يكشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۵
گفت وگو با منصور امير آصفي پيشكسوت فوتبال
مردي از نسل فوتبال آماتوري
مريم رضايي
عكس: جواد گلزار
004119.jpg
منصور اميرآصفي از 13 سالگي به جامعه فوتبال ايران پيوست. او از محله اي در جنوب شرقي تهران يعني خيابان ري محله باغ آصف الدوله بالا آمد و در دبيرستان تيم فوتبال تشكيل داد. از باشگاه شرق در دهه 1330 به شكل رسمي فوتبال بازي كرد و تيم او متشكل از جوانان محلي بودند كه در آن روزگار با باشگاه هاي مطرح تهران رقابت مي كردند و از همين تيم ها بود كه بزرگاني به دنياي فوتبال معرفي شدند. مي گويند پرويز قليچ خاني و علي پروين از همين تيم ها توسط امير آصفي به دنياي فوتبال وصل شدند.امير آصفي سپس به باشگاه كيان پيوست و تا زماني كه با دنياي بازيگري وداع بگويد در همين تيم ماند و به گفته خودش به پيراهنش وفادار ماند و پا روي ارزش ها نگذاشت. در خلال بازي هاي باشگاهي جذب تيم ملي شد و مدت يازده سال در تيم ملي بازي كرد.امير آصفي از نسلي است كه فوتبال آماتوري با ارزش هاي اخلاقي را به شدت پاس مي دارد و از اخلاق در فوتبال به عنوان ريشه هاي ورزش ياد مي كند.
* ظاهراً وقتي شما بازيكن بوديد همزمان مربيگري هم مي كرديد؟
- بله. اما به شكل تجربي، نه آكادميك. من در شروع بازي فوتبال با نظر جمعي و با وجود اين كه سابقه كمتري نسبت به ساير بازيكن ها داشتم به من پيشنهاد شد كه مسئوليت تيم را هم ضمن بازيكني به عهده بگيرم و رفته رفته به دليل كسب تجربيات در تمرينات و مسابقات و حضور مربيان خارجي و گذراندن كلاس هاي مربيگري به شكل منسجم تري مربيگري را دنبال كردم. در كلاس دتماركرامر نمره الف گرفتم و بعد از آن به لندن اعزام شدم و از نزديك با تشكيلات و تمرينات تيم آرسنال آشنا شدم.اما حق مي دانم كه از علي الهي يادم كنم. او نخستين كسي بود كه به شكل رسمي توپ را جلوي پاي من انداخت و من تحت تعليم او در باشگاه شرق بودم. همچنين بايد بگويم كه تمرين با مربيان خارجي از جمله راجرز انگليسي در تيم ملي تجربيات خوبي در حوزه مربيگري به من داد و بعد از همه اينها من در تيم هاي كيان يك سال، برق و تهران يكسال و يازده سال در تيم آرارات و 12 سال هم در دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران مربيگري كرده ام. در گذشته 3 ماه هم مربي تيم پرسپوليس بودم كه به دليل بازيكن سالاري در آن دوره و مشكلات پيش آمده از آنجا بيرون آمدم. تا 15 ماه پيش هم قرارداد مديريت تيم هاي پايه پگاه را داشتم.
* ظاهراً پرويز قليچ خاني و علي پروين كشف شما بودند؟
- بله. در محله اي كه من در آنجا زندگي مي كردم يعني جنوب شرقي تهران، نسبتاً پرجمعيت بود و ما در آن زمان مي توانستيم در سه تيم باشگاهي كيان، البرز و برق تمرين داشته باشيم و حدود 130 جوان در اين تيم ها به خدمت گرفته شده بودند. در چنين شرايطي طبيعي است كه مي شد در خلال بازيها بازيكنان خوب و با استعدادي شناسايي شوند. كشف اين دو نفر كه البته خيلي هاي ديگر هم در آن زمان بالا آمدند بيشتر به استعداد و تلاش خودشان مربوط بود تا كار ما. آقايان جان ملكي، زلي، كياني راد، اعراب زاده و... از اين جمله بودند.
* اگر بخواهيم شاخص هاي فوتبال امروز را با دهه اي كه شما بازي مي كرديد مقايسه كنيد، از چه تمايزات و تفاوت هايي نام مي بريد؟
- در دوران ما از عمر فدراسيون فوتبال زياد نگذشته بود. در واقع فدراسيون تازه تاسيس بود و فوتبال تازه به صورت رسمي در ايران شكل گرفته بود. فوتبال شكل كاملاً بسته اي داشت و با دنيا به هيچ صورت ارتباطي نداشت. تلويزيون و روزنامه ورزشي موجود نبود و فقط روزنامه هاي اطلاعات و كيهان بودند كه آن هم در حد نصف يا يك ستون خبر ورزشي مي نوشتند. تبادل اطلاعات دنياي فوتبال به اين شكل نبود . البته فوتباليست هايي مثل عباس تنيده گر، عبدالله شوتي، انشاء و آقاي مبشر و غريب و خيلي هاي ديگر حضور داشتند اما اين توانايي ها به استعدادشان مربوط بود و يا اين كه در گرما گرم تمرينات خلاقيتها آفريده مي شد و هيچ نوع ارتباطي با خارج و يا آموزش آكادميك به شكل امروزي وجود نداشت. تنها كسي كه از فوتبال خارج از ايران مطلع بود مرحوم حسين صديقياني بود كه به ايران آمده بود و فوتبال را رسمي تر و بهتر كرد . بعدها نشريات ورزشي و تلويزيون، فيلم ها و كلاس ها و مدرساني پيدا شدند كه بارزترين مدرسان دتماركرامر آلماني بود كه كلاس سه ماهه اي را اداره كرد. به تبع فوتبال توانست از مرز كشور پايش را خارج بگذارد و رفته رفته مسابقات با كشورهاي ديگر برگزار شد و اين مبادلات سطح فوتبال را ارتقاء داد.اما فوتبال امروزي با وجود امكانات بيشتر، در مقابل، مشكلات اساسي تري هم دارد. در زمان ما پول در صحنه ورزش و فوتبال مفهومي نداشت و عشق و علاقه تعيين كننده رشد و توسعه بود. براي اداره تيم حتي شهريه از اعضا مي گرفتيم و من به ياد دارم كه هيچ پولي از فوتبال دريافت نكردم و فقط در زمان راهيابي به المپيك 1964 به اعضاي تيم ملي 1000 تومان دادند و به قلچ خاني كه رزرو بود 500 تومان پاداش دادند. اگر اين هزار تومان را هم به عنوان پاداش نگرفته بودم مي توانستم قسم بخورم كه هيچ پولي از محل فوتبال دريافت نكرده ام!اساس تفكر فوتبال عرق به باشگاه و علاقه به تيم ملي كشور و بيشتر مسائل عاطفي و معنوي بود. اما اينها اكنون ضدارزش شده و هرجا بيشتر پول بدهند بازيكن ها به آنجا مي روند. كاري كه در گذشته امكان نداشت اتفاق بيفتد! معيارها مادي و اقتصادي شده و اين گرفتاري بزرگ فوتبال امروزي شده است.
* به نظر شما فوتبال حرفه اي و صنعتي امروزي توانسته در حق فوتبال خدمت و پيشرفت ايجاد كند و يا از نظر شما كه حامي فوتبال آماتوري و اخلاقي هستيد، پسرفت؟
- به نظر من در زمينه هاي اخلاقي به شدت افت كرده است و روابط انساني و عاطفي و معنوي در تمام اركان نيروي انساني فوتبال دچار افت شده است. اما در زمينه هاي فني و تكنيكي با مجموع شرايط امروزي رشد كرده است. در هر حال بايد بگويم كه فوتبال امروزي ريشه هاي خود را از دست داده و بي ريشه شده است. امروز شما شاهد اين ماجرائيد كه بازيكن مي آيد با شما قرارداد مي بندد اما در بيرون همچنان دنبال بستن قراردادهاي بالاتر و بيشتر با ديگران هم هست!كسي كه امروزه نقش يك مربي را دارد تصور كنيد كه با اين بي ثباتي بازيكنان چه بايد بكند و اينها ميل كار ريشه اي و فرهنگي را از مربي مي گيرد و اين بي ريشه بودن كار بازيكن هم است كه معلوم نيست هفته آينده هم در اين تيم باشد يا خير! يعني روابط گسسته و غيرمنسجم مي شود. اما در گذشته هرگز اين چنين نبود و در تيم ها افراد با مربي حالت پدر و پسر را داشتند. نظام فعلي اين امكان را از همه گرفته است و لذا ميل براي ارتقاي تيم و اهداف گروهي هم بسيار كاهش يافته است.
* چاره ا ي هم براي اين مشكل وجود دارد؟
- براي جامعه ورزش امروز بايد مهمترين نكته اين باشد كه ايرادها را شناسايي كند. در شرايط امروز، فوتبال در يك حالت سرگرداني دست و پا مي زند.در فوتبال آن قدر كه به مسائل روبنايي چسبيده ايم به مسائل زيربنايي توجهي نمي شود. در فوتبال فقط و فقط بحث نتيجه مطرح است. سؤال مهم اين است كه چرا يك مربي، امروز به رختكن مي رود اما هفته بعد معلوم نيست كه بماند يا نه. براي اين كه تمام حساسيت ها به سوي نتيجه رفته و اخلاقيات هم ناديده گرفته مي شود. وقتي به اين سبك عمل مي شود ديگر مسائل غيراخلاقي گوي سبقت را مي گيرد و افراد براي برنده شدن و ماندن به هر كاري حاضرند دست بزنند! اما در گذشته همه دنبال اين بودند كه رقابت ها سالم باشد و متأسفانه مي بينيد امروزه به كجا رسيده ايم.
وقتي جامعه بي حساب به سمت نتيجه سوق مي يابد بدون اين كه ريشه ها را محكم كرده باشد، آدم هايي هم پيدا مي شوند كه به هر شكل ممكن به اين هدف ها برسند. اما براي چاره جويي بايد به عزم ملي رسيد. سازمان تربيت بدني بايد به سمت ساختن زيربناها و اصلاح روابط فرهنگي- اخلاقي حركت كند. از سوي ديگر بررسي كنيد مشكلات تأسيساتي و تجهيزاتي ما چقدر است؟يادم است كه در 1964 كه با تيم ملي فوتبال ايران به المپيك ژاپن رفتيم و در آنجا 17 تمرين داشتيم و
3 مسابقه داديم در مجموع در 21 استاديوم در توكيو و حومه حضور يافتيم.اينها تجهيزات آن زمان ژاپن آماتوري بود.خوب ما چقدر به اين سو حركت كرده ايم.همين طور يادم هست كه آن سال در حين تمرينات باران شديدي مي باريد. بچه ها به من گفتند كه به آقاي فكري بگويم كه بعد از باران تمرين كنند كه ايشان به من گفتند به بچه ها بگو بنويسند كه در حين بازي باران نمي آيد من قبول مي كنم! اين نوع منطق ها حاكم بود و در آن باران زمين هاي چمن ژاپن عالي بود و هيچ مشكلي پيش نمي آمد. متأسفانه امروزه ما حتي توان فني براي آماده سازي زمين چمن را هم نداريم و بدتر از آن اين كه اعتقاد به نگهداري زمين هم نداريم و تازه بدتر از اين اگر زمين خراب شود به نفع ماست! مشكل ديگر اين كه كل فوتبال كشور خلاصه شده به تيم ملي و تيم هاي پرسپوليس و استقلال! سهم ديگر تيم ها در سايه است و اين رشدي براي جامعه فوتبال به ارمغان نمي آورد.
* ظاهراً شما در دوره اي در مقابل بازيكن سالاري ايستاديد اما پيروز نشديد؟
- بله، در زماني چند ماهي در تيم پرسپوليس مربي بودم. به نظر من بازيكن سالاري يعني توجهي به نظر ديگران ندارم و در يك كادر دسته جمعي مي خواهم به هر شكل ممكن اراده خودم را به اثبات برسانم. به خاطر اين اصول اعتقادي من بيش از سه ماه دوام نياوردم. اما همواره بر اين باور بوده ام كه جاي تربيت و اصلاح رفتار يك قهرمان در همان حوزه قهرماني و ورزش است و اگر در زمين اين كار نشود هيچ جاي ديگر هم نبايد منتظر معجزه بود و طبيعي است كه بايد بهاي آن را هم بدهيم!
* به نظر شما مهمترين مشكلات امروزي فوتبال كدام است؟
- فوتبال در درون و بيرونش با مشكلات بسياري رودرروست و مجموعه اي از شرايط فوتبال امروزي تأثيرگذار بوده است. به نظر من در حوزه مديريتي هيچ كس و هيچ چيز سرجايش نيست.دليل آن را فقط بايد در تعدد مراكز تصميم گيري جستجو كرد. لذا حوزه مديريت بسيار پراهميت است و مي تواند مانع بروز مسائل يا تشديد مسائل موجود شود.در اينجا ضروري مي دانم كه بگويم طي 113سال، فدراسيون فوتبال انگليس۳ تا رئيس عوض كرده است و اما ما چه كار مي كنيم!
* ما سه دوره به جام جهاني راه يافته ايم دلايل اين پيروزي ها را چه عنوان مي كنيد؟
- مقدار زيادي كار شده و مقداري هم شانس آورديم! البته قصدم بي انصافي نيست و يا بي ارزش كردن كار گروهي. اما اگر بخواهم بگويم كه كار ريشه اي شده و اين نتيجه را گرفتيم بايد بگويم خير. بايد بررسي كرد پس چرا در ساير سالها  اين توفيق به دست نيامد.
* فوتبال كدام كشور با معيارهايي كه شما از فوتبال اخلاقي و پيشرفته ياد كرديد منطبق است؟
- در انگليس ديدم كه فوتبال آنها حرفه اي شده اما تعصب و اخلاقيات هم سرجايش مانده است. تمرينات آرسنال را از نزديك ديده ام و اين نكات را از نزديك حس كرده ام.
* كدام مربي بر روي فوتبال ايران بيشترين تأثير را در دوران شما گذاشت؟
- در تاريخ فوتبال ما آقاي مبشر خيلي نقش داشتند و مشهور بود كه هر تيمي كه از بالاي آسمان ايران رد شود ايشان مي آورند پايين و يك بازي برگزار مي كنند! اين تعداد بازي خارجي به فوتبال ما در آن زمان كه مربي خارجي نداشتيم غناي تجربي خوبي داده بود.
مربياني كه به ايران آمدند هر يك به نوعي اثرگذار بودند. اما كلاس دتمار كرامر پدر فوتبال آلمان اساسي ترين تأثيرات را در بخش مربيگري و فوتبال ايران گذاشت. اگر به هر كدام از افرادي كه در فوتبال آن زمان حضور داشتند از بازيكن تا مربي، سرپرست، مدير باشگاه مي گفتيد درباره فوتبال حرف بزن به سختي مي توانستند نيم ساعت حرف بزنند، اما بعد از كلاس هاي كرامر بحث ها همه تخصصي شد.
* در دوره هاي اخير از چه كسي ياد مي كنيد؟ 
- ليادين مربي روسي ذوب آهن هم خيلي خوب كار كرد. يكي از خصوصيات او اين بود كه دو تمرين او هرگز يك شكل نبود. اما در شرايط فعلي اظهار نظر دقيقي ندارم. زيرا از نزديك در جريان كار تيم ها و يا مربي ها نبوده ام و لذا اظهار نظر كارشناسي نمي توانم داشته باشم.
اما يادم هست كه روزي در ارتباط با دو مطلب اين كه مربي ايراني روي نيمكت بنشيند و برانكو خوب است يا بد از من نظرخواهي كردند و من فقط به اين نكته اشاره كردم كه چون فوتبال ما از دنيا عقب است خوب مربيگري هم به عنوان بخشي از فوتبال همين شرايط را داراست. ما داريم مي بينيم كه سنتي ترين مردم دنيا يعني انگليسي ها كه حتي حاضر نشده اند رانندگي خود را تغيير دهند، رفته اند مربي خارجي آورده اند!
* پس شما اعتقاد به مربي خارجي داريد؟
- بله. در سال 1998 جلال طالبي را روي نيمكت گذاشتيم اما به فوتبال ما چي اضافه شد! بياييم مضار و منافع را بدون پيشداوري بررسي كنيم و ببينيم چه چيزي به فوتبال ما اضافه مي شود و يا چه چيزهايي را از دست مي دهيم. پس بهتر است از آدم هاي تواناتر استفاده كنيم و هدف گذاري ها را روشن تر كنيم. مگر تركيه نكرد، يك تيم باشگاهي به نام گالاتاسراي به مربيگري فاتح تريم تركيه كار را به جايي رساند كه در جام يوفاي اروپا آرسنال را زد و اول شد. اما ما تاكنون چه تيم هايي را در دنيا برده ايم. تيم هاي آسيايي را. آسيا خودش در فوتبال دنيا در كلاس سه است يا حداكثر با ارفاق كلاس دو است، اما كلاس اول كه نيست! اين عين ساده انديشي است كه واقعيت ها را ناديده انگاريم. الگوبرداري از پيشرفت هاي دنيا كه كار سختي نيست مسير فوتبال قهرماني دنيا شناخته شده است و فقط بايد با تدبير و هدف گذاري آن را به دست آورد و با شرايطي داخلي منطبق و اجرا كرد.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |