سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۸۵
گفت و گو با حميدرضا نوربخش، خواننده و مدرس صداسازي
شايد تا آخر عمر هم نتوانيم
نوربخش به همراه گروه پورناظري
003597.jpg
علي شيرازي
در سال هاي ابتدايي دهه هفتاد، استاد فرامرز پايور و گروهش آوازخوان جواني را به دوستداران موسيقي معرفي كردند كه خيلي ها او را شجريان آينده مي ناميدند. اين جوان هرچند كه در اندك زماني توانست نام خود را به فهرست كم تعداد شاگردان تأييد شده قديمي استاد شجريان اضافه كند؛ اما در سال هاي بعد با ورود پي درپي خوانندگان جواني كه همه آن ها به شيوه شجريان مي خواندند؛ به يكي از ده ها خواننده اين مكتب تبديل شد. با اين وجود در دوره جديد نيز «حميدرضا نوربخش» به صورتي ديگر نام خود را -حداقل در ميان اهل فن- مطرح كرد. او اينك از معدود مدرسان دوره صداسازي به شمار مي رود.
صداسازي دوره پيش نياز آواز و رديف آوازي است كه قدمت تدريس آن به شكلي كه مدنظر نوربخش- دست پرورده استاد شجريان- است،به زحمت به يك دهه مي رسد. اين دوره آموزشي در وضعيت اخيرش محل مناقشه و بحث هاي فراواني ميان كارشناسان موسيقي و آواز بوده است. موافقان صداسازي آن را لازمه فراگيري رديف و توليد صداي مطلوب مي دانند. در مقابل اكثر مخالفان، بدون آن كه با اصل صداسازي مخالف باشند، معتقدند كه اولاً صداسازي همواره به نوعي در دوره هاي آموزشي آواز وجود داشته و ثانياً بيشتر خوانندگان قديمي ضمن داشتن صداهاي مستقل به خوبي و با كمترين نقص آواز مي خوانده اند. در حالي كه امروز صداهاي بيشتر خوانندگان جوان و ميانسال ضمن داشتن شباهت به يك استاد، داراي معضلات و كمبودهاي فراواني هستند.
با اين پيش زمينه، نزد حميدرضا نوربخش- از معتقدان پروپاقرص صداسازي به مفهوم جديد و مدرس شاخص اين رشته- رفتيم. او با حوصله، صراحت و اعتماد به نفس بالا پاسخ پرسش هاي ما را داد.
* صداسازي يعني چه؟
- صداسازي را مي توان به بدن سازي در ورزش تشبيه كرد؛ يعني به نوعي انجام نرمش هاي مربوط به حنجره و اين كه هنرجوي آواز بتواند حنجره خود را پرورش دهد و تقويت كند. منتهي صداسازي در مقوله هاي مختلف، تكنيك هاي متفاوتي را مي طلبد. به طور كلي صداسازي يعني افزايش قابليت هاي حنجره و به فعل در آوردن قوه هاي نهفته در آن؛ اين از معني صداسازي، با اين تفاوت كه در مثلاً هنر تئاتر، صداسازي معنا و تكنيك خاص خود را دارد. همچنين در بازيگري براي سينما و گفتن ديالوگ ها يا در اپرا و آواز كلاسيك و از همه مهم تر آواز ايراني، در هريك از اين ها صداسازي مختص همان رشته است. منتهي اين كه صدا را با چه هدفي و براي چه منظوري مي خواهيم بسازيم، موضوع فرق مي كند.
* آيا شما با صداسازي در مقوله هاي هنري ديگر مثل فن بيان هنرپيشه ها هم آشنا هستيد؟
- خيلي دقيق نه، ولي در حد مطالعه چرا.
* شمه اي از تاريخچه صداسازي در ايران را بيان كنيد.
- اين واژه نه خيلي جديد است و نه خيلي عجيب و غريب! گاهي كه اسم آن بر زبان مي آيد، بعضي ها فكر مي كنند مقوله تازه اي است، يا مثلاً تازه از آسمان آمده و طبيعتاً يك عده اي جلوي آن موضع مي گيرند. به نظر من شايد خوب طرح نشده باشد. اگر به خوبي و به صورت شفاف طرح شود؛ فكر نمي كنم كسي منكر الزام وجود آن شود و يا تصور كند كه چيز تازه اي است.
مي گويم اين مقوله تازه اي نيست؛ چون بالاخره در گذشته هر كسي كه مي خواسته آواز بخواند؛ تمرين مي كرده است. خوب، آواز را كه بدون تمرين نمي شود خواند. اين تمرين كردن همان صداسازي است. منتهي هيچ وقت به شكل مدون در نيامده است. شايد شكل تدوين شده آن نو و جديد به نظر بيايد. در حالي كه فكر مي كنم كه همه پيشينيان و قدما به آن توجه مي كرده و آن را انجام مي داده اند؛ حتي به طور ناخودآگاه. يعني اين كه هركسي كه مي خواسته آواز بخواند بايد صدايش را آماده مي كرده، وسعت آن را مي سنجيده و در افزايش وسعت و قدرت آن مي كوشيده است.
* اما اين كه به عنوان پيش نياز آموزش آواز و رديف به آن توجه شود، متعلق به چه دوره اي است؟
- فكر مي كنم از اين نظر، صداسازي تازگي داشته باشد. در مورد آموختن ساز هم فكر مي كنم كه در دوره قاجاريه به اين صورت بوده كه هنرجو سازي در دست مي گرفت و نزد معلم از ابتدا درآمدي را با هم مي نواختند. بعد رديف را خيلي دست و پا شكسته و به نرمي شروع مي كردند تا كم كم هنرجو راه بيفتد. بعدها عزيزاني مثل وزيري و خالقي متدهاي ساده اي را طراحي كردند كه مثلاً ساز را چگونه بايد در دست گرفت و مضراب زدن چگونه است و چه و چه... به مرور انگشتان دست ورزيده و هنرجو آماده نواختن رديف مي شود. خوب، در آواز هم به همين شكل است. يعني اين كه به جاي آموزش درآمد شور يا ماهور به شكل ابتدا به ساكن مي آييم صداي هنرجو را پرورش مي دهيم.
* يعني منظور شما اين است كه در قديم كه اكثر خوانندگان بي اشكال و كم اشكال مي خوانده اند صداسازي كار كرده بودند؟
- بعضي ها برحسب اتفاق صدايشان آمادگي لازم را دارد. يعني از بچگي خوانده اند؛ مثل خود ما.
ما كه از ابتدا صداسازي كار نكرديم؛ نه من و نه آقاي شجريان. همين طور اول بم مي خوانديم؛ زير مي خوانديم، چون قديمي ها مي گفتند صدا بايد بم و زير اجرا شود. ما بر حسب اتفاق درست تمرين كرده بوديم و خيلي از خواننده ها به همين صورت درست تمرين كرده بودند. البته خيلي از قديمي ها هم صدا داشته اند اما درست تمرين نكرده بودند و اين اشكال در صداهايشان مشهود است.
* نظر شما راجع به گروهي كه به آموزش ابتدا به ساكن رديف معتقدند و مي گويند صدا را بايد حين خواندن رديف ساخت، چيست؟
- در اين صورت هنرجو از اول بسم الله و درآمد شور مجبور است اداي استاد را در بياورد. اصلاً اداي خواندن رديف را در بياورد و ملودي را با يك زبان عجيب و غريبي بيان كند. آخرش مي بيني كه اين كار نشدني است. در نهايت آن هايي كه صدا دارند خوب، وضعيتشان بهتر است و آن هايي هم كه صدا ندارند؛ هيچ چيز به هيچ چيز!
اين طوري شد كه در سال ۱۳۷۳ پس از پنج سال كه ديدم اين گونه تدريس كردن هيچ محصول خوبي در پي ندارد، كلاس هايم را تعطيل كردم. رفتم پيش استاد و عرض كردم كه مشكل آواز اين هاست. بعد با آقايان كرامتي، شفيعي، رفعتي و جهاندار- كه بعضاً مي آمد و كمي دور افتاده بود- آمديم و موضوع جلساتمان را صداسازي تعيين كرديم.
* يعني نزد استاد شجريان به نوعي به آسيب شناسي آواز ايراني پرداختيد؟
- بله تقريباً از حدود سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ يعني به مدت چهار سال موضوع بحث هاي ما اين مسأله بود. با هم مي نشستيم و نكاتي را كه به نظرمان مي رسيد مطرح مي كرديم. استاد نظرشان را مي دادند كه مثلاً اين طور بايد شروع كنيد. بيشتر مي گفتند كه اين كشش را اين گونه بايد اجرا كنيد و اين ويژگي ها را بايد داشته باشد. مباحث ديگر هم مربوط به تحرير دادن بود.
* يعني نخستين بار خود استاد اين دوره را براي شما گذاشت؟
- بله.
* همايون هم در آن كلاس ها حضور داشت؟
- آموزش او هم، هم زمان با دوره ما بود. بعد از آن دوره من اولين نفري بودم كه از سال ۱۳۷۷ شروع به تدريس صداسازي كردم و تاكنون نتيجه خوبي هم گرفته ام.
* اين ۸ سال تدريس چه نتايجي در برداشته است؟
- نتيجه اش اين بوده كه شاگردانم وقتي امروز در جايي دهانشان را باز مي كنند و مي خوانند،تحريرشان سرجاي خودش است. وسعت و حد و حدود صداي شان را مي شناسند. الكي داد و بيداد نمي كنند و جيغ و فرياد بي خودي نمي زنند. به خوبي هم درك مي كنند كه وقتي مرد از دوره بلوغش گذشت و صدايش تثبيت شد؛ ديگر به آن صورت وسعت صداي او قابل افزايش نيست. فلان نت زير را هم اجبار و الزامي نيست كه همه بخوانند. يكي ممكن است بتواند، يكي هم شايد نتواند. اما با كيفيت مي توانيم جبران كميت را بكنيم.
* يعني همان كاري كه استاد بنان موفق به اجراي آن شد...
- دقيقاً در صداي بنان كسي هيچ خلائي احساس نمي كند كه كاش او سه پرده بالاتر را مي خواند. ضمن اين كه از نظر زيبايي شناسي هم بسيار اثرگذار آواز مي خواند. ديگر اين كه حتماً شنيده ايد كه با مرحوم ظلي تمرين مي كرده و جاي صداي او مي خوانده است. ولي وقتي به او مي گويند كه صداي شما در پرده هاي زير خوش رنگ نيست مي پذيرد. حالا نه اين كه نمي توانست اما حذر مي كرد؛ چون زيبايي نداشت.
* به نظر مي رسد بنان از معدود خوانندگان صدساله اخير است كه وحدت رنگ و تناليته صدايش در تمام نت هايي كه اجرا كرده حفظ مي شده است. چيزي كه در بين خوانندگان فعلي تقريباً وجود ندارد...
- ما هم با همين هدف كار را شروع كرديم. اما موضع گيري ها و مخالفت ها به تدريج شروع شد. سپس به نظرم آمد كه اين موضوع چون شكافته نشده با آن مخالفت مي كنند. وقتي با آن ها صحبت كرديم ديدند يك چيز من در آوردي و عجيب و غريبي نيست. حالا شايد حرف ما براي بعضي ها مقبوليت نداشت؛ اما صرف نظر از اين كه استاد شجريان براين مسأله صحه گذاشتند چون موضوع دو دو تا چهار تاست هر آدم عاقلي برآن صحه مي گذارد...
متن كامل اين گفتگو را در همشهري آنلاين بخوانيد.www.hamshahrionline.ir

سايه روشن هنر
ستون موسيقي ما
003618.jpg
هوشنگ ساماني
به كوشش انجمن موسيقيدانان نياوران و مجله فرهنگ و آهنگ، مجموعه كنسرت هاي دنباله دار به شكل تكنوازي، طراحي شده است كه نخستين بخش آن در روزهاي ۵ و ۶ شهريور جامه عمل به خود پوشيد. روال اين مجموعه كنسرت ها بدين قرار است كه ابتدا چند تن از تكنوازان جوان هنرنمايي كنند و در پايان يكي از پيشكسوتان موسيقي به اجراي برنامه تكنوازي بپردازد. نخستين برنامه با حضور علي اكبر شكارچي به انجام رسيد و قرار است مشابه اين برنامه در روزهاي ۲۰ و ۲۱ شهريور با حضور اردشير كامكار و روزها ۲۷ و ۲۸ شهريور با حضور پشنگ كامكار صورت پذيرد. نظر به اهميت تكنوازي در موسيقي ايراني، برخي ويژگي هاي اين برنامه را پي مي گيريم.
۱- پيشينه موسيقي ايران گواهي مي  دهد كه هنر تكنوازي در طول تاريخ موسيقي  اين سرزمين، همواره هنر غالب بوده و ساير شكل هاي ارائه موسيقي نيز بر پايه آن شكل گرفته است. در نواحي مختلف ايران،  سازهايي مثل ني چوپاني، لله وا، شمشال، سوتك و دوتار به طور معمول شخصيت تكنوازي دارند و سازهايي مثل سرنا، كرنا، ني انبان، بالابان، كمانچه، قوشمه خراساني و دوزله كردي نيز كه غالباً  با يك ساز كوبه اي همراهي مي شوند، باز هم در مقوله تكنوازي مي گنجند. در موسيقي شهري يا دستگاهي ايران نيز آنچه به اركسترهاي رنگارنگ هويت مي دهد، همين هنر تكنوازي است كه منجر به خلق قطعه اي زيبا مي شود و آن قطعه پس از تنظيم ، قابليت اجراي اركستري مي يابد.
۲- شرايط شلوغ زندگي هاي امروزي، معمولاً  مانع از آن مي شود تا كسي براي ديدن و شنيدن كنسرت تكنوازي چند جوان گمنام خود را به زحمت بيندازد، ولي همين برنامه اگر با حضور يك نوازنده صاحب نام همراه شود، انگيزه كنسرت رفتن افراد بالا مي رود. چنان كه دست كم پانصد نفر را مي توان در دو شب به پاي ساز تنها، كشاند. در برنامه اخير آنان كه به شوق كمانچه نوازي علي اكبر شكارچي آمده بودند، علاوه بر منظور خود، سنتورنوازي پوياسرايي در چهارگاه، سه تار نوازي حامد زند كريمخاني در بيات ترك و ني نوازي شاهو عندليبي در همايون با همراهي تنبك كامران يعقوبي را نيز شاهد بودند. انتخاب نوع ساز نوازندگان جوان هم به گونه اي صورت گرفته بود تا هيچ يك از آنها نوازنده سازي نباشد كه استاد پيشكسوت برنامه مي نوازد. مجيد درخشاني آهنگساز و نوازنده تار كه نقش مدير هنري اين مجموعه كنسرت ها را برعهده دارد، در اين خصوص چنين توضيح مي دهد: «اگر در هر برنامه قرار بود نوازندگان جوان، ساز استاد مدعو را بنوازند، خود به خود مقايسه اي بين ايشان و آن استاد پيشكسوت انجام مي گرفت كه احتمالاً  براي جوانها سودي در بر نداشت و علاوه بر آن نوعي اضطراب پنهان در وجود ايشان را هم باعث مي شد.»
۳- علي اكبر شكارچي، پيش از اجراي برنامه خود، از ظهور پرتعداد نوازندگان جوان اظهار خرسندي كرد و افزود: «حدود بيست سال پيش در شرايطي بسيار دشوار،  موسيقي ايراني را به بچه هاي اين سرزمين ياد مي داديم و خوشبختانه امروز شاهد شكوفايي آن غنچه هاي ديروز هستيم. ضمن اين كه امر آموزش هم آن دشواري  هاي گزنده را پشت سر گذاشته و به نقطه روشني رسيده است.»
شكارچي برنامه تكنوازي خود را با تنبك نوازي دخترش آساره در دستگاه راست پنجگاه آغاز كرد كه در لابه لاي اجراهايش قطعاتي از موسيقي لري و بختياري نيز شنيده شد.
۴-يكي از ويژگي هاي جالب توجه اين كنسرت، حضور چهره هاي شاخص موسيقي بود كه معمولاً  كمتر پيش مي آيد؛ حسين عليزاده، سعيد فرج پوري و درويش رضامنظمي با حضور خود، جلوه اي ديگر به جمع داده بودند. چنانكه حسين عليزاده وقتي به دعوت مجيد درخشاني روي صحنه آمد تا كمي درباره دوست و همكار قديمي خود علي اكبر شكارچي صحبت كند، گفت:«چنين جمعي در شهر تهران خيلي كم و به ندرت شكل مي گيرد. اين كه دويست نفر فقط براي شنيدن هنر تكنوازي دو نسل موسيقي گرد هم آيند، مايه مسرت و خوشحالي است. از سوي ديگر احساس مي كنم بعد از سالها، يك فضاي همدلي پيش آمده و به هم نزديكتر شده ايم.»
خاطره اي خواندني از عليزاده
عليزاده پيش از آن كه شكارچي را براي اجراي تكنوازي به روي صحنه دعوت كند گفت: «خاطره اي از ايشان دارم كه بيانش اگر از لذت شنيدن تكنوازي وي بيشتر نباشد، يقيناً  كمتر نيست.» عليزاده ادامه داد: «همانطور كه مي دانيد پس از واقعه ۱۷ شهريور سال ،۵۷ ما به طور دسته جمعي از راديو و تلويزيون استعفا داديم و فعاليت هايمان را به طور پنهان در زيرزمين منزل محمدرضا لطفي پي گرفتيم. با اعضاي گروه يك دل و يك صدا قطعاتي را تمرين و ضبط مي كرديم و به رايگان در اختيار مردم قرار مي داديم.
يكي از روزهاي تمرين وقتي همه دور هم جمع شده بوديم، خوش قول ترين عضو گروه نيامده بود و چون قرار بود يكي از قطعات من تمرين شود، به شدت ناراحت بودم. شكارچي هميشه سروقت مي آمد و تأخير آن روز وي براي من قابل قبول نبود. همه منتظر بوديم تا او بيايد و اين ناراحتي من فروكش كند. سرانجام با تأخير زياد، علي اكبر شكارچي با دستان خون آلود آمد و بهت و سكوت تنها جوابي بود كه از جمع برآمد. ظاهراً  در مسير حركت وي، يكي از هموطنان، توسط مأموران رژيم پهلوي به شدت مجروح شده بود و شكارچي هم آدمي نبود كه بي تفاوت از كنار اين مسأله بگذرد. در حالي كه ما موسيقي مربوط به آزادي را تمرين مي كرديم، او يك مجروح راه آزادي را به بيمارستان رسانده بود.»

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |