پنجشنبه ۲ شهريور ۱۳۸۵
پايان ۳۳ روز جنگ خونبار در لبنان
لبخند مجاهدان
محمد باريكاني
عكس ها: هادي مختاريان
003024.jpg
003093.jpg
فعالان حزب الله در شهرداري ها توانسته اند با تجهيز پناهگاه ها و كمپ هاي محل اقامت پناهجويان در مدارس، كودكان را با برگزاري كارگاه هاي نقاشي، نصب ويدئو پروژكشن و قرار دادن وسايل بازي سرگرم كنند تا آنها كه خانواده شان را در تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان از دست داده اند به افسردگي و انزوا دچار نشوند

با آغاز جنگ اسرائيل در لبنان، دو تن ازهمكاران همشهري روانه لبنان شدند تا از نزديك شاهد وقايع حساس و سرنوشت ساز اين كشور باشند، اين دو تن يك هفته در بيروت در يك كيلومتري منطقه الضاحيه (حاشيه جنوبي بيروت، مربع امن حزب الله) سكني گزيدند، منطقه اي كه هر شب از ساعت ۱۲ تا پنج صبح مورد حمله بمب افكن هاي اسرائيلي قرار مي گرفت، خبرنگاران ساكن هتل نزديك اين منطقه از وحشت اين بمباران ها تا صبح نمي خوابيدندو بمب ها را مي شمردند، در يك شب ۱۲ بمب دوزمانه به اين منطقه زده شد، خبرنگاران مجاز بودند از ساعت ۱۱ تا ۵/۱۱ صبح منطقه را مورد بازديد قرار دهند.
اسرائيل در اين نيم ساعت از بمباران دست مي كشيد، خبرنگاران آثار بمب هاي دوزمانه را مي ديدند، برجهاي بلند به تلي از خاك تبديل شده بود. خاصيت اين بمب ها ورود به ساختمان و انفجار در پائين ترين طبقه است كه باعث متلاشي شدن كل برج مي شود.
همكاران ما تلاش كردند تا غير از بيروت به ساير شهرهاي لبنان كه مورد حمله اسرائيل قرار گرفته بود ازجمله صور نيز سفر كنند ولي از آنجا كه اسرائيل اعلام كرده بود اتومبيل هاي خاصي نظير وانت، ون را كه قابليت حمل موشك را دارند، در همه جاده ها خواهد زد، خبرنگاران نتوانستند از بيروت خارج شوند. گزارش زير حاصل ديده ها و شنيده هاي يك هفته اي دو همكار همشهري در لبنان است.
مردم لبنان فرياد پيروزي سر مي دهند. اين نخستين باري است كه پس از سال ها نبرد سخت، مبارزان لبناني موفق شدند كشورشان را از سلطه نظاميان اسرائيل خارج كنند. ناظران سياسي خاورميانه و آنها كه تحولات خاورميانه براي شان اهميت زيادي دارد، فرياد شادي سال ۲۰۰۰ مردم لبنان را همچنان به خاطر دارند. با رفتن اشغالگران از خاك لبنان و آمدن يك رئيس جمهور تكنوكرات (رفيق حريري)، سرمايه دارهاي بزرگ لبنان به تدريج از كشورهاي محل اقامت خود در اروپا و آمريكا به كشورشان بازگشتند تا آن طور كه رفيق حريري مي خواست، با سرمايه گذاري در خاك لبنان اقتصاد داخلي كشورشان را رونق بخشند. ساختمان هاي بلندمرتبه به تدريج قد كشيدند، دفاتر تجاري فعاليت خود را شروع كردند و حتي اتباع آمريكا و كانادا و سرمايه گذاران اروپايي مجذوب سواحل زيباي مديترانه در سرزميني شدند كه سال ها دستخوش تهاجم ويرانگر نظاميان اسرائيلي بود.آن هنگام زماني بودكه لبنان به سوي آرامش گام برمي دارد ولي اين آرامش دوام چنداني ندارد. رئيس جمهوري كه مي خواست سرمايه هاي سرگردان در خارج از لبنان را به كشورش بازگرداند، ترور مي شود و مردم لبنان به خيابان ها مي ريزند تا نيروهاي سوريه را از كشور خود خارج كنند. فشارهاي بين المللي نيز مؤثر واقع مي شود و نيروهاي سوريه كه سال ها به همراه چريك هاي لبناني در مقابل اشغالگران صهيونيست به دفاع از آن كشور و مرزهاي خود پرداخته بودند، تجهيزات نظامي و پدافند هوايي خود را به سوريه بازمي گردانند تا مردم لبنان بدون حضور نيروي خارجي در اين كشور سرنوشت خود را رقم بزنند.
۱۲ ژوئيه ۲۰۰۶؛ لبنان، مزارع شبعا
مزارع شبعا در جنوب شرق لبنان تنها منطقه حاصلخيز كشاورزي در اين كشور است و نيروهاي گشتي اسرائيلي در تكاپوي يافتن دو سربازي هستند كه شب گذشته براي نگهباني مزارع غصب شده از سوي اسرائيل در جنوب لبنان گمارده شده اند. تلويزيون «المنار» تريبون اصلي حزب الله لبنان همزمان با اقدام گشتي هاي اسرائيل اعلام مي كند كه در يك كمين صبحگاهي موفق شده است دو سرباز اسرائيلي را به گروگان بگيرد تا در مذاكرات غيرمستقيم، تبادل اسراي لبناني و فلسطيني با دو اسير اسرائيلي مطرح شود. چريك هاي حزب الله پيش از اين در سال ۱۹۹۶ موفق شده بودند در يك عمليات چريكي با به اسارت در آوردن سه سرباز اسرائيلي، ۱۳۱ اسير لبناني و فلسطيني را بدون خونريزي از زندان هاي اسرائيل خارج كنند و سه سرباز اسرائيلي را به تل آويو تحول دهند.منطقه شبعا در شش سال گذشته بارها شاهد درگيري هاي كوچك ميان نيروهاي حزب الله و نظاميان صهيونيست بوده است و شيعيان جنوب لبنان همچنان بر آزادسازي مثلث جنگي شبعا از سلطه اسرائيل اصرار مي ورزند.
اين بار هم چريك هاي لبنان در عمليات ۱۲ ژوئيه مي خواستند تا گروهي ديگر از اسراي خود را آزاد كنند، ولي پس از اعلام تلويزيون المنار و تاييد اين خبر از سوي ارتش اسرائيل كابينه جديد رژيم صهيونيستي پيش از هر گونه مذاكره اي جواز يك تجاوز همه جانبه به مواضع حزب الله در جنوب لبنان و مقر اصلي آنها در بيروت را صادر كرد.
ارتش كلاسيك و البته بسيار مجهز اسرائيل به توپ هاي هوشمند و ناوچه هاي پيشرفته به همراه جنگنده هاي پيشرفته آمريكايي بلافاصله خود را براي برنامه استراتژي كشتار غيرنظاميان آماده كردند.
تانك هاي مركاوا پشت مرزهاي لبنان و اسرائيل دپو شدند و ناوچه هاي جنگي، آبهاي مديترانه را براي استقرار در نزديك سواحل لبنان درنورديدند تا همه چيز براي اجراي يك طرح هماهنگ شده با آمريكا در تحقق طرح خاورميانه بزرگ عملي شود. از صبح ۱۲ ژوئيه يعني ۳۶ روز پيش تا به امروز هزاران غيرنظامي بي گناه به همراه تأسيسات زيربنايي لبنان با تهاجم شبانه روزي اسرائيل به جنوب، شمال و بخش هايي از شرق بيروت در هم كوبيده شد.
نخستين شليك ها به تأسيسات زيربنايي شهري صورت گرفت تا آن طور كه اسرائيل اعلام كرده بود راه ورود سلاح به لبنان از طريق سوريه و حركت چريك هاي حزب الله به جنوب مسدود شود.
در برخي روستاهاي جنوب لبنان كه تا سال ۲۰۰۰ در كمربند امنيتي با حضور نيروهاي سازمان ملل قرار داشت، حجم آتش نظاميان صهيونيست به جايي رسيد كه شهروندان غيرنظامي حتي توان خارج شدن از روستاها و رفتن به نقاط امن را نيافتند. حتي نيروهاي امدادي صليب سرخ نيز اعلام كردند كه حجم تلفات به گونه اي است كه نيروهاي آنها امكان كمك رساني به غيرنظاميان را ندارند.
آرايش كامل نظامي اسرائيل با بهره گيري از دريا، هوا و زمين با نابود كردن مزارع كشاورزي و كشتار غيرنظاميان به منظور وارد ساختن فشار سياسي از داخل به حزب الله لبنان با هدف خلع سلاح حزب الله و محو اين گروه از معادلات سياسي لبنان طراحي شد و اين در حالي است كه كارشناسان نظامي ارتش لبنان آرايش كلاسيك نظامي اسرائيل در برخورد با چريك هاي آفتاب سوخته حزب الله را كه از شيوه جنگ پنهان به سبك ويت كنگ ها در جنگ ويتنام بهره مي جستند ناموفق خواندند.
پناهجويان لبناني پشت مرزهاي سوريه
با شدت يافتن جنگ و پايان خروج اتباع خارجي از لبنان كه در بندر شمال غرب بيروت كمپ هاي مخصوص به خود را برپا كرده بودند موج درگيري ها شدت بيشتري يافت. حتي پيشكشي دارويي ناوچه هاي جنگي كه با پوشش امنيتي ناوهاي آمريكا و پشتيباني هوايي هلي كوپترهاي آمريكايي از كنار اسكله اي در شرق بيروت به ميان آبهاي مديترانه مي رفتند تا مسافران خود را تحويل كشتي هاي مسافربري بدهند پاسخگوي نياز انبوه مجروحان باقيمانده از جنگ در بيمارستانهاي لبنان نبود.اعلام اسرائيل مبني بر هدف قرار دادن اتومبيل هاي امدادي و خودروهاي «ون» كه به سمت جنوب لبنان در حركت بودند از يك سو و هدف قرار دادن جاده هاي منتهي به مرز سوريه به بهانه جلوگيري از ترانزيت سلاح به لبنان، عاملي براي جلوگيري از رساندن كمك هاي انسان دوستانه به پناهجويان لبناني و غيرنظامي در منطقه هدف بود.با اين وجود خانواده هايي كه توانستند به مناطق امن تر نقل مكان كنند ترجيح دادند كه به مرزهاي مشترك شمال شرق با سوريه حركت كنند تا با صادر شدن جواز عبور به سوريه خانواده شان را از لبنان خارج كنند.
با گذشت ۱۰ روز از جنگ لبنان، مقامات سوري اعلام كردند كه بيش از ۲۵۰ هزار پناهجوي لبناني وارد اين كشور شده اند تا در مساجد، مدارس و اردوگاه هاي مرزي مستقر شوند.
موج پناهندگان به سوريه تا روزهاي پايان جنگ لبنان همچنان ادامه داشت و اين جداي از پناهجويان آواره اي بود كه از مناطق جنگي جنوب به بيروت آمده بودند تا در پناهگاه هاي امني كه نيروهاي حزب الله تدارك ديده بودند مستقر شوند. مسيحيان شرق بيروت نيز پس از آن كه اقليت هاي مذهبي لبنان در بيانيه هاي جداگانه اي به حمايت از حزب الله پرداختند درهاي كليساها و مدارس را به روي پناهجويان آواره جنوب گشودند و جوانان لبناني به صورت خودجوش با هماهنگي شهرداري ها و پليس شهري كه بيشتر از گروه جنبش امل لبنان هستند توانستند فضاي سبز پارك ها را تبديل به كمپ هاي موقت براي پناهجويان كنند.
«هبا» دختر ۲۲ ساله لبناني كه مسئول پذيرش پناهجويان جنوب در پارك «صنائع» در منطقه «الشرقيه» بيروت است در خصوص شكل گيري گروه خودجوش كمك به آوارگان مي گويد: «پنج جوان لبناني با كنار گذاشتن عقايد قومي دست به دست يكديگر داديم و فضاي سبز را تبديل به يك كمپ موقت كرديم. روزهاي نخست ما تنها پذيراي ۵ خانواده از نبطيه و صور بوديم ولي حالا نزديك به ۱۵۰ خانواده در كمپ زندگي مي كنند. روزهاي نخست آمديم و به آن پنج خانواده دارو و غذا داديم ولي حالا خيرين و سازمان هاي بين المللي مايحتاج آب و غذاي كمپ را تهيه مي كنند و صليب سرخ براي ما دارو مي فرستد تا در اختيار پناهجويان قرار دهيم.»
جايي ديگر در كنار جاده اي كه روزي شاهد شديدترين جنگ هاي داخلي ميان شيعيان و فالانژهاي مسيحي در بيروت بود و حالا به «نقطه تماس» شهرت يافته است، فروشگاه بزرگ تازه تأسيسي وجود دارد كه در مساحتي نزديك به ۲ هزار و پانصد مترمربع احداث شده است. اين فروشگاه محل توزيع مايحتاج عمومي مردم است و تحت تدابير امنيتي نامحسوس نيروهاي شهري حزب الله قرار دارد.
چهار طبقه زيرين فروشگاه با ديوارهاي بتني و سازه هاي سيماني خالي است تا هنگام بحران، پناهگاه امني براي يك هزار و پانصد آواره متشكل از زن و مرد و كودك باشد.
حزب الله لبنان كه در شهرداري هاي اين كشور پايگاه خوبي دارد توانسته است اين چهار طبقه زيرزميني را به صورت كاملاً سيستماتيك و با بهره گيري از سيستم هاي كامپيوتري به نحوي اداره كند كه حتي با فشار يك كليد مي توانيد روي صفحه مانتيور مشخصات فردي پناهجويان، وضعيت خانوادگي، نوع بيماري و حتي نام بيماري و داروهاي مصرفي پناهجويان را بخوانيد. اينجا از ابتداي جنگ سه نوزاد دختر به دنيا آمده اند و نام نخستين كودك برگرفته از نام عمليات اخير مقاومت حزب الله در برابر اسرائيل و وعده پيروزي سيد حسن نصرالله رهبر مقاومت لبنان به مردم اين كشور است.
«وعدالصادق» نام اين نوزاد لبناني است كه مادرش نيز در يكي از روزهاي شديدترين جنگ هاي دو دهه پيش لبنان و اسرائيل به دنيا آمده است.فعالان حزب الله در شهرداري ها توانسته اند با تجهيز پناهگاه ها و كمپ هاي محل اقامت پناهجويان در مدارس، كودكان حيرت  زده از تجاوز ويرانگر اسرائيل را با برگزاري كارگاه هاي نقاشي، نصب ويدئو پروژكشن و قرار دادن وسايل بازي سرگرم كنند تا آنها كه خانواده شان را در تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان از دست داده اند يا دچار معلوليت جسمي و برخورد تركش ها شده اند به افسردگي و انزوا دچار نشوند.
تلاش براي تحكيم وحدت ملي
در نخستين روزهاي تهاجم اسرائيل به لبنان و همزمان با مقاومت حزب الله در جنوب لبنان نخبگان اين كشور نسبت به خطر تفرقه و تلاش براي نابودي حزب الله در لبنان هشدار دادند.ولي پس از اظهارات سيدحسن نصرالله درخصوص دفاع از حاكميت ملي و ارضي لبنان دربرابر اسرائيل، مسئله كمي تعديل شد؛ تا جايي كه حزب الله پس از اعلام موافقت با دولت لبنان براي مذاكره كه حاكميتي متشكل از مسيحيان، شيعيان و سني هاي اين كشور است، نسبت به دولت رسمي لبنان، حسن نيت نشان داد.
دولت لبنان نيز شروط حزب الله براي مذاكره را پذيرفت و در برابر سخناني كه در حمايت از خلع سلاح حزب الله وجود داشت، موضع واحد دولت را اعلام كرد: «حزب الله پاره اي از لبنان و نيرويي محافظ و مدافع كشور است». با اين اعلام موضع از سوي دولت بود كه اقليت هاي قومي و مذهبي متشكل از رهبران ماروني، مسيحي، دروزي، سني و شيعه، حمايت خود را از جنبش مقاومت لبنان اعلام داشتند و مواضع حزب الله در مواجهه با شرط آمريكا و غرب به منظور برقراري آتش بس را ستودند.
از سوي ديگر مقاومت سرسختانه حزب الله در جبهه جنوب و دفاع از حاكميت ارضي لبنان به همراه پيام هاي گرم سيدحسن نصرالله به ملت لبنان، نگاه منتقدان به اين جنبش را كمي تلطيف كرد تا جايي كه در روزهاي پاياني جنگ و اعلام آتش بس، با وجود پيشروي سخت اسرائيل در خاك لبنان، مردم لبنان- از گروه هاي مختلف قومي و مذهبي- ترجيح دادند حمايت خود را از نيروهاي مقاومت لبنان اعلام كنند و اين موضوع با نپذيرفتن «رايس» از سوي دولت لبنان براي بار دوم در بيروت، به اوج رسيد.
ايراني ها دوستان هميشگي مردم لبنان
بلوار «امام خميني» در جنوب بيروت، يكي از خيابان هاي اصلي اين منطقه است كه پيش از آغاز جنگ جديد در لبنان، محل تجمع نيروهاي حزب الله و يكي از پرترددترين نقاط شهر بود. مردم لبنان ايراني ها را به دليل انقلاب ۱۹۷۹ ايران به رهبري امام خميني(ره) مي ستايند و از اين گذشته كمك  هاي معنوي ايران از سال هاي ابتدايي دهه ۶۰ تا امروز، ايراني ها را به عنوان دوستان هميشگي مردم لبنان مطرح ساخته است. مردم لبنان- به خصوص شيعيان اين كشور و چريك هاي حزب الله- تا حدودي به زبان فارسي آشنايي دارند و برخي ديگر زبان فارسي را به راحتي صحبت مي كنند. «ابوخدر» يك چريك لبناني است كه براي آموختن زبان فارسي تلاش زيادي كرده است.
او حتي به تعارفات و استعاره هاي زبان فارسي در محاورات روزانه مردم ايران آشناست و به من مي گويد: «شيعيان، مردم ايران را دوست و برادر خود مي دانند. دولت ايران همواره پشتيبان مقاومت اسلامي لبنان بوده است و در اين راه، كمك هاي زيادي به دولت و ملت لبنان كرده است».
با اين وجود، دروزي هاي ساكن لبنان ميانه چندان خوبي با ايراني ها ندارند. برخي از آنها حتي به عنوان مزدور و همكار اسرائيل در لبنان شناخته مي شوند .
يك فعال امنيتي حزب الله به من مي گويد: « از ميان ۳۵ جاسوسي كه تا روز بيست و پنجم جنگ در لبنان، دستگير شده اند، دو تن از آنها دروزي بوده اند كه با استفاده از ماژيك هاي شبرنگ فسفري، ساختمان هاي هدف را علامت گذاري مي كردند تا جنگنده هاي اسرائيلي در شب، آنها را هدف قرار دهند و با علامت ليزرهاي دستي، جنگنده ها و هواپيماهاي تجسسي اسرائيل را به سوي مناطق هدف راهنمايي مي كردند». با اين وجود، يك پزشك ايراني كه مدير دو بيمارستان و چند درمانگاه در شهرهاي صور، صيدا و نبطيه است و مدت ۲۰ سال است كه در لبنان زندگي مي كند، مي گويد: «مردم لبنان - به ويژه شيعيان اين كشور- نگاه خوبي به ايراني ها دارند و حمايت معنوي حاكميت ايران از دولت و ملت لبنان، تاثير خوبي بر رفتار آنها و روابط مردم لبنان با ايرانيان داشته است».
پارتيزان ها لبخند مي زنند
جالب ترين صحنه هاي جنگ در لبنان، بي تفاوتي پناهجويان نسبت به ويراني خانه هايشان در جنوب اين كشور است و آنها همچنان فرياد مي كشند كه خون شان و تمام زندگي شان را حاضرند كه به حزب الله و سيدحسن نصرالله تقديم كنند. چريك هاي لبناني نيز كه در جنگ اخير با آرايش پارتيزاني توانسته اند ۳۳ روز در مقابل حملات سخت ماشين جنگي اسرائيل مقاومت كنند، مي گويند كه مردم لبنان به جنگ، عادت كرده اند. آنها با جنگ زندگي كرده اند و هيچ هراسي از مرگ ندارند. «احمد ابوفاضل» يك چريك لبناني ۲۵ساله است كه در جبهه جنوب مشغول نبرد با نظاميان اسرائيل بوده است. او سه برادر دارد كه هر سه آنها در نقاط مختلف جنوب و در عرصه نبرد به سر مي برند.وقتي از او در خصوص نگراني در مورد خانواده اش مي پرسم، در حالي كه مشغول پاك كردن رنگ هاي سبز و سياه استتار از چهره اش است، سرش را برمي گرداند، نيم نگاهي به من مي اندازد و لبخند مي زند.«براي چه نگران باشم؟ سه برادرم در جبهه جنوب عليه تجاوزگران صهيونيست مي جنگند تا كشورم- لبنان- سربلند باشد. آنها عليه تجاوز ايستاده اند و همه ما از اين موضوع خوشحاليم. شايد بگويي ممكن است شهيد شوند. آنوقت من به شما مي گويم خون همه ما فداي سربلندي لبنان و پيشكش به سيدحسن نصرالله، رهبر مقاومت. ما تا آخرين نفس در برابر اسرائيل ايستاده ايم چون پيروزي با ماست و پس از پايان نبرد است كه شما فرياد دردمندانه اسرائيل را خواهيد شنيد و آنوقت مي بينيد كه اين مردم لبنان هستند كه در كشورشان لبخند مي زنند».

نگاه
به مناسبت سوم شهريور ۱۳۲۰ سالروز اشغال ايران توسط متفقين
پايان ديكتاتور
كاظم شيخلر
شهريور ،۱۳۲۰ براي ملت ايران دو خاطره متضاد را به همراه دارد، اول سقوط ديكتاتوري رضا شاه و ويراني كاخ ظلم و ستم كه تمامي ملت ايران، واژگوني آن را انتظار داشتند و به مدت ۲۰ سال به زور سرنيزه و با وحشت و ترور و تحت حمايت سياسي بيگانه استوار مانده بود و دوم اشغال ايران به وسيله ارتش هاي بيگانه كه مصائب بسيار جنگ را به همراه داشت.
شهريور ،۲۰ از جمله مقاطع تاريخي است كه در آن جامعه سياسي ايران، اين دوگانگي احساسي- ارزشي را با پوست و گوشت خود به عينه لمس كرد، به طوري كه اشغال كشور توسط قواي نظامي سه قدرت بيگانه (انگليس، شوروي، آمريكا) استمرار حيات سياسي كشور را در هاله اي از ابهام قرار داده و پيامدهاي ديگر اين وضعيت، يعني حاكميت و استقلال ملي، مداخلات آشكار و نهان بيگانگان در امور مملكت و بروز مشكلات شديد اقتصادي موجبات ناخرسندي مردم را فراهم آورده بود. در مقابل تبعيد ديكتاتور بزرگ،  رضاشاه، استقرار نسبي آزادي هاي سياسي، تشكيل احزاب، انتشار مطبوعات آزاد و آزادي زندانيان سياسي و... فضاي نسبتاً مناسبي را پديد آورده تا جامعه سياسي ايران در محاسبه سود و زيان هاي حاصله و متصوره از وضعيت تحميل شده توسط بيگانگان، خود را بازنده صرف نداند و در مواردي به آينده اين ملك و ملت اميدوار باشد.
با تبعيد رضاشاه به جزيره موريس، يكباره ايران، ميدان جوش وخروش و بحث و جدال شد، مردم احساس آزادي كردند و توانستند پيرامون مسائل ۲۰ ساله گذشته با آزادي بيشتري سخن بگويند. روز بعد نيز وليعهد در مجلس حاضر و سوگند ياد كرد.
سياست سنتي دولت انگليس، تضعيف دولت مركزي و تهديد آن از طريق ايجاد تفرقه و مسلح كردن عشاير و ايلات و سرگرم كردن حكومت مركزي به زد و خوردهاي داخلي بود، اما بعد از اين كه در وضع همسايه شمالي ايران تحول حاصل شد و حكومت شوروي استقرار يافت، سياست انگليس عوض شد و از يك حكومت متمركز مستبد و نيرومند حمايت كرد.
اهداف اشغال ايران
درباره انگيزه واقعي اشغال ايران توسط نيروهاي نظامي متفقين در جنگ جهاني دوم و در شهريور ،۱۳۲۰ نقطه نظرات متعدد و گوناگوني ابراز شده است، ولي آنچه مسلم است، اشغال نظامي ايران متاثر از مجموعه دلايلي است كه ريشه در منافع مشترك و يا جداگانه سه كشور انگلستان، شوروي و آمريكا به عنوان متفقين در جنگ داشته است، اين منافع عبارتند از:۱- خاتمه دادن به سياست بي طرفي ايران كه در تئوري و عمل به نفع دول محور ارزيابي مي شد.۲- ارسال كمك هاي دول متفق به اتحاد جماهير شوروي از طريق دستيابي به خطوط ارتباطي كشور و برقراري رابطه با درياي خزر كه به نسبت ساير راه ها، كوتاه تر، امن تر و استفاده از آن در هر ۴ فصل سال نيز امكانپذير بود.۳- حفظ و حراست از منابع نفتي ايران و جلوگيري از تصرف ميادين نفتي و يا انهدام آن و انجام عمليات خرابكارانه در اين تاسيسات توسط عمال نازي و عشاير جنوب و دولت ايران.۴- خاتمه دادن به حضور آلماني ها و كارشناسان دول محور در اركان مختلف مملكت به ويژه در ارتش و نيز جلوگيري از خرابكاري در راه هاي ارتباطي و چاه هاي نفت و يا اقدام به كودتا با استفاده از ايرانيان طرفدار آلمان نازي و يا آلماني هاي ساكن ايران.۵- انجام عمليات جنگي توسط نيروهاي انگليسي از طريق ايران، در صورت رسيدن ارتش آلمان به سرحدات كشور.۶- دفاع از موقعيت هندوستان و حراست از راه هاي منتهي به آن.۷- نگراني از افزايش نقش، جايگاه و نفوذ آلمان و ناسيوناليسم پان آريايي در بين گروه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، دولتمردان و ارگان هاي حكومتي.
پيامدهاي سياسي
اولين پيامد مهم سياسي اشغال نظامي ايران، تبعيد ديكتاتور بزرگ ايران، رضاخان از كشور و انتخاب محمدرضا پهلوي به جانشيني وي بود كه در ۲۶ شهريور ماه ۱۳۲۰ در ۲۲ سالگي، مراسم تحليف سلطنت را در مجلس شوراي ملي به جاي آورد.
در واقع بركناري و تبعيد رضاشاه به جزيره بد آب و هواي موريس در شرق آفريقا و سپس به ژوهانسبورگ در آفريقاي جنوبي، عزل و به حاشيه راندن يك شخص از قدرت سياسي نبود، بلكه شكست سرشت و عملكرد حكومتي بود كه در طول نزديك به دو دهه ريشه در اداره يك فرد داشت.
دومين پيامد سياسي اشغال ايران، انتصاب محمدعلي فروغي به جاي حسن علي منصور به سمت نخست وزيري بود. منصور، به عنوان يك محافظه كار به طرفداري از سياست انگليسي ها شهرت داشت، تصميم شاه به انتخاب نخست وزير جديد براي رفع سوءظن و نگراني انگليسي ها و به عنوان اقدامي در جهت جلب رضايت دول متحارب اروپايي تلقي مي شد، ولي براي اين تدبير، كمي دير شده بود و انگليسي ها همچنان با ترديد و بدگماني اعمال رضاشاه را دنبال مي كردند، عدم توجه به تذكرات، هشدارها و يادداشت هاي رسمي دولتين انگلستان و شوروي.
به علاوه عدم وجود بينش سياسي و درك صحيح از بحران سياسي و نظامي حاكم بر جهان از سوي دولتمردان ايران، به ويژه نخست وزير موجب شد تا دو روز بعد از اشغال نظامي كشور، منصور از پست نخست وزيري استعفا داده و سياستمدار كهنه كار، محمدعلي فروغي كه مورد اعتماد شاه و متفقان بود دولت خويش را تشكيل دهد.

سياست
انديشه
سخنگاه
كتاب
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  انديشه  |  سخنگاه  |  سياست  |  كتاب  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |