردمي از ابزارهايي است كه مي تواند تهديد حاشيه نشيني را به فرصتي براي شهروندسازي و بهبود كيفيت اين مناطق بدل سازد. البته در كنار توجه به برنامه هاي بهسازي، تأكيد بر راهبردهاي مؤثر جلوگيري از رشد زاغه ها و مناطق حاشيه نشين ضروري است.
|