سه شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۵
نگاهي به آلبوم تازه گروه خورشيد
تفكيك نبودن سازها
سيد ابوالحسن مختاباد
عليرضا قرباني
003891.jpg
003894.jpg
003897.jpg
گروه موسيقي خورشيد ، پس از يك سال اجرا در شهرهاي مختلف ايران ، چندي پيش نخستين آلبوم موسيقي خود را از سوي انتشارات سروش به بازار موسيقي عرضه كرده است. در اين آلبوم قطعاتي از ساخته هاي مجيد درخشاني با آواز عليرضا قرباني عرضه شده است. اين آلبوم ها قرار بود در قالب دو سي دي به بازار موسيقي عرضه شود كه به رغم ضبط تمامي قطعات دو سي دي ، تنها يك سي دي به بازار موسيقي عرضه شده است. نوشته زيربه بهانه انتشار اين آلبوم نگاهي دارد به فعاليتهاي موسيقايي مجيد درخشاني و گروه خورشيد. از درخشاني پيش از اين آلبوم درخيال ( با صداي استاد شجريان) و نيز آلبوم من طربم را در بازار موسيقي شنيده بوديم.
از اواخر شهريور ماه گذشته كه گروه موسيقي خورشيد در ايران كار خود را آغاز كرده است زمان زيادي نمي گذرد. نخستين اجراي اين گروه در تالار وحدت بود ؛ با بيش از سي نوازنده كه تقريبا در اجراهاي گروه نوازي با سازهاي ايراني كمتر رخ داده است. آنهايي كه در موسيقي ايراني دستي دارند ، مي دانند كه گروه نوازي در موسيقي ايراني كاري دشوار و درد سر ساز است ،اگر بخشي مهم از اين دردسرها را به ماهيت موسيقي ايراني نسبت دهيم واينكه سازهاي اين موسيقي ماهيتا براي تكنوازي ساخته شده اند و در اجراهاي گروهي آهنگساز و سرپرست گروه را با مشكلات پيش بيني نشده اي روبرو مي سازند ، بخش پنهان اين مشكل همانا اداره گروه درايران است كه متاسفانه به كمتر گروهي مجال تمرينات مداوم و پايداري در كار را مي دهد. از گروههاي شناخته شده موسيقي ايراني تنها دو گروه دستان ونيز كامكارها توانستند به بقاي خود ادامه دهند و بقيه گروهها به دلايل عديده از ادامه كار باز ماندند. دو گروه معروف عارف و شيدا نيز از جمله اين گروهها بودند كه متاسفانه نتوانستند به بقاي خود ادامه دهند. به خصوص گروه عارف به سرپرستي جناب مشكاتيان كه به رغم گرد هم آمدن ، پس از ۸ سال، تنها توانستند يك كنسرت برگزار كنند و پس از آن اختلافات آنها به مطبوعات و رسانه هاي گروهي هم كشيده شد.
در چنين وضعيتي طبيعي است كه اگر فردي خطر كند و گروهي ۳۰نفره، آن هم در موسيقي سنتي را شكل دهد بايد بر همتش درود فرستاد.
گروه خورشيد پس از گروه سازهاي مضرابي استاد حسين دهلوي كه در اوايل دهه هفتاد راه اندازي شد، پرنفرترين گروه موسيقي ايراني است كه در اجراهاي خود فقط از سازهاي ايراني استفاده مي كند. مجيد درخشاني كه سالها در غرب زيسته، مهمترين هدف از شكل دهي گروه را اجرا و بازسازي و ضبط آثاري از استادان گذشته و هنرمندان معاصر با كيفيتي تازه مي داند. در اين كنسرت البته جز ساخته هاي درخشاني، اثري از آهنگسازان گذشته و معاصر ارائه نشد.
از قرار هدف اصلي درخشاني از شكل دهي گروهي با اين حجم بيشتراستفاده از ظرفيتهاي سازهاي ايراني در گروه نوازي است. بيشترين تجربه در استفاده از آنسامبل ايراني و ارتقاي آن به كيفيت امروزي، از آن پرويز مشكاتيان است. اين آهنگساز برجسته در تمام كنسرتها و آثارش سعي كرده است با توجه به توانايي هاي موسيقي ايراني از سازبندي متناسب و بر پايه همين موسيقي استفاده كند و هر از گاهي با اضافه كردن سازي به اين اركستر بر قابليتهاي گروه نوازي موسيقي ايراني بيفزايد. ابداع و اضافه شدن برخي از سازها مانند سنتور باس، سنتور سوپرانو، قيچك آلتو و قيچك باس و نيز چينش مناسب اين سازها در اركستر محصول فكر اين موزيسين است.
در اين زمينه حسين عليزاده نيز تجربه هايي داشته است كه افزودن دو ساز شورانگيز و سلانه محصول تلاشهاي اين هنرمند است. اين هنرمندان همچنين بر آن بودند كه موسيقي ايراني را از وضعيت تك صدايي يا مونوفونيك به وضعيتي چندصدايي يا پولي فوني ارتقا دهند و طبيعي است كه تمام تلاشهاي آنان در ابداع و افزودن سازي تازه با كيفيت صدايي متفاوت از سازهاي موجود، مي تواند در همين راستا ارزيابي شود.
اين هنرمندان با توجه به شناختشان از موسيقي رديفي و محلي ايران و نيز آشنايي با تكنيك هاي موسيقي غربي به سمتي حركت كردند كه بتوانند قرائتي تازه و متفاوت به جامعه موسيقي ارائه كنند. مجيد درخشاني نيز در تداوم چنين سنتي در موسيقي ايراني به شكل دهي اين گروه دست زده است. وي اين بار تعداد بيشتري ساز بم در ساختار اركستر قرار داده است تا بتواند رنگ آميزي تازه اي به آنسامبل هاي ايراني بدهد.
ضبط زنده
از قرار تمامي قطعات به صورت زنده و همزمان در استوديو ضبط شده است. ويژگي اين آلبوم و تفاوت آن با ساير آلبوم هاي موسيقي ايراني، در اين است كه به جاي ضبط تك تك سازها و سپس تدوين آن در استوديو، گروه تمامي اثر را به شكل همزمان مانند يك اركستر صحنه اي اجرا كردند و در همان لحظه ضبط اثر نيز صورت گرفته است.به تعبير دقيق تر اگر درحين اجرا يك تن از اعضاي گروه نتواند خود را هماهنگ بابقيه نمايد ، كل قطعه بايد از نو اجرا و ضبط شود. و اين نشان مي دهد كه براي هماهنگي اين گروه و ضبط اين آلبوم چه تلاش طاقت سوزي صورت گرفته است.
خود درخشاني در مصاحبه اي گفته بود كه اين كار اگرچه تمرينات طاقت فرسايي مي طلبد، اما مزيت آن در وجود حس و حال صحنه اي است كه در كارهاي استوديويي كمتر ديده شده است. پيش از اين نيز برخي از چهره هاي نامي موسيقي ايراني مانند شجريان، لطفي، عليزاده و كلهر سعي كرده اند اجراهاي صحنه اي خود را به بازار عرضه كنند، يا اگر در استوديو به اجراي كاري مي پردازند، به جاي استفاده از تمهيدات استوديويي و كامپيوتري، تمامي قطعه را براي ضبط اجرا كنند تا حس و حال شرقي اثر از كف نرود.
گروه هاي بزرگ موسيقي ايراني و موسيقي نو
اما با توجه به اينكه اين اجرا در استوديو ضبط شده است . تفكيك سازها به خوبي حس نمي شود و اين ضعف سبب شده است كه برخي از دستاوردهاي آهنگساز در كا ر شنيده نشود و ظرايف و دقايق اين تلفيق و آهنگسازي خوب از كار درنيايد.
به نظر مي رسد دو عامل سبب شده است كه شنوندگان اين تفاوت را به خوبي حس نكنند. عامل اول صدابرداري ضعيف است كه احتمالا نتوانسته ظرايف كار آهنگساز را دريابد و نواي اركستر را به خوبي و طبق نظر آهنگساز انتقال دهد. عامل دوم خود گروه است كه به رغم هماهنگي و توانايي هايش نتوانسته است اين حس را به شنونده منتقل كند كه صداي گروهي سي و سه نفره را مي شنوند.
درباره آهنگساز و خواننده
مجيد درخشاني از نسل نوازندگان و آهنگسازاني است كه كار خود را با گروه چاووش در ابتداي انقلاب آغاز كردند. او پيش از اين نيز در زمينه موسيقي تجربه هايي داشته كه شناخته شده ترين آن آلبوم در خيال با صداي محمد رضا شجريان است. خلق ملودي هاي زيبا و نيز سازبندي پرتحرك از جمله ويژگيهاي كار درخشاني است. استفاده از ريتم هاي لنگ نيز در ساخته هاي درخشاني به وفور يافت مي شود.
عليرضا قرباني خواننده گروه كه كار حرفه اي را سالها قبل با گروهي به سرپرستي موسوي زاده شروع كرده بود، بعدها به اركستر ملي آمد و با اجراهاي خوبي در اين اركستر، به رهبري فرهاد فخرالديني، به عنوان خواننده اي خوش صدا و با استعداد شناخته شد. قرباني از صدايي پخته و رسا برخوردار است. آواز قرباني در مقايسه با آثاري كه وي با استاد فرهاد فخرالديني خوانده است، افت محسوسي دارد و اين البته از توانايي ها و از همه مهمتر خطر پذيري اش در اجراي زنده يك كار چيزي كم نمي كند.

نگاه
حجم رديف نه سطح آن
علي قمصري
003900.jpg
بر خلاف نظر بسياري از اهالي موسيقي، كه موسيقي مان را تكصدايي مي پندارند و بر اين نظرند رديف موسيقي دستگاهي ما صرفاً بر اساس جنبه هاي ملوديك و ريتميك بنا شده، با نگرشي تحليلي و موشكافانه در مي يابيم كه فراز ها و فرود ها، روند حركتي ملودي ها، چگونگي نت هاي ايست و شاهد، دانستن دستگاه هايي با گام هاي مشابه (مانند ماهور و راست پنجگاه) ، كوك هايي كه قديم براي سازهاي مختلف براي اجراي دستگاه ها و آوازهاي مختلف وجود داشت و دارد و بسياري دلايل ديگر، حاكي از آنند كه رديف موسيقي ما بر مبناي تفكرات چند صدايي بوجود آمدند. به بيان ديگر در زيرساختار خطي و ملوديك رديف به طور حتم ساختاري عمودي و هارمونيك وجود دارد و اين دو مهم، ارتباط ناگسستني با هم دارند.
بي شك ما با تكرار سينه به سينه رديف هر قدر هم كه اين تكرار دقيق و بدون كم و كاست بوده در طول زمان صرفاً جنبه ملوديك رديف را حفظ كرده ايم. نوازندگان و خوانندگاني داشتيم كه با تمرين بي وقفه شان رديف را از برمي كردند. اما به راستي كدام يك در هنگام تمرينشان به چيزي كه حفظ مي كنند فكر مي كردند؟ كداميك با پرورش گوش و علم خود قادر به تخيل ساختار عمودي و هارمونيك رديف بودند؟
و حال بعد از شكست زماني و فراموش شدن هارموني اصيل ايراني نسل جديد آهنگسازان، هارموني غربي را بر رديف دستگاهي ما اعمال مي كنند. مثلاً اصفهان را مينور هارمونيك، ماهور و راست پنجگاه را ماژور، نوا را مينور تئوريك يا طبيعي و... مي دانند.
در آثار اين آهنگسازان به وضوح مي توان ديد كه اگر ملودي اصلي را از اركستر حذف كنيم، اركستر جنسيت و دستگاهي بودنش را از دست مي دهد.
اين آهنگسازان بر روي درجات دستگاه هايي كه در گام خود ربع پرده دارند آكوردهاي كامل مينور و ماژور را با اعمال سري و كرن جاگذاري مي كنند و اسم هارموني ايراني را روي آن مي گذارند. مثلاً در مخالف چهارگاه دوچون لاكرن نت ايست مقطعي مي باشد در زير ملودي، آكورد فا، لاكرن، دو را جاگذاري مي كنند و ظاهراً هيچ خللي نمي بينند. اما خلل زماني ايجاد مي شود كه مي بينيم علي اكبر شهنازي در اجراي رديف چهارگاه ناخودآگاه بخاطر تأثير زمانه خود در هنگام اجراي مخالف چهارگاه، همزمان با ايست لاكرن تأكيد مدام بر مي كرن دارد و اينجا مي بينيم كه همانطور كه نوازندگان، آهنگسازان را گمراه كردند، آهنگسازان نيز تأثير منفي خود را روي اجراي نوازندگان مي گذارند. به طوري كه در هنگام اجراي مخالف چهارگاه نوازنده خود به خود همزمان با نت لاكرن نت فا را اجرا مي كند. مثال هايي نظير اين بسيارند، اما چه بايد كرد.آيا بايد صرفاً ملودي هاي رديف را بي كم وكاست حفظ كرد.آيا بايد بام تا شام فقط به ساز مضراب زد؟ آيا فقط بايد با شيوه هاي جديد حفظ رديف را آسانتر كرد؟ آيا فقط بايد...؟
بايد بدانيم كه ما با حصار كشيدن به دور رديف موسيقي به آن احترام نمي گذاريم بلكه آن را خوار و محدود مي كنيم. براي ادا كردن دين خود به اين گنجينه بزرگ بايد ابتدا وسعت كامل آن را درك كنيم و سپس به آن وسعت بيشتر بدهيم.

معرفي
ترنم ييلاق
عادل جهان آراي
ييلاق،  شاديانه هاي نواحي ايران، به اهتمام كيوان پهلوان، پيانو:پويان آزاده.
«ييلاق» ؛ در سيلاب آهنگهاي عقيم و گاه فاقد اصالت و هويت، و در شتاب سنگين و سريع زندگي شهري،  هنگام كه در ميان بوق عصبي ماشين ها هويت تو زخم بر مي دارد و احساس ات تاول مي زند، دست تو را مي گيرد و به اقصي نقاط ايران مي برد. اگر پاي رفتن نداشته باشي و در زنجير -به اصطلاح- شهروندي، در كوچه ها و خيابانهاي شهر دام بسته باشي، اما شايد اين حقيقت را چنان كه بايد نداني كه از روزن قفسه هاي سينه ات پرنده اي است به نام دل، كه چشمش مدام بيرون از اين قفس را مي نگرد و تماشاگر دور دست هاست و هر دم سر پرواز به گوشه گوشه اين خاك پير، تنومند و شاداب را دارد. حال كه دل، سر پرواز دارد مي توان دمي به همراه دايره و پيانو به گوشه گوشه ايران شكو  ه ناز رفت و نغمه زيباي «رعنا» ي گيلان را شنيد و اگر سر سفر داشته باشي شادي كنان «آهوجان» مردمان سخت كوش و شاد سيستان را نيز بشنوي.
«يار مهربانم گل آي گل» غيور مردمان قشقايي چنان خاطر تو را منبسط مي سازد كه گويي هنگام شادي با آنان كوه ها و دره ها به شما حسادت مي كنند.حسادت كوه ها و صخره ها زماني مضاعف مي شود كه «چكه سما»ي مازندراني ديگر جايي براي غرور كوه ها باقي نمي گذارد. در اين ميان رودها و رودك   ها و كبك ها و اردك ها با تو همپا مي شوند تا «گزل يار» و «يري يري» آذربايجان را در پاي سبلان به شادي بنشينند. و تن گرم كوير را هنگامي شور و شعف فرا مي گيرد كه «جان من تو باشي» سرزمين يزد را بشنود و «آهنگ محلي» بلوچستان او را غرق روح ييلاقي كند. ولي رودهاي سنگسر زماني خيس مي شوند كه «نومزه سو گرييه» و «قطعه سازي» اين خطه را با آهنگ شاد «كنجي كنقدون» سمنان، همسايه ديوار به ديوار خود، مي شنوند.
با «يار وفادار» مردم بهبهان به همراه قطعه «جدايي» - كه اتفاقاً طولاني ترين قطعه اين كاست است- تو نه با طبيعت، نه با زندگي و نه با شادي جدا نمي شوي و هنوز جريان داري و نغمه ها همچنان خيساب و ييلاقي هستند. قطعاتي چنين پرشادي و فرح آور هر كدام تاريخِ سرزمين ما را به دوش مي كشند و در لابه لاي چنين نغماتي به راحتي مي توان فرازمندي مردمان و شكوه مندي خاك پر گوهر را به تماشا نشست و گوهر را نه در دل زمين كه در دل مردمان ساده و بي آلايش كاويد.
اما اين همه را سرپنجه هايي كنار هم گرد  آوردند تا در يك ضيافت بتوان مهمان اهالي ايران زمين بود. دايره كيوان پهلوان و پيانوي پويان آزاده اين توانايي را داشتند كه در يك هم آميزي موسيقايي نغمه هاي فراموش شده ايران را از كنج خاطره ها و تاريخ بيرون بياورند تا بتوان از آنها به جاي ملودي هاي رنگ و رو باخته، آهنگهايي جان نواز و شيرين ساخت و با وجود داشتن چنين گوهرهاي موسيقايي از بيگانه تمناي ترنم نكرد. اين نغمات را كيوان پهلوان در طول سال ها تحقيق از اطراف و اكناف ايران گردآوري كرده است تا حافظه نسل حاضر از داشته هاي گذشته خالي نباشد.
هم آوايي پيانو با دايره در نگاه اول چنين مي نمايد كه شايد اين ساز نتواند زبان گوياي اين آهنگ ها باشد،  اما گستردگي ملودي ها و روح ييلاقي اي كه از نت هاي پيانو مترنم مي شود با عشوه هاي دايره چنان هماهنگ شده است كه اگر بگوييم غربتي از آن حس نمي شود، گزاف نگفته ايم. پيانو خود در شادي آهنگ ها روستايي مي شود و دايره او را در ميان كوه ها و دره هاي ايران پرواز مي دهد. شنيدن هر كدام از اين نغمه ها تلاش در به جريان انداختن احساسي نوستالژيك است كه اگر اين نغمه ها نباشند چه بسا عشق و آرزوهاي نياكان ما در چنبره اي از آهن و دود و مشكلات زندگي امروزين فراموش مي شوند. با شنيدن اين قطعات مي توان هر چه بيشتر باور كرد كه فرهنگ غني و موسيقي شاد و آرامش بخش ايران در روستاها و قريه هاي گرد گرفته هنوز جريان دارد. ملودي هايي كه شادي انساني و آرماني را با فضاي طبيعتي بكر به سرسبزي، طراوت و زيبايي ييلاق به  آدمي ارزاني مي دهد.
كاست «ييلاق» را نشر آواي باربد بهار امسال به بازار موسيقي عرضه كرده است.

موسيقي
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |