نگاهي به نقش و كاركرد نظام ارزشيابي تحصيلي
۲۰ نمره خوبي نيست!
|
|
هر جامعه اي معيارها و موازين، تعاريف و تعابير خاص خود را دارد. مثلاً شايد در يك نظام آموزشي نمره و در نظام ديگر يك كار تحقيقاتي خوب معيار قبولي باشد. در نظام آموزشي ما معمولا نمره حرف اول را مي زند؛ اما چندي است كه حرف و حديث هايي پيرامون اين نوع ارزشيابي به ميان آمده است كه برخي با اين شيوه موافق و برخي ديگر مخالف هستند.
فاطمه ناصري
سال هاست كه نمره يكي از اصلي ترين و مهم ترين معيار و ارزش در نظام آموزشي ماست. به گونه اي كه امروزه نمره 20گرفتن در بين عامه مردم به عنوان ضرب المثل با اشكال متفاوت كاربرد پيدا كرده است. مثلاً اكثر ما در محاورات روزانه خود جملاتي چون: فلاني كارش بيست است. يا اين جنس بيست است. يا دو تا نوزده يك بيست نمي شود. را بارها و بارها به كار مي بريم كه در واقع از نوع ضرب المثل هاي مثبت است. اين نوع ضرب المثل تا چند دهه پيش، چه در فرهنگ عامه و چه در كتاب ها وجود نداشت، تا آنكه با شكل گيري نظام آموزشي جديد و نوع ارزيابي آن، نمره خوب يا عالي گرفتن معيار و ارزشي غيرقابل ترديد شناخته شد.
از سوي ديگر اگر كسي كارش خوب نباشد معمولا مي گويند كه فلاني كارش صفر است ، و يا نوع كارايي و توانايي افراد را از صفر تا بيست ارزش گذاري مي كنند. پس نمره منفي مانند نمره مثبت در فرهنگ ما جاي خود را باز كرده است. به همين دليل نمي توان به راحتي نقش نمره را در جامعه ناديده گرفت، چه رسد به اينكه بخواهيم در نظام آموزشي خود آن را حذف كنيم.
اساساً نمره يا ارزش گذاري از اين نوع؛ خود نوعي انرژي مثبت و منفي را براي افراد ايجاد مي كند. روانشناسان معتقدند كه انرژي هاي رواني از طرق مختلف قابل دستيابي است و يكي از آنها هم تعيين ارزش ها و معيارهايي است كه افراد و يا جامعه تعيين مي كنند. در آزمايش هاي فراواني كه محققان بعد از كسب موفقيت از دانش آموزان و يا دانشجويان انجام دادند دريافتند كه ميزان مقاومت بدن در مقابل بيماري ها افزايش يافته و در عين حال افراد شاداب تر هستند.
محققان همچنين دريافتند كه بدن افراد هنگام دريافت پاسخ هاي منفي، خصوصاً آموزشي، قدرت دفاعي خود را از دست مي دهد و به راحتي دچار بيماري و مشكلات جسمي مي شوند. در عين حال بايد توجه داشت كه عكس آن هم صادق است. اين موضوع در مورد بسياري از بيماران نيز به وفور مشاهده شده است. برخي از بيماران بعد از دريافت پاسخ منفي آزمايش هاي خود، گاهي حتي نوع درد و بيماري را فراموش مي كنند و يا وقتي متوجه مي شوند كه آزمايش آنها مثبت است و احيانا به بيماري سختي دچار هستند، مشكلات روحي اي كه بر آنها عارض مي شود در گسترش بيماري و حاد شدن آن نقش انكارناپذيري دارد. در حقيقت اين همان انرژي مثبت يا منفي اي است كه افراد دريافت مي كنند، بدون آنكه گاهي حتي به نقش آن واقف باشند.
اين نوع انرژي ها در كودكان و نوجوانان به مراتب تأثير بيشتري دارد؛ چون افراد در اين دوره سني كمتر با قضايا به شكل منطقي برخورد مي كنند و به اصطلاح از شكست هاي اوليه پلي براي پيروزي نمي سازند و به همين دليل گمان مي كنند كه اتفاق عجيبي افتاده است و راه چاره و جبراني نيست، در نتيجه شكست هايي از اين دست و ناكامي هاي آموزشي آنها را كاملاً مأيوس و نااميد مي سازد كه متأسفانه گاهي برخي از اين افراد دست به اعمال انتحاري مي زنند.
نظام آموزشي ما چنان برنامه ريزي شده است كه فقط نمره است كه مي تواند توانايي هاي علمي دانش آموزان و دانشجويان را مشخص كند. اگر دانش آموزي در رشته اي درسي نمره كمي بگيرد، نه تنها معلم و يا معلمان نگاه ديگري به او خواهند داشت، بلكه در فضاي خانه خواه ناخواه با مشكلاتي از جانب والدين و چه بسا برادران و خواهران و يا بستگان روبه رو خواهد شد.اعداد و ارقام متأسفانه سرنوشت مردم را تعيين مي كند، در حالي كه مي توان با درايت و راه هاي درست به جاي نمره و يا اعدادي اين چنيني، دانش آموزان را به فعاليت هاي آموزشي و تحقيقاتي واداشت، به جاي آنكه فقط از آنها نمره بخواهيم سعي كنيم كه ذهن و فكر آنها را به كار واداريم و انگيزه دانش آموزان را تغيير دهيم.
نمرات بيشتر نقش تخديري دارند تا تحصيلي. در چنين هنگامي دانش آموزان به جاي آنكه به تحصيل علم بپردازند، نمره را تحصيل مي كنند. در نظام نمره پروري شما نمي توانيد با دانش آموزان باسواد و با مطالعه فراوان برخورد كنيد. دانش آموزي كه فقط در فكر حفظ كردن دروس غيركاربردي و گاه تشريفاتي است، نه زماني براي فكر كردن و انديشيدن دارد و نه مي تواند وقت خود را وقف علم آموزي و مطالعه دروس غيردرسي كند. معلمان مي توانند براي برخي از درس ها كتاب ها و منابعي را در اختيار دانش آموزان بگذارند و يا به آنها معرفي كنند تا دانش آموز را از حالت رخوت و خمودي برهانند.يكي از آفت هايي كه نمره محوري به دنبال دارد بي ميلي به مطالعه و تحقيق و در عين حال به كتاب هاست. دانش آموزان معمولا بعد از پايان سال تحصيلي حتي نيم نگاهي به كتاب هاي دوره هاي گذشته نمي اندازند، مگر آنكه بخواهند در امتحاني شركت كنند و ملزم به مطالعه كتاب هاي سال هاي گذشته باشند. البته اين امر معمولا در پايان سال تحصيلي (دوره دبيرستان) صادق است كه دانش آموزان براي موفقيت در كنكور لازم است دروس سال هاي قبل را مطالعه كنند. وگرنه هيچ دانش آموزي تمايل ندارد كه دست به كتاب هاي سال هاي قبل بزند. دليل اين امر را بايد بيشتر در غيركاربردي و غيرضروري بودن كتاب ها دانست.
اساساً نمره گرايي سبب مي شود به جاي آنكه حافظه بلندمدت دانش آموزان تقويت شود خودبه خود حافظه كوتاه مدت آنها درگير شده و در عين حال ميل به فراگيري بيشتر و كارآمدي ذهن آنها كاسته شود. در اين شيوه از آموزش فرد گرفتار روزمرگي شده و همه نيروي او در فراگيري چيزهايي صرف مي شود كه نمي توان از آن به عنوان عناصر موثر در دانش افزايي ياد كرد.
با اين همه هنوز نمره گرفتن يك آرزو و هدف است. در واقع جاي انگيزه و انگيخته در اين سيستم عوض مي شود. جايي كه بايد هدف آموختن باشد، نمره گرفتن هدف مي شود و به همين دليل بسياري از دانش آموزان از ارائه يك كار تحقيقاتي و مطالعاتي عاجزند و معمولا هم از سطح سواد چنداني برخوردار نيستند. هم گستره واژگاني آنها كم است و هم اطلاعات عمومي بسيار ضعيفي دارند.
امروزه در همه مدارس و آموزشگاه هاي ما اين شيوه متأسفانه به عنوان اصل اساسي ارزيابي اجرا مي شود. با اين وجود آيا مي توان يك شبه بنيان چنين نظامي را ترميم كرد يا تغيير داد. در كدام مدرسه نمره از اهم برنامه هاي مديران نيست. در حال حاضر نوعي ارزشيابي در مدارس انجام مي شود كه معمولا نمرات و ميزان قبولي دانش آموزان را ملاك مدرسه خوب در نظر مي گيرند. اين نوع نگاه سلبي كه ديكته شده مديريت آموزشي است، سبب مي شود تا آموزگاران و مديران به چيزي جز نمره فكر نكنند. از چنين منظري است كه دانش آموز و خانواده او فقط به نمرات بالا بينديشند. وقتي كه يكي از شرايط ثبت نام در برخي از مدارس معدل بالا باشد، ديگر نمي توان مدعي شد كه نمره محوري در نظام آموزشي ما وجود ندارد. اگر مديريت آموزش و پرورش با همين اصل برخوردي اصولي كند و جلوي چنين كاري را بگيرد، شايد بتوان گام آغازين را در جلوگيري از نمره محوري برداشت. با چنين ديدگاهي والدين حق دارند كه نمره هاي بالاي بچه هاي خود را ببينند و آنها را وادارند تا روزها و شب ها به حفظ دروس بپردازند.
اگر چه نظام آموزشي ما بيش از حد به نمره اهميت مي دهد، اما والدين نقش انكارناپذيري در كسب نمره از فرزندان خود دارند. وقتي كه معلمي براي نمرات كم دانش آموزي به والدين آنها نامه مي نويسد، و از والدين مي خواهد كه فرزندان خود را به درس خواندن وادار كنند در حقيقت بايد گفت كه بنيان غلطي است كه نظام آموزشي ما گذاشته است.
نمره گرفتن يك واقعيت است كه نظام آموزشي ما و والدين دانش آموزان نيز نمي توانند آن را انكار كنند، و از سوي ديگر اين اعداد و ارقام به تابو و روياي دانش آموزان تبديل شده است. رويايي مشكل آفرين و دردسر ساز كه پايه هاي آگاهي و دانش مردم را تخريب مي كند.
اگر به شكل واقع بينانه با اين نوع ارزشيابي برخورد كنيم خواهيم ديد كه به ظاهر ناخواسته ولي عملا با دست خود يك نوع اضطراب و استرس و بيماري را در جامعه تزريق مي كنيم. با اين همه آيا مي توان گفت كه نمره واقعيت ندارد؟
|