طرح: توكا نيستاني
جواد ادهمي، ياسر تهمتني
پس از تصويب ممنوعيت فعاليت شركت هاي هرمي در سال 84 از سوي مجلس شوراي اسلامي كه تاسيس، قبول نمايندگي و عضوگيري براي اين شركتها را جرم تلقي مي كرد، براي مدتي از شدت فعاليت شركتهاي هرمي كاسته شد. اما اخيرا و بدنبال شدت گرفتن دوباره فعاليت اين قبيل شركتها رئيس قوه قضائيه طي دستوري از دستگاه قضايي كشور خواسته با فعالين به ويژه مديران و مؤسسان اين شركتها با شدت و قاطعيت برخورد كنند. به مناسبت فراز و فرود فعاليت شركتهاي هرمي در جامعه ونحوه مواجه دستگاه قضايي با آنها مقاله زير از منظري جامعه شناختي به آسيب شناسي دلايل گرايش جوانان به شركت در چنين فعاليت هايي پرداخته است.
اين روزها تجارت شبكه اي كه در نگاه اول يك فعاليت اقتصادي به نظر مي رسد، علاوه بر ايجاد شلوغ بازاري در زمينه اقتصاد ملي و شايد بين المللي، آشفتگي هايي را نيز در عرصه اجتماعي ايران ايجاد كرده است. شركت هاي ذي نفع متولي و مروج آن در برخي كشورهاي جهان و از جمله كشور ايران، دستگاه هاي بروكراتيك و دفاتر نمايندگي تاسيس كرده اند و در قالب شبكه هايي چون گلدكوئيست، گلدماين و... فعاليت مي كنند كه از اين طريق سودهاي هنگفتي را به دست مي آورند. البته روش تجارت شبكه اي(Network) في نفسه به عنوان روش نويني در عرصه تجارت بين المللي در سال هاي اخير مطرح بوده است، اما آنچه كه در نوشته حاضر به آن خواهيم پرداخت، بررسي Network به روشي است كه امروزه در كشورمان رواج يافته و گويي منحصراً مختص اين كشور است و به اين ترتيب، تدريجاً تمامي ساختارهاي جامعه را به نوعي متاثر خواهد كرد. گرچه مي توان تجارت شبكه اي را صرفاً از ديدگاه اقتصادي نيز مورد نقد و بررسي قرار داد، اما در اين مقاله سعي شده است به طور كلي، اثرات فراگير اين پديده در تمامي عرصه هاي جامعه بررسي شود. همان طور كه گفته شد، در كشور ايران نيز اين شيوه كسب وكار و فعاليت اقتصادي، اخيراً به طور چشمگيري رواج يافته است. هر روز تعداد زيادي از مردم و به ويژه جوانان، به اين شبكه مي پيوندند و با اين تصور كه يك شبه ره صدساله خواهند پيمود ، تمام همّ و غم خود را به فعاليت در اين بازار معطوف كرده اند. اينكه چرا جوانان غالباً بيشتر از ديگر گروه هاي سني به اين شبكه گرايش پيدا كرده اند، به آن دليل است كه از يك طرف دوره جواني، دوره آرمان گرايي و ايده آل خواهي است و در اين سنين، كمتر واقعيات به صورت عريان ديده مي شود و از طرفي و مهم تر اينكه جوامع جهان سوم به طور عام و جامعه ايران به طور خاص از ميزان بالايي جمعيت جوان تحصيلكرده برخوردارند و اغلب افراد اين جمعيت كثير، در اين برهه زماني، بيكار يا جوياي كار هستند. بنابراين بديهي است كه اكثر اعضاي اين شبكه را جوانان تشكيل دهند. در حالت ايده آل، اين جمعيت جوان و تحصيل كرده هر كشور است كه جامعه را در جهت نيل به رشد و توسعه سوق مي دهد، اما در جامعه ايران اين قضيه بنا به دلايل متعددي، متفاوت است. جمعيت كثير جوان اين كشور، حاصل رشد انفجاري جمعيت در سال هاي دهه 1360 هستند كه اين معضل باعث شد متولدين اين سال ها هميشه با مشكلاتي از قبيل تغذيه، تحصيل در مدرسه و دانشگاه (مسأله كمبود فضاي آموزشي، رقابت شديد در كنكور ورودي دانشگاه ها و...)، بيكاري، اشتغال و ازدواج مواجه بوده و باشند. البته واضح است كه اين معضلات به آينده نگري و برنامه ريزي سنجيده به صورت فراگير و در ابعاد مختلف نياز دارد كه پرداختن به اين مسائل، فراتر از رسالت اين مقوله است. پس همان طور كه گفته شد، جوانان تحصيل كرده و جوياي كار در ايران، در پي روزنه اي براي شروع زندگي و استقلال مالي بوده و از آنجا كه برنامه ريزي كاملاجامع و سازمان يافته اي براي جذب اين نيروهاي تازه نفس و كارآمد وجود ندارد، از اين روبرخي از اين افراد، بهترين گزينه ها براي جذب در اين شبكه ها محسوب مي شوند چرا كه با ورود چنين افرادي با اين سطح و مرتبه علمي، كل شبكه از مشروعيت و مقبوليت اجتماعي بالايي برخوردار مي شود كه اين خود باعث جلب اعتماد بسياري از افراد ديگر مي شود.
اگر از منظر جامعه شناختي به اين موضوع بنگريم، عضويت در اين شبكه ها صرف نظر از اينكه چه تعداد از افراد پولدار مي شوند و به چه ميزان وضعيت اقتصادي آنها دگرگون مي شود، پيامدهايي براي جامعه به دنبال دارد كه فراتر از آن است كه اقتصاددانان كشور اثر آن را تنها در عرصه اقتصاد ملي مي پندارند. اينكه جوانان- اين نيروهاي فعال و پرانرژي- و از همه مهم تر تحصيل كردگان يك جامعه كه زمان طولاني و هزينه هاي مالي فراواني صرف تعليم و تربيت آنان شده است، گردانندگان چنين شبكه اي باشند و اينكه به كاري روي آورند كه از نظر اقتصادي عاري از هرگونه خصوصيت مولدبودن و حتي ضرورت وجودي براي رشد و توسعه جامعه است، بيشتر شبيه به يك تراژدي اجتماعي- فرهنگي است كه متاسفانه از ديد مسئولان و برنامه ريزان مخفي مانده يا ناچيز پنداشته شده است. اين در حالي است كه اكثر جامعه شناسان كلاسيك بر كار و فعاليت انساني مولد براي رشد و پويايي يك جامعه بسيار تاكيد كرده اند. در ميان متفكران كلاسيك، انديشه هاي كارل ماركس در مورد كار و فعاليت خلاقانه و تاريخ ساز افراد بشري، قابل تامل به نظر مي رسد. وي معتقد است كه پراكسيس يا كار انسان در تاريخ به عنوان تركيب عين و ذهن، مهم ترين عمل تعيين كننده و خلاق در جامعه و تاريخ است. به عبارتي ديگر، كار انسان در تاريخ يعني پراكسيس ، توليد كننده و سازنده همه اشكال و نهادهاي تاريخي، اجتماعي و ابزارهاي توليد، كالاها، نهادها و نظام اقتصادي، مظاهر فرهنگي، ايدئولوژي، دولت و... است؛ به اين معنا كه جهان نهادها و نمودها بازتاب پراكسيس يا عمل انسان در طول تاريخ است و در هر مرحله اي از تكامل تاريخي، مصنوعات و مخلوقات كار انسان يعني روابط توليد، نهادهاي اجتماعي و اشكال آگاهي تبلور و تجسم يا عينيت پيدا مي كند(بشريه، ۱۳۸۱: 36).
از نظر ماركس، توليد اقتصادي فعاليتي است كه مستلزم وجود گروه هايي است كه با همكاري يكديگر بتوانند چيزهايي خلق كنند. به عقيده او، خصيصه اجتماعي كار به طور كامل با طبيعت اجتماعي انسان يعني سرنوشت اشتراكي انسان مطابقت دارد و اين خصيصه گواهي است بر رد اين ادعا كه انسان ها موجوداتي منفرد و مجزا هستند. (گر ب 1383: 32) البته بايد توجه داشت كه ادعاي افراد درگير در تجارت شبكه اي مبني بر تكوين ارتباطات اجتماعي عميق و صميمي در اين حرفه با آنچه كه توليد اشتراكي ناميده مي شود، بي نهايت متفاوت است چرا كه اين ارتباطات، تنها از طريق نوعي اعتماد صوري و تكيه بر روابط عاطفي قبلي مابين افراد شكل گرفته و تهي از تركيب دو عنصر عين و ذهن است.
|
|
بنابراين كاري كه مشتمل بر دو عنصر ذهن و عين نباشد، كاري است كه به ازخودبيگانگي افراد مي انجامد. طي اين فرايند ازخودبيگانگي، افراد به كاري مي پردازند كه به هيچ وجه نقش خلاقانه و فعالانه خود را در آن نمي يابند و همه تلاش خود را صرف پول سازي و كسب درآمد مي كنند و اين خود شديدترين نوع بيگانگي از كار است چراكه پول، ذات ازخودبيگانه كار و وجود انسان است. اين ذات بر انسان چيره مي شود و مورد پرستش او قرار مي گيرد. (كوزر، 1381: 84).
به عبارتي اين فعاليت، عاري از هرگونه محصول توليدي عيني برگرفته از قوه ابتكار ذهن كنشگران است و بنابراين مي توان انتظار داشت كه اين شيوه فعاليت به جاي اينكه به رشد و ترقي كمالات و فضايل اخلاقي بشر كمك كند، به ازخودبيگانگي مفرط افراد از نقش و عمل خلاقانه خود و بسط و گسترش عقلانيت ابزاري در جامعه بينجامد.
به همين دليل فعاليت در اين شبكه ها بيشتر به يك نوع فعاليت چشم وهم چشمي اجتماعي مبني بر نوعي التزام و اجبار دوستانه شبيه است. جلسات معرفي مكرر و مداوم كه در محافل كاملاً صميمانه و در فضايي به ظاهر آزاد براي جذب افراد جديد شكل مي گيرد، گواهي بر اين مدعاست. متاسفانه مكان تشكيل چنين جلساتي، هيچ حد و مرزي نداشته و از خانه، خوابگاه هاي دانشجويي تا ادارات و... را در بر مي گيرد و جالب اينكه اين مكان ها تحت عنوان home office مورد نظر آلوين تافلر و ديگر موج سومي ها نامگذاري شده اند در حالي كه حقيقتاً بيشتر به يك قمارخانه الكترونيك شبيه اند.
يك كار مجازي در فضايي مجازي و با محتواي اقتصادي مجازي (بدون وسيله مبادله اي) به گونه اي طراحي شده است كه سرانجام به تحريف و شبيه سازي واقعيت هاي اجتماعي و تشكيل يك طبقه مجازي با فرهنگي تك بعدي و ساختگي مي انجامد؛ يعني طبقه اي بي تفاوت و منفعل كه هيچ گونه نقش فعالانه اي در توليد و بازتوليد فرهنگ واقعي جامعه ايفا نمي كند.
متاسفانه تاثير چنين فضاهايي تا آنجا پيش مي رود كه گاه شخصيت فرد و نحوه نگرشش به اجتماع، درآمد، كار و به طور كلي جهان بيني، وي را دستخوش تغييرات بنيادين مي سازد، به طوري كه كم نيستند تعداد افرادي كه در بدو ورود به چنين شبكه هايي، كليه تجارب عملي و حتي علمي خود را ناچيز، بي اهميت و پوچ شمرده و به اين ترتيب طي اين فرايند، گويي شخصيت و هويت جديدي كسب كرده اند كه اين خود باعث مي گردد فرد، از گروه هاي نخستين و صميمانه اي چون خانواده و دوستان فاصله گيرد و اين همه، در نتيجه تبليغات پرزرق و برق افراد معدودي در راس شبكه است كه در اين آشفته بازار توانسته اند با بهره گيري از اين راه ميانبر، وضعيت اقتصادي خود را به سرعت دگرگون سازند و سرمايه هاي هنگفتي را با نرخ تصاعدي به دست آورند و با نمايش دادن ماشين هاي گران قيمت، خانه هاي ويلايي و امكانات زندگي اشرافي، هرروزه سعي در وسعت بخشيدن به زيرشاخه هاي خود و در نهايت كل شبكه دارند. اين افراد، طبقه اي جديد را تشكيل داده يا خواهند داد؛ طبقه اي كه حباب وار بر بدنه جامعه ظاهر شده و با يك رشد سرطاني، تغييرات بنيادي در ساختارهاي جامعه و به ويژه ساختار اقتصادي آن ايجاد مي كند و موجب فرسايش تدريجي سرمايه هاي جامعه، ازبين رفتن تعادل و ايجاد شكاف هاي عميق بين طبقات اصلي جامعه و اين طبقه نوظهور مي شود.
به طور كلي مي توان گفت تجارت شبكه اي، پيامدهاي مخرب خود را در سطوح مختلف يك جامعه بر جاي مي گذارد. همان طور كه گفته شد، نوعي اختلال كاركردي و عدم توازن بين ساختارهاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي به وجود مي آيد؛ به اين معنا كه ديگر تمامي نيروهاي مولد و جامعه پذيرشده، قادر به اشغال جايگاه هاي اقتصادي متناسب با ظرفيت هاي انتقالي نبوده و در عوض، بخش عظيمي از اين نيروها در يك حوزه غيرتوليدي و غيرضروري جامعه متمركز مي شوند و به اين ترتيب، تنش هاي ساختاري تشديد مي شود.
از اين گذشته، در سطح خرد مي توان گفت تاثير اين پديده به اين صورت نمود مي يابد؛ افرادي كه به طور ناگهاني از سود اقتصادي سرشاري برخوردار مي شوند، به شخصيت هاي غيرفعال اجتماعي و بي تفاوت نسبت به كليه مسائل اجتماعي رايج مبدل شده اند و دسته ديگر افراد كثيري كه به چنين سودهايي دست نيافته و حتي دستمايه اقتصادي اندك خود را نيز از دست مي دهند. اينان نيز به افرادي مايوس، منفعل و سرخورده تبديل مي شوند و جرات و قدرت كارآفريني از ايشان سلب مي شود. بنابراين در هر صورت، پيامدهاي اين پديده براي فرد و جامعه، زيان بار و در صورت سهل انگاري از سوي برنامه ريزان، جبران ناپذير خواهد بود. لذا اجتناب از پيامدهاي زيان بار اين جريان اجتماعي، مستلزم برنامه ريزي دقيق، سنجيده و دلسوزانه مسئولان و دست اندركاران دولتي وحتي همكاري و درك همدلانه تمامي مردم جامعه براي استفاده مفيد از اين نيروهاي جوان، پويا و ارزشمند است.
پي نوشت ها:
۱ - ادوارد ج، گرب، نابرابري اجتماعي، مترجمان: محمد سياهپوش و احمدرضا غروي زاد
۲ - حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي، نشر ني
۳ - كوزر، لوئيس، زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، انتشارات علمي