تقويت انگيزه كار و زندگي در بازنشستگان
اميد و نشاط به جاي يأس و انزوا
|
|
عكس: علي اكبر شيرژيان
ابوالفضل امير ديواني
اريك اريكسون يگانه روان شناسي است كه مراحل رشد را به سر تا سر عمر آدمي مرتبط مي داند. وي دوران بازنشستگي را از 60سالگي به بعد مي انگارد و حال آنكه در قوانين و مقررات كشور ما، سن اين دوره 50 سالگي است. اين دوره در تقسيم بندي اريكسون، بين 35 تا 60سالگي قرار دارد كه ميانگين آن، حدود 48 سالگي مي شود و درست با سن بازنشستگي ما تطابق دارد. اين روان شناس اين دوره را سن باروري در برابر بي ثمري مي شمارد. چنانچه در چنين برهه اي از زمان، شرايط مناسبي براي فرد ايجاد گردد، ياراي آن را دارد كه توليدكننده خوبي هم باشد وگرنه احساس پوچي و بيهودگي مي كند!
چنانچه او را پذيرا شوند، بالنده مي گردد، اما اگر بازنشسته اش كنند، از تلاش بازمي ماند. اريكسون، جنبه فرهنگي اين سن را پذيرش مسئوليت در امور اجتماعي و نهادهاي زندگي اجتماعي مي پندارد. اين در حالي است كه ما شخص را با بازنشسته كردن، از تلاش هاي جمعي بازمي داريم. او عضو پرورش يافته اي است كه مي تواند مثمرثمر نيز باشد. روان شناس مذكور، ساده ترين باروري اين دوره را در توليدمثل و انتقال فرهنگ يعني تربيت كودكان و عنايت به پيشرفت آنان در زندگاني مي شمرد. باروري در سطح بالاتر و در اوج اين سن كه همان موعد بازنشستگي به حساب مي آيد، با ميزان سازندگي فزون تر صدق مي كند. معلم بسان ساير كاركنان نيست كه بر اثر كار، فرسوده شود. وي از حيث جسماني تحليل مي رود، اما از نظر ذهني بالنده تر شده و بايد از او در انجام فعاليت هاي افزون تر بهره گرفت. از همين روي، بازنشسته كردن زودهنگام معلم، صلاح نيست بلكه بايد نوع كارش را تغيير داد تا از سرمايه هاي فكري اش سودي حاصل آيد و به كارهاي يدي رو نكند.
نامداراني مانند چرچيل، پيكاسو و راسل تا 90سالگي توانايي ذهني شان را حفظ كردند. علي اكبر دهخدا و كمال الملك در 80-70 سالگي از قدرت شگرف و بسزايي برخوردار بودند. امروزه كه در كشور ما، پژوهش ها جاي خود را مي يابند، جا دارد كه از بازنشستگان توانمند در مراكز پژوهشي و جز اينها استفاده شود.
درست است كه شمار زيادي از بازنشستگان، توان اشتغال دوباره را ندارند و قادر نيستند در نظام توليد، ايفاگر نقش مهمي باشند، ليكن نه آنچنان درمانده كه مابقي عمر را به پوچي سپري ساخته و با كوله باري از تجربه هاي ارزنده و گرانبها، عزلت گزين و گوشه گير شوند.
در بسياري از فرهنگ ها، آغاز بازنشستگي را با برقراري جشن و آيين همراه مي سازند. ياران و همتايان، ورود فرد بازنشسته را به فصل نويني از زندگي شادمانه شادباش مي گويند.
اشلي ، بازنشستگي را در قالب مفاهيم بيان داشته و آن را به منزله فرآيند، رخداد يا نقشي مورد بررسي قرار داده است. اين دوران به عنوان يك فرآيند، عبارت است از تدارك و گذر از نقشي به نقش ديگر، يعني از نقش كارمند كه پيرو هنجارهاي معيني است به كسوت يك بازنشسته كه هنجارهاي ويژه خويش را داراست.
با توجه به تعريف فوق و تطابق آن با وضعيت كنوني، بازنشستگان فاقد نقش رسمي مي شوند و حتي در پذيرش هاي اجتماعي و روزمره برايشان نقشي منظور نمي شود. جمع كثيري از اين گروه بر اين نظرند كه اجتماع، ايشان را ناديده گرفته است.
اين در حالي است كه انسان تا وقتي كه زنده است، بايد نقش هايي بر عهده داشته باشد. فرد بازنشسته با عنايت به اينكه نزديك به 30 سال از يك نقش سازماني برخوردار بوده و يك شبه آن را از وي بازستانده اند، اندوه، و بيماري او را به خويشتن سرگرم مي سازند.
دوران كهنسالي يا بازنشستگي ، دوره خردورزي يا فصل خرمن برداري از تجربيات عمر است. در همين زمينه سعدي، سخنسراي نامور ايران زمين مي گويد:
مرد خردمند هنر پيشه را
عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكي تجربه آموختن
با دگري تجربه بستن به كار
اصطلاح و يا ضرب المثل معروفي در زبان فارسي ورد زبان همگان است كه گويند: دود از كنده بلند مي شود! آنچه در زير مي آيد، گواهي بر اين مدعاست و مطالعه اين موارد و نكات، عاري از لطف نيست:
بشريت، پيشرفت اخلاقي، اجتماعي و ترقي خويشتن را مديون كهنسالان است. در دوران سالمندي، انسان بهتر و خردمند تر مي شود و تجربه هايش را به نسل آينده منتقل مي سازد. بدون سالخوردگي، آدم راكد مي ماند.
(تولستوي)
كهنسالي، سفر به سرزمين ديگري است. چنانچه پيش از عزيمت، خويشتن را آماده كرده باشيد، به شما خوش مي گذرد.
(اسكيز)
خرد، آموختني نيست. مستقيماً ايجاد مي شود. وجود آن را تشخيص مي دهيم، ولي اندازه اش را نمي توان با معياري مشخص نمود. فرزانگي، فراگرفتني نيست. تنها با رشدكردن و گذشت زمان مي توان به دستش آورد.
(سقراط)
خلاصه اينك درايت و خرد، ارمغان طول عمر آدمي و پيامد گذشت و گذران سال هاي بلوغ و رسيدن كهنسالي است. در صورتي كه بدانيم چگونه به عمل دست يازيم و شمع حيات مان را تا آخرين روز زندگي روشن نگه داريم، به سه ارزش دسترسي پيدا مي كنيم:
۱ - درايت و خرد كه پيامد طول عمر است.
۲ - تجربه سازنده كه سبب جالب شدن زندگي مي شود.
۳ - طول حيات.
روان شناساني كه در زمينه سازندگي پژوهش مي كنند، معتقدند كه هنرمندان و نويسندگان در سنين بالاتر بهتر مي توانند به ديدگاه هاي سودمند برسند.
گفت وگو با سالخوردگان را به هر چيز ديگري ترجيح مي دهيم زيرا آنان به راهي گام نهاده اند كه دير يا زود ما هم خواهيم پيمود. بايد بدانيم و از آنان بپرسيم كه مسيري است هموار و دلپذير يا ناصاف و پر سنگلاخ؟
عهد پيري، زمان گوشه گيري و انزوا نيست. برخي از مردم، دوران بازنشستگي را كه همزمان با سالخوردگي است، با بيكاري و انزوا مي گذرانند، به اين خيال كه در دوران جواني، تمام برنامه هاي زندگي شان را به انجام رسانده اند. در صورتي كه اين دوره، زمان نتيجه گيري از عمر و فصل درو و برداشت حاصل زندگي است. مگر نه اينكه دانشمندان بزرگ جهان عمدتاً در سالمندي، حاصل تجربيات و معلومات زندگي شان را به عالم بشريت عرضه داشته اند:
۱ - ولتر ، دانشمند و فيلسوف فرانسوي در سال۱۷۶۴ كه 70 سال داشت، كتاب فرهنگ فلسفه را نگاشت.
۲ - ويكتور هوگو اثر مشهور خود آخرين روز يك محكوم را در سن 83 سالگي نوشت و تا جان در بدن داشت، قلم بر زمين نگذاشت.
۳ - اديسون اثر بهره برداري از برق را در موتورها كه منشاء حركت موتور است، در 70 سالگي كشف نمود.
۴ - ميكل آنژ در 89 سالگي اثر معروف خويش تحت عنوان "Rime" را عرضه داشت و تا پايان عمر در كليساي سن پير مشغول هنرآفريني شد.
۵ - آدنائر صدر اعظم آلمان در 73 سالگي به صدارت رسيد، كشورش را 14سال اداره كرد و در 91 سالگي جان باخت.
۶ - پيكاسو تا 92 سالگي، آثار مشهور و نقاشي هاي خويش را ارائه كرد.
۷ - چرچيل با 91 سال عمر، نخست وزير انگليس، برنده جايزه نوبل در ادبيات و سياستمدار دوره خود بود. وي در 82 سالگي كتاب تاريخ ملل انگليسي زبان را به رشته تحرير درآورد.
۸ - سعدي 82 سال عمر كرد و تا آخرين دوران حيات به پند و اندرز اشتغال داشت.
۹ - فردوسي با 71 سال عمر، كتابش را در اواخر زندگي پايان داد.
۱۰ - برتراند راسل ، فيلسوف نامور جهان تا 94 سالگي در كميته بين المللي صلح تلاش مي كرد.
۱۱ - جرج برنارد شاو ، نمايشنامه قصه هاي پندآموز را در 93 سالگي نگاشت.
۱۲ - آلبرت شوارتيزر در 89 سالگي بيمارستاني را در آفريقا سرپرستي مي كرد.
۱۳ - ويليام سامرست موآم كتاب ديدگاه ها را در 80سالگي نوشت.
۱۴ - لئو تولستوي در 83سالگي اثر نمي توانم ساكت بمانم را نگاشت.
۱۵ - لرد گلاستون در 83سالگي براي چهارمين بار به نخست وزيري انگلستان رسيد.
|