دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۵
گفت وگو با حجت الاسلام سيد جمال الدين دين پرور
علي(ع)همچنان ناشناخته
عكس: گلناز بهشتي
002433.jpg
002397.jpg
با سيد جمال الدين دين پرور، روحاني شصت و هفت ساله، كه اينك مدير بنياد نهج البلاغه است، در دفتر كارش در مسجد اعظم تجريش قرار گفت وگو گذاشتيم. حجت الاسلام دين پرور فقه و اصول و فلسفه را در حوزه علميه قم تحصيل كرده است. عضويت در شوراي فرماندهي سپاه پاسداران، نمايندگي رهبري در دانشگاه امام حسين(ع) و نيز عضويت در هيأت امناي همان دانشگاه از جمله مسئوليت هاي او بوده است. همچنين تحقيق و تأليف و تلاش در بنياد بين المللي نهج البلاغه اكنون اهم فعاليت هاي او را شامل مي شود. نسبت ميان تعاليم علوي و انسان معاصر، كاستي  ها و برجستگي هاي پژوهش در باب سيره و شخصيت امام علي(ع) از جمله موضوعاتي است كه در اين گفت وگو طرح شده است.
* آن گونه كه مستحضريد، امروزه پژوهش درباره امام  علي (ع) از مرزهاي شيعي و اسلامي فراتر رفته و در واقع امام علي(ع) جلوه اي بيش از يك امام معصوم پيدا كرده است و اگر بتوانيم تعبير درستي بكنيم، فارغ از جنبه هاي رسمي شريعت كه فقه باشد، اسلام و تشيع با نام علي بن ابيطالب(ع) شناخته مي شود، شما فكر مي كنيد پژوهش هايي كه در حوزه محققين
فارسي زبان صورت گرفته مناسب و سزاوار آن شأن بوده است يا نه و احياناً چه ارزيابي اي از آنها داريد؟
- در مورد امير المؤمنين علي(ع) و تشيع علوي، با اينكه نسبتاً كارهاي زيادي شده مخصوصاً در سالي كه از طرف مقام معظم رهبري سال امير المؤمنين ناميده شد، يك حركت فرهنگي و تأليفي در اين باره شروع شد و آثار خوب و متعددي هم بر جاي گذاشت؛ اما بايد اين را هم اذعان كرد كه درباره حضرت امير المؤمنين(ع) و فرهنگ به يادگار مانده از آن حضرت، شايد بسياري از منابع را از دست داده باشيم و اين طور نيست كه تمام كلمات حضرت و حتي سيره آن بزرگوار به دست ما رسيده باشد. دوستان و دشمنان هر دو در اين رابطه كوتاه آمده اند. دشمنان از سر دشمني كتمان كردند و دوستان از ترس بحران هايي كه وجود داشت، نتوانستند حق مطلب را ادا كنند و از اين بالاتر خود پيامبر(ص) در حديثي فرمودند: - كه به تعبير من خود پيامبر اكرم هم در واقع از روي اضطرار و مصلحت مقداري را كتمان كردند- اگر من نمي ترسيدم كه مردم درباره علي(ع) غلو بكنند مطالب بيشتري را مطرح مي كردم بنابراين با چنين شرايط و چهارچوبي مواجهيم و در عين حال، همين آثار برجاي مانده هم كه درباره اش بسيار كم كار شده، اگرچه از لحاظ كمي زيادند اما از نظر كيفي مي طلبد كه جمعي از محققان، نويسندگان، هنرمندان، شاعران و اديبان سرمايه گذاري كلان روي آن بكنند. هر چند سال يك بار بايد درباره حضرت، شاعران و نويسندگان اثر جديدي را خلق بكنند. به يك نمونه اشاره مي كنم:در ايران سالهاي پيش از انقلاب، مسابقه اي براي بهترين كتاب درباره امير المؤمنين(ع) گذاشتند. در اين مسابقه برندگان يكي آقاي حسين صدر بود كه كتاب مرد نامتناهي را نوشته بود و سليمان كتاني مسيحي هم نفر ديگر بود. موضوعات ناشناخته بسياري در اين زمينه هست كه نياز به تحقيق دارد، مثلاً دوران حكومت پنج ساله امير المؤمنين از نظر تشكيلات اداري و تنظيمات مملكتي در مقايسه با دوران هاي گذشته در تاريخ اسلام، داراي وضع خاصي بود. بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) امير المؤمنين در فضا و چهارچوب جديدي، حكومتشان را شروع كردند. امام بسياري از روش ها و برنامه ها را به طور كلي بر هم زدند و نهاد جديدي را چه از لحاظ تشكيلات و چه از لحاظ عملكرد به وجود آوردند. ما در اين رابطه به تحقيق و بررسي منابع بيشتري نياز داريم. البته اين مهم نياز به سرمايه گذاري مالي و انساني دارد و خيلي فراتر از كار يك مؤسسه مطبوعاتي و فردي است؛ بنده و دوستانم در اين رابطه در بنياد نهج البلاغه مطالعه كرديم و به مشكلات و موانع آن واقفيم. همين نهج البلاغه كه الان در اختيار ماست شايد بيش از 30 ترجمه فارسي دارد؛ اين ميراث نياز به بررسي دارد. هم اكنون در گروه ما رساله اي درباره جامعه شناسي در نهج البلاغه نوشته شده است. يكي از افراد اين گروه كه از فضلاي حوزه است و از سويي هم در رشته جامعه شناسي تحصيلات بالاي دانشگاهي دارد، گفت: وقتي به نهج البلاغه مراجعه مي كنيم با دنيايي ديگر مواجه مي شويم. در روانشناسي هم همين طور، در اقتصاد هم همين طور. با اين مقدماتي كه عرض كردم، درمي يابيم كه ما در اين زمينه خلأ بسياري داريم و نياز داريم كه گروه هايي وقت بگذارند تا ابعاد آن را كشف كنند. همان طور كه امام خميني(ره) در پيامشان به كنگره هزاره نهج البلاغه به علما و انديشمندان خطاب كردند كه بيايند و وارد عمل بشوند و از اين كتاب بزرگ مطالب جديدي را استخراج بكنند و براي نسل جوان با زبان روز بيان كنند.
* در واقع معتقديد علاوه بر مشكلاتي كه در جوانب كار وجود دارد مثل چاپ و انتشارات و مسائلي كه اشاره كرديد، خود امام هم سوژه دشواري است. اين مسأله درست است؛ اما فكر نمي كنيد كه ما مبتلا به بعضي كارهاي تكراري شده ايم؛ يعني وقتي اسم امام علي(ع) مي آيد، پيش از هر چيز مثلاً تلقي ما از نوع خاصي از امامت شيعي به ذهن مي آيد و ماجراي ولايت، ماجراي سقيفه و... سوژه هاي بكر و نو را تحت الشعاع قرار مي دهد. حال اگر كارهايي را كه در اين زمينه كرده ايم، فهرست كنيم، به نظرتان تكرار
نمي آيد؟
- بي شك يكي از مشكلات اين عرصه، كارهاي تكراري است؛ يعني مثلاً برخي سعي مي كنند، از همين كتاب هايي كه چاپ شده با كم و زياد عنوان جديدي را عرضه بكنند. بله كارهاي تكراري زياد هست؛ اما در مورد كارهاي تحقيقي كه بخشي از آن تاريخي و بخشي ديگر، ادبي است، پژوهشگر، بايد اشراف لازم داشته باشد و از نظر كارشناسي آنها را جمع آوري بكند. از طرف ديگر به تاريخ و سيره آن حضرت اشراف داشته باشد. كسي كه درباره فرهنگ علوي و نهج البلاغه تحقيق مي كند، بايد از سيره امير المؤمنين و تاريخ زندگي آن حضرت با  اطلاع باشد. او حتي بايد بداند كه فلان خطبه كي و كجا صادر شده است؟ مثلاً يكي از خطبه هاي توحيدي بسيار عميق امير المؤمنين در ميدان جنگ صفين شروع مي شود؛ يعني آنجايي كه دو طرف در مقابل هم صف آرايي كردند، حضرت خطبه توحيدي را مي خوانند. اين خيلي معنا دارد. اين غير از رفتار عارفي است كه در گوشه صومعه خودش يا در فضاي آرامي ، مسائل فلسفي و عرفاني را بيان مي كند اما درست در لحظه اي كه قرار است عمليات شروع بشود، امام(ع)- انگار كه اتفاقي نيفتاده- مسائل دقيق عرفاني و توحيدي را بيان مي كنند. اينها نكته هايي بسيار فني و كارشناسانه است. اگر اينها استخراج بشود و ضميمه مطالب بشود به نظر من تحولي اساسي حتي در علوم عقلي و علوم اسلامي ايجاد مي شود.
* اشاره كرديد كه در سال امام علي(ع) كارهاي خوبي انجام شد. مي توانيد چند مورد آن را بيان كنيد؟ مثلاً اگر اجازه بدهيد، نام دانشنامه امام علي را ببرم كه در قم تدوين مي شد، نظرتان راجع به آن چيست؟
- من خودم در اين مجموعه بودم و در جلساتش شركت مي كردم. كار خوبي است. خود من در آنجا مقاله دارم. همه اين مقاله ها در عرض چند ماه تهيه شد. نويسندگان بعضي از اين مقاله ها كه در جلسه حاضر بودند، مي گفتند همان نوشته هاي قبلي مان را چاپ كنيد. از اين رو، تحول اساسي اي كه از اين كتاب انتظار مي رفت، وجود ندارد. ولي در مجموع كار خوبي است و انتظار مي رود كه منقطع نشود. بسياري از كتاب هاي خطي و كمياب و آثاري كه در گذشته در اختيار نبود، چاپ شده اند. منتها فرصتي لازم است تا بررسي شوند و از بين آنها نكاتي را كه امروز بدان نيازمنديم، به عنوان يك برنامه و دستور در اختيار نهادهاي حكومتي قرار گيرد.
* اگر بخواهيم اشاره اي بكنيم به كارهايي كه كم شده يا نشده و بايد آنها را درباره امام علي انجام بدهيم، چه موضوعات و حوزه هايي را مي توان نام برد؟
- در مسائل اعتقادي و فكري نيازمنديم كه بدون پيش فرض و پيشداوري هاي فكري، فلسفي و كلامي ببينيم كه از كلام امام  (ع) چه استفاده اي مي توان كرد. ما همين كار را در رابطه با موضوع مديريت انجام داديم. چند سالي با اساتيد دانشگاه كه دكتراي مديريت داشتند، در داخل و خارج جلساتي داشتيم و از ديدگاه مديريت نهج البلاغه را مطالعه كرديم، بدون اينكه تحصيلاتي كه آقايان داشتند بخواهند بر آن تحميل بكنند. بعداً متوجه شدند كه آن چهار اصل كه در مديريت وجود دارد و آن را امروزه در دنيا به نام مديريت جديد عرضه مي كنند، در كلمات حضرت پيدا مي شود. البته به اضافه يك اصل پنجم كه گفتند در كلام دانشگاهي وجود ندارد. بايد با اين ترتيب مراجعه بشود و كلمات حضرت استقصاء بشود و آن چيزي كه مهم است، اين كه دانش جديد و اطلاعاتي كه پژوهشگر دارد به عنوان سؤال و نياز از امام(ع) بپرسيم و ببينيم كه چه چيزي از آن استخراج مي شود. به اين ترتيب اگر باشد به نكته هاي جديد و جالبي مي رسيم كه مي تواند پاسخ نيازهاي امروز ما قرار گيرد.
* اين كه فرموديد مي توانيم از نهج البلاغه مديريت جديد يا مفاهيم نو را استخراج كنيم، براي آدمهاي خاص و فرهيختگان مفيد است ولي نهج البلاغه كه فقط براي فرهيختگان نيست، آدمهاي معمولي هم مي خواهند بدان مراجعه كنند. بنابراين ما با چه روشي و چگونه بايد بدان مراجعه كنيم كه به كار افراد امروزي هم بيايد؟
- اتفاقاً حضرت كلماتشان در مواقع مختلف به مخاطبين مختلف و در شرايط خاص بوده است. در مواقع مختلفي امام براي توده مردم صحبت مي كردند. مثلاً در نامه عثمان بن حنيف مي فرمايند: هر كس امام و رهبري دارد، من هم امام شما هستم. شما مثل من نمي توانيد باشيد اما مي توانيد پا جاي پاي من بگذاريد. يا؛ من را كمك كنيد با پارسايي با تلاش و با دقت در كارتان موارد زيادي داريم كه امام حتي روش نوشتن را به ما ياد مي دهند. در نهج البلاغه موارد زيادي براي استفاده عموم مردم هست مثلاً اين جمله امام كه خيلي جالب است؛ با كسي شريك بشويد كه روزيش زياد است يعني با كسي كه دو بار ورشكست شده شريك نشويد چرا كه شما هم ورشكست مي شويد. اين نكته اي است كه براي زندگي و عموم و توده مردم است. يا مثلاً با مردم طوري زندگي بكنيد كه تا زنده هستيد دوست داشته باشند با شما همنشين باشند و اگر از دنيا رفتيد بر شما بگريند. مقصود امام(ع) اين است كه با همه حتي با بي نماز و فاسق و فاجر طوري برخورد بكنيد كه به شما علاقه مند شوند. از اين موارد در كلام امام(ع) زياد داريم. به هر حال، اين نكته هاست كه به عنوان سند خيلي اهميت دارد.
* اين جمله امام ،مخاطبش چه كسي است؟ آيا كلي است و غير مسلمانها را هم دربرمي گيرد؟
- بله كاملاً!
* در همين محدوده مسأله ترجمه ها مطرح است. اكثر مردم عربي نمي دانند و خود نهج البلاغه هم زبان خاصي دارد. اين مسأله حساسيت ترجمه و شيوه انتقال مطلب را دشوار مي كند. همان طور كه اشاره كرديد بيش از 30 ترجمه از نهج البلاغه در دست است. اين ترجمه ها را تا چه حد موفق مي بينيد؟
- خوب! هر كسي به زباني سخني وصف تو گويد. هر كسي روي عشق و علاقه اي كه داشته دست به اين كار زده است. حتي بعضي از مترجمين كه به عربي خيلي وارد نبودند هم ترجمه اي ارائه كرده اند. اين طور نيست كه بگوييم و حكم صادر كنيم كه كسي حق ندارد، ترجمه كند. به هر صورت، اين ترجمه ها در شرايط مختلف و نشيب و فرازهاي گوناگون ارائه شده اند و از نظر انتقال متن به زبان دوم مختلف هستند. مثلاً بعضي از ترجمه ها اگرچه درست و دقيق برگردانده شده اند اما مفهوم نيستند. گاهي كه بنده برخي از ترجمه ها را مي خوانم، متوجه نمي شوم. هنر مترجم و ترجمه اين است كه بتواند محتواي زبان اول را در قالب فرهنگ و مفاهيم زبان دوم ترجمه كند. در اين رابطه بر خلاف آنچه رايج است، ترجمه تحت اللفظي امانت در ترجمه نيست؛ يعني گاهي ضد منظور نويسنده ترجمه مي شود. من يك بار مي خواستم، عبارتي را در نهج البلاغه ترجمه كنم، ديدم اگر آن را به فارسي ترجمه كنم، مخاطب فارسي زبان نمي فهمد، به جاي آن عبارت، ضرب المثل زيره به كرمان بردن را گذاشتم. براي اينكه آن مطلب را يك فارسي زبان بفهمد، اين طوري ترجمه كردم. علي ايحال، اگر بخواهيم ترجمه مان عالي باشد، بايد علاوه بر تسلط به دو زبان اين نكته را هم
مد نظر داشت كه مطالبي از اين دست را طوري منتقل بكنيم (چون در نهج البلاغه ضرب المثل ها و تشبيهات و كنايات و استعارات بسياري هست، شايد اگر بگوييم در هر صفحه اي چند تا از اينها هست اغراق نكرده باشيم) كه قابل فهم باشد. اگر اين موارد به فارسي ترجمه تحت اللفظي بشود اصلاً مفهوم نيستند چه برسد به اينكه بگوييم زيبا نيست. حتي بهتر اين است كه ترجمه ها جمعي و گروهي باشد. بعد از اين، مي رسيم به بحث عرفاني، اقتصادي، مديريتي، جامعه شناسي و... اگر بتوانيم در هر قسمتي كه مرتبط با اين علوم هست، از فرد متخصص آن كمك بگيريم و نويسنده اي كه نويسنده به معناي واقعي باشد، آن را دريافت بكند، بسيار مفيد است.
ادامه دارد

نگاه امروز
امام انسان
سيد باقر ميرعبداللهي
هر كس به زباني صفت نعت علي(ع) را باز گفته است. حتي دشمنان او نيز، اينك پس از آشكارگيِ حق، خرسندند كه كين توزيِ چنان مردي را دستمايه پليدي خود كرده اند.
اما دوستان او نيز، هر يك، از ظنّ خود يار او شده اند و سخن و سيره او را نشان درستي مرام خود به حساب آورده اند: از اهل دانش و بينش، كه بر سر سفره «قال علي» طعام دانايي خورده اند، گرفته تا كوتاه دستاني كه به ريزه خواريِ خوان او قناعت كرده اند، و تا دلباختگان بي دانش و بينشي كه تنها به صورتي از «نام» او دلخوش داشته اند، همه و همه، به زبان راست يا ناراست، محامد ربّاني او را باز گفته اند.
اين هواخواهان مقام علوي، به واقع، «خود» را در پيش آورده اند، اما تمام حقيقت جاويدانِ علي(ع)، به شهادت انسان و تاريخ، همچنان رخ در نقاب شكوهمند غيب نهفته دارد.
دوستان علي(ع)، چنان دشمنان او، در گذر تاريخ «بسيار» بوده اند، اما «حق» همواره يكي است، اگرچه در دفتر تاريخ، بنابر مصلحت ها، تزويرها، خودخواهي ها و چشم فروبستن بر خورشيد حقيقت، «چهارمين» باشد.
آيا اين به راستي سرنوشت حق است كه همواره در پَسِ پرده بماند و جز با صبوري و خلوت گزيني ناخواسته و، در نهايت، با دست خون آشكار شود؟
«علي با حق است و حق با علي» . و حق، آن گاه كه پاي در ميدان سياست، حكومت، ادب و ايمان مي نهد، جز به صورتٍ درست پديده ها نمي انديشد، به اصل هرچيز، واقعيت هر چيز: سياست واقعي ،اسلام واقعي،امت واقعي.
اين حق،نه در ماورا و دست نيافتني ها، بلكه در زمين و زمانه مي زيد، و اگرچه به فراتر از زمين و زمان چشم دارد، اما برآن است تا انسان را، به قدر طاقت بشري، به راستي فرابخواند؛ برآن است تا بگويد حق به كار زندگي مي آيد و اگر سنگين و سخت و تلخ است، از آن روست كه انسان به صورتٍ نادرست پديده ها خو كرده است.
«حق» بودن آن وجود قدسي تنها به آن نيست كه او را نخستين و تنها جانشين رسول خدا(ص)بدانيم. حق مفهومي فراتر از خواست اين و آن دارد و سازنده هويتي يكپارچه است؛ چه مؤمن باشي و چه نباشي، چه شيعه باشي و چه نباشي، حق يك سامان بيشتر ندارد و «انسان» را مخاطب خود مي داند.
و چنين است كه علي (ع) برآستانه انسان ايستاده است و او را به حق مي خواند: «اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله...» .؛يعني در بندنام ها نباش ؛زيرا آن چه به خطا نمي رود، حقيقت است.
اما اينك كه سيره علوي را تنها به سان تاريخي پيش روي اعتقاد خود داريم، چگونه مي توان به اقتداي آن حقيقت مسلم رفت؟مانند اوبودن و به هيأت او درآمدن، بي ترديد، در حوصله روح هيچ يك از دوستداران او نيست؛ كه اگر چنين بود سلمان و ابوذر و مالك نيز از مرتبه روحاني خود فرا مي رفتند. اما، آن چنان كه خود فرموده است، مي توان با «عفت» و «سداد» حق را ياوري كرد، و پيروزي حق نيز جز اين نيست.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
علم
شهرآرا
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |