يكشنبه ۹ مهر ۱۳۸۵
در باب جدال هميشگي نويسندگان و منتقدان ادبي
نقدي بر انبوه ناقدان بي نقد
004830.jpg
علي الله سليمي
اكثر نويسندگان در هر دوره اي، معمولاً دل خوشي از منتقدان ادبي نداشته اند و منتقدان ادبي هم از طريق نقادي هاي خود، معمولاً براي خودشان، دشمن تراشيده اند. بعضي از نويسندگان بزرگ جهان در اين باره سعي كردند دلخوري خود از منتقدان ادبي را خيلي محترمانه به زبان بياورند ولي بعضي ها، بي پرده سخن گفته اند. از جمله آنتوان چخوف نويسنده نامدار روسي گفته است: ناقدان مثل خرمگس هايي هستند كه اسب ها(نويسندگان) را از شخم زدن بازمي دارند و يا كارلوس فوئنتس از نويسندگان برجسته معاصر گفته: دوست دارم سر ميز صبحانه، منتقد را بخورم. آنها را درست مثل جوجه مي خورم و بعد استخوان هايشان را دور مي اندازم... .
پابلو نرودا شاعر پرآوازه شيليايي هم در هنگام يادآوري نام منتقدان ادبي آه از نهادش برمي خيزد: آه از اين منتقدان! منتقدان مرا مثله كرده اند. مرا در نهايت عشق يا نفرت تشريح يا تكه تكه كرده اند. انسان در آثارش نيز، چنان كه در زندگي اش، نمي تواند همه را راضي نگه دارد. هميشه همين طور است .
با اين حال منتقدان ادبي همچنان به كارشان ادامه مي دهند و بعد از چاپ هر اثر ادبي، ديدگاه ها و نظرات منتقدان در قالب نقد ادبي چاپ و منتشر مي شود. در مقابل نويسندگان كه سعي مي كنند به نقدهاي ادبي بي توجه باشند، خوانندگان آثار همان نويسندگان از مشتريان اصلي نقدهاي ادبي هستند. بسياري از خوانندگان آثار ادبي مطرح در جامعه، قبل از مطالعه تازه ترين اثر هر نويسنده اي، سعي مي كنند از نظرات منتقدان ادبي شاخص درباره كتابي كه قصد مطالعه آن را دارند، مطلع شوند. اين نوع كنجكاوي ها معمولاً در قالب پرس وجوهاي روزمره اتفاق مي افتد: راستي كتاب جديد فلان نويسنده چطوره؟ يا شما پيشنهاد مي كنيد من اين كتاب را بخوانم؟ . البته بسياري از خوانندگان هم اعتقادي به نظر منتقدان ادبي ندارند و ترجيح مي دهند كتابي را كه خودشان انتخاب كرده اند بخوانند. با نگاهي به تاريخچه نقد ادبي، درمي يابيم كه نقد ادبي هم مانند بسياري از نيازهاي انسان، بر اساس تقاضاهاي عموم شكل گرفته است اما اينكه آيا اين پديده(نقد ادبي) توانسته به نيازهاي خوانندگان در اين زمينه پاسخ بدهد يا نه، سوالي است كه در ادامه، سعي مي كنيم به پاسخ هاي معقولي دراين باره دست يابيم.
نقد ادبي از منظر منتقدان ايراني
در ادامه براي آشنايي با نظرات و ديدگاه هاي منتقدان ادبي كشورمان، به سراغ تعدادي از آنها رفتيم. ابتدا به سراغ حسن ميرعابديني رفتيم كه در كارنامه فعاليت هاي ادبي خود، مجموعه چهارجلدي صد سال داستان نويسي ايراني را دارد؛ مجموعه اي كه در آن، تاريخ صد سال داستان نويسي ايران با رويكرد انتقادي بررسي شده است. ميرعابديني صحبت كامل و جامع درباره موضوع نقد ادبي در ايران را به لحاظ گستردگي آن به يك نشست جداگانه موكول كرد. او گفت: در سال هاي اخير مباحث پيچيده اي در اين حوزه مطرح شده كه نياز به طرح و بررسي در يك فرصت مناسب را طلب مي كند .
از منظر ميرعابديني، طيف هاي مختلفي از منتقدان ادبي در كشور ما در قالب گروه ها و تشكل هاي ادبي شكل گرفته اند كه نظرات خود را با دادن جوايز ادبي بيان مي كنند كه بررسي اين پديده هم نياز به كار كارشناسي كامل و جامع دارد.ميرعابديني گفت: چون گروه ها متفاوت است، به ميزاني كه در هر گروه، از منتقدان برجسته با ديدگاه هاي مبتني بر نظريات علمي و كارشناسي استفاده شود، انتخاب هاي آن گروه قابل قبول تر است و مي شود از نقدهاي اعضاي آن گروه سود جست .
دكتر عباس پژمان- مترجم ادبي- از ديگر كارشناسان حوزه نقد ادبي است كه در كنار ترجمه آثاري از ادبيات داستاني جهان به زبان فارسي، دستي هم در نقد و نقادي در اين حوزه داشته است. او مي گويد: من شخصاً به نقد ادبي علمي اعتقاد دارم چون بعضي از اين نقدها به اثر مورد نظر ارزش مي بخشد. زواياي پنهان اثر را آشكار و در مواردي به كشف و شهود در اثر مي پردازد.
مثل نقدهاي رولان بارت به آثار بالزاك يا نقدهايي كه هايدگر مي نوشت.
نقدهايي از اين دست، همپاي خود اثر ارزش دارند يا به عبارت ديگر، خود اين نقدها به عنوان يك اثر مستقل از منظر خوانندگان و اكثر صاحبنظران حوزه نقد ادبي پذيرفته شده هستند.
با اين حال اگر راستش را بخواهيد من به نقدهاي ادبي كه در كشور ما نوشته مي شود اعتقاد ندارم مگر در موارد خاص كه استثنائات هميشه در طول تاريخ وجود داشته است. چون نقدهايي ادبي كه در كشور ما نوشته مي شود معمولاً همراه با قصد و غرض است. باز هم تأكيد مي كنم؛ مگر موارد انگشت شمار كه ما نمي توانيم آن موارد اندك را در اين صحبت ها مبنا قرار دهيم، چون آن چند تا نقد خوب هم معمولاً در ازدحام و هياهوي همين نقدهايي كه گفتم با قصد و غرض نوشته مي شود، گم مي شود.
نكته جالب در اين ميان اين است كه همين انبوه نقدهايي كه نوشته مي شود، به جاي اينكه به ادبيات داستاني ما كمك كند خودش باعث مسئله اي براي ادبيات داستاني ما شده است؛ يعني مسائل حاشيه اي وارد ادبيات شده كه ما را در رسيدن به اصل آن بازمي دارد. البته اين روزها، بسياري از اين نقادي ها در قالب جايزه دادن ها خودش را نشان داده كه رويكرد تازه اي در تاريخ ادبيات داستاني كشور ماست. چون پيش از اين، چنين حجم وسيعي از اهداي جوايز ادبي در ايران سابقه نداشته است. (با احتساب جوايزي كه در شهرستان ها به آثار ادبي تعلق مي گيرد. آمار مراكز جايزه دهنده در طول سال در ايران به حدود 20 مركز رسيده است) در چنين وضعيتي به نظرم هر چقدر از حاشيه ها كم كنيم و به متن اصلي اضافه كنيم به نفع ادبيات است. چون با روند كنوني تنها موردي كه از مركز توجهات خارج مي شود، خود ادبيات است. اين انصاف نيست. مگر غير از اين است كه تمام اين برنامه هاي جنبي صورت مي گيرد تا ادبيات به تعالي برسد. حالا كه همين برنامه هاي حاشيه براي ادبيات به يك مسأله تبديل شده است وقتش رسيده آنها را از بدنه اصلي ادبيات جدا كنيم تا ادبيات نفسي بكشد.
دكتر پژمان در ادامه مي گويد: من از همان اوايل به شكل گيري چنين برنامه هايي اعتقاد نداشتم مسايل جانبي بيشتر براي رشد ادبيات جدي دست و پاگير است ولي عقايد خودم را بيان نمي كردم. چون به هر حال هر پديده اي با گذشت زمان، كارايي اش را نشان مي دهد و براي برنامه هاي جنبي ادبيات ايران هم بايد زمان مي گذشت. روند اهداي جوايز ادبي در طول بيش از ده سال تقريباً از نظر كمي رشد قابل توجهي داشت ولي از نظر كيفي نتوانست انتظارات را برآورده كند و الان تقريباً متوقف شده است و به عبارت ديگر نقد ادبي در ايران از منظر اهداي جوايز ادبي دستاورد آنچناني نداشته است. هر چند مسئولان چنين مراكزي علل اين ناكامي ها را به مواردي از جمله عدم هماهنگي بين برگزار كنندگان و اسپانسرهاي آنها مطرح كردند ولي قسمت عمده كار به مسايل ديگري برمي گردد كه در ماهيت اين نوع جوايز نهفته است.
من اصلاً قصد اين را ندارم كه بگويم خداي ناكرده برگزاركنندگان اين نوع برنامه ها افراد بي صلاحيتي هستند. چون آدم هاي منصف زيادي در اين برنامه ها ديدم ولي كافي است چند نفر هم در بين شان باشند كه صلاحيت علمي در حوزه نقد ادبي نداشته باشند. آن موقع زحمات بقيه اعضاي همان گروه هم هدر مي رود. من به اين شكل دوم زياد ديدم كه متأسفانه در نهايت به تخريب ادبيات انجاميد.
داور چندين دوره از انتخاب كتاب برتر در دوره هاي گذشته چند جشنواره  ادبي در باره اشتياق منتقدان ادبي در راه اندازي چنين جوايز ادبي مي گويد: معمولاً در يكي دو سال اول، همه وظيفه خودشان مي دانستند كه در اين زمينه كوشش كنند. اوايل انتقاد از اين نوع تجمع هاي ادبي هم كم بود ولي رفته رفته انتقادها شروع شد. قسمت عمده انتقادها هم در رسانه ها مطرح شد و همين انتقاد از عملكرد يكديگر در نهايت باعث دلسردي بسياري از آنها از پيمودن ادامه مسير شد. به اين نكته هم بايد توجه داشته باشيم كه آن نوع فعاليت ها در اين حوزه به تعطيلي انجاميد كه برنامه كاري و اهداف مشخصي نداشتند. يعني صرفاً به خاطر ادبيات به اين نوع فعاليت ها روي نياورده بودند. مسايل ديگري هم برايشان مطرح بوده كه حالا جزو اولويت هاي كاري شان نيست.
در مجموع به نقدي اعتقاد دارم كه فقط به خاطر ادبيات باشد و در آن مصلحت هاي ديگر لحاظ نشده باشد در آن صورت من دست منتقد گرامي را مي بوسم. در غير اين صورت به نقدهاي سفارشي و يا مغرضانه اعتقادي ندارم و مي گويم مسايل حاشيه اي بايد از دامن ادبيات دور ريخته شود و فقط كتاب چاپ شود.
آن وقت خوانندگان خودشان مي دانند با آن چه برخوردي داشته باشند خلاصه كلام اين كه نقد ادبي در جامعه ما در يك كلام هياهوي بسيار براي هيچ بوده است.
بلقيس سليماني از ديگر نويسندگان كشورمان است كه در كنار نويسندگي دستي در نقد دارد. او هم معتقد است: جوايز ادبي در ايران آن طور كه انتظار مي رفت به ادبيات داستاني كمك نكرد فقط به رواج آن كمك كرد. انصافاً خوب هم جريان سازي كرد. طبيعي هم هست، گاهي بايد در حوزه ادبيات هم موج هايي ايجاد شود. در همه جاي دنيا همين طور است. ولي ويژگي كار منتقدان كشورمان شتاب زدگي در كار آنهاست. اهداي جوايز ادبي در ايران با حجمي وسيع آغاز شد و بعد از مدتي كم كم فروكش كرد. براي مثال امسال جايزه منتقدان مطبوعات جايزه اي نداد جايزه ادبي پروين هم سال گذشته و امسال فعال نبوده و بقيه هم از آن شتاب اوليه بازمانده اند. به نظرم علل اين واقعه برمي گردد به عدم برنامه ريزي درست و دقيق در اين زمينه. متأسفانه مسائلي از اين دست در كشور ما به شكل بنيادي شكل نمي گيرد. معمولاً تابع موج هاي زودگذر هستند كه طبيعي هم هست بعد از مدتي فروكش كنند.
با توجه به صحبت هاي اهالي ادبيات در كشور ما نقد حرفه اي حضوري به مراتب كمرنگ تري دارد. تعداد منتقدان ادبي حرفه اي كه كارشان همراه با استعدادهاي لازم و مستندات علمي در اين زمينه باشد، از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي كند. بسياري از صاحبنظران حوزه نقد ادبي هم معتقدند نقدهايي كه در رسانه هاي عمومي و در مراكز ادبي كشورمان مطرح و عرضه مي شود از نوع نقد توصيفي است و در اين ميان جاي بسياري از گونه هاي نقدهاي ادبي همچون: نقد جامعه شناختي، نقد روانشناختي، نقد اخلاقي، نقد اسطوره اي، نقد زبانشناختي، نقد تطبيقي، نقد صورتگرايانه (فرماليستي) نقد تفسيري، نقد فمينيستي و... كه به طور اختصاصي از زاويه عناوين ياد شده به اثر بپردازد، تقريباً در رسانه هاي عمومي و مراكز ادبي كشورمان خالي است. باز به غير از موارد انگشت شمار در باره متداول ترين نوع نقدنويسي در رسانه هاي عمومي و مراكز ادبي كه همانا نقد توصيفي به آن اطلاق مي شود، نظرات گوناگوني مطرح است. خيلي ها معتقدند اين گونه نوشته ها كه به غلط به نام نقد مشهور شده اند، در واقع نقد نيستند. بلكه بيان دوباره داستان يا داستان هاي يك كتاب- هر چند با لحن و سبك و سياقي قدري متفاوت و به شكل مختصر- همراه با تأكيد بر نقاط قوت اين آثارند. اين نقدگونه ها را در بهترين شكل شان، حداكثر يك معرفي توصيفي مي توان ناميد. اين قبيل نوشته ها كه عمدتاً از سوي جوانان جوياي نام يا علاقه مندان به نقد كم مايه به رشته تحرير درمي آيند در اصل، جانبدارانه اند و عمدتاً به قصد مطرح ساختن و به شهرت رساندن يك اثر و نويسنده آن نوشته مي شوند هر چند ممكن است در انتها براي خالي نبودن عريضه به طور سرسري و گذرا و بسيار كوتاه به مواردي از ضعف هاي اثر نيز اشاره كنند.
بيشتر آنچه در مطبوعات يا كتاب هاي نقد پيش از انقلاب، تحت عنوان نقد به چاپ مي رسيدند از اين گونه بودند. اين موضوع در ارتباط با آثار غربي نمود به مراتب بارزتري داشت. به طوري كه اكثريت نزديك به تمام به اصطلاح نقدهاي مربوط به اين آثار، در اين زمره قرار داشتند.
آنچه باعث اين موضوع مي شد جدا از دوست بازي ها و نان قرض دادن ها به يكديگر، ناشي از اين عوامل بود: نداشتن آشنايي علمي و فني كافي نويسندگان اين نقدها با ساختار ويژگي ها و تعاريف داستان، ناآشنايي علمي و فني آنان با اصول نقد ادبي، فقدان شهامت در جسارت لازم حرفه اي در منتقدان و خود باختگي آنان در مقابل غربيان آثار آنها (در ارتباط با آثار غربي)

يادداشت
نقد در وادي كلام
گروه ادب و هنر - در فرهنگ دهخدا براي واژه نقد به معناي نقد متون يا آثار ادبي يا آثار هنري، نكته اي ديده نمي شود ولي در فرهنگ معين، كلمه نقد بدين گونه تعريف شده است:
- تميز دادن خوب از بد
- آشكاركردن محاسن و معايب سخن.
- تشخيص معايب و محاسن اثري ادبي(ص 784).
اكنون مي خواهيم بدانيم فايده نقد چيست؛ چون هر چيزي كه فايده نداشته باشد، خود به خود و به تدريج، رو به نابودي مي رود.
نقد، زماني به وجود آمد كه خوانندگان بسيار با خواسته هاي بسيار به وجود آمدند. توقع هاي بسيار، نويسندگان فراواني با سبك هاي گوناگون پديد آورد. اين امر انتخاب را سخت كرد و متعاقب آن بعضي از سخنان به مذاق بعضي ها خوش نيامد و اين گونه بود كه نقد شكل گرفت.
در زبان فرانسه به كلمه نقد لاكريتيك و به منتقد، لوكريتيك و در انگليسي به نقد كريتيك مي گويند كه همگي از ريشه لاتيني كريتيكوس از ريشه يوناني كريتيكس است از كرينيين يعني قضاوت مي آيد.
پس، اين واژه در اصل به معناي قضاوت است اما امروزه فقط به اين معنا نيست بلكه بيشتر به سوي باز كردن يك اثر ادبي يا هنري متمايل است و همان طوري كه بسياري از كارشناسان و صاحب نظران اين حوزه معتقدند: هدف اول نقد، بازكردن و توصيف يك اثر ادبي يا هنري است .
نادين گورديمر- داستان نويس مشهور آفريقاي جنوبي- در اين زمينه مي گويد: منتقد هميشه بعد از حادثه پيدايش مي شود، چون قبلاً اثري نوشته شده و نويسنده وقتي با آنها موافق است كه آنها هم به همان نتيجه او برسند. به عبارت ديگر، اگر نقاد به چيزي كه من با تمام وجودم مي دانم درست است و حداكثر كوشش را كرده ام و آن را خوب از كار درآورده ام، ايراد بگيرد، من تحت تأثير اينكه اين نكته مطابق ميل يك نفر نيست، قرار نمي گيرم. اما اگر در مورد شخصي يا چيزي كه نوشته ام، دو دل باشم و منتقدي هم بر اين شك ودودلي صحه بگذارد، آن وقت است كه شَكّم به يقين تبديل مي شود وبا كمال ميل به نقد منتقد، احترام مي گذارم .
در اين ميان آلن رب- گري يه نويسنده فرانسوي و يكي از بنيانگذاران رمان نو، جايگاه منتقد را نسبت به نويسنده به مراتب دشوارتر ارزيابي مي كند: به يك اعتبار، نقد ادبي بسيار دشوارتر از آفرينندگي است. مثلاً قصه نويس مي تواند به هوش خود اعتماد و بدان تكيه كند و نيازي به كوشش ندارد كه گزينش هاي هوش را بفهمد. حال آنكه منتقد موظف است پاسخ همه پرسش ها را ارائه كند. وي بايد به صراحت، سودمندي هاي كتاب را بيان كند، علت علاقه خود را به اين كتاب بگويد و در باب آن داوري هاي مطلق و معتبر ابراز دارد .

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
جهان
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  جهان  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |