پنجشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۵
گفت وگو با سردار بهمن كارگر معاون وظيفه عمومي ناجا
غايبان سربازي و كابوسي تازه
اسماعيل رمضاني ـ كامران بارنجي
003702.jpg
003699.jpg
از بيرون، هيچ شباهتي به يك محل نظامي ندارد. نه ديوار بلندي، نه برجي براي نگهباني و نه سربازاني كه اسلحه اي به دست يا بر دوش داشته باشند. احتمالا ًمي شود صبح زود، مراسم صبحگاه سربازان مستقر در پايگاه را هم از پشت نرده ها تماشا كرد. ساختمان معاونت وظيفة عمومي ناجا در ميدان سپاه، بيشتر به يك اداره شبيه است تا يك پادگان يا محل نظامي. داخلش هم غير از جايي كه براي مراسم صبحگاه درست كرده اند، پر از چمن و درخت و نيمكت براي نشستن است. يك بوفه براي فروش اغذيه و تنقلات هم، ديگر آخرِ آشنايي زدايي است. سردار بهمن كارگر، معاون وظيفه عمومي نيروي انتظامي، توي چنين جايي از ما استقبال مي كند. گفت و گويمان قرار است زياد طولاني نباشد. اما وقتي مي بينيم سردار، گفت وگوي سه ساعته دوستانمان با خودش را هنوز بعد از چهار سال، توي كشوي ميزش دارد، كمي اميدوار مي شويم. صداي اذان و تصويري از سيدحسن نصرالله كه زنگ و عكس صفحة موبايل سردار بود، هر از گاهي گفت وگوي ما را قطع مي كرد. اما خوشبختانه گفت وگوي كوتاه ما با معاون وظيفه عمومي نيروي انتظامي، دو ساعت طول كشيد.
سردار محل كار شما هيچ شباهتي به يك محيط نظامي ندارد.
قبلا دور اين جا را ديوار كشيده بودند. من كه آمدم، سعي كردم فضاي سازمان وظيفه عمومي را باز كنم. به همين خاطر، ديوارها را برداشتيم و به جاي آن، نرده گذاشتيم تا همه ببينند اين جا چه خبر است و ما چه كار مي كنيم. با اين كار در واقع مي خواستيم به جوانان بقبولانيم كه وارد تشكيلاتي مي شوند كه افراد آن مي خواهند خدمات دهنده و پاسخگو باشند. به همين خاطر، محيط اين جا كاملا خدماتي و اداري است نه نظامي.
حدوداً پنج سالي از حضور شما در معاونت وظيفة عمومي مي گذرد. اين مدت، غير از مورد بالا، اين معاونت چه تحولاتي داشته؟
ما يكي از كارهايي كه در سازمان وظيفه عمومي نيروي انتظامي انجام داديم، اين بود كه از همان ابتدا اصل را بر برائت گذاشتيم و گفتيم كه همة مردم و جواناني كه به ما مراجعه مي كنند، افراد صادقي هستند و درست و صحيح، مسائل شان را مطرح مي كنند، مگر اين كه عكس آن ثابت شود. چون قبلا در سازمان وظيفه عمومي، جو ديگري حاكم بود و جوانان مي گفتند در اين سازمان به حرف و خواسته هاي ما توجهي نمي شود. ما اين جو را برداشتيم. مسألة ديگر، اين بود كه ما روش هاي موجود را سهل و آسان كرديم. يعني كاري كرديم تا افراد، هم راحت ترمراجعه كنند و هم سريع تر و دقيق تر پاسخ بگيرند. در اين رابطه، سيستم غيرحضوري سازمان وظيفة عمومي فعال شد. الان هم تقريبا پاسخ به استعلامات در سيستم اعزام، غيرحضوري شده و به جز در بحث معافيت هاي كفالت و پزشكي كه مجبوريم فرد را بخواهيم تا در كميسيون مربوطه حضور پيدا كند، در مابقي معافيت ها همة اقدامات به صورت مكتوب انجام مي شود. مورد بعدي كه در اين مدت انجام شده، مكانيزه كردن سيستم وظيفه عمومي است كه اين يك اتفاق بي نظير به شمار مي رود. در اين طرح، كل استان هاي كشور به يك سيستم آنلاين وصل هستند كه در افزايش سرعت و دقت عمل ما بسيار مؤثر است. جالب است بدانيد براساس آمارهايي كه ما در اختيار داريم، با انجام اين كار، در سال 1381 چهار ميليون نفر در سال 1382 ده ميليون نفر، در سال 1383 پانزده ميليون نفر، و در سال 1384 هفده ميليون نفر مراجعه را به مراكز وظيفه عمومي كاهش داده ايم.
از اقدامات ديگر ما، برخورد با متخلفين بود كه برخورد گسترده اي در اين رابطه داشتيم و خواهيم داشت.
اطلاع رساني به مردم هم يكي از كارها و برنامه هاي ما بود. ما سعي كرديم ارتباط خوبي با مطبوعات و صداوسيما داشته باشيم كه اين اقدام چه در داخل و چه در خارج از كشور، بسيار تأثيرگذار بود. ما هر دو ماه يا سه ماه يك بار با شبكه جام جم چه اروپا و چه آمريكا مصاحبه داريم كه در آن برنامه مردم تماس مي گيرند و ما پاسخ مي دهيم. مسألة ديگري هم كه به جد پيگير آن هستيم، اين است كه سازمان پاسخگويي باشيم. به خاطر همين، هر دوشنبه، من و معاونينم، پاسخگوي مردم هستيم. در اين روز به سؤالات نزديك به 250 نفر پاسخ مي دهيم، و البته در سراسر كشور، اين كار توسط معاونين وظيفه عمومي استانها انجام مي گيرد.
شما در بين صحبت هايتان به برخورد قاطع با متخلفين اشاره كرديد. عمدة تخلفاتي كه در حوزة وظيفه عمومي انجام مي گيرد، شامل چه مواردي است؟
ببينيد، يكي از محورهاي اصلي كاري ما، برخورد قاطع با متخلفين است كه اين كار با همكاري بازرسي نيروي انتظامي انجام مي گيرد. خوشبختانه برخوردها تا به حال، هم قاطع بوده و هم مؤثر. بيشترين مجرمين هم كساني هستند كه در جعل، جازني و اقدام به پرداخت يا گرفتن رشوه فعاليت مي كردند. در آينده اي نزديك، قرار است نمايشگاهي در همين رابطه برپا شود و تخلفاتِ انجام گرفته به نمايش گذاشته شود.
در بين صحبت هايتان به رسيدگي به مشكلات ايرانيان خارج از كشور هم اشاره كرديد. عمدة مشكل اين افراد چيست؟
با توجه به تجربيات اين چند سال، به نظر مي رسد يكي از بزرگ ترين مشكلات ايرانيان خارج از كشور، اطلاع نداشتنِ آنها از قوانين و مقررات است. اغلبِ آنها نمي دانند كه عدم انجام خدمت سربازي، مانعي براي افرادي كه در خارج از كشور زندگي مي كنند يا در آن جا به دنيا آمده اند نيست و اين افراد براساس تسهيلات جديد، هيچ مشكلي براي ورود و خروج به ايران ندارند. خوشبختانه تا به حال، ما هر چه بيشتر اطلاع رساني كرده ايم، مشكلات آنها كمتر شده است.
هم اكنون وضعيت معافيت مشمولين چگونه است؟
در چند سال گذشته در مورد وضعيت تحصيل جوانان و فرصت دادن به آنها براي شركت در كنكور، توجه ويژه اي شد. همان طور كه مي دانيد، امتيازهاي خاصي هم به قهرمانان رشته هاي ورزشي، المپيادي ها و نفرات برتر كنكور تعلق گرفت. حتي در اين مدت، خدمت وظيفه عمومي هم كاهش پيدا كرده. هم اكنون مدت خدمت در مناطق عادي 20 ماه، در مناطق محروم 19 ماه، مناطق مرزي 18 ماه، و مناطق عملياتي 17 ماه است. علاوه بر اين يك بار هم توسط مقام معظم رهبري، عنايتي به افرادي شد كه سنشان بالا رفته بود و اكثراً مشمولين غايب يا سربازان فراري بودند.
همان طور كه گفتيد، در سال 84، تعدادي از افراد مشمول غايب يا سربازان فراري، از خدمت سربازي معاف شدند. الان باز هم عده اي منتظر يك چنين معافيتي هستند باز هم امكان چنين معافيت هايي وجود دارد؟
قطعاً مي گويم نه. الان هيچ تصميمي و هيچ عزم و اراده اي در كشور بر اين نيست كه از اين گونه معافيت ها داده شود. كسي هم منتظر اين گونه معافيت ها نباشد. ما مطمئنا از اين پس، نه خريد خدمت داريم و نه در مورد كاهش خدمت چيزي متصور است.
و در مورد اقدامات رفاهي سربازان چه؟ اتفاقات بهتري مي افتد؟
در رابطه با حقوق سربازان پيگير هستيم تا بيشتر شود. الان خدا را شكر، بحث بيمة سربازان عملي شده و سربازان دارند بيمه مي شوند. هم خودشان و هم افراد تحت تكفل  شان مانند خانوادة نيروهاي مسلح، دفترچة بيمه دارند. ستاد كل نيروهاي مسلح هم به دنبال افزايش حقوق و تسهيلاتي است كه در اختيار سربازان قرار مي گيرد. البته در اين رابطه بايد محدوديت هاي دولت و مجلس را هم در نظر گرفت. به هر حال تا آن جا كه بشود، ما سعي مي كنيم يك تفاوتي بين كسي كه   مي آيد به خدمت سربازي و كسي كه نمي آيد، وجود داشته باشد. در اين رابطه، يكي از برنامه هايي كه داريم، برخورد قاطع با مشمولين غايب است.
چطوري؟
ما در سال 1385 اين كار را به صورت جدي شروع كرده ايم. بر اين اساس، با كساني كه مشمولين غايب را به كار بگيرند يا كساني كه با غايبين برخورد لازم را نداشته باشند، برخورد قاطع مي شود. هيچ نوع معاملة منقول و غيرمنقول مشمولين غايب نبايد انجام شود و اگر كسي از اين مشمولين به دفتر اسناد رسمي و امور مشتركين تلفن همراه رفت، كسي حق ثبت معامله آنها را ندارد. در رابطه با گرفتن وام هم بايد اول تكليف مشموليت فرد مشخص شود. همة سختگيري ها به خاطر درخواستي است كه خود مردم از ما دارند. آنها مي گويند ما بچه هايمان را مي فرستيم خدمت سربازي، اما شما با كسي كه به سربازي نمي آيد، چه برخوردي مي كنيد؟ به همين خاطر، ما از همة عزيزاني كه چه در سيستم دولتي و چه در سيستم خصوصي مسئوليتي دارند، خواسته ايم كه به وظيفة ملي شان عمل كنند و پيش از روشن شدن خدمت وظيفه عمومي افراد، كاري را به آنها نسپارند.
چند مدت پيش، خبري شنيديم مبني بر اين كه پا مرغي و كلاغ پر در دوره سربازي ممنوع شده است. ماجرا از چه قرار بوده؟ يعني پيش از اين، ما چنين تنبيهاتي داشته ايم؟
الان شرايط نيروهاي مسلح نسبت به گذشته خيلي فرق كرده و انسانها در نيروهاي مسلح محترم هستند و كرامت انساني آنها در اين نيرو رعايت مي شود. شما آيين نامة انضباطي نيروهاي مسلح را اگر مشاهده كنيد، در آن جا چيزي كه بيان شده، اين است كه توهين در نيروهاي مسلح ممنوع است. اعمال خلاف قانون، ممنوع است. اعمال خلاف شرع، ممنوع است. حتي بالاترين مقام نظامي در نيروهاي مسلح، حق ندارد به پايين ترين ردة آن توهين كند. حتي به يك سرباز عادي هم كسي حق توهين ندارد و حتي اين حق براي سرباز وجود دارد كه اگر توهيني صورت گرفت، شكايت كند. حالا ممكن است در گذشته هاي دور، چنين اتفاقاتي افتاده باشد، اما هم اكنون هيچ كس حق چنين كاري را ندارد. شما برخورد فرماندهان ارتش، سپاه و نيروي انتظامي را با سربازها ببينيد، كاملا پدرانه است. بالاتر از همة اينها، مقام معظم رهبري در تدابيري كه دارند، هميشه سفارش سربازها را به فرماندهان نيروهاي مسلح مي كنند كه حواستان باشد. اينها فرزندان اين كشور هستند. اينها را مثل فرزندان خودتان بدانيد و حواستان به اينها باشد. ما هم اين بچه ها را مثل بچه هاي خودمان مي دانيم، فكر مي كنيم اينها امانتهايي هستند كه مردم به ما داده اند و ما بايد امانتدار خوبي برايشان باشيم. اميدواريم كه لياقت داشته باشيم كه از اين امانتها به خوبي نگهداري كنيم.
به نظر مي رسد برخي از جوانان ما از خدمت سربازي، طول دوره و شرايط حاكم بر آن، خيلي راضي نيستند. اين پژوهش ها و كارهاي كارشناسي، چنين نظري را به شما منتقل نكرده؟ اگر كرده، شما چه اقداماتي انجام داده ايد؟
بله، براساس همين پژوهشها و نقطه نظرات بود كه طول مدت خدمت، چهار پنج ماه كاهش يافت و معافيت هاي خاصي براي جوانان و تسهيلات ويژه اي براي سربازان در نظر گرفته شد. من در بعضي جاها مي شنيدم كه مي گفتند سربازي نباشد. من مي گويم پس چي باشد؟ آلمان پنج سال پيش آمد و خدمت سربازي را در كشورش اجباري كرد. تازه آن جا تهديدي هم ندارد. از طرف ديگر، خيلي از كشورهايي كه خدمت سربازي را برداشته اند، الان به اين نتيجه رسيده اند كه كار درستي نكرده اند. اين درست كه در حال حاضر، بعضي ها از انجام خدمت ناراضي اند. اما اين به معناي نامناسب و بيهوده بودن خدمت سربازي نيست.
شما چطور به خدمت سربازي نگاه مي كنيد؟
به نظر من سربازي، تمرين زندگي است. شما هيچ مكاني را پيدا نمي كنيد كه اين تعداد جوان جمع شده باشند و هيچ خلافي صورت نگيرد. جوانان در سربازي مي توانند تعامل با مردم را تمرين كنند. شما ببينيد از همة اقوام، زبانها، تربيت ها و قشرهاي مختلف در يك محل جمع مي شوند، يك نوع لباس مي پوشند، يك نوع غذا مي خورند، يك جا مي خوابند، يك جا جمع مي شوند و در آسايشگاهي كه مي خوابند سعي مي كنند همديگر را تحمل كنند. يكي در موقع خواب خرناس مي كشد، اما طرف مقابل تحمل مي كند. موقع غذا خوردن، ديگر انتخابي در كار نيست، پس سعي مي كند كه تحمل كند. علاوه بر اين با افراد ديگري هم برخورد مي كند و تعامل با ديگران را ياد مي گيرد. مثلا كسي كه از استان لرستان آمده، با كساني كه از آذربايجان، مناطق شمالي، سيستان و بلوچستان و تهران آمده اند، در يك مكان مي نشينند و ياد مي گيرند كه چگونه با آنها تعامل داشته باشند. علاوه بر همة اينها در سربازي تبعيض هم نيست. يعني كسي كه از يك خانوادة مرفه آمده، با كسي كه از يك خانوادة متوسط يا فقير آمده، يك جا جمع اند. از نظر من، سربازي يك دانشگاه است كه اگر كسي از آن خوب بهره بگيرد، در زندگي اش آدم موفقي از كار در مي آيد.
يكي از دوستان، يك زماني به من اطلاعاتي مي داد از همين دادگاه مدني خاص كه دادگاه اختلافات خانوادگي است، مي گفت اكثر كساني كه زندگي شان به هم خورده، كساني بودند كه سربازي نرفته بودند. اين يعني اين كه كساني كه به سربازي مي روند، قدرت تحمل شان بيشتر مي شود. پس اختلاف كمتري با ديگران پيدا مي كنند. من يادم است كه يك روزهايي وقتي مي خواستند به كسي اعتماد كنند و بگويند كه مي شود به او كاري را واگذار كرد، مي گفتند طرف سربازي رفته يا نه. و اين برايشان خيلي مهم بود. جالب است بدانيد من در مصاحبه اي كه با شبكة جهاني جام جم داشتم، دو نفر در همين رابطه زنگ زدند. يكي شان خانمي بود كه مي گفت اين برادر من در ايران سرباز بوده و يك بار هم از خدمت فرار كرده. تو را به خدا بياييد اين برادر من را بگيريد. چون او در خانه خيلي ضربه پذير است (واژه اي گفت كه اين جا مناسب نيست آن را بياورم). يك آقايي هم زنگ زده بود و مي گفت بچة من معافيت گرفته و ما الان در خارج از كشور زندگي مي كنيم، اما اميدواريم يك روزي بيايم ايران و بگويم كه معافيت اش را باطل كنيد و ببريدش سربازي، تا شايد يك مقداري قدر بداند و براي زندگي آماده شود.
هم اكنون آمار فرار از خدمت و مشمولين غايب چگونه است؟
ببينيد، ما نمي توانيم بگوييم كه فرار از خدمت نداريم. داريم اما آمارش خيلي كم و ناچيز است. همة آنها هم به خاطر مشكلات خانوادگي، دست به اين كار زده اند، نه مشكلات مربوط به محل خدمت. اما دقت كنيد كه بحث سرباز فراري با مشمول غايب فرق مي كند. بله ما مشمول غايب داريم و دليل آن اين است كه برخي از افرادي كه غايب هستند، احساس مي كنند كه چون با سيستم هاي دولتي ارتباطي ندارند، پس نيازي به پايان خدمت سربازي ندارند. برخي ديگر هم اطلاع درستي از شرايط خدمت سربازي ندارند. عدم برخورد لازم با اين افراد هم باعث افزايش تعداد آنها شده كه اميدواريم با سختگيري بيشتر ما، اين قضيه برطرف شود. اما نكتة جالب، اين است كه هم اكنون با بالاتر رفتن سطح سواد جوانان، آمار مشمولين غايب ما روز به روز كاهش مي يابد.
شرايط خدمت سربازي در ايران با كشورهاي ديگر چه تفاوتهايي دارد؟
ببينيد، من فكر مي كنم كه مقايسة كشورها با يكديگر، مقايسة مناسبي نباشد، بلكه بايد مقايسه بنا به شرايط باشد. شما شرايط سياسي، جغرافيايي و ژئوپوليتيكي كشور ما را نگاه كنيد و ببينيد در كجا واقع شده. بعد با همين شرايط به كشورهايي مانند فرانسه و آلمان نگاه كنيد. با اين شرايط، سربازي در ايران، يك امر لازم و ضروري است. هم براي استقلال و حفاظت از كشور و هم براي خود فرد. شرايط اش هم دارد روز به روز بهتر مي شود. قطعاً مي توان گفت الان ما جزو كشورهاي خوب در زمينة خدمت سربازي هستيم كه البته بايد به سمت خيلي خوب حركت كنيم. شما فرمايش مقام معظم رهبري را نگاه كنيد (جملاتي را كه روي وايت بورد اتاقش نوشته، مي خواند) از مسائل مهم در اين باره (سربازي)، آموزش مفيد به سربازان، به كارگيري متناسب با تحصيلات و قابليتها و برنامه ريزي براي تربيت ديني و اخلاقي است. بايد احساس تضييع عمر به كسي كه در حال گذراندن خدمت وظيفه عمومي است، دست ندهد. ما داريم به اين سمت حركت مي كنيم.
برگرفته از همشهري جوان

راز ديرين
پرونده ربوده شدن امام موسي صدر -3
پاسخ جنبش امل به بيانيه وزارت امور خارجه ليبي
003696.jpg
گروه سياسي - در بخش هاي پيشين اين گزارش كه پرونده مفصلي از اسناد و مدارك ربوده شدن امام موسي صدر است به نكاتي از جمله انگيزه سفر امام صدر به ليبي و نهايتاً اتفاقاتي كه افتاد و بيانيه وزارت امور خارجه ليبي اشاره شد. اينك پاسخ جنبش عمل به اين بيانيه در اين شماره و شماره ديگر اين ستون از نظرتان خواهد گذشت.
با وجودي كه بيانيه وزارت خارجه ليبي در تاريخ 18سپتامبر 1978صادر شده است، جنبش امل ارائه پاسخ آن را تا زمان برگزاري كنفرانس مطبوعاتي آيت اللَّه شيخ محمد مهدي شمس الدين، به تعويق انداخت. اين تأخير بدان دليل بود كه جنبش امل نميژخواست پيش از پايان تحقيقات، ليبي را مسئول ربودن امام صدر معرفي كند اما پس از اتمام اين تحقيقات، شيخ شمس الدين در آن مصاحبه، رسما ليبي را مسئول ربودن امام صدر معرفي كردند.
متن پاسخ جنبش امل بدين شرح است:
"1 - همه ما ميژدانيم كه امام موسي صدر پيش از اين تنها يك بار به ليبي سفر كرده بودند و آن هم در سپتامبر 1975و براي شركت در يك كنفرانس ديني - مذهبي . در آن سفر، امام با قذافي ديدار كردند و قذافي از اختلاف نظرهايي كه در ديدار با امام ميان آن دو پيش آمد، ابراز ناراحتي كرد و براي آن كه ديدار را پايان دهد، بر صندلي خود لم داد و چشمانش را بست و خود را به خواب زد (!) پس از آن ديگر هيچ ارتباط يا تماسي ميان امام و دولت ليبي انجام نشد.
همزمان با جنگ هاي داخلي لبنان، نخست وزير ليبي سرگرد "عبدالسلام جلّود" به لبنان سفر كرد و در مدت اقامت دو ماهه خود در لبنان، يعني ماه هاي ژوئن و ژوئيه 1976با بسياري از شخصيت هاي لبناني وابسته به جناح هاي مختلف سياسي ديدار و گفتگو كرد از جمله آنان،پير جميل، رئيس حزب كتائب بود كه جلود در تاريخ۱۹۷۶به مدت بيش از سه ساعت با وي ديدار و گفتگو كرد، اما هيچ گونه ملاقاتي ميان او و امام صدر انجام نشد. چندي بعد، هنگامي كه امام صدر و سرگرد جلّود به منظور تلاش براي عادي سازي روابط ميان سوريه و جنبش مقاومت فلسطين، جداگانه به دمشق سفر كرده بودند، امام با جلود روبرو شد و از او به خاطر بي توجهي ژاش گله كرد. جلود نيز گفت كه پس از بازگشت به لبنان، به ديدار امام خواهد رفت. اما پس از بازگشت آنان به لبنان در تاريخ 14ژوئيه 1976نيز هيچ گونه ديدار يا تماسي ميان آن دو صورت نگرفت
از طرفي، همزمان با سفر جلّود به لبنان، برخي از روزنامه هاي لبناني كه با رژيم ليبي در ارتباط بودند، جنگ تبليغاتي بيرحمانه و آشكاري را عليه امام صدر به راه انداختند. سازمان ها و انجمن هاي مرتبط با حكومت ليبي نيز اقدامات مشابهي انجام دادند.
2 - سفر امام به ليبي بنا به پيشنهاد سران حكومت الجزاير انجام شد. امام موسي صدر براي تشريح اوضاع و شرايط حاكم بر لبنان و خطراتي كه جنوب لبنان را تهديد ميژكرد، به چند كشور عربي از جمله الجزاير سفر كردند. در جريان اين سفر، رهبران الجزاير به امام پيشنهاد كردند به ليبي برود و نظرات و پيشنهادهاي خود را در رابطه با موضوعات مورد بحث، با مسئولان ليبيايي در ميان بگذارد.
3 - به هنگام ورود امام و همراهانش به ليبي، به جز آقاي "احمد شحاتي"، مسئول دفتر روابط بين الملل كنگره خلق ليبي، كسي براي استقبال آنان در فرودگاه حاضر نشد. رسانه هاي اين كشور نيز خبر ورود امام را بايكوت كردند، به گونهژاي كه حتي كاردار سفارت لبنان در ليبي، چهار روز پس از ورود امام و همراهانشان، يعني زماني كه آقاي عباس بدرالدين براي اخذ ويزاي فرانسه با وي تماس گرفت، از حضور آنان در ليبي باخبر شد.
در اين سفر امام نتوانست با هيچ يك از مسئولان دولت ليبي به جز احمد شحاتي ملاقات كند. اين در حالي بود كه ايشان به دعوت رسمي دولت ليبي و به منظور ديدار با قذافي به اين كشور سفر كرده بودند. سرانجام پس از شش روز انتظار براي تعيين زمان ملاقات، به ايشان اعلام شد كه ظهر روز هفتم يعني 31 اوت 1978براي ملاقات با قذافي تعيين شده است. امام صدر و همراهان در ظهر آن روز در حالي كه به سمت محل ديدار با قذافي در حركت بودند، مشاهده شدهژاند. اما قذافي پس از آن مدعي شده است كه آن ديدار در موعد مقرر انجام نگرفته و امام بدون ملاقات با وي از ليبي خارج شدهژاند.
4 - امام صدر و همراهانش قصد سفر به رم را نداشته اند، زيرا آقاي عباس بدرالدين هنگامي كه گذرنامه خود را براي اخذ ويزاي فرانسه به "نزار فرحات"، كاردار سفارت لبنان در ليبي، ارائه كرده در خواستي براي اخذ ويزاي ورود به ايتاليا مطرح نكرده است.
از طرفي، اگر امام قصد سفر به رم را داشتند، گذرنامه خود را به آقاي فرحات ميژدادند تا براي ايشان ويزاي ورود به ايتاليا دريافت گردد. اما چنان كه ميژدانيم، ويزاي ايتاليا در تاريخ 31اوت 1978در گذرنامه ايشان درج شده است، يعني همان روزي كه گفته ميژشود ايشان از ليبي خارج شدهژاند.
نكته مهم ديگر آن كه اگر آقاي بدرالدين تصميم داشته همراه امام به رم سفر كند، چرا گذرنامه خود را به همراه گذرنامه امام و شيخ يعقوب، براي اخذ ويزاي ايتاليا ارائه نكرده است؟ (آقاي بدرالدين ويزاي ورود به ايتاليا را در اختيار نداشته و در فرودگاه رم، ويزاي موقت 48ساعته دريافت كرده است.)
پاسخ اين پرسش آن است كه آقاي بدرالدين نيز قصد سفر به رم را نداشته است، زيرا اگر چنين تصميمي داشت، به سادگي ميژتوانست گذرنامه خود را در كنار گذرنامه هاي امام و شيخ يعقوب كه براي دريافت ويزا به سفارت ايتاليا در ليبي ارائه شده قرار دهد.
علت جدا ماندن گذرنامه امام و شيخ يعقوب از گذرنامه آقاي بدرالدين، آن است كه گذرنامه آقاي بدر الدين براي دريافت ويزاي فرانسه، نزد آقاي فرحات ،كاردار سفارت لبنان بوده و همين نكته بيانگر آن است كه گذرنامه هاي امام و شيخ يعقوب، در حالت عادي و طبيعي براي دريافت ويزا به سفارت ايتاليا تحويل داده نشده است. به همين سبب، آقاي بدرالدين نيز نتوانسته با كاردار سفارت لبنان تماس برقرار كند و گذرنامه خود را از او پس بگيرد، يا از او بخواهد كه ويزاي ايتاليا را برايش دريافت كند. همين اوضاع مبهم و غيرعادي، سرآغاز ماجراي ناپديد شدن آنان است.
۵ - بليط هايي كه براي سفر به رم به نام امام و همراهانش صادر شده، از نوع توريستي (Tourist Class) بوده است. از طرفي، اينكه امام موسي صدر به حقوق ديگران تجاوز و از جاي آنان استفاده كند، قابل قبول نيست. بدين ترتيب، عقلاً امكان ندارد كه بپذيريم امام و همراهانش در بخش درجه يك (First Class)و در جاي ديگران نشسته باشند. به علاوه چنانكه ميژدانيم،براي تمامي سفرهاي امام، همواره بليط هاي "درجه يك" تهيه شده است. نتيجه آن كه تهيه بليط هاي مذكور، با اراده و آگاهي امام انجام نشده است.
۶ - مليت" و "شغل" مسافران، در بليط ها درج نميژگردد. اين در حالي است كه آقاي والنتي، كه گفته مي شود صندلي خود را در هواپيما به امام داده، "كارمند يك شركت ايتاليايي" معرفي شده، اما نام آن شركت را ذكر نكردهژاند كه خود جاي پرسش و تأمل است. نتيجه آنكه تهيه كنندگان بيانيه ، وزارت خارجه ليبي لازم ديدهژاند كه براي اثبات سناريوي خود، دليلي ارائه كنند و به همين سبب، نام دو نفر را ذكر كرده اند، اما اين كار به شكلي ناقص و غير عادي انجام شده، به گونهژاي كه نه تنها هدف تدوين كنندگان اين سناريو را تأمين نميژكند، بلكه اين پرسش را پديد مي آورد كه "اگر ذكر دليل و شاهد ضرورت داشته، چرا آدرس كامل آنان ارائه نشده است؟"، به ويژه آن كه يكي از افراد مذكور كه كارمند يك شركت ايتاليايي است قابل شناسايي خواهد بود.
به هر تقدير، مسئولان ايتاليايي در تحقيقات خود، محل اقامت آقاي "والنتي" در ايتاليا را يافتند. او نيز اظهار داشت كه صندلي خود را به كسي نداده و شخصي را با لباس روحاني در هواپيما مشاهده نكرده است.
قذافي در تاريخ 21سپتامبر 1978در ديدار با گروهي از شخصيت هاي اسلامي در دمشق، تصريح كرده است كه موعد ديدار وي با امام، ساعت 1:30بعد از ظهر روز 31 اوت 1978بوده است، اما به وي خبر داده اند كه امام ليبي را ترك كرده و او (قذافي) نيز با تعجب گفته است: ..اما قرار بود ما با هم ديدار كنيم!!
حال پرسش آن است كه چگونه ميژتوان ميان اظهارات قذافي و مطالب مندرج در بيانيه كه زمان عزيمت آنان را ساعت 8:15شامگاه آن روز اعلام كرده، ارتباط منطقي برقرار كرد؟ زيرا در فاصله ساعت 1:30ظهر تا 8:15بعدازظهر، زمان كافي براي انجام ملاقات وجود داشته است.
اين در حالي است كه تعدادي از اتباع لبنان،كه در زمان حضور امام در ليبي در آن كشور بودهژاند، از جمله روزنامه نگاري به نام "اسعد مقدم"، تأكيد دارند كه امام و همراهانش را در حدود ساعت يك بعدازظهر روز 31اوت 1978در حال خروج از هتل و سوار شدن به اتومبيل مشاهده كردهژاند امام نيز در پاسخ به پرسشي، گفته است كه عازم ديدار با قذافي است...
ادامه دارد

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سخنگاه
كتاب
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سخنگاه  |  سياست  |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |