چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۹۵ - Sep 27, 2006
نگاهي به نقش والدين در موفقيت هاي تحصيلي و رفتاري فرزندان
والدين هوشيار، فرزندان كامياب
مهتاب صفرزاده خسروشاهي
000390.jpg
000387.jpg
نقش و جايگاه مدرسه به عنوان مهمترين شاخص جهت آموزش و پرورش و موفقيت دانش آموزان انكارناپذير و حياتي است، اما نمي توان جايگاه والدين و ضرورت مشاركت آنها در آموزش و پرورش و موفقيت كودكان را نيز ناديده گرفت؛ نقشي حياتي و تاثيرگذار كه بي شك بدون مشاركت والدين بخشي از اهداف آموزشي و پرورشي ناكام مانده و كودكان نيمي از آموزش هاي لازم را دريافت نمي كنند.
پژوهشگران دپارتمان آموزش و علوم تربيتي دانشگاه ميشيگان و دپارتمان آموزش و علوم تربيتي دانشگاه جان هاپكينز، مواردي را به عنوان نكات كليدي براي برقراري ارتباط بيشتر و بهتر والدين و اولياي مدرسه و والدين و كودكان ارائه كرده اند كه با آنها آشنا مي شويم.

پژوهش ها نشان مي دهد دانش آموزان 70درصد از زمان مفيد خود را خارج از منزل و عمدتاً در مدرسه و يا مراكز آموزشي- تفريحي مي گذرانند كه اين رقم خود به تنهايي گوياي اهميت برنامه ريزي درست براي آموزش و پرورش دانش آموزان است.
يكي از نكاتي كه بسياري از پژوهشگران علوم تربيتي بر آن اتفاق نظر دارند، آموزش بر مبناي برنامه ريزي صحيح و از سن پايين است. از طرفي بخش عمده اي از آموزش نيز در منزل به اجرا درمي آيد؛ به عبارتي والدين خواسته يا ناخواسته تكميل كننده و يا مختل كننده آموزش هاي ارائه شده در مدرسه هستند، بنابراين والدين نيز به همان اندازه و يا شايد در مواردي بيشتر از اولياء مدرسه در آموزش و پرورش كودكان دخيل هستند و اين يكي از دلايل و لزوم تسلط والدين بر مسائل درسي و لزوم ارتباط مستمر آنها با مدرسه فرزندشان است.
حضور والدين
قريب به اتفاق پژوهشگران بر اين باورند كه والدين نقش مهمي در روند فراگيري و آموزش و پرورش دانش آموزان داشته و ارتباط آنها با اولياء مدرسه يكي از واجبات امر آموزش است، بنابراين معتقدند كه
۱ - عدم حضور والدين و ارتباط مستمر آنها با اولياء مدرسه يكي از بزرگترين معضلات آموزشي و موثرترين عامل جهت ايجاد اختلال در روند آموزش است.
۲ - پژوهش ها نشان مي دهد ارتباط مستمر اولياء دانش آموزان با اولياء مدرسه اثرات مثبتي به اين شرح به دنبال دارد:
* افزايش موفقيت تحصيلي دانش آموزان با كسب نمرات بالا، موفقيت در آزمون هاي مختلف به ويژه آزمون هاي سنجش هوش و استعداد تحصيلي و در نهايت رشد و بالندگي شخصيتي دانش آموز.
* علاقه به درس و مدرسه و توجه دقيق به مسائل آموزشي- تربيتي از سوي دانش آموز.
* افزايش چشمگير انگيزه دانش آموز براي فراگيري مباحث درسي و به دنبال آن كاهش خطر ترك تحصيل دانش آموز.
* كاهش چشمگير امكان روي آوردن دانش آموز به مواد مخدر، سيگار، قرص هاي روان گردان و... در سن بلوغ و پس از آن.
* تعادل رفتار كودك و جلوگيري از بروز رفتارهاي نابهنجار به ويژه بيش فعالي در كودكان.
۳ - تحصيلات بالاي والدين موفقيت كودك را تا دو برابر افزايش مي دهد: كه اگر تحصيلات بالاي والدين با ارتقاء سطح اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي همراه شود (كه معمولاً نيز اين طور هست) احتمال موفقيت كودك تا ده برابر افزايش مي يابد.
۴ - به هر ميزان والدين روي مسئله آموزش و پرورش فرزندشان حساسيت بيشتري داشته باشند - حساسيت به جا و منطقي- به همان ميزان فرزند موفق تري خواهند داشت.
۵ - ارتباط والدين با اولياء مدرسه بايد ارتباط مستمر و دوستانه باشد. اين ارتباط بايد در همه سطوح شامل تصميم گيري در مسائل آموزشي- پرورشي، مشاركت هاي اقتصادي، فرهنگي و... جلوه گر شود. به عبارتي ارتباط اوليا با مدرسه بايد در حدي باشد كه كودك واقعاً مدرسه را خانه دوم خود دانسته و در مدرسه احساس اطمينان و آرامش كند.
۶ - توقع و انتظار والدين بايد به طور صحيح، كامل و واضح با كودك در ميان گذاشته شود تا كودك بر همان اساس، حركت كند.
۷ - والدين دانش آموزان موفق همواره برنامه ريزي دقيقي دارند، برنامه اي كه روي اجراي آن نيز تاكيد دارند. اما والدين كودكان ناموفق يا برنامه ريزي صحيحي ندارند و يا اين كه اصراري بر اجراي برنامه ها نداشته و خود نيز دچار سهل انگاري هستند. بنابراين براي موفقيت تحصيلي دانش آموزان بايد اولاً با برنامه ريزي صحيح، هدف ها را مشخص كرد و ثانياً روي اجراي دقيق و كامل برنامه ها تاكيد كرد.
باورهاي والدين، موفقيت فرزند
سه عامل به عنوان مهمترين عوامل جهت موفقيت تحصيلي دانش آموزان مطرح است كه از اين عوامل با نام باورهاي والدين يا اهداف والدين ياد مي كنند:
* باور والدين و مشخص كردن نكات مهم و با اهميت در زندگي و انتقال اين باورها و اعتقادات به كودك، با شيوه اي صحيح و منطقي، كودك را در جهت گيري ها و رفتارهايش ياري مي هد. به طور مثال اگر تحصيل، موفقيت تحصيلي و تحصيلات بالاي فرزند براي والدين از اهميت ويژه اي برخوردار است، بايد اين باور به شيوه اي درست و منطقي براي كودك شرح داده شود تا كودك بفهمد كه براي والدين او، موفقيت تحصيلي جايگاه ويژه اي دارد، تا بر همين اساس گام بردارد.
* عقيده و باور والدين درباره هر موضوعي بايد ابتدا در رفتار خود آنها جلوه گر شود. والديني كه از دروغگويي بيزارند و دوست ندارند فرزندشان اين خصلت زشت را بياموزد، بايد اين باور را به طور عملي نشان بدهند.
* اگر والدين عقيده دارند كه ارتباط و حضور مستمر آنها در مدرسه فرزندشان باعث موفقيت تحصيلي او مي شود، بايد اين عقيده را اجرا كنند. به اين معني كه با برقراري ارتباط موثر و مناسب با اولياء مدرسه فرزندشان باعث فراهم كردن زمينه مناسب براي موفقيت فرزندشان شوند.
بنابراين باورهاي والدين و انتقال اين باورها با شيوه اي درست و منطقي به فرزند، او را در جهت گيري ها و يافتن مسير صحيح ياري مي كند.
شيوه حضور و مداخله والدين
پژوهشگران بر اين باورند كه عمده ترين دلمشغولي والدين ناتواني آنها در انتخاب بهترين شيوه حمايت از فرزندان به ويژه در زمينه آموزش و پرورش است. از اين رو شايد توجه به اين نكات راهنماي مناسبي براي جهت گيري بهتر و موثرتر والدين باشد:
* حمايت از فرزند بايد در جهت تعليم وتربيت صحيح او باشد. اين حمايت مي تواند به شيوه هاي مختلف و در هر زمان متناسب با خواست منطقي كودكان ارائه شود.
* همگام شدن با مدرسه، به اين معني كه به جاي تك روي و بي توجهي به آموزش هاي مدرسه بايد با آموزش ها همگام شد. اگر به عقيده اولياء مدرسه باور نداريد به جاي تك روي و سرپيچي، به مدرسه فرزندتان مراجعه كنيد و با مشورت مشكل را حل كنيد. لجبازي و طفره رفتن، تنها به فرزند شما لطمه وارد مي كند.
* كودكاني كه در منزل از حمايت هاي فرهنگي چون مطالعه كتاب، رفتن به سينما، تماشاي فيلم هاي مناسب سن و روحيه خود، تفريح، ورزش و سرگرمي مناسب و... برخوردار مي شوند، بيش از همسالان خود كه چنين حمايتي ندارند، انگيزه ادامه تحصيل داشته و با اشتياق بيشتري درس مي خوانند.
* مشاركت والدين بايد هم سو و هم جهت با آموزش هاي مدرسه انجام شده و در حقيقت مكمل آموزش هاي مدرسه باشد.
* صرف هزينه به هر شكل بايد توجيهي منطقي داشته باشد. اگر توجيهي براي صرف هزينه اي پيدا نكرديد، بدانيد كه اشتباه كرده ايد!
برنامه ريزي، راهي براي رسيدن به هدف
والديني كه دوست دارند فرزندشان به شرايط ايده آل و آرماني كه در ذهن دارند، دست يابند بايد آموزش هايي را به صورت عملي و به اين شرح به مرحله اجرا بگذارند:
* هر روز برنامه ريزي كنيد، زمان خواب و استراحت، صرف وعده هاي غذايي، انجام تكاليف مدرسه، مطالعه آزاد، ورزش و تفريح، كمك كردن به والدين در امور منزل و... بايد به درستي مشخص شده و همه برنامه ها طبق برنامه ريزي از قبل تعيين شده به اجرا درآيد.
* كنترل دقيق اما نامحسوس برنامه هاي كودك به ويژه برنامه هاي فوق برنامه و برنامه هايي كه در اوقات فراغت كودك انجام شود. تماشاي تلويزيون، پرداختن به برنامه هاي غيردرسي و... بايد براساس برنامه ريزي صحيح و با محدوديت زماني مشخصي اجرا شود.
* وضعيت تحصيلي دانش آموز، وضعيت انضباطي و رفتاري او بايد به طور مرتب كنترل شود. مراجعه به مدرسه، بدون اطلاع كودك و گفت وگوي دوستانه با اولياء مدرسه بهترين شيوه كنترل نامحسوس شرايط كودك است.
* با وجود انتظار و توقع بالاي اكثر والدين از فرزند، بايد اندكي واقع بين بود. والدين بايد به خوبي نقاط ضعف و قوت فرزندشان را بشناسند تا بر همان اساس برنامه ريزي كنند، برنامه ريزي بايد در جهت رفع نقاط ضعف و قوت بخشيدن به نقاط قوت فرزند باشد.
* تشويق، مهمترين عامل جهت پيشرفت و موفقيت تحصيلي كودكان است. موفقيت هاي فرزندتان را بزرگ جلوه داده و از آن استقبال كنيد. به او نشان بدهيد كه از موفقيت او خوشحال هستيد و دوست داريد همواره به همين ترتيب فعاليت كند.
* عادت مطالعه، خواندن و نوشتن، گفت وگو و تبادل نظر دوستانه و... را در خانواده باب كنيد. با گوش كردن به صحبت هاي فرزندتان، با مطالعه كتاب و... عادت هاي خوب را عملاً به او بياموزيد.
خواسته هاي كودكان
هر چند كودكان معمولاً نيازهاي خود به ويژه نيازهاي مرتبط با مسائل درسي را كمتر به زبان مي آورند، اما مانند هر انساني خواسته ها و نيازهايي دارند كه دوست دارند والدين به آنها اهميت بدهند.
* اغلب دانش آموزان در هر مقطع تحصيلي كه باشند، دوست دارند والدين آنها از وضعيت تحصيلي شان آگاه شوند و با اولياء مدرسه ارتباط مناسبي داشته باشند. اين ارتباط به آنها اطميناني خاص مي بخشد.
* ارتباط منظم و دوستانه والدين با اولياء مدرسه، اطمينان خاطري دلنشين به دانش آموز مي دهد و باعث مي شود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردي مقابل هم نبيند.
* ارتباط والدين با اولياء مدرسه باعث شناسايي بهتر نقاط قوت و ضعف دانش آموز شده و بر همين اساس ياري رساندن به او معناي بهتري پيدا مي كند.
* حضور والدين در جلسات اوليا و مربيان كودك اطمينان مي دهد كه والدين به وضعيت تحصيلي او و در نهايت موفقيت تحصيلي او و يا از همه مهمتر خود او اهميت مي دهند و مانند ديگر كودكان براي والدينشان مهم هستند.
- فرزندان انتظار دارند تا والدين با ارتقاء سطح معلومات و آگاهي هايشان، نيازها، مشكلات و انتظارات آنها را پاسخ دهند تا آنها نيز به راحتي بتوانند راه درست را بيابند.
شش نكته كليدي
پروفسور جويس استين از دانشگاه جان هاپكينز به شش نكته به عنوان نكات مهم در برقراري ارتباط بين والدين و فرزندان و آموزش عملي نظم و انضباط در كار و درس اشاره كرده و مي گويد: عوامل بسياري در برقراري ارتباط مناسب بين فرزندان و والدين، والدين و اولياء مدرسه و به طور كلي هماهنگي و ارتباط بين افراد خانه و خانه و مدرسه دخيل هستند كه دليل اصلي برقراري اين ارتباط مناسب بين افراد خانواده و خانواده و اولياء مدرسه، آموزش و پرورش صحيح كودكان و در نهايت موفقيت تحصيلي آنها است.
الف) تربيت فرزند: والدين و ديگر افراد مرتبط با كودكان چه در منزل و چه در مدرسه بايد جهت گيري خود را به سمت آموزش و پرورش صحيح كودك متمركز كنند. بنابراين:
* والدين بايد با مطالعه كتاب، حضور در كلاس هاي آموزشي، مشورت با والدين موفق و... به بهترين شيوه آموزش و پرورش كودك مسلط شوند. اگرچه والدين تحصيلكرده روي فراگيري مهارت تربيت صحيح فرزند تاكيد دارند، اما لازم است تا والدين كم سواد و بي سواد نيز اين مهارت را آموخته و به آن مسلط شوند.
* برنامه ريزي خانواده بايد در جهت تربيت صحيح فرزند، حفظ سلامت روحي و جسمي او و به طور كلي حمايت صحيح و همه جانبه از كودك متمركز شود.
* خانواده بايد همپاي تغيير و تحولات ايجاد شده براي كودك حركت كند. حضور در مقطع پيش دبستاني، دبستان، راهنمايي و حتي متوسطه و دانشگاه، تحولاتي است كه فرزند بايد با حمايت والدين اين تحولات را پذيرفته و با آنها برخورد كند.
ب) گفت وگو و برقراري ارتباط: والدين موظف هستند تا ارتباطي مناسب بين تك تك افراد خانواده و خانواده و مدرسه برقرار كنند كه اين هماهنگي و ارتباط بي ترديد اثرات مثبتي بر وضعيت رفتاري- تحصيلي فرزند خواهد داشت، بنابراين:
* همواره در جلسه هاي اوليا و مربيان حضور پيدا كنيد.
* نيازهاي فرزندتان را يادداشت كنيد و هنگام حضور در جلسه ها با مدير، آموزگار يا مشاور در ميان بگذاريد.
* براساس يك جدول زماني مشخص به مدرسه فرزندتان مراجعه كنيد و از وضعيت تحصيلي فرزندتان مطلع شويد. اين ملاقات ها بايد جدا از دعوت مدرسه براي جلسه اوليا و مربيان صورت بگيرد.
ج) تعهد و متعهد بودن : تعهد والدين در قبال فرزندشان تعهدي است كه تنها محدود به صرف هزينه براي او نمي شود. اين تعهد بايد با حضور موثر و مستمر والدين در عرصه هاي مختلف زندگي فرزند به ويژه زندگي اجتماعي و تحصيلي او مشاهده شود.
- به هر نحو ممكن در فعاليت ها و برنامه هاي مدرسه فرزندتان مشاركت كنيد.
- در صورت موافقت اولياء مدرسه در برنامه هاي فوق برنامه مشاركت كنيد، حتي اگر در حد هم فكري و برنامه ريزي باشد.
- به تعهد خود به عنوان والدين فرزندتان پايبند باشيد و هيچ گاه به بهانه كار و گرفتاري از مسئوليت پدر و مادر بودن شانه خالي نكنيد. رفتار متعهدانه شما درسي عملي براي فرزند شما است.
د) تكميل آموزش ها در منزل: والدين بايد بتوانند فرزندشان را در انجام تكاليف مدرسه كمك كنند؛ حتي اگر خود نيز نمي توانند از افراد ديگر كمك بگيرند. كسب اطلاعات كامل درباره مباحث درسي، سياست گذاري هاي آموزگار و اولياء مدرسه در آموزش و پرورش و... گامي موثر جهت تكميل آموخته هاي مدرسه است.
- سياست گذاري والدين بايد در جهت آموزش و پرورش بيشتر و بهتر فرزند و موفقيت بيشتر و بهتر او جهت گيري شود.
ه) تصميم گيري: والدين موفق همواره درباره وضعيت تحصيلي و ديگر مسائل مرتبط با فرزندشان به درستي انديشيده و به درستي تصميم گيري مي كنند. اين والدين به والدين پيشگام يا رهبر معروف هستند.
- اگرچه نبايد تصميم گيري والدين جنبه تحميل و زور و اجبار به خود بگيرد، اما بايد به عنوان كليدي براي حل مشكلات فرزند مطرح باشد.
- تصميم گيري ها بايد در جهت بهتر شدن شرايط آموزشي و پرورشي فرزند جهت گيري شود.
- قاطعيت در تصميم گيري نكته مهمي است كه بايد والدين به آن توجه كنند.
و) همكاري و مشاركت: شناسايي نيازها و امكانات آموزشي مدرسه فرزندمان مي تواند ما را براي مشاركت و حضور بيشتر ياري دهد.
- آگاهي از وضعيت مدرسه فرزندمان چه از جهت نيازهاي آموزشي و چه از جهت نيازهاي ديگر چون بهداشت مدرسه، برنامه هاي فوق برنامه و... براي والدين ضروري است.
- اولياء مدرسه بايد از وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تك تك دانش آموزان آگاه باشند تا مشاركت شكل مناسب تري به خود بگيرد.
- مشاركت والدين در امور مرتبط با فرزندشان بايد همواره به صورت پشتيباني بجا و منطقي جلوه گر شود.
و در پايان: كودكان براي رشد و بالندگي و موفقيت تحصيلي و اجتماعي خود نيازمند مشاركت واقعي والدين و اولياء مدرسه هستند كه بي ترديد عدم حضور يكي، امكان پرواز را از كودكان سلب كرده و يا پروازي ناموفق خواهند داشت... موفق باشيد.
* اين مقاله با بهره گيري از مطالب پايگاه اطلاع رساني دپارتمان آموزش و علوم تربيتي دانشگاه ميشيگان تهيه شده است.

مرور
امتياز طبقه برخوردار آمريكا
براي ورود به دانشگاه ها
گروه علمي فرهنگي- دانشگاه هاي آمريكا دوست دارند خود را موتور محركه عدالت اجتماعي نشان دهند كه تنوع از هر جهت در آن به چشم مي خورد. اما اين تصوير تا چه حد حقيقت دارد؟ دانيل گلدن، نويسنده روزنامه وال استريت ژورنال در يك رشته مقاله كه در سال هاي اخير نوشته است، نشان داده است كه دانشگاه هاي برجسته آمريكا بيشتر از آن كه موتور عدالت اجتماعي باشند، پايگاه امتياز هستند. وي اكنون كتابي نوشته است با عنوان بهاي پذيرش: چگونه طبقه حاكم آمريكا با پول به دانشگاه هاي نخبه وارد مي شود و چه كساني بيرون دروازه مي مانند .
آقاي گلدن ثابت مي كند اين دانشگاه ها هر آنچه در توان دارند انجام مي دهند تا فرزندان طبقه برخوردار را بپذيرند. اگر نتوانند با خم كردن قوانين پذيرش آنان را وارد كنند، از راه هاي غيرمستقيم آنان را داخل مي كنند. حدود 60?درصد ظرفيت دانشگاه هاي برجسته به متقاضياني داده مي شود كه نوعي وابستگي دارند. از ثروتمند بودن تا داشتن پدر و مادري كه از اين دانشگاه ها فارغ التحصيل شده اند يا متقاضياني كه استعداد ورزشي دارند. تعداد سفيدپوستاني كه از اين طرح حمايتي بهره مند مي شوند، به مراتب بيش از سياهان است.
نظام آمريكا مهارت زيادي در فرستادن فرزندان خود به دانشگاه هاي برتر دارد. هر دو نامزد دور قبلي انتخابات رياست جمهوري يعني جورج بوش و جان كري دانشجويان متوسطي بودند كه اگر پدر و مادرشان فارغ التحصيل دانشگاه ييل نبودند به آن راه پيدا نمي كردند. ال گور، معاون كلينتون نيز فرزندش را به دانشگاه محل تحصيل خود يعني هاروارد فرستاد، هرچند كه عملكرد تحصيلي وي چندان درخشان نبود. اين دانشگاه ها براي جذب فرزندان فارغ التحصيلان تسهيلات زيادي قائل مي شوند. هاروارد 40 درصد فرزندان فارغ التحصيلان را مي پذيرد. اين نسبت در مورد متقاضيان عادي 11 درصد است. اين تسهيلات در مورد فرزندان كمك كنندگان مالي ثروتمند دانشگاه فوق العاده است. رفتار دانشگاه ها در قبال افراد مشهور از همه غيرقابل پذيرش تر است. مدير پذيرش دانشگاه دوك براي مصاحبه با دخترخوانده استيون اسپيلبرگ به خانه اش رفت. لورن بوش، برادرزاده رئيس جمهوري آمريكا و از مدل هاي مشهور توانست به پرينستون راه يابد،  هرچند كه يك ماه از فرصت ارائه تقاضا گذشته بود.
وقتي صحبت از بورس ورزشي مي شود، همه ياد ستارگان سياه پوست فوتبال و بسكتبال مي افتند، اما دانشجويان سفيدپوست ثروتمند كه به ورزش هاي تفنني همچون شمشيربازي،  اسكواش، قايقراني، اسب سواري، گلف و... مي پردازند نيز بورس مي گيرند.
شايد تصور كنيد دانشگاهيان با اين رويه مخالفت مي كنند، اما خودشان هم درگير هستند. بچه هاي استادان در صورت پذيرفته شدن در محل تدريس والدين از پرداخت شهريه معاف مي شوند؛ از امتياز قابل توجهي هم براي پذيرش برخوردارند. دانشگاه بوستن در سال 2003، 91 درصد فرزندان استادان را پذيرفت كه هزينه آن حدود 9 ميليون دلار بود. دانشگاه نوتردام حدود 70 درصد فرزندان كارمندان دانشگاه را مي پذيرد. اين نسبت در مورد متقاضيان غيروابسته 19 درصد است. يافته هاي گلدن از چه نظر اهميت دارد؟ مهمترين دليل آن است كه آمريكا شاهد تركيبي از روندهايي است كه احتمال انفجار بالقوه فراواني دارد. نابرابري اجتماعي رو به فزوني است و راه هاي ترقي تدريجاً مسدود مي شود. تحرك اجتماعي در آمريكا كمتر از بسياري از كشورهاي اروپايي است.
در اين حال، بازده تحصيلات عالي در حال افزايش است. در سال 2000، ميانگين درآمد آمريكايي هاي داراي مدرك كارشناسي دوبرابر دارندگان مدرك دبيرستان بود. در عين حال، دانشگاه هاي معتبر از نظر پذيرش افراد از طبقات اجتماعي فرودست سختگيرتر شده اند. مثلاً بين سال هاي 1980 تا 1992 نسبت بچه هاي فرودست در دوره هاي كارشناسي اندكي كاهش يافت (از 29 به 28 درصد)، در حالي كه نسبت فرزندان ثروتمندان به طور چشمگيري بالا رفت. (از 55 به 66 درصد)
حتي اگر ثروتمندان از اين امتيازات برخوردار نبودند، باز هم بيشتر راه يافتگان به اين دانشگاه ها از طبقه متمول بودند. متقاضيان غيروابسته براي 40درصد از ظرفيت رقابت مي كنند.
دو گروه از مردم آمريكا بيشتر از بقيه چوب اين سياست را مي خورند؛ سفيدپوستان فقير و آمريكايي هاي آسيايي تبار. دسته اخير بايد براي امتحان 50 امتياز بيشتر از غيرآسيايي ها بگيرند. تازه خيي اوقات به خاطر به اصطلاح ويژگي هاي شخصيتي عقب مي مانند. مثلاً هاروارد معمولاً اين افراد را از نظر صفات شخصي پايين تر از ساير سفيدپوستان مي داند.
با اين حال، نشانه هايي وجود دارد از اين كه اقداماتي براي اصلاح آغاز شده است. چندين دانشگاه معتبر كمك اقتصادي به فرزندان فقرا را گسترش داده اند. هاروارد اخيراً اعلام كرد پذيرش زودهنگام را كه باعث بهره مندي دانشجويان برخوردار مي شد، لغو كرد. پرينستون هم سريعاً به اين كار تأسي كرد. با اين حال مدت ها طول مي كشد و نياز به تلاش زيادي است تا دانشگاه ها به اصل راهنماي درست خود بازگردند؛ يعني پذيرش افراد بر حسب توانايي فكري.
اكونوميست، 21 سپتامبر 2006

پيام مديريت
هم آهنگي، آهنگ موفقيت
الهه شيرخدا
گاهي اوقات كه مي خواهيم براي مشكلي راه حلي پيدا كنيم و يا در مورد موضوع مهمي تصميم گيري كنيم، از هراس اينكه مبادا دچار اشتباه شويم، زماني را كه صرف چاره جويي مي كنيم، بيش از ارزش واقعي آن مسئله است. در مواردي نيز علاوه بر تخصيص وقت خود به يك مسئله، با مشورت و پرس وجو و جستجو، وقت ديگران را هم از آن خود مي نماييم. اما با اين همه وسواس و دقت باز در مرحله پياده سازي آن تصميمات به نتيجه دلخواه نائل نمي شويم و در كمال ناباوري شاهد شكست آن عملكرد خواهيم بود. اما چرا؟
تحقق نيافتن يك خواسته، يك ايده و يك هدف مي تواند دلايل متعددي داشته باشد كه بي شك مي توان عدم هماهنگي را به عنوان يكي از همان دلايل برشمرد. پر واضح است هرگز ره به جايي نخواهيم برد اگر زبانمان يك چيز را بگويد، در حالي كه در سر سوداي ديگر داريم و درصدد انجام كار ديگري هستيم، به عبارت ساده تر، بايد با تصميمات، افراد و محيط هم آهنگ بود تا توانست گوي موفقيت را ربود.
اين جملات تاييد مي كنند كه بايد با كليه عوامل و نيروها در يك جهت و همسو حركت كرد تا بتوان با افتخار از مرز پيروزي گذشت. اين موضوع در حيطه مديريت سازماني نيز مصداق دارد، با اين تفاوت كه در يك سازمان، پيكره اي كه بايد هماهنگ باشد، متشكل از نيروهاي انساني و عواملي محيطي است.
براي وضوح اين توضيحات، يك گروه در يك سازمان را تجسم كنيد. قطعا اين گروه، عضو كوچكي از يك پيكره بزرگ است كه ضمن اينكه عوامل دروني آن بايد با خودش هماهنگ باشند، بايد با كل گروه يا پيكره سازمان نيز هماهنگ باشد. درست مانند يك قطعه جورچين (پازل) كه تكميل كننده يك تصوير با معناست و تا زماني كه هر قطعه درست در جاي اصلي خودش قرار نگيرد و با ديگر قطعات هماهنگ نباشد، يك تصوير كامل و قابل تشخيص نمايان نخواهد شد. مواردي كه به شرح آن خواهيم پرداخت، نكاتي است كه توجه به آنها، براي عبور از موانع و ايستادن بر سكوي قهرماني براي مديران مفيد فايده خواهد بود.
هماهنگي افراد با اهداف سازمان
يكي از مراحل با اهميت هماهنگي، هماهنگي افراد با اهداف سازمان و يا به سخن ديگر هماهنگي با مديريت سازمان است. زيرا مدير يك سازمان، راهبر و هدايت كننده افراد به سوي هدف غايي است و همچنين ساماندهي و شفاف سازي اهداف سازمان را به عهده دارد.
اما مديران به علت مشغله فراوان و مسئوليت سنگيني كه بر دوش دارند، فرصت كافي براي توجيه و تبادل اطلاعات با يكايك افراد سازمان ندارند؛ لذا منطقي به نظر مي رسد آموزش هاي لازم جهت ارائه توضيحات كامل و جامع به سرپرستان و مسئولين داده شود تا آنان بتوانند درست و بي شك و شبهه به كليه پرسش هاي كارمندان پاسخ دهند و ضمن تقويت حس مسئوليت پذيري افراد، ابهامات آنان را از بين ببرند تا كارمندان بتوانند از مسير درست، به سوي برآوردن خواسته هاي سازمان مرتبط و هماهنگ گام بردارند.
هماهنگي اهداف سازماني با كارمندان
اغلب هماهنگي ها جريان دوسويه اي هستند؛ همانگونه كه اهداف سازمان بايد با افراد هماهنگي داشته باشند، افراد نيز بايد طوري گزينش شوند كه از لحاظ فكري و جسمي آمادگي پذيرش نقش سازماني خود را داشته باشند. مسلما كسي كه تحصيلات مرتبط با وظيفه دارد و از تبحر و تجربه كافي برخوردار است، از كسي كه در رشته ديگر اطلاعات و تبحر دارد، موفق تر است و مي تواند زودتر به ميانبرهاي شغلي دست يابد و با كوتاه كردن مسير، ضمن صرفه جويي در هزينه ها، باعث رشد كارايي شود.
هماهنگي كارمندان با علايق كاري
اين نوع هماهنگي را به سادگي مي توان در زيرمجموعه هماهنگي اهداف سازماني كارمندان قرار داد. در واقع مرز بسيار ظريفي بين هماهنگي اهداف سازماني با كارمندان و علايق كاري آنها وجود دارد. گاهي اوقات حس مسئوليت پذيري و متعهدبودن افراد باعث مي شود وظايف توسط كارمندان بدون هيچ كم و كاست و به بهترين نحو ممكن انجام پذيرد. اما كارمندان براي سازمانشان موثرتر خواهند بود، اگر به كاري كه انجام مي دهند، علاقه مند باشند. چون در آن صورت از همه توان و استعدادهايشان براي انجام آن كار استفاده مي كنند و اين امر، باعث شكوفايي خلاقيت و نوآوري در كارشان مي شود و به عبارت ساده تر اغناي شغلي پيدا مي كنند و قطعا انرژي مضاعفي به  آنان منتقل مي شود.
هماهنگي افراد با گروه كاري مرتبط
هماهنگي افراد در گروه كارشان يكي از فاكتورهاي كسب موفقيت است و بهتر است نحوه تشكيل گروه ها و گزينش افراد برحسب نياز و فعاليت آن گروه صورت پذيرد. افرادي كه قابليت و روحيه كار گروهي ندارند و تك رو هستند، نبايد در گروه هايي كه كار گروهي و تيمي به آنها ارجاع داده مي شود، قرار گيرند و بهتر است افرادي كه در انجام تعهدات خود قصور مي كنند و يا به هر دليلي سرپرست و يا مسئول مربوطه وظيفه اي به عهده آنان نمي گذارد، در گروهي كه همه افراد بايد به اقتضاي شغلي سختكوش باشند قرار نگيرند. تصور كنيد كسي مقابل كارمندان در اتاقي بنشيند كه بيشتر وقتش به خواندن روزنامه و مجله و تلفن هاي شخصي مي گذرد. بي شك اين موضوع يكي از شديدترين عوامل سركوب انرژي كاري ديگران است، چون ديگران بي وقفه خود را با اين اشخاص مقايسه مي كنند و اين مقايسه بسيار نتيجه ناخوشايندي براي آنان به دنبال دارد و به هماهنگي افراد با گروه كاريشان لطمه وارد مي كند.

فرهنگ و آموزش
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |