دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۵
سيري در هنر اشكاني
تكيه بر سنت هاي كهن
006633.jpg
با همه كندوكاوها و كاوش هايي كه از حدود قرن نوزدهم تاكنون صورت گرفته است آيا مي توان تصوير روشني از تاريخ و فرهنگ پانصد ساله اشكانيان ارائه دهيم؟قدر مسلم آن است كه اطلاعات ما از اين دوران در سطح كلي باقي مانده است. براي بحث درباره هنر اين دوران لزوم شناسايي اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و اقتصادي امري قطعي است. هر كدام از آثار هنري باقي مانده در اصل به منظور پاسخ گفتن به نيازي معين خلق شده اند. تمام سفالينه هاي زيبايي كه از دل تپه ها بيرون آورده شده اند، زماني در زندگي روزمره مردماني مورد استعمال بوده و به منظور تزئين اتاق يا طاقچه ها در منازل ساخته نشده بودند. با اين حال صنعتگران تحت تاثير اعتقادات مذهبي، سنت هاي جامعه و طبيعت پيرامون خويش طرح هايي زيبا و دلفريب را روي آنها نقش بسته اند كه با مطالعه دقيق آنها مي توان به تجزيه و تحليل جوامع تمدن هاي خاموش گشته مبادرت ورزيد.
در مطلبي كه از نظرتان مي گذرد، بخش هاي مختلف هنر دوران اشكاني اعم از معماري، حجاري، مجسمه سازي و فلزكاري به طوربسيار اجمالي مورد بررسي قرار گرفته است.
بين فرهنگ و هنر يك جامعه و مشخصات سياسي و اجتماعي و اقتصادي حاكم بر آن ارتباطي چشمگير وجود دارد و با آگاهي بدان امكان تجزيه و تحليل واقع بينانه تر فراهم مي آيد، هر چند كه درباره دوره اشكانيان و ساسانيان اطلاعات ما در زمينه مسائل تاريخي و سياسي آن اندك و ناچيز است و مدارك و كتاب هايي كه ما را در اين زمينه ياري دهند، مختصر و محدود مي باشند. اما همان نمونه هاي مختصر كتيبه ها و سفال هاي به دست آمده كه مربوط به خود اشكانيان است، ما را با تمدن ديرينه اي آشنا مي سازد.
گيرشمن   باستان شناس فرانسوي درباره هنر اشكانيان چنين مي گويد: بعد از شكست سلوكي ها (يوناني ها) و روي كار آمدن مجدد پارت ها تغييرات فرم ها خيلي عميق بود و به هيچ وجه شيوه يوناني را شامل نمي شد و در آن دخالتي نداشت. حتي در ناحيه خاور نزديك باستاني نيز به دليل اين تجديد حيات، شيوه هنر يوناني كاهش يافت و با تكيه بر قدرت سنت هاي قديمي، ايران خود را از قيد هنر يوناني رهايي داد و هنر خالص خود را بر منطقه وسيعي از فرات تا چين، سيبري تا هند و از مغولستان تا بسفر گسترش بخشيد.
به طور مثال مي توان به آثاري در حفاري هاي مربوط به ترمذ محل باستاني كيقبادشاه ، حوزه سرخان دريا آثار به دست آمده در ناحيه سفد، خوارزم و تركمنستان جنوبي يا از محل هايي كه به دوره كوشان نسبت داده شده آثار آيرتام  در نزديكي ترمذ و ساحل راست آمودريا را اشاره كرد.
به طور كلي مي توان هنر دوران اشكاني را به چند قسم تقسيم كرد. اين هنر با تكيه بر سنت هاي ديرينه خود كه از نظر فرم و محتوا با هنر يوناني هيچ سنخيتي نداشت موجوديت خود را در سرزمين فلات استحكام بخشيد وآثار ارزنده اي از معماري و همچنين در زمينه تزئينات معماري از قبيل نقش برجسته ها و مجسمه هاي گلي از خود به يادگار گذاشت كه به گونه اي روشن در نوع خود معرف موفق ترين نوع هنر بود.
هنر معماري اشكاني با آثار طراحي هاي تمام سنگي معرف سنت معماري دوران هخامنشي است، اما با تغييرات در استفاده ازنوع مصالح، دو پديده ارزنده  به نام خود ثبت كرد؛ پوشش قوسي و گنبدي كه با تكيه بر اين دو پديده طرح چهار ايراني، تالارهاي ستون دار دوران هخامنشي را كه مختص جامعه غيررسمي و درباري بود تحول بخشيد و آن را به سوي تكامل رهبري كرد.در زمينه حجاري، هنرمندان با رعايت موازين و اصول عهد هخامنشي و با دگرگوني و تغييرات خاص، تصاوير برجسته و چشمگيري ايجاد كردند. هنر ديوارنگاره (فرسك) يكي ديگر از هنرهاي موفق اين دوره است.
هنر ديوارنگاره در اين دوران چه از نظر انتخاب موضوع،  چه از نظر صحنه پردازي و يا تركيب رنگ ها و سبك اجراي آن در دو سوي مرزي سلسله اشكانيان (غرب و شرق) دوراني بس شكوفا را مي گذراند كه نمونه هاي جالب آن را در كوه خواجه سيستان مي توان به وضوح ديد.
در زمينه مجسمه سازي نيز اين هنر از اعتباري خاص و موفق بهره مند بود. اين موفقيت و ويژگي را مي توان در خلاقيت همراه با نمودار ساختن حالت و روحيه صاحب تصوير و ريزه كاري هايي در ارائه حالت گيرا و پرجذبه  گاه مشاهده كرد. آثار جالبي از اين مجسمه ها در شوش توسط باستان شناسان به دست آمده است.يكي از هنرهاي موفق دوران اشكاني آثار فلزي است. جدا از جنبه صنعتي آن، با ايجاد سايه روشن هاي چشمگير و تلاش در ارائه يك اثر زنده و گويا به اعتباري استثنايي در امر مجسمه سازي مفرغي دست يافته است.از اين آثار پرارزش مي توان به مجسمه مفرغي در موزه ايران باستان و مجسمه نيم تنه و زيباي يك شاهزاده اشكاني در موزه برلن اشاره كرد.
يكي ديگر از هنرهاي بحث برانگيز دوران اشكاني كه از پرتو هنر فلزكاري خارج شده، هنر تزئيني و جواهرسازي است. هنر اين دوران اصيل، بديع، شكيل و زيباست. تعداد و آفرينش آثار محدود و كم است. مسلماً آثار و نمونه هاي ارزنده به مرور زمان در زير تلي از خاك تباه شده است، چرا كه اين آثار ياراي مقاومت در برابر باد و باران و سرماي سوزنده را نداشته اند. به طور كلي مي توان گفت در دوره اشكانيان آثار زيبا وجالبي در اشكال گوشواره، النگو، سينه ريز و گردنبند به دست آمده كه نمودار هنر پيشرفته و تكامل يافته آن ايام است. مسلماً با مطالعه اين زيورآلات با تتبع و تحقيق بيشتر صفحات تاريك بسياري را در زمينه جامعه شناسي پارت ها روشن خواهد ساخت.
هنر دوران اشكاني ميان هنر رايج پيش ازخود يعني عهد هخامنشي و دوران ساساني ارتباطي محكم برقرار ساخت، به طوري كه در دوران ساساني اين مسير بدون دگرگوني و تغييرات بنيادي جهت خود را دنبال كرد و نه تنها با تغيير سلسله از اشكاني به ساساني آن را از ميان نبرد، بلكه به تكامل آن شتاب بخشيد و آن را تا دورترين نقاط پراكنده ساخت، مسلماً در اين امر ارتباط ناگسستني هنر و فرهنگ ديرپا و اصيل ايراني بي تاثير نبوده است.
زهره فيضي

نگاه
نگاهي دوباره به تاريخ هنر جهان
006636.jpg
گروه ادب و هنر - نمايشگاهي از آثار تجربي و آموزشي با عنوان نگاه دوباره بر آثار برگزيده تاريخ هنر جهان با هدف شناخت، تحليل و مطالعه بر روي بيش از هشتاد اثر از اساتيد هنر جهان در موزه هنرهاي زيباي مجموعه تاريخي سعدآباد برپا شده است.
مجموعه حاضر آثاري است كه توسط هومن بنان و 22 نفر از هنرجويان با بازآفريني برخي كارهاي شاخص و آموزنده تاريخ هنر حاصل آمده است.
هومن بنان در توضيح اين نمايشگاه مي گويد: آثار هنرمندان گذشته با طي دوران طولاني همچنان درخشان، غني و گويا و تاثيرگذارند؛ قائم به ذات، خود دليل محكم بر راستي و درستي و ايفاگر رسالت تعالي بخش به هنر هستند. هنر، يكي از ارزش هاي ثابت و مطلق است كه نظير اخلاق، حكمت و فطرت الهي سرچشمه گرفته و دستخوش مد، زمان و نسبيت نمي شود. لذا مباني و اصول زيبايي شناسي همواره طي تاريخ چند هزار ساله هنر، طبق شواهد به دست آمده در آثار هنرمندان بزرگ و بي همتا چه از دوران غارنشيني تا به امروز و از هنرمندان گمنام يونان باستان تا معاصرين همچون رپين ، سار جنت و رودن مبتني بر اركاني منطبق با فطرت، عقل و احساس بود و تمامي از قواعد خلقت و طبيعت منشا گرفته است. بنابراين يافته ها و روشنگري هاي بزرگان اعصار گذشته، تجربيات گرانبهايي هستند كه بهره مندي از آنها شرط عقل است. همچنين اين تجربيات در ساير رشته هاي هنر، نظير ادبيات و موسيقي، جزء لاينفك اركان آموزشي محسوب مي شوند. ولي متاسفانه در رشته هاي هنرهاي تجسمي بنابر كج فهمي هاي اين مسئله، نه تنها براي هدايت و شناخت به كار گرفته نمي شوند، بلكه توسط برخي با آن مخالفت هم مي شود.
اين هنرمند در ادامه مي گويد: قصد ما از برگزاري چنين نمايشگاهي، آشنايي افراد مستعد جامعه با دستاوردهاي سرشار از نور و معرفت بزرگان اعصار گذشته و معاصر است. همچنين جا دارد از الطاف و زحمات بزرگ مردان مظلوم عرصه هنر كشور خودمان نظير كمال الملك و شاگردان مكتب وي همچون استاد آشتياني، استاد صديقي و استاد علي اشرف والي قدرداني كنيم.

سايه روشن
نگاهي به آثار عكس راميار منوچهرزاده با عنوان پدر
حضور به غيبت تبديل مي شود
006630.jpg
مريم پاپي
هميشه نمي توان از حضور عكس گرفت، گاهي بايد نبودن را جلوي دوربين گذاشت و دگمه شاتر را فشار داد. مي توان نيستي را واضح تر از هر هستي ديد.
هيچ كس را مي بيني، صداي هيچ را مي شنوي و زندگي با ياد آنكه روزي بوده را تجربه مي كني، زندگي با ياد پدر. حضور پدر با هر گام در نمايشگاه عكس پررنگ تر مي شود و عكس ها خالي تر... خالق عكس ها مي گويد كه مخاطبانش گفته اند با هر بار نگاه به عكس ها يك لايه زندگي روي تصوير قاب گرفته پدر كه بر ديوار است مي نشيند و يك لايه از مادر برداشته مي شود، مادر پيرتر مي شود؛ پيرتر و خسته تر....
راميار منوچهرزاده عكس هاي مجموعه پدر خود را از 10 تا 21 آبان در نگارخانه ماه مهر به نمايش گذاشته است. موضوع كلاس عكاسي دانشگاه ارتباط بود و هر كس نوعي از ارتباط را برمي گزيند، منوچهرزاده ارتباط زني را كه مادر نام دارد با يك عكس برگزيد، زني كه 24سال است با يك عكس زندگي مي كند و بعد از دوران دانشجويي نيز اين پروژه را ادامه داد.
۱۵ عكس مجموعه پدر حاصل يك سال كار اين عكاس 26 ساله است، مي گويد نورپردازي ها و موقعيت ها در خدمت مفهوم ساخته و پرداخته شده و عكس ها از نرم افزارهاي كامپيوتري بهره اي نبرده است.
عكس هايي سياه و سفيد كه فرمت پانوراميك (عريض) دارد و همگي يك مفهومند به بيان هاي متفاوت؛ نبود پدر. اين كادر روايت مفهومي را كه در ذهن عكاس بوده بيشتر منتقل كرده و اين امكان را مي دهد كه روايت خاص خود را از عكاس داشت.
غم مادر، خانه اي سوت و كور، مبل هايي كه روي آنها ملافه اي سفيد كشيده شده، زني كه در آشپزخانه كار مي كند، روي مبل هاي سالن پذيرايي مي نشيند، به اتاق ها سرك مي كشد ولي انگار نگاهش جز خاطره ها چيزي را نمي بيند و پدر در عكس قاب گرفته نظاره گر همه دلتنگي هاست. عكاس توضيح مي دهد كه يادآوري خاطرات گذشتگان، نه با فيلم است كه با يك تك عكس است و تنها يكي از عكس هايي كه از رفتگانمان به جا مانده يادآور اوست.
عكس هاي منوچهرزاده روايتي است كه خودش مي گويد جايي از ماجرا كنار كشيده و همه چيز را به دوربين سپرده است؛ دوربين روايت خاص خودش را دارد، يك بخش از كار به عهده عكاس و بخش ديگر به عهده دوربين است. مادري كه در تصاوير است مي گفت وقتي عكس ها را مي بيند تعجب مي كند كه اينقدر چهره اش غمگين است. او در جواب اين پرسش كه آيا مرگ تنها غم است، مي گويد كه اين حزن و اندوه بعد از عكاسي احساس مي شود.
پدر بعد از مجموعه فرنگ و مجموعه شب سومين نمايشگاه انفرادي اين عكاس است. او پيش از اين نام مادر  را براي مجموعه اش برگزيده بود ولي حالا مفهوم مجموعه، همان قطعه پازل عكس هاست كه بيننده بايد خودش آن را پيدا كند. منوچهرزاده به گفته خودش در بعضي عكس ها، عناصري كه به صورت مستقيم پدر را نشان مي دهد حذف كرده تا بيننده خودش اين شخصيت را جايگزين كند.
مرگ علاوه بر واقعيت، در عكس هاي اين مجموعه به عنوان تمثيل نيز به كار گرفته شده؛ تمثيلي از تكرار زندگي و خواب، خواب، بيداري... روزمرگي هم مرگ است.
فضايي كه منوچهرزاده با 15 عكس ساخته است، روز سه شنبه گذشته در جلسه اي با حضور عكاسان پيشكسوت نقد شد. شركت كنندگان در جلسه به ارتباط مرگ و وجود تلخي در اين عكس ها اشاره كردند؛ يكي نيست و آنهايي هم كه هستند انگار نيستند، حتي حضورها تبديل به غيبت مي شوند.
به اعتقاد اين منتقدان، گذاشتن نام پدر بر روي نمايشگاه بيننده را محدود به ديدن قاب عكس پدر و نبود او مي كند و زيبايي هاي جنبي عكس را مي گيرد. به اعتقاد برخي از آنها حضور قاب عكس در بعضي از عكس ها منطقي نيست و مي توانست به يك اشاره كوچك محدود شود. اما همه شركت كنندگان در جلسه در اين خصوص توافق داشتند كه حتي بدون پيش زمينه ذهني نيز مي توان گذشت زمان را در عكس ها درك كرد؛ پدر همچنان در قاب عكس مي ماند و مادر پير مي شود.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |