شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۵۷ - Aug 12, 2006
يادي از فيلم ستارخان ، تنها نگاه سينماي ايران به انقلاب مشروطه
مرغ سحر، ناله سر كن...
سعيد مستغاثي
010857.jpg
010854.jpg
بي توجهي به تاريخ معاصر
سينماي ايران چقدر به تاريخ  معاصر مي پردازد؟  متأسفانه تقريباً هيچ. در معدود مواردي هم كه به سراغ رويدادهاي تاريخي رفته شده، ناشي گري فيلمساز سوژه را هدر داده است.
چنانكه بعد از گذشت 28سال از پيروزي انقلاب، هنوز فيلمي كه تا اندازه اي درخور اين رخداد عظيم و تأثيرگذار در تاريخ معاصر باشد، ساخته نشده است. همان طور كه درباره مشروطه هم جز ستارخان حاتمي، هيچ فيلمي مقابل دوربين نرفته است.اين همه در حالي است كه مثلاً فرانسوي ها، فيلم ها و مجموعه هاي زيادي را در باره انقلاب كبير فرانسه ساخته اند.
رخدادهاي عظيم تاريخ معاصر جداي از آنكه بخشي از هويت و تاريخ و فرهنگ يك كشور هستند، گاهي اوقات آن قدر مصالح داستاني در اختيار فيلمساز قرار مي دهند كه بتوان فيلمي جذاب و به ياد ماندني براساسش ساخت.در خصوص مشروطه آن قدر دامنه اتفاقات بالا است كه مي توان چندين و چند فيلم را به آن اختصاص داد؛ فيلم هايي كه مي توانند مهم ترين ابزار براي شناساندن رخدادهاي تاريخ معاصر كشور براي نسل جوان باشند.
شايد نتوان از بخش خصوصي انتظار داشت كه در چنين پروژه هايي پيش قدم شود، چون توش و توان اين  بخش آن قدر نيست كه بتواند از پس هزينه هاي فيلمي درباره مشروطه برآيد، ولي مي توان از دولت متوقع بود كه بخشي از هزينه هايي كه صرف توليد فيلم يا حمايت از سينما مي كند را به چنين پروژه هايي اختصاص دهد. با اين پيش شرط كه چه در مرحله نگارش فيلمنامه و چه در انتخاب كارگردان، دقت نظر كافي صورت بگيرد وگرنه ساختن فيلم شعاري و غير جذاب و مبتني بر آوازه گري هاي رسمي، از سوي فيلمسازي ناكارآمد، جذاب ترين سوژه هاي تاريخي را هم بدل به هيچ مي كند.

ستارخان يكي از بهترين و البته مهجورترين آثار مرحوم علي حاتمي است كه هم به نحوي درخشان ديدگاه حاتمي به تاريخ و تأثير آن در زندگي امروز را به تصوير مي كشد و هم به جرأت مي توان گفت كه سينمايي ترين روايت تاريخي سينماي ايران است. علي حاتمي نخستين فيلمسازي بود كه به مهم ترين بزنگاه تاريخ معاصر ايران يعني انقلاب مشروطيت و زمينه ها و ريشه ها و سرنوشت آن از ديدگاه خودش پرداخت؛ آن هم در شرايط حكومت استبدادي كه خود را حكومت مشروطه سلطنتي مي خواند.
نگاه حاتمي در ستارخان ديدگاهي فراسياسي و فراتاريخي است؛ آنچنان كه در سلطان صاحبقران ، حاجي واشنگتن و هزاردستان نيز چنين بود؛ آنچنان كه ديدگاه يك هنرمند مي بايست باشد.
در نگاه تاريخي حاتمي، بر خلاف آنچه تاريخ نويسان مي نگارند، قهرماني وجود ندارد و قهرمانان مرسوم در يك قضاوت منصفانه، بيشتر نگاه به خود دارند تا ديگران و ملت؛ همان طور كه ستارخان فيلم حاتمي اساساً به خاطر يك فوج صد نفري به انقلاب مي پيوندد و حيدرخان هم آنجا كه منافعش اقتضا مي نمايد، ميدان را خالي مي كند.
به مناسبت صدمين سالگرد انقلاب مشروطه، به مهم ترين فيلم تاريخ سينماي ايران در اين باب مي پردازيم.
ستارخان پس از شكست تجاري دو فيلم قلندر و خواستگار در سال 1351، نخستين پرداخت علي حاتمي به ژانر مورد علاقه اش يعني فيلم تاريخي به شمار مي آيد؛ روايتي رئال از قسمت برجسته تاريخ معاصر كه همواره در محافل سياسي، محل بحث وجدل هاي بسيار بوده است و حاتمي خواست كه علائق و دغدغه هاي خودش از تاريخ را با آن ديدگاه هاي اغلب دگم و تك بعدي به چالش بيندازد. بازيگران فيلم از ميان بازيگران تئاتر كه تا آن زمان با حاتمي كار نكرده بودند، بنا به شناخت و آشنايي تهيه كننده فيلم انتخاب شدند؛ علي نصيريان به نقش ستارخان، عزت الله انتظامي در نقش حيدر عمو اغلي، عنايت بخشي به نقش باقرخان و... .
توليد فيلم در اواسط تابستان 51 در تهران شرو ع شد. براي صحنه هاي نبرد فيلم بين مشروطه خواهان و قواي دولتي، جلوه هاي ويژه سنگيني پيش بيني شد كه براي اولين بار در تاريخ سينماي ايران انجام مي گرفت. از همين رو تصميم گرفته شد كه آنتونيو كوريدوري به عنوان يكي از متخصصان برجسته از ايتاليا دعوت شود. پس از اتمام صحنه هاي تهران، گروه براي ادامه فيلمبرداري به تبريز عزيمت كرد. ارتش در تهيه و دراختيارقراردادن سياهي لشگر و حتي تهيه آذوقه كمك شاياني به روند توليد فيلم نمود كه نفوذ تهيه كننده در نهادهاي كليدي براي فراهم كردن كمك هاي فوق، نقش موثري داشت. ساير لوكيشن هاي فيلم هم در مسجد سپهسالار و كاخ گلستان و حوالي دماوند قرار داشت.
به جهت صحنه هاي متعدد، حجم زياد پلان ها(كه از دكوپاژ خاص حاتمي مي آمد)، جلوه هاي ويژه گسترده و اقتضاي توليد اينگونه فيلم ها در آن روزها، مراحل فيلمبرداري حدود 3ماه به طول انجاميد. هادي صابر صحنه هاي عادي فيلم را مونتاژ كرد و تدوين صحنه هاي جنگي به مهدي رجاييان سپرده شد. بالاخره همه مراحل فني فيلم در اواسط بهمن 1351 به اتمام رسيد و فيلم، آماده نمايش شد.
در تاريخ 20بهمن۱۳۵۱ ستارخان در درايوين سينماي ونك با حضور عده اي از نمايندگان مجلس، كميته ارزشيابي فيلم وزارت فرهنگ و هنر و عوامل توليد، طي يك نمايش خصوصي بر پرده رفت و مورد توجه مدعوين قرار گرفت اما نمايندگان مجلس آن را مخالف مشروطه و مغاير تاريخ آن تلقي كردند.
ستارخان از 13اسفند ماه 1351 در 10سينماي مركز و شمال تهران به نمايش عمومي درآمد كه در روز دوم نمايش، مورد غضب مخالفين، مطبوعات و نمايندگان مجلس قرار گرفت. در جلسه غيرعلني مجلس شوراي ملي مورخ 15اسفند ماه 1351 بيانيه اي از سوي عده اي از وكلاي مجلس قرائت و امضا شد كه در آن، فيلم را كاملاً مردود و تحريف علني تاريخ معاصر به شمار آورده بودند. مفاد اين بيانيه به سنديكاي هنرمندان نيز كشيده شد و اين سنديكا كه بيشتر در تيول وابستگان سياسي- هنري رژيم پهلوي بود، علي حاتمي را به خاطر ستارخان  و تحريف تاريخ مورد عتاب و نكوهش قرار داد و حاتمي به خاطر همين برخورد غيرمنصفانه  براي هميشه سنديكاي هنرمندان را ترك كرد.
سرانجام بر اثر جنجال هاي فراوان، كميته امور سينمايي وزارت فرهنگ وهنر سابق، صبح روز 17اسفندماه طي بخشنامه اي، پروانه نمايش فيلم را لغو و به استحضار تهيه كنندگان رساند و در 19اسفندماه، فيلم به طور كلي توقيف و از اكران پايين كشيده شد.
در آن روزها هيچ كس تشخيص نداد كه در شرايط خفقان و اختناقي كه با رشد درآمد نفتي تشديد شده بود و ديكتاتوري شاه بيداد مي كرد، ساختن چنين فيلمي كاري بود كارستان. پرداختن به تاريخ مشروطيت با پيچيدگي هاي خاصش بسيار دشوار بود؛ آن هم در يك فيلم سينمايي با محدوديت هاي زماني. ستارخان  داراي ظرايفي بود كه هيچ كس به آن اشاره نكرد؛ ظرايفي نظير رابطه حيدر عمواغلي و ستارخان، انگيزه هاي ستار از پيوستن به جنبش مشروطيت، حضور پرسش برانگيز يپرم خان و سردار اسعد در جمع مشروطه خواهان و عمليات تروريستي حيدرعمواغلي كه بيشتر به ضرر جنبش بود تا در تقويت آن.
در اين فيلم، حاتمي براي اولين بار به تحليل ريشه اي و طبقاتي فرماندهان نظامي مشروطه خواهان(كه بعداً در تحريف تاريخ از سوي مورخين شاهنشاهي به رهبران انقلاب مشروطه بدل شدند!) مي پردازد و آنچه كه كمتر برايش اهميت دارد، سير وقايع تاريخي است. البته او در اين ميان به نقاط مهم تاريخي جنبش مشروطيت از جمله خلع سلاح مجاهدان يا شكست مشروطه خواهان در تبريز و پناهنده شدن ستارخان به سفارت عثماني نظر دارد.
پايان ستارخان يكي از درخشان ترين پايان هاي تاريخ سينماي ايران است. جمله حيدر عمواغلي كه در مقابل اسب بي سوار ستار مي گويد: ... سوارش را خودم پيدا مي كند... ، حكايت روشن بينانه اي از اول و آخر همه جنبش ها و حركت هاي اجتماعي بدون ريشه و ايدئولوژي و صرفاً بر پايه يك سري الفاظ و كلمات به ظاهر زيبا است؛ در حالي كه سرنخ برخي سردمداران فاقد صلاحيت اين جنبش ها، به دليل كم بنيه بودن ظرفيت و استعداد سياسي، در دست بيگانگان و عواملشان قرار مي گيرد. حاتمي به خوبي اسطوره ها و افسانه هاي شه ساخته را زير علامت سؤال برده و سرانجام تلخ نهضت مشروطه را در آستانه سلطنت رضاخان به تصوير مي كشد. آواي مرغ سحر روي تيتراژ پاياني با صداي بيژن مفيد- در حالي كه تصاوير واقعي انقلابيون مشروطه آن را همراهي مي كند- تأكيدي بر همان پايان تراژيك به نظر مي آيد: ... مرغ سحر ناله سر كن... داغ مرا تازه تر كن... .
ستارخان پس از انقلاب نيز فرصت نمايش عمومي نيافت و تنها يك بار پس از فوت مرحوم علي حاتمي، در يك نمايش خصوصي در حضور عده اي انگشت شمار در سالن كوچك حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي بر پرده رفت.

نقد
نگاهي به فيلم طبل بزرگ زير پاي چپ جنگ و صلح
نيما سيروس كبيري
فيلمسازي كه ريسك ساختن اثري با سه شخصيت و فضايي نسبتاً محدود را مي پذيرد بايد بسيار شجاع باشد. كار اين فيلمساز بسيار دشوارتر مي شود اگر فيلم او در زمره آثار سينماي دفاع مقدس قرار گيرد. روبان قرمز ابراهيم حاتمي كيا نمونه نسبتاً موفق فيلمي با همين شرايط است كه البته موقعيت زماني پس از جنگ و به واقع فضايي جنگ زده را روايت مي كند، اما فرم و ساختار فيلم طبل بزرگ زيرپاي چپ به گونه ديگري است و از بسياري جهات با فيلم حاتمي كيا تفاوت دارد. جنگ با تمامي هيبت و قدرت تخريب خود در جاي جاي فيلم حضور دارد و آن سه شخصيت نيز دو سرباز و يك فرمانده اند كه دليل تنهايي و جدا شدنشان از سايرين زنده ماندن است. كار آنان خاك پاشيدن روي اجساد شهدا و يا جابه جا كردن جسم از هم پاشيده آنهاست و جمع آوري پلاك، مرور خاطرات تلخ، گلايه، خشم و حضور اتمسفر سنگين دلهره و اضطراب هم به اين مجموعه اضافه مي شود.سكانس آغازين فيلم با عبور يك قمقمه به وسيله طناب از ميان اجساد و بقاياي ابزار جنگي شكل مي گيرد. بركه آب دور از سنگر است و آفتاب با تابش مستقيم خود بيش از همه شخصيت جوان و زخمي فيلم يعني مهران را آزار مي دهد. فرمانده، مرد ميانسال و خسته اي است كه در جريان مجادله لفظي اش با مهران و در سكوت هاي گاه و بي گاه او مي توان ردپاي عذاب وجدان را هم ديد. حافظ با نقش آفريني حميد فرخ نژاد سرباز ديگري است كه نقش ميانجي و واسطه را ميان اين دو بازي مي كند و با توجه به وضعيت نامساعد آنها طبيعي است كه چندان موفق نباشد. سه بازيگر فيلم به خوبي از عهده نقش خود برآمده اند و كاظم معصومي نيز در طراحي و اجراي داستان فيلم و همچنين تنظيم ديالوگ ها چيزي كم نگذاشته است.اثر او درباره عذاب و تلخي ناگوار جنگ است كه البته از شكل و شمايل قابل پيش بيني و طبيعي خود خارج مي شود. آنجا كه با آتش بس سنگر روبه رو و همچنين رسيدن به آب، كمي از فضاي دردناك و غم بار فيلم كاسته مي شود، شك پاياني ماجرا نيز از راه مي رسد و اين همان حادثه اي است كه نزاع افراد در قالب دو كشور را در تقابل با ارزش ها و آرمان هاي انساني قرار مي دهد. ديدن عكس همسر و فرزند سرباز عراقي در دستان نيمه جانش و همچنين تمركز دوربين روي وسايل شخصي و مرتب او حربه بسيار مؤثري در جهت ترسيم شمايل انساني دشمن است، (حتي اين جمله تكان دهنده را هم از شخصيت حافظ مي شنويم كه سرباز عراقي بسيار شبيه برادر اوست).نياز هر دو طرف به آب به نمادي از احتياج انسان به صلح بدل مي شود كه البته بنيان آن بسيار سست و ناپايدار است. اين امر هم در فيلم طبل بزرگ... ديده مي شود و هم متأسفانه مصاديق عيني فراواني در واقعيت دارد. نام فيلم نيز با توجه به وضعيت مهران كه پاي چپ خود را از دست مي دهد حامل معنايي تلخ و كنايه اي گزنده است، طبل بزرگ نواخته مي شود، اما پاي چپي وجود ندارد كه نواي پراقتدار آن را همراهي كند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |