عكس:گلناز بهشتي
مريم رضايي
در خانواده مشحون ها بسكتبال موروثي است و خانواده آنها و بزرگان فاميل به گفته محمود مشحون در رشته هاي مختلف ورزشي فعال بوده اند. برادر بزرگتر و كوچكتر او هر دو عضو تيم ملي و كاپيتان تيم بسكتبال بوده اند. او مي گويد اگر دوراني كه ما سه برادر پيراهن تيم ملي بسكتبال را به تن داشتيم جمع بزنيد نزديك به نيم قرن اين لباس در خانواده ما پوشانده شده است.
مشحون كه چند دوره رياست فدراسيون بسكتبال را برعهده دارد و با سياستهاي متفاوت رؤساي مختلف سازمان تربيت بدني در چند دوره مواجه بوده است از تجربيات و مشكلات رشته مورد علاقه اش مي گويد. اما او هيچ گاه نااميد نشده و شكست را قبول نكرده است.محمود مشحون را در تنها سالن تمرينات تيم هاي مختلف بسكتبال كه او خود از آن با دلي پردرد ياد مي كند، در ورزشگاه آزادي ملاقات كرديم.در طول مصاحبه بارها از نداشتن سالن تمرين و عدم امكانات گله كرد. اما مي گويد هر چقدر بودجه بدهند به همان اندازه كار مي كنيم، اما كار را زمين نمي گذاريم و البته اين از رشد واقعي و در خور تيم هاي بسكتبال مي كاهد!
نكته اساسي در گفته هاي او، تأكيد بر كار گذشتگان و ارج نهادن به پيشكسوتان است. او مي گويد هر چند در فدراسيون در كنار پيشكسوتان، جوانترها حضور دارند، اما قديمي ترها بي ادعاترند.مشروح اين گفت وگو را بخوانيد.
* از كدام محله شروع كرديد؟
- از محله باب همايون ميدان سپه، پشت مدرسه دار الفنون. در محله بازيهاي متعددي داشتيم. در كوچه، نردبان را كنار ديوار مي گذاشتيم و از ميان پله ها توپ مي انداختيم و مثلاً بسكتبال بازي مي كرديم.
* آيا بسكتبال به عنوان رشته اي مطرح بوده كه در كوچه و برزن آن را بازي كنند؟
- خير. حتي در باشگاه ها و مدارس هم در آن زمان از داشتن يك حلقه بسكتبال محروم بودند.البته در برخي مدارس از جمله دار الفنون، فيروز بهرام، مروي، شرف و رهنما حلقه بسكتبال بود، اما اكثر مدارس محروم بودند.
* از چه سالي اين رشته در مدارس رواج يافت؟
- در مقطع دبيرستان و در ابتداي دهه 30 بود كه بسكتبال در مدارس به عنوان يك رشته مطرح شد و من با كمك معلم ورزشم آقاي مسعود نيا كه خودش در رشته كشتي قهرمان بود و در رشته هاي قهرماني مثل فوتبال فعال بودند، تشويق شدم. در آن زمان تيم هاي ورزشي دار الفنون فيناليست مسابقات آموزشگاهها بود و چندين دبيرستان وجود داشت كه در بعد تحصيلي و ورزشي شهرت داشتند، مثل البرز، رهنما، شرف، اميركبير، علميه، دارالفنون، مروي و در مجموع بحث ورزش آموزشگاهي حتي داغ تر از بحث باشگاه هاي حرفه اي امروزي بود.
* آن روزهاچه ويژگي داشت كه اين چنين به ورزش مدارس بها داده مي شد و همه طالب ورزش بودند!
- به نظر من اعتقادات بيشتر بود و ورزش به مفهوم واقعي ورزش بود. به هيچ وجه پول و ماديات آن هم در حوزه ورزش مطرح نبود. به عنوان مثال خود بچه ها وقتي براي مسابقه به آموزشگاه ديگري مي رفتند روي هم پول مي گذاشتند تا يك جعبه شيريني پايان مسابقه را خودشان تهيه كنند.
در مدارس آن زمان كلوپ هاي دبيرستاني توسط آموزش و پرورش داير شد و بچه ها بعد از تعطيلي مدرسه جمع مي شدند و مشوقان دورتا دور زمين زير آفتاب مي ايستادند تا تيم خود را تشويق كنند و تقريباً به نوعي يك ليگ غيررسمي آموزشگاهي با همدلي معلمان و بچه ها تشكيل شده بود و مسير قهرماني از همين جا طي مي شد.
* فرزندان شما هم بسكتباليست هستند؟
- بله. يك دختر و پسر. اما اكنون دنبال زندگي خودشان هستند. ديگر ورزش نمي كنند و من فقط در حد سلامتي ورزش را به آنها توصيه كرده ام!
* به نظر مي رسد كه دوران امروزي بسكتبال با دوراني كه شما بازي مي كرديد تفاوتها و تمايزات بسياري پيدا كرده است. اگر بخواهيد آنها را برشماريد از كدام تمايزات سخن خواهيد گفت؟
- بستگي دارد از كدام منظر مثبت يا منفي نگاه كنيم. از منظر مثبت بالاترين ويژگي و فاكتور كه براي من آن زمان ايجاد انگيزه كرد و امروز ايجاد انزجار موضوع ماديات بود. در آن روزگار تنها چيزي كه مورد توجه يك ورزشكار نبود ماديات بود، خيلي ننگ و خواري مي آفريد اگر كسي نام پول را مي آورد و در حقيقت اگر كسي باشگاهش را عوض مي كرد و يا در حوزه ورزش به دنبال چيزهاي ديگري غير از ورزش بود، او حتماً طرد مي شد. جايگاه ورزش بسيار مقدس بود. عدم توجه ورزشكار به ماديات و يا تعويض باشگاه تا حدي جدي بود كه اگر كسي در آن دچار اشتباه مي شد مردم به او اصطلاح لنگ حمام مي دادند! و به نظر من تعصب باشگاهي يك حسن بزرگ در ورزش آن زمان بود.
* به نظر شما اين موضوع را هنوز هم بايد حسن ناميد؟
- بله. بي نهايت. ورزش تعصب، تعقل و تعهد در كار مي طلبد و به موقعيت ورزشكار ثبات مي بخشد و امروز هم بايد حسن تلقي شود، هر چند شايد شما قبول نكنيد.
براي يك ورزشكار ننگ بود كه بخواهد امتيازات ورزشي را با ساير امتيازات مبادله و يا معاوضه كند. ضمن آنكه اعتقاد و تعصب، اصل يك ورزشكار بود. يعني يك توپ از دست دادن مثل يك فشنگ از دست دادن براي يك سرباز بود. با تمام تواناييها ورزشكار سعي داشت كه توپ را حفظ و يا به دست آورد و براي اين كار از هيچ چيز دريغ نمي كرد.
امروزه چنين چيزي را ما نمي بينيم، آن تعصبات از بين رفته است.
* براي يك بازيكن كه وارد يك رشته ورزشي مي شود، طبيعتاً پيروزي و تلاش براي آن به طور حتم يك انگيزه قوي است. پس چرا نبايد يك بازيكن امروزي اين چنين رفتار كند و هدف خود را فراموش كند.
- زيرا فرهنگ در ورزش و فرهنگ در جامعه ما امروزه تغيير كرده است!
* بحث فرهنگي چند درصد در توسعه ورزش اهميت دارد و نقش فدراسيونها براي بهبود توسعه فنون و تكنيك ها چقدر؟ اين موضوع به گزينش ها و انتخاب اعضاي تيم مربوط مي شود، يا موضوع چيز ديگري است؟
- يكي از فاكتورهايي كه ما براي انتخاب افراد مد نظر داريم تعهد آنهاست و اينكه ورزش را مقدس بدانند. كميته هاي فني ما مي نشينند و به طور خيلي دقيق به اين مبحث مي پردازند. اما به طور كلي آنچه كه در ورزش امروزه نياز داريم آن تعصب و غيرت و همت است كه در همه دنيا هست. مهم ترين موضوعي كه متأسفانه در ورزش ما رخنه كرده بلاي ماديات است كه بر همه جنبه هاي معنوي ورزش سايه افكنده است و در تمام رشته ها به نحو بسيار بسيار بد حاكم شده است و متأسفانه فضاي ورزش را آلوده كرده است و اين مسائل مانع يك بازي با غيرت و بدون چشمداشت مادي مي شود.
* در دنياي سرمايه داري به ورزش به عنوان يك صنعت نگاه مي شود و يكي از سودآورترين رشته ها شده است. مبادلات و نقل و انتقالات بازيكنان يك حسن و تجارت مهم شده است و ما هم بايد قبول كنيم كه اين در همه جاي دنيا وجود دارد و نمي توان اين عامل را حذف و يا قبيح و يا ناديده گرفت. به نظر مي آيد بايد تفكري ايجاد شود كه ضمن اينكه صنعت حركت خود را داشته باشد، اما چرخ دنده هاي آنها آسيبي به ماهيت اصيل ورزش وارد نسازد. براي رسيدن به اين مهم چه مي توان كرد؟
- زماني هست كه دنبال شعاريم و يك وقتي هست كه دنبال واقعيت هستيم. فرهنگ غني بايد در ورزش حاكم شود. فقط كسب عنوان قهرماني، مدال آوري و پرچم بالا رفتن و ماديات كافي نيست و مهم ترين نكته، اينكه بپرسيم همه اينها به چه قيمتي؟ به دست چه كساني و با چه اخلاقياتي؟
براي درست كردن ريشه ها زمان نياز است. بايد با جوانان برخوردهاي معقولانه و واقع گرايانه كرد. آنها اگر بايد حمايت شوند، بكنيم. اگر بايد دانش افزايي شود، تقويت كنيم و اگر بايد روان درماني شوند، به اين سو برويم و... اما همه اينها را به سمت اهداف اصيل ورزش هدايت كنيم.
* اين كارها هم اكنون هماهنگ اجرا نمي شود؟
- متأسفانه خير. سيستم دچار انسجام كافي نيست و به هم ريختگي ها زياد است.
* چه چيزي مانع انجام اين امور مي شود؟
- عدم مسئوليت و مسئوليت پذيري.
* مسئوليت توسط چه كساني؟
- هر كسي كه در هر رشته اي قبول مسئوليت كرده است. ببينيد يك قهرمان چه نيازي به زينت دارد. او داراي همه كمالات هست، چه نيازي به تقليد از بازيكنان غربي دارد.در گذشته و يك دوره اي، وقتي بدنشان را خالكوبي مي كردند رفتند با اسيد پاك كردند چون جامعه از آنها به عنوان الگو نپذيرفت!اما چه كسي بايد ارشادش كند و جلوي آن را بگيرد و مانع اشاعه اين كارها شود. به نظر من اول كساني كه قبول مسئوليت كرده اند.
* بحث را به مد كشانديد، به هر حال در هر دوره اي مد، در جوامع يك شكل و فرم خاصي پيدا مي كند اما زود جاي خود را به جديد ترها مي دهد و اين بخشي از زندگي مردم در همه دنياست و معمولاً جوانان گرايش بيشتري از خود به مد نشان مي دهند و اين خيلي طبيعي است و البته بعد از يك مقطع زماني هم گرايش به مد منتفي مي شود. آيا نگاه حذفي چاره ساز است و آسيب به فضاي كار يك ورزشكار و يا ورزش نمي زند؟
- به اعتقاد من خير. من تأكيد دارم كه يك قهرمان هيچ نيازي به وسايل اضافي براي زينت ندارد. آن هم براي مطرح شدن بيشتر! او به اندازه كافي مشهور شده است.
* آيا اين موضوع در همه جاي دنيا رايج نيست؟
- بايد ديد كه آيا مسائل ديگر هم در همان حد در آن كشورها مطرح است؟ ما همه چيز را متأسفانه فقط تقليد مي كنيم و همزمان با پديده مدگرايي همه فرهنگ آن را طي نمي كنيم.
* آيا شما با ورزشكاراني كه با اين نوع روشها قصد بيان و طرح بيشتر خود را دارند وارد بحث شده ايد تا انگيزه هاي واقعي آنان را بررسي كنيد؟
- متأسفانه خير. من دانش اين كار را ندارم و در حدي كه خودم استقبال كرده ام به شكل شخصي با برخي از آنان در ميان گذاشته ام و تشويق شان كرده ام كه مسير پايدارتر غير از اين ها است! شما خودتان مطلبي را اشاره كرديد كه مد چند صباحي بيشتر نيست و بعد سير طبيعي آغاز مي شود، پس چرا از همان ابتدا وقتمان را تلف كنيم و سير اصلي را دنبال نكنيم. آيا آنهايي كه وارد اين پروسه نمي شوند جوان نبوده و نيستند؟