ديگوسيمونه در رؤياي موفقيت هاي بزرگ
مربي نو رسيده
|
|
ترجمه ؛ مريم دري منش
از نظر خيلي ها دوره مربيگري ديگوسيمونه بهتر از اين نمي توانست آغاز شود.
در اكتبر سال 2005 از طرف مسئولين باشگاه محبوبش، ريسينگ كلوب آوه لاندا به عنوان بازيكن جديد معرفي شد.
آن زمان او بسيار هيجان زده بود و با در دست داشتن كارت عضويت باشگاه قبلي اش مي گفت: از اين انتقال خيلي راضي ام. مطمئن هستم فقط عده كمي از مردم اينقدر خوشبخت هستند.
در فوريه سال 2006 بحران در تيم ريسينگ آنقدر بزرگ بود كه باشگاه در خطر سقوط به دسته پايين تر قرار گرفت. رهبران باشگاه در آن موقع فقط يك راه حل پيش روي خود ديدند. آنها از سيمونه خواستند تا كفشهايش را بياويزد و با عنوان مربي باشگاه را از وضعيت بغرنجي كه گرفتار آن شده نجات دهد. اينچنين بود كه ديگو 35 ساله از فوتباليست تبديل به مربي شد. با وجود اين كه رفع اين بحران ساده نبود اما وقتي در اواسط سال 2006 ريسينگ آوه لاندا را ترك كرد موفق شده بود شبح ترسناك سقوط را از اين تيم دور كند.
سيمونه در حال حاضر مربي تيم استوديانس دلاپلاتا است. سايت رسمي فدراسيون جهاني فوتبال، فيفا با اين مربي جوان گفتگو كرده است.
* آقاي سيمونه، در نقش مربي چه احساسي داريد؟
- احساس بسيار زيبايي دارم چون بدين ترتيب يكي از رؤياهايم به حقيقت پيوسته است. هميشه مي دانستم كه بالاخره دير يا زود مربي خواهم شد. حالا اين كار انجام شده است و روز به روز بيشتر به اين نقش علاقه مند مي شوم.
* آيا گاهي اوقات دلتان براي زماني كه بازيكن بوديد تنگ نمي شود؟
- خير. وقتي به عنوان بازيكن با ريسينگ قرارداد بستم، هرگز فكر نمي كردم كه اينقدر سريع به دنياي مربيگري وارد مي شوم. اما از روزي كه اين كار را به عهده گرفتم، ديگر هرگز بازي نكردم. حتي يك بازي. از آن زمان ديگر هيچ وقت احساس نكردم كه بازيكن هستم و حتي فكرش را هم نكردم. من در شرايط و موقعيت فعلي احساس بسيار خوبي دارم.
* حتي هنگام برگزاري جام جهاني در آلمان هم چنين احساسي نداشتيد؟
- به هر حال خاطرات آن دوران در من زنده شد. هر چه باشد اين جام جهاني پس از جام جهاني 1994 آمريكا، اولين جام جهاني بود كه در آن حضور نداشتم. طبيعي است كه در اين شرايط انسان به ياد لحظات مهمي مي افتد كه در لباس تيم ملي تجربه كرده است. با اين حال اين مسابقات را بيشتر به عنوان يك هوادار تماشا كردم تا به عنوان يك بازيكن سابق و يا يك مربي.
* در مقايسه با بازيكنان چه اندازه فشار بر روي مربي وارد مي شود؟
- مربي بطور مستمر تحت فشار قرار دارد. بازيكن تمرين مي كند، بعد به خانه مي رود و كار براي او تمام مي شود. برخلاف او مربي آرامش ندارد. مربي مجبور است به تمام جزئيات فكر كند و يك شخصيت رهبر و هدايت كننده باشد. من هميشه در تيمهايي كه در آنها بازي كرده ام، يك نقش خاص داشته ام.
الان مي فهمم كه تفاوت است بين اينكه با هم تيمي ها صحبت كني، يا به عنوان مربي مقابل تيمت قرار بگيري. واقعاً مسئوليت مربي خيلي بزرگتر و بيشتر است.
* آيا آنچه كه به عنوان بازيكن تجربه كرده ايد مي تواند در زمان مربيگري كمكي برايتان باشد؟
- بديهي است. سعي مي كنم به ياد بياورم كه خودم به عنوان بازيكن از چه چيزهايي خوشم مي آمد و از چه چيزهايي بدم مي آمد. سعي مي كنم كار اشتباهي انجام ندهم، اما اين را هم مي دانم كه بعضي تصميمات به هر حال با مخالفت مواجه خواهد شد. در چنين مواقعي به تجربياتي كه به عنوان بازيكن كسب كرده ام اتكا مي كنم.
* در روزهاي بازي كجا بيشتر باعث آزار مي شود؟ در زمين مسابقه يا در كنار آن؟
- در كنار زمين. در زماني كه بازي انجام مي شود كمترين تاثير را مي تواني روي جريانات داخل زمين چمن داشته باشي. بازيكنان خودشان همه چيز را در اختيار دارند. وقتي كسي در طول هفته خوب كار نكرده باشد، مي تواند روز يكشنبه هرقدر كه مي خواهد فرياد بكشد، اما اينطوري هيچ چيز عوض نمي شود يا فقط خيلي كم عوض مي شود.
* يك تيم با مارك سيمونه چگونه به نظر مي رسد؟
- فكر مي كنم تيمي تهاجمي كه خيلي بر حريف فشار وارد مي كند. با اين روش مي توانيم از حمايت هواداران نيز برخوردار شويم. آنها متوجه مي شوند كه بازيكنان واقعاً تمام تلاش خود را بكار مي بندند. آنها به خوبي مي فهمند كه كدام بازيكن خوب و كدام بد بازي مي كند. چيزي كه آنها نمي فهمند اين است كه يك بازيكن توپ را از دست بدهد و خيلي راحت از كنار آن بگذرد. وقتي يك بازيكن واكنش نشان مي دهد و مبارزه مي كند، هواداران مشكلي با او ندارند.
* دوست داريد مربيگري يك تيم اروپايي را به عهده بگيريد؟
- البته، ولي خيلي آهسته و بتدريج و ابتدا با جوانان. در حال حاضر در تيم استوديانس احساس خوشايندي دارم و از رؤساي اين تيم بسيار ممنونم كه با وجود تجربه كوتاه مربيگري در ريسينگ، كاملاً به من اعتماد كردند. بايد اول يك پايه ريزي اساسي و محكم بكنم تا بعد بتوانم به اروپا راه پيدا كنم.
* مربيگري در يك تيم اروپايي با مربيگري در يك تيم آرژانتيني مثل هم است؟
- نه، چون ريتم بازي آنها فرق مي كند. براي مثال در اسپانيا سريعتر بازي مي شود، اما در آرژانتين سريعتر مي دوند. اينها يكسان نيست. در آنجا با توپ بازي مي كنند و اينجا با توپ مي دوند. براي همين هم در نگاه اول به نظر مي رسد كه اينجا فوتبال سرعتي تر است و ريتم بازي شتاب بيشتري دارد.
در واقع ما كمتر بازي مي كنيم و براي همين هم بيشتر مي دويم. از آنجايي كه بازيكنان بيشتر مي دوند زمان كمتري در اختيار دارند و هميشه روشهاي بازي ساده تر، اجراي سخت تري دارند. به عبارت ديگر، مربي بايد خود را با اين روشها هماهنگ كند.
* در اولين مرتبه اي كه آلفيوباسيل مربيگري تيم ملي آرژانتين را به عهده گرفت، شما يكي از اركان تيم ملي بوديد. الان بازگشت او را به تيم ملي چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- او يك مربي با جذبه است كه تصور روشني از نوع بازي تيمش دارد و با تيم ملي موفقيتهاي زيادي كسب كرده است. او دو بار قهرمان كوپا آمريكا شده و به علاوه جام آرتميو فرانكي و جام شاه فهد را نيز به دست آورده است، اما موفق به قهرماني در جام جهاني 1994 آمريكا نشد. حالا كه با اين وجود دوباره از او براي هدايت تيم ملي دعوت شده، تصميمي كه در آرژانتين به نظر خيلي غيرحرفه اي و غيركارشناسي است، بايد كاملاً از او حمايت كرد.
* دوست داريد خودتان مربي تيم ملي آرژانتين شويد؟
- تيم ملي از همه جا بزرگتر و مهم تر است، اين را كسي مي گويد كه از سال 1987 تا سال 2004 در اين تيم حضور داشته است. من در تيم ملي بهترين لحظات زندگي ام را تجربه كردم و همه چيزم را براي تيم ملي دادم. در دوراني كه بازيكن بودم، هميشه مي دانستم كه روياي بازي در تيم ملي فقط با ارائه بازيهاي خوب به حقيقت مي پيوندد. الان هم دقيقا همينطور است. اگر عملكردم به عنوان مربي در باشگاه هايي كه در اختيار مي گيرم مثبت و خوب باشد، آن وقت شانس مربيگري ام در تيم ملي بيشتر مي شود.
* به نظر شما چرا از سال 1990 تاكنون آرژانتين نتوانسته به مرحله نيمه نهايي جام جهاني راه پيدا كند؟
- زمان بعد از مارادونا دوران سختي بود. واقعاً پيداكردن جانشيني براي او بسيار دشوار بود، بازيكني كه بتواند تيم حريف را به هم ريخته و نظم آن را مختل كند. وقتي يك چنين بازيكني در تيم نباشد، تمام تيم به مشكل برمي خورد. در آرژانتين بازيكنان زيادي وجود دارد كه به تنهايي بازيكنان بزرگي هستند، اما تعداد كمي از آنها بازيكنان تعيين كننده اي مي باشند. ما بايد سعي كنيم تيمي بسازيم تا در آن كار گروهي حرف اول را بزند، همان گونه كه در تيم ملي فرانسه و آلمان مي بينيم. اگر مي خواهيم پيشرفت كنيم بايد روي تيم كار كنيم. همه ما بايد اين موضوع را بپذيريم كه مارادوناي دومي وجود ندارد كه بتواند به تنهايي نتيجه بازي را تغيير دهد.
* الان دوست داريد مارادوناي بزرگ را تمرين دهيد و مربي او باشيد؟
- مارادونا را نمي توان تمرين داد. چه چيز مي توان به او گفت؟ فقط بايد او را بازي داد، همين.
* و سئوال آخر: چه چيزتان را حاضريد بدهيد تا بتوانيد با آرژانتين قهرمان دنيا شويد؟
- حاضرم همه 106 بازي ملي ام را در مقابل تنها هفت بازي بدهم كه انجام آن براي قهرمان جهان شدن لازم است. هيچ شكي هم در اين مورد ندارم. اما كسي چه مي داند، شايد آنچه را كه به عنوان بازيكن به دست نياوردم، بتوانم به عنوان مربي كسب كنم.
|