چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۹۵ - Sep 27, 2006
پرفروش ترين فيلم هاي امسال،آثاري بودند كه بيشترين نقد منفي را دريافت كرده اند
افول ستاره اقبال منتقدان
ترجمه: اميررضا نوري زاده
دزدان دريايي كارائيب۲؛ فيلمي كه تقريبا همه نقدها درباره اش منفي بود ولي در صدر گيشه قرار گرفت
000393.jpg
اكران فيلمهاي پرطرفداري چون دزدان دريايي كارائيب۲ و شب هاي تالادگا آخرين نمونه از تناقض آشكار سليقه منتقدان و جماعت سينمارو در نقاط مختلف جهان است. اين داستان هر ساله تكرار مي شد. اما در چند سال اخير اين اختلاف سليقه به مراتب بيشتر شده است. فيلمها در استوديويي پرخرج با تبليغات فراوان اكران مي شوند، منتقدان سعي مي كنند آنها را زمين بزنند ولي تماشاگران براي ورود به سينماها سر و دست مي شكنند. در مورد دزدان دريايي كارائيب۲ اين قضيه به اوج رسيد و فيلم در سطح جهان فروش يك ميليارد دلاري داشت و اين قضيه در تابستان امسال به دفعات تكرار شد. فيلمهايي چون كد داوينچي، مأموريت غير ممكن 3 و انسانهاي مجهول، آخرين مقاومت همگي توسط منتقدان آثار بي ارزشي تلقي شدند ولي در جدول فيلمهاي پرفروش سال، بهترين رتبه ها را پس از دزدان دريايي كارائيب 2 به خود اختصاص دادند. اين روند قبل از هر چيز مي تواند بر يك مفهوم كلي تأكيد كند، اينكه ما شاهد هرچه كم رنگ تر شدن نقش منتقدان سينمايي هستيم.
پيش از اين منتقدان سينما، تئاتر و تلويزيون و موسيقي در نشريات مختلف جايگاه قابل اعتمادي داشتند و بسياري از علاقمندان جوياي نظرات آنها بودند اما اكنون با وجود هزاران سايت سرگرمي و هنري، كمتر كسي نگران دهن كجي يك منتقد سرشناس و قديمي به يك فيلم است.
گرچه اين روند مي تواند آزادي عمل فراواني به علاقه مندان براي انتخاب  منتقد هاي دلخواهش بدهد ولي قطعاً بر آنچه كه مي بينيم و مي شنويم تأثير فراواني گذاشته و اين تأثير لزوماً مثبت نيست. در چنين شرايطي تأكيد بر كيفيت محصولات فرهنگي همان گونه كه در سينما شاهدش هستيم - چندان خريداري ندارد، بلكه اين محصولات تنها با شاخص محبوبيت عامه سنجيده مي شوند و شايد پس از مدتي پديده سينماي پاپ كورني كه اكنون محدود به فصل تابستان است، به تمامي اكران ساليانه منتقل شود.
امروزه بايد اين واقعيت را پذيرفت كه نظرات به ظاهر كارشناسانه در سايت هايي چون آمازون، ويكي پديا، هاف پست و... به مراتب پرنفوذتر از نوشته هاي منتقدان سينمايي پرسابقه اي چون اي.او اسكات و يا كوين توماس و تادمك كارتي در نشريات نيويورك تايمز، لس آنجلس تايمز و رايتي است و ديگر تعجبي ندارد كه رمان تروريست از جان آپ ديك را در فهرست پرفروش ترين و بدترين كتاب هاي سال ببينيم و يا اين كه صف هاي طولاني براي خريد بليط نمايش سه روز باراني با بازي جوليا رابرتز در برادوي تشكيل شود در حالي كه منتقدان در مجموع از 5 ستاره ممكن، يك ستاره به آن داده اند!
استوديوهاي فيلمسازي نيز با لحاظ كردن چنين رويكردي، ترجيح مي دهند تا در برخي موارد منتقدان را ناديده بگيرند و اكران هاي افتتاحيه براي منتقدان را حذف كنند. اين مسئله براي بيش از 14 فيلم در تابستان امسال رخ داد و گرچه تهيه كنندگان فيلم رمز داوينچي اين قضيه را به طور كامل اجرا نكردند ولي منتقدان را به كران افتتاحيه فيلم دعوت كردند كه سابقه خوبي در نگارش نقد مثبت داشتند و پس از اكران عمومي، تماشاگران نقدهاي بد نشريات مختلف را ناديده گرفتند و همه چيز به سود فيلم رقم خورد.
با اين وجود شكايت منتقدان از ناديده گرفته شدن نوشته هايشان توسط تماشاگران سابقه اي به اندازه صنعت سينما دارد. در دهه هاي 1970 و 1980 پائولين كيل نويسنده و منتقد نيويورك عمده شهرتش را از نقدهاي منفي و نصيحت گونه براي فيلمسازان بدست آورد و در اين نقدها عمدتاً به عدم رويكرد تماشاگران به نقدهايش، معترض بود. در 1996، سوزان سونتاگ در مقاله اي تحت عنوان انحطاط سينما به فاصله گرفتن هرچه بيشتر منتقدان سينمايي و تماشاگران موج اصلي سينما اعتراض كرد و نوشت: صنعت سينما تجاري سازي را به يك اصل براي فيلمسازان بدل كرده است و مجموعه فيلمهاي تجاري اين تابستان مشتي فيلم مزخرف بودند.
اما قاطع ترين پاسخ سينماي تجاري به اين مقاله جنجالي سونتاگ، اكران فيلم تايتانيك در سال بعد بود كه منتقدان آن را آغازي بر پايان دوره حكومت نقد سينما در رسانه ها دانستند.
نقدها براي اين فيلم كه هزينه آن بيش از پيش بيني هاي استوديو بود، عمدتاً منفي بود. كنت توران در لس آنجلس تايمز نوشت: تماشاگران به قدري براي سرگرم شدن دست و پا مي زنند كه نمي توانند واقعيت ها را در مورد تايتانيك ببينند؛  فيلمي كه در بهترين حالت، كپي مجعول از آثار دوران طلايي هاليوود است و تنها گزيده اي از كليشه هاي رايج با جلوه هاي ويژه است.
ولي فيلم با فروش خيره كننده اش باعث حيرت منتقدان شد و جيمز كامرون در يك پاسخ 1200 كلمه اي به توران، به او خاطرنشان كرد كه تماشاگران امروز بچه نيستند كه قدرت تشخيص آنچه برايشان خوب است را نداشته باشند.
با پيشرفت تكنولوژي در ظرف 10 سال گذشته، علاقه مندان موسيقي و فيلم اكنون حس مي كنند كه قدرت بيشتري پيدا كرده اند و با استفاده از iTues, iPod و... علاقه مندان موسيقي مي توانند بجاي خريد آلبوم هاي از پيش پر شده، آلبومهاي موسيقي به دلخواه خودشان را خريداري كنند و شبكه هاي تلويزيوني نيز امكان دانلود برنامه هاي تلويزيوني را براي بينندگان فراهم آورده اند تا هر نفر بتواند هر زمان كه تمايل داشت اپيزودي از يك سريال تلويزيوني را تماشا كند و حتي به زودي قرار است ويدئوهاي كوتاه در سايت YouTube بدل به فيلمهاي سينمايي شوند و البته نحوه انتخاب آنها براي اين موضوع تنها بستگي به ميزان بازديدكنندگان از آنها دارد!
در اين شرايط هرچه علاقه مندان بيشتر بر ذهن مستقل خودشان براي تصميم گيري پيرامون كيفيت محصولات هنري تكيه كنند، نسبت به نظرات ديگران از خود مقاومت بيشتري نشان خواهند داد و اين شايد پايان راه منتقدان هنري به معناي واقعي كلمه باشد.
منبع :لس آنجلس تايمز -18 سپتامبر

فرانسيس فورد كاپولا مي گويد فيلم تازه اش را با بودجه اي اندك و خارج از قيد و بند استوديوهاي بزرگ مي سازد
بازگشت استاد
000396.jpg
گروه ادب و هنر - فرانسيس فورد كاپولا از شاخص ترين فيلمسازان سينماي آمريكا است كه دست كم يك دهه با فيلم هاي درخشانش در اوج قرار داشت. او در سال 1939 در آمريكا به دنيا آمد؛ از خانواده اي ايتاليايي الاصل و ذاتا هنرمند. در خانواده كاپولا هنر موروثي بود.
چنانكه پدر آهنگساز بود و خواهرش بازيگر. كاپولا جزو آن دسته فيلمسازاني است كه در مكتب راجر كورمن پرورش يافتند. فيلمسازاني كه در ميانشان بعدها برايان دي پالمان، مارتين اسكورسيزي و جورج لوكاس به كارگردانان مطرحي تبديل شدند. در اين ميان البته، كاپولا زودتر از رفقايش بوي خوش موفقيت را حس كرد. او چند سالي زودتر از اسكورسيزي و لوكاس با پدر خوانده  به اوج شهرت و محبوبيت رسيد.
پيش از پدر خوانده كاپولا يكي دو فيلم ساخته بود و البته بيشتر به عنوان فيلمنامه نويس شهرت داشت تا كارگردان. كاپولا به خاطر اصليت ايتاليايي اش براي ساخت فيلمي درباره مافيا به بقيه كارگردانان ترجيح داده شد. هر چند كاپولاي جوان و بي نام و نشان تلاش زيادي براي متقاعد كردن استوديو در برخي امور به خرج داد. او در انتخاب بازيگران با استوديو اختلاف داشت و به سختي توانست آنها را براي استفاده از مارلون براندو و آل پاچينو مجاب كند.
حاصل كار البته آن چنان درخشان بود كه كاپولا را به فيلمسازي بزرگ تبديل كرد. او عمده شهرتش در سينما را مديون سه گانه پدرخوانده است. سه گانه اي كه به خصوص دو فيلم اولش جزو برجسته ترين آثار سينماي جهان محسوب مي شوند.
در دهه هفتاد كه دوران اوج كاپولا بود، او در كنار پدرخوانده ها فيلم هاي فوق العاده اي چون و اينك آخرالزمان و مكالمه را هم مقابل دوربين برد.
و اينك آخرالزمان  را خيلي ها بهترين فيلمي مي دانند كه درباره ويتنام ساخته شده است. كاپولا براي ساخت فيلمي فوق العاده از هيچ چيزي مضايقه نكرد. او تمام ثروتي را كه با پدرخوانده به دست آورده بود پاي اين فيلم صرف كرد.
۵۰ ميليون دلار هزينه توليد و اينك آخر الزمان بازگشت سرمايه را هنگام اكران به همراه نداشت. فيلم، نخل طلاي كن را گرفت و در چندين رشته نامزد دريافت جايزه اسكار شد ولي شكست تجاري فيلم باعث شد او در سراسر دهه هشتاد فقط فيلم هايي را بسازد كه او را از گرفتاري  مالي رهايي بخشد.
او در ابتداي دهه نود فيلم درخشان دراكولاي برام استوكر را ساخت و حالا پس از چند سال رخوت قرار است با فيلمي مستقل، دوستداران سينما را غافلگير كند.
با عرضه نسخه جديدي از فيلم اينك آخرالزمان به روي دي وي دي، در ماه جاري و آغاز پيش توليد فيلم جوانان بدون جواني فرانسيس فورد كاپولا ، حضوري مجدد در اين عرصه خواهد داشت.
كاپولا در اين گفت وگو با ربكا وينترز از نشريه تايم در مورد اين كه چرا همه فيلم هاي جنگي مضمون ضدجنگ دارند، چرا دخترش سوفيا كاپولا به فيلمسازي روي آورد و چند مطلب ديگر پاسخ داده است.
***
* شما در جايي گفته ايد كه به اينك آخرالزمان به عنوان يك فيلم ضدجنگ نگاه نمي كنيد. اگر اين فيلم ضدجنگ نيست پس چيست؟
- به  نظرم همه فيلم هاي جنگي فيلم هاي ضدجنگ هستند چون راوي حوادث هولناكي هستند كه منجر به از دست دادن جوانان بي شمار مي شود. اما در آن فيلم خاص من علاقه مند بودم تا از نقطه نظر جوزف كنراد دو رمان در قلب تاريكي، روايت كنم كه چگونه جامعه مي تواند عده اي را براي رعايت آرمان اخلاقي اش به منطقه اي دوردست بفرستد و مأموريت قتل و آدمكشي به آنها بدهد.
* درDVD جديد فيلم، هر دو نسخه اكران شده در سال 1979 و نسخه طولاني تر كه سال 2001 اكران شد، موجود است. شما كدام يك را ترجيح مي دهيد؟
- نسخه طولاني تر را بيشتر دوست دارم. زماني كه فيلم عرضه شد، قرار بود يك فيلم جنگي هاليوودي باشد ولي اولين تماشاگران فيلم، آن  را اثري سوررئال دانستند و من تحت فشار استوديو آن  را كوتاه كردم. سال ها بعد كه در هتلي در لندن نسخه كامل را تماشا كردم، به خودم گفتم: اين نسخه كامل اصلاً عجيب و غريب نيست و پس از اين كه آن  را براي تماشاگران اكران كردم، متوجه شدم كه تماشاگران سينما هم در عرض اين سال ها عوض شده اند.
* ساخت اين فيلم براي شما دشوار بود. به عنوان يك كارگردان جوان در آن روزها، آيا تصور مي كرديد هنر ارزش اين جانفشاني را دارد؟
- در خلال توليد اين فيلم من به شدت تحت فشار بودم ولي در گزارش هايي كه در مورد پشت صحنه اين فيلم شده به شدت غلو شده است. ساخت پدرخوانده هم به همين اندازه براي من مشكل بود چون من در آن زمان بچه هاي كوچكي داشتم و هر لحظه امكان داشت استوديو پارامونت مرا اخراج كند، ولي واقعاً هنر و سينما ارزش اين اقدامات را دارد.
* چند درصد از فيلم هايتان ماحصل خوش شانسي در جلب نظر استوديوها بوده است؟
- هميشه بايد درصدي را براي شانس در هنر و به ويژه سينما قائل بود و نهايي شدن حضور هر كارگردان در يك پروژه روندي است كه عوامل زيادي در آن دخالت دارند؛ از جمله شانس.
* شما قبلاً عنوان كرده ايد كه اين روزها تمايل داريد فيلم هاي كم خرج و كوچك بسازيد.
- در حال حاضر صنعت سينما به فيلم هايي علاقه دارد كه قابليت دنباله سازي براي آنها وجود دارد، در حالي  كه نسل من بيشتر دوست داشت فيلم هاي شخصي بسازد. فيلم فليني، فيلمي از فليني بود و هيچ كس ديگر نمي توانست آن  را بسازد. ولي اين روزها به سادگي كارگردان هاي فيلم هاي استوديويي عوض مي شوند و با اين شرايط ترجيح مي دهم فيلم هاي شخصي و كوچك بسازم.
* البته باتوجه به ثروتي كه داريد و موقعيت تان در دنياي سينما، ساخت چنين فيلم هايي چندان براي شما دشوار نيست!
- من خوش شانس بودم كه سرمايه ام را در صنايع ديگر از جمله صنعت ساختمان و نوشيدني منتقل كرده ام و از اين رو مي توانم هر چند سال يك بار فيلم كوچكي را با سرمايه خودم بسازم و روياهايم را تحقق ببخشم.
* آيا فيلم جوانان بدون جواني فيلم جمع و جوري است؟
- فيلم داستان يك نويسنده رومانيايي به  نام ميرسي الياد است كه از سال 1938 و دوران قبل از جنگ دوم جهاني آغاز مي شود و از روماني به سوئيس و هند در خلال جنگ دوم جهاني و پس از آن ادامه مي يابد. من بخش عمده هزينه اين فيلم را شخصاً تأمين كردم و البته كار دخترم سوفيا در ساخت فيلم هاي گمشده در ترجمه را مدنظر داشتم كه با بودجه اندكي آن فيلم قابل توجه را ساخت.
* مي خواستم از شما درباره آموزه هاي فيلمسازي به دخترتان سوفيا بپرسم ولي به نظر مي رسد بايد بپرسم كه شما از او چه آموخته ايد؟!
- من براي شش سال به شدت براي ساخت يك فيلم پرهزينه تلاش مي كردم ولي بعد با خودم فكر كردم كه شايد اين پروژه تا حد زيادي شخصي است و كمتر كسي حاضر به تأمين هزينه هاي آن مي شود. بنابراين تصميم گرفتم تا از سوفيا الگو بگيرم و فيلمي كم هزينه تر را بسازم كه مي تواند اقبال بيشتري داشته باشد.
* چرا خودتان را پيرمرد جوان مي خوانيد؟
- من هنوز احساس يك نوجوان 16ساله را دارم. من در تمام عمرم دوست داشتم نويسنده باشم و هنوز هم به يك داستان اُريژينال فكر مي كنم كه بتوانم آن را به يك رمان خواندني بدل كنم ولي هنوز در انتخاب سوژه مشكل دارم. وقتي جوان تر بودم فكر مي كردم كه همه چيز كليشه اي پيش مي رود، مدرسه و دانشگاه مي روم، ازدواج مي كنم، بچه ها به دنيا مي آيند ولي اكنون ميليون ها حق انتخاب دارم و بيش از هر زمان ديگري به زندگي خصوصي ام علاقه دارم.
منبع: تايم 20 سپتامبر

نگاه
تناقض هاي ذاتي
سعيد مروتي
در ايران شايد كاملاً  طبيعي باشد كه اظهارنظر منتقدان تأثيري در فروش فيلم ها نداشته باشد. در تمام تاريخ سينماي ايران، راه منتقدان و مردم از يكديگر جدا بوده و كمتر پيش آمده و شايد بهتر باشد بگوييم اصلاً  پيش نيامده فيلمي به دليل ستايش منتقدان فروخته باشد. همچنين بسياري از فيلم هاي پرفروش سينما، آثاري بوده اند كه منتقدان با شديدترين لحن  آنها را بي ارزش قلمداد كرده اند.
در آن سوي آب ها؛ البته شرايط كمي متفاوت است. در آنجا منتقداني وجود دارند كه نظرشان براي سينماروها اهميت دارد. برخي از منتقدان، حتي برنامه تلويزيوني دارند و با صحبت  درباره فيلم ها؛ به نوعي سرنوشت آنان را رقم مي زنند.
البته اين بدان معنا نيست كه جريان انتقادي، گيشه  را در اختيار دارد، چون هميشه فيلم هايي وجود داشته اند كه با وجود نقدهاي منفي فراوان در گيشه  با اقبال مواجه شده اند.
البته اين اتفاق در چند سال اخير، آن قدر پررنگ شده كه به نظر مي رسد تماشاگرها دقيقاً به تماشاي فيلم هايي مي روند كه منتقدان آنها را بي ارزش مي دانند.
البته در اين ميان خرج منتقدان را بايد از برخي ريويونويسان، جدا كرد كه بعضاً حقوق بگير استوديوها هستند و مجيز هر فيلم نازلي را مي گويند.
يكي از كارهايي كه منتقدان خارجي معمولاً  انجام مي دهند، پيش بيني سرنوشت تجاري فيلم هاست. آنها در پيش نمايش ها و اكران هاي خصوصي، فيلم ها را مي بينند و در مطالبشان ضمن نقد و بررسي به پيش بيني اين مسأله مي پردازند كه آيا فيلم با تماشاگر ارتباط برقرار مي كند يا خير؟
در اين زمينه، اتفاق جالب توجه زماني افتاد كه منتقدان به صورت يكپارچه از تايتانيك به عنوان بزرگترين شكست سينمايي سال نام بردند و آن را فاقد ويژگي هايي براي جذب تماشاگر دانستند. تقريباً  مي توان گفت كه حتي يك نفر نبود كه براي فيلم  شانسي متصور باشد؛ آن هم اثري كه تبديل به پرفروش ترين فيلم تاريخ سينما شد.
اين اتفاق كه نويسنده سينمايي لس آنجلس تايمز هم از آن به عنوان زنگ خطر ابتدايي، نام برده اين ذهنيت را ايجاد كرد كه حرف منتقدان آمريكايي هم ديگر خيلي خريدار ندارد.
حالا كار به جايي رسيده كه اغلب فيلم هاي صدرنشين جدول گيشه را آثاري تشكيل مي دهند كه منتقدان آنها را اين چنين وصف كرده اند: مزخرف!  اين فيلم ها اگر هم به تعبير منتقدان مزخرف بوده اند؛ ويژگي هايي براي جلب اعتناي مخاطب عام داشته اند.
يك سوي ماجرا هم به اين نكته بازمي گردد كه براي تماشاگر اگر بخواهيم بگوييم همواره، در اغلب اوقات اين سرگرمي است كه حرف اول و آخر را مي زند.
تماشاگران در سراسر دنيا به سينما مي  روند كه سرگرم شوند. در حالي كه منتقدان معيارهاي ديگري براي ارزيابي فيلم دارند. هر منتقدي هر چه قدر هم تلاش كند همسو با سليقه عام حركت كند، به هر حال معيارهايي متفاوت از يك سينما رو عادي دارد. شايد بتوان گفت تناقضي كه ميان اقبال مردم و منتقدان از فيلم ها پيش آمده تا اندازه اي ذاتي است. راه منتقد و تماشاگر وقتي از هم جدا مي شود كه پاي معيارهاي زيبايي شناسانه پيش بيايد؛ معيارهايي كه ابزار كار منتقد براي قضاوت هستند ولي معمولاً  تماشاگر از آنها آگاهي ندارد.
حتي در آمريكا هم كه سنت نقدنويسي ريشه دار و پايدار است و برخي منتقدان در ميان مردم عادي هم شناخته  شده اند؛ اين تناقض ها گاهي خودش را نشان مي دهد.
در اين ميان چيزي كه بيشتر ميان منتقد و تماشاگر فاصله مي اندازد، سايت هايي است كه به خوبي به نيازهاي سينما روها پاسخ مي دهد. بدون هيچ كنايه روشنفكرانه و نخبه گرايانه اي و كاملاً  در خدمت سليقه عام و گيشه ، كاري كه يك منتقد شناخته شده، به خاطر آبرويش هم كه شده آن را انجام نمي دهد.

چشم انداز
ستاره هاي كم فروغ
000408.jpg
گروه ادب و هنر - سال ها پيش وقتي يك منتقد، يكي از فيلم هاي پرفروش روي پرده را زباله اي هاليوودي خواند، سازنده فيلم در پاسخ گفت: نظر اين منتقد و هم مسلكانش، هيچ ارزشي برايم ندارد؛ چنان كه سال ها پيش تهيه كننده اي به كنايه درباره نقدهاي منفي نوشته شده درباره فيلمش گفت: سر راهم به بانك، كلي گريه كردم! .
اينكه نوشته هاي منتقدان تاثير خود را بر سينماروها از دست داده اند را مي توان حاصل همين كم توجهي سرگرمي سازان به مقوله نقد دانست. آنها راه و رسم برقراري ارتباط با تماشاگر عام را يافته اند و تماشاگر را با الگوها و روش هاي خود، عادت داده اند. به همين خاطر است كه نقد فيلم نمي تواند مانع از ديده شدن يك فيلم بي ارزش شود. البته تمام اينها هم نسبي است چون هنوز هم در هاليوود، نظر منتقدي مثل راجر ابرت اهميت و ارزش دارد.
اصلا بخشي از سينماروها، بر اساس نوشته هاي ابرت است كه تصميم مي گيرند به ديدن فيلمي بروند يا نروند؛ هر چند امسال خيلي از فيلم هايي كه با دايره سياه از سوي منقدان ارزش گذاري شده بودند، بيشتر از فيلم هاي پنج ستاره فروختند. به نظر مي رسد ستاره هايي كه منتقدان اين روزها به فيلم ها مي دهند، ديگر فروغ لازم را ندارد.

بازي
Fatastic Four
سيستم:PC/ PS2
سبك: اكشن
000399.jpg
اين بازي بر اساس فيلم آن ساخته شده و در مورد چهار شخصيت افسانه اي از شخصيت هاي كميك شركت Marvel است. داستان بازي، ماجراي فيلم را دنبال مي كند. يك گروه تحقيقاتي در اثر برخورد اشعه هاي كيهاني به پايگاهشان، دچار تغيير ژنتيك شده و هر يك، قابليت منحصر به فردي پيدا مي كند؛ يكي بسيار قدرتمند مي شود و ديگري قابليت نامرئي شدن پيدا مي كند. نفر اصلي مي تواند بدن خود را مثل لاستيك كش دهد و آخري يك مرد آتشين زنده است كه مي تواند همه چيز را به آتش بكشاند. در بازي، فردي به نام Doom مي خواهد دنيا را تسخير كند و شما بايد در برابر او بايستيد. اين بازي، بيشتر سبك بزن وبكوب شورشي دارد و با گرافيك نسبتاً خوبي هم كه براي آن طراحي شده، نسبتاً كار قابل قبولي از آب درآمده است. در طول بازي بايد از خواص منحصربه فرد هر چهار نفر استفاده كنيد. با توجه به نبود بازي خوب در سبك شورشي، اين عنوان مي تواند تا حدودي نقص در نبود بازي هاي اين تيپي را جبران كند.

Charlie ad the chocolate factory
سيستمPC/ PS2: Xbox/ Cube
سبك: پلاتفورم
000405.jpg
اين بازي هم بر اساس فيلم چارلي و كارخانه شكلات سازي به كارگرداني تيم برتون ساخته شده است. بازي، ماجراي چارلي است؛ از لحظه اي كه اسكناس را پيدا مي كند تا وقتي كه وارد كارخانه شكلات سازي مي شود.
گرافيك و سبك بازي، بيشتر شما را به ياد بازي هاي سري هري پاتر مي اندازد. گرافيك بازي، محيط كارخانه شكلات سازي را بسيار شاد طراحي كرده است. استفاده از رنگ هاي متنوع و شاد در بازي، از نكات برجسته گرافيك بازي است. سبك مأموريت ها در واقع نحوه عبور شما از هر مرحله در كارخانه شكلات سازي را روايت مي كنند.
مانند آنچه در فيلم ديده شد، مي توانيد موجودات كوچكي كه در واقع كارگرهاي كارخانه شكلات سازي هستند را كنترل كنيد و به آنها فرمان هاي ساده بدهيد. به اين وسيله شما مي توانيد برخي از مكانيزم هاي دستگاه ها را كنترل كرده و آنها را دستكاري كنيد. برخي از مراحل هم حالت تعقيب و گريز دارند كه وجود آنها خالي از لطف نيست.

Destroy All Humas
سيستم:PS2
سبك: اكشن
000402.jpg
معمولاً در بازي، شما نقش يك انسان را بر عهده داريد و دشمنان شما موجودات فضايي يا بيگانه هستند اما در اين بازي (همان طور كه از اسم آن هم مي توان حدس زد) دشمنان شما انسان ها بوده و شما نقش يك بيگانه فضايي را بازي مي كنيد. موشك فضاپيماي انسان ها تصادفاً به يك سفينه فضايي حامل بيگانگان برخورد كرده و موجب سقوط آن مي شود و دست بر قضا، همه افراد حاضر در آن توسط انسان ها دستگير مي شوند و حالا شما در نقش يك مأمور از طرف بيگانگان آمده ايد تا دوستان خود را از دست انسان ها نجات دهيد. سلاح ها و قدرت هاي منحصربه فرد قهرمان داستان، بازي را تبديل به يكي از كارهاي خلاقانه و جديد در دنياي بازي هاي كامپيوتري كرده است. گرافيك خوب و صداگذاري مناسب هم به ايجاد اين حال وهوا كمك شاياني كرده است. اين بازي كنترل بسيار روان و لذتبخشي دارد. به عنوان يك كار جديد در ميان بازي هايي كه اكثراً تكراري شده اند، اين بازي، گزينه خوبي به نظر مي رسد.

سايه روشن
سخت شدن قوانين مميزي
در تلويزيون هنگ كنگ
ايسنا: دولت هنگ كنگ، تعداد بندهاي قوانين مميزي در شبكه هاي تلويزيوني اين كشور را افزايش داد. اين موارد در پي به بحث گذاشتن در ديوان دادرسي جرايم رسانه اي لحاظ شده است.
بررسي قوانين مميزي تلويزيون هنگ كنگ در حالي اخيرا در ديوان عدالت اداري اين كشور صورت گرفت كه پيش از اين تقسيم بندي درستي براي اين قوانين وجود نداشت و تشخيص اين كه به تصوير كشيدن مسئله اي در تلويزيون اخلاقي يا غيراخلاقي است، هر بار نياز به بررسي داشت.
ونگ لونگ شي، رئيس كميته نظارت بر شبكه هاي تلويزيوني هنگ كنگ در گفت وگويي خواستار تبيين هر چه بيشتر موارد غيراخلاقي در تلويزيون اين كشور شده است.
پيش از اعمال سانسور برنامه ها براي پخش از تلويزيون، كميته نظارت بر شبكه هاي تلويزيوني هنگ كنگ 31 برنامه را طي ماه هاي ژانويه و جولاي به ديوان دادرسي فرستاده بود كه از اين تعداد هفت برنامه غيراخلاقي تشخيص داده شدند.
كميته نظارت بر شبكه هاي تلويزيوني هنگ كنگ اخيرا طي نشستي با مسئولان ديوان عدالت اداري همچنين نحوه قضاوت و داوري در خصوص اشتباهات برنامه سازي و ورود موارد غيراخلاقي به برنامه ها را به بحث گذاشتند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |