دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵
تقويت انگيزه كار و زندگي در بازنشستگان
اميد و نشاط به جاي يأس و انزوا
007419.jpg
عكس: علي اكبر شيرژيان
ابوالفضل امير ديواني
اريك اريكسون يگانه روان شناسي است كه مراحل رشد را به سر تا سر عمر آدمي مرتبط مي داند. وي دوران بازنشستگي را از 60سالگي به بعد مي انگارد و حال آنكه در قوانين و مقررات كشور ما، سن اين دوره 50 سالگي است. اين دوره در تقسيم بندي اريكسون، بين 35 تا 60سالگي قرار دارد كه ميانگين آن، حدود 48 سالگي مي شود و درست با سن بازنشستگي ما تطابق دارد. اين روان شناس اين دوره را سن باروري در برابر بي ثمري مي شمارد. چنانچه در چنين برهه اي از زمان، شرايط مناسبي براي فرد ايجاد گردد، ياراي آن را دارد كه توليدكننده خوبي هم باشد وگرنه احساس پوچي و بيهودگي مي كند!
چنانچه او را پذيرا شوند، بالنده مي گردد، اما اگر بازنشسته اش كنند، از تلاش بازمي ماند. اريكسون، جنبه فرهنگي اين سن را پذيرش مسئوليت در امور اجتماعي و نهادهاي زندگي اجتماعي مي پندارد. اين در حالي است كه ما شخص را با بازنشسته كردن، از تلاش هاي جمعي بازمي داريم. او عضو پرورش يافته اي است كه مي تواند مثمرثمر نيز باشد. روان شناس مذكور، ساده ترين باروري اين دوره را در توليدمثل و انتقال فرهنگ يعني تربيت كودكان و عنايت به پيشرفت آنان در زندگاني مي شمرد. باروري در سطح بالاتر و در اوج اين سن كه همان موعد بازنشستگي به حساب مي آيد، با ميزان سازندگي فزون تر صدق مي كند. معلم بسان ساير كاركنان نيست كه بر اثر كار، فرسوده شود. وي از حيث جسماني تحليل مي رود، اما از نظر ذهني بالنده تر شده و بايد از او در انجام فعاليت هاي افزون تر بهره گرفت. از همين روي، بازنشسته كردن زودهنگام معلم، صلاح نيست بلكه بايد نوع كارش را تغيير داد تا از سرمايه هاي فكري اش سودي حاصل آيد و به كارهاي يدي رو نكند.
نامداراني مانند چرچيل، پيكاسو و راسل تا 90سالگي توانايي ذهني شان را حفظ كردند. علي اكبر دهخدا و كمال الملك در 80-70 سالگي از قدرت شگرف و بسزايي برخوردار بودند. امروزه كه در كشور ما، پژوهش ها جاي خود را مي يابند، جا دارد كه از بازنشستگان توانمند در مراكز پژوهشي و جز اينها استفاده شود.
درست است كه شمار زيادي از بازنشستگان، توان اشتغال دوباره را ندارند و قادر نيستند در نظام توليد، ايفاگر نقش مهمي باشند، ليكن نه آنچنان درمانده كه مابقي عمر را به پوچي سپري ساخته و با كوله باري از تجربه هاي ارزنده و گرانبها، عزلت گزين و گوشه گير شوند.
در بسياري از فرهنگ ها، آغاز بازنشستگي را با برقراري جشن و آيين همراه مي سازند. ياران و همتايان، ورود فرد بازنشسته را به فصل نويني از زندگي شادمانه شادباش مي گويند.
اشلي ، بازنشستگي را در قالب مفاهيم بيان داشته و آن را به منزله فرآيند، رخداد يا نقشي مورد بررسي قرار داده است. اين دوران به عنوان يك فرآيند، عبارت است از تدارك و گذر از نقشي به نقش ديگر، يعني از نقش كارمند كه پيرو هنجارهاي معيني است به كسوت يك بازنشسته كه هنجارهاي ويژه خويش را داراست.
با توجه به تعريف فوق و تطابق آن با وضعيت كنوني، بازنشستگان فاقد نقش رسمي مي شوند و حتي در پذيرش هاي اجتماعي و روزمره برايشان نقشي منظور نمي شود. جمع كثيري از اين گروه بر اين نظرند كه اجتماع، ايشان را ناديده گرفته است.
اين در حالي است كه انسان تا وقتي كه زنده است، بايد نقش هايي بر عهده داشته باشد. فرد بازنشسته با عنايت به اينكه نزديك به 30 سال از يك نقش سازماني برخوردار بوده و يك شبه آن را از وي بازستانده اند، اندوه، و بيماري او را به خويشتن سرگرم مي سازند.
دوران كهنسالي يا بازنشستگي ، دوره خردورزي يا فصل خرمن برداري از تجربيات عمر است. در همين زمينه سعدي، سخنسراي نامور ايران زمين مي گويد:
مرد خردمند هنر پيشه را
عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكي تجربه آموختن
با دگري تجربه بستن به كار
اصطلاح و يا ضرب المثل معروفي در زبان فارسي ورد زبان همگان است كه گويند: دود از كنده بلند مي شود! آنچه در زير مي آيد، گواهي بر اين مدعاست و مطالعه اين موارد و نكات، عاري از لطف نيست:
بشريت، پيشرفت اخلاقي، اجتماعي و ترقي خويشتن را مديون كهنسالان است. در دوران سالمندي، انسان بهتر و خردمند تر مي شود و تجربه هايش را به نسل آينده منتقل مي سازد. بدون سالخوردگي، آدم راكد مي ماند.
(تولستوي)
كهنسالي، سفر به سرزمين ديگري است. چنانچه پيش از عزيمت، خويشتن را آماده كرده باشيد، به شما خوش مي گذرد.
(اسكيز)
خرد، آموختني نيست. مستقيماً ايجاد مي شود. وجود آن را تشخيص مي دهيم، ولي اندازه اش را نمي توان با معياري مشخص نمود. فرزانگي، فراگرفتني نيست. تنها با رشدكردن و گذشت زمان مي توان به دستش آورد.
(سقراط)
خلاصه اينك درايت و خرد، ارمغان طول عمر آدمي و پيامد گذشت و گذران سال هاي بلوغ و رسيدن كهنسالي است. در صورتي كه بدانيم چگونه به عمل دست يازيم و شمع حيات مان را تا آخرين روز زندگي روشن نگه داريم، به سه ارزش دسترسي پيدا مي كنيم:
۱ - درايت و خرد كه پيامد طول عمر است.
۲ - تجربه سازنده كه سبب جالب شدن زندگي مي شود.
۳ - طول حيات.
روان شناساني كه در زمينه سازندگي پژوهش  مي كنند، معتقدند كه هنرمندان و نويسندگان در سنين بالاتر بهتر مي توانند به ديدگاه هاي سودمند برسند.
گفت وگو با سالخوردگان را به هر چيز ديگري ترجيح مي دهيم زيرا آنان به راهي گام نهاده اند كه دير يا زود ما هم خواهيم پيمود. بايد بدانيم و از آنان بپرسيم كه مسيري است هموار و دلپذير يا ناصاف و پر سنگلاخ؟
عهد پيري، زمان گوشه گيري و انزوا نيست. برخي از مردم، دوران بازنشستگي را كه همزمان با سالخوردگي است، با بيكاري و انزوا مي گذرانند، به اين خيال كه در دوران جواني، تمام برنامه هاي زندگي شان را به انجام رسانده اند. در صورتي كه اين دوره، زمان نتيجه گيري از عمر و فصل درو و برداشت حاصل زندگي است. مگر نه اينكه دانشمندان بزرگ جهان عمدتاً در سالمندي، حاصل تجربيات و معلومات زندگي شان را به عالم بشريت عرضه داشته اند:
۱ - ولتر ، دانشمند و فيلسوف فرانسوي در سال۱۷۶۴ كه 70 سال داشت، كتاب فرهنگ فلسفه را نگاشت.
۲ - ويكتور هوگو اثر مشهور خود آخرين روز يك محكوم را در سن 83 سالگي نوشت و تا جان در بدن داشت، قلم بر زمين نگذاشت.
۳ - اديسون   اثر بهره برداري از برق را در موتورها كه منشاء حركت موتور است، در 70 سالگي كشف نمود.
۴ - ميكل آنژ در 89 سالگي اثر معروف خويش تحت عنوان "Rime" را عرضه داشت و تا پايان عمر در كليساي سن پير مشغول هنرآفريني شد.
۵ - آدنائر صدر اعظم آلمان در 73 سالگي به صدارت رسيد، كشورش را 14سال اداره كرد و در 91 سالگي جان باخت.
۶ - پيكاسو تا 92 سالگي، آثار مشهور و نقاشي هاي خويش را ارائه كرد.
۷ - چرچيل با 91 سال عمر، نخست وزير انگليس، برنده جايزه نوبل در ادبيات و سياستمدار دوره خود بود. وي در 82 سالگي كتاب تاريخ ملل انگليسي زبان را به رشته تحرير درآورد.
۸ - سعدي 82 سال عمر كرد و تا آخرين دوران حيات به پند و اندرز اشتغال داشت.
۹ - فردوسي با 71 سال عمر، كتابش را در اواخر زندگي پايان داد.
۱۰ - برتراند راسل ، فيلسوف نامور جهان تا 94 سالگي در كميته بين المللي صلح تلاش مي كرد.
۱۱ - جرج برنارد شاو ، نمايشنامه قصه هاي پندآموز را در 93 سالگي نگاشت.
۱۲ - آلبرت شوارتيزر در 89 سالگي بيمارستاني را در آفريقا سرپرستي مي كرد.
۱۳ - ويليام سامرست موآم كتاب ديدگاه ها را در 80سالگي نوشت.
۱۴ - لئو تولستوي در 83سالگي اثر نمي  توانم ساكت بمانم را نگاشت.
۱۵ - لرد گلاستون در 83سالگي براي چهارمين بار به نخست وزيري انگلستان رسيد.

بازنشستگان زير فشارهاي قانوني
نازخند صبحي
افزايش سن بازنشستگي، جلوگيري از اشتغال مجدد كه اين روزها مرتب مورد بحث و
گفت وگو مسئولان و تصميم گيران و تصميم سازان كشور است، تداعي كننده مصوبات سال هاي گذشته است. بطور مثال در ماده (8) قانون تعديل نيروي انساني مصوب 27/10/66 اشتغال به كار بازنشستگان و بازخريدي ها را در وزارتخانه و سازمان ها و موسسات و شركت هاي دولتي ممنوع و قيد گرديده بود كه در صورت نياز به تخصص بعضي ها با تصويب هيأت وزيران به صورت غيررسمي و براي مدتي معين مي توانند از بازنشسته دعوت به كار نمايند اگر چه اين مصوبه عملاً بازگشت به كار بازنشستگان را كاملاً محدود و قابل كنترل مي نمود با وجود اين پيش بيني ديگري را لحاظ كرده بودند با اين مضمون كه برابر بند ل تبصره 13 قانون بودجه سال 1380 كل كشور اشتغال به كار كليه بازنشستگان به هر نحوي جز با تصويب هيأت وزيران ممنوع و پرداخت هرگونه وجه به آنان از بودجه عمومي در حكم تصرف غيرقانوني در وجوه اموال عمومي و دولت محسوب مي گردد. ناگفته نماند كه جمعيت جوان ما بيش از 70 درصد بوده و در سطح كشور بهره مندي از افراد با تجربه كمتر از 15 درصد مي باشد در حالي كه به جاي كنار گذاشتن بازنشستگان (با تجربه ها) چند شغله بودن كاركنان خصوصاً مديران را محدود كنيم هم به عدالت نزديكتر شده ايم و هم كمك شاياني به اداره مملكت كرده و باعث تقسيم عادلانه منابع و درآمدها و فرصت هاي شغلي گشته ايم. بطوري كه اغلب هيأت مديره ها، مديران عامل، مشاغل آموزشي و بعضاً ساير مسئوليت هاي موسسات مختلف را مديران به صورت اشتغال مضاعف پركرده اند و اساساً يكي از ضعف هاي مديريتي چند شغله بودن مديران است. با محدود كردن چند شغله ها و درآمدهاي مضاعف بعضي از مديران و كاركنان خاص مي توان ميدان را براي جوانان باز كرد.
نكته مهم و اساسي اين است كه از منظر مسئولان و نمايندگان محترم تنها وزارتخانه ها و دستگاه هاي ستادي و برنامه ريزي كشور محملي براي تأمين اشتغال معرفي شده در حالي كه با ديد بازتر و در جهت اداره بهتر مملكت نبايد برنامه ريزي و سياستگذاري و تصميم گيري و تصميم سازي بدون حضور افراد با تجربه و پخته صورت گيرد. جابجايي جوانان با افراد با تجربه در كارهاي تحقيقاتي و تجربي، به مصلحت نيست.بازنشسته از پس اندازهاي جواني خود حقوق مي گيرد، نه از دولت و صندوق عمومي.

جدول اعداد (سودوكو) 230
007449.jpg
اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

برشي از مشكل فرهنگيان بازنشسته
به خاطر يك مشت 5 توماني!
007416.jpg
طرح: علي مريخي
نرجس دلخوش
مرد، عصباني، با مقداري كاغذ در دست، جلو مي دود و مردان و زنان كهنسال و بعضاً ميانسال هم به دنبال او مي دوند، حالا چه جوري خدا داند، اما ظاهراً بايد بدوند چون چاره ديگري نيست... .
- آقا اون فرم منه كجا مي بريش؟ خب از فروشگاه گرفتم ديگه، آخه كسي نگفت اشكال داره كه...
- آقا خب اشكالش چيه، بگو ما هم بدونيم؟!
مرد بي توجه وارد اتاق مي شود و در را مي كوبد... صدايش از داخل اتاق به گوش مي رسد ظاهراً با تلفن صحبت مي كند:
- آقا ما داريم اينجا با 25 تومن توزيع مي كنيم اون وقت اون آقا با 30 تومن كپي مي كنه!.. .خب يعني چي؟ جلوشو بگيرين... به هر حال تا موقعي كه تكليف مشخص نشه، من نمي ذارم كسي از اين فرم ها استفاده كنه! (تق)
اينجا اداره بازنشستگان آموزش و پرورش است و دعوا بر سر چند 5 توماني ناقابل كه اين روزها تبديل به كيميا شده و به سختي هم در بازار پيدا مي شود... و اين اتفاقاتي كه از نظرتان گذشت بين مسئولان اداره و بازنشستگان محترم رخ داده... نه اشتباه نكنيد به خاطر كيميا شدن 5 توماني دعوا نشده، دعوا بر سر چيز ديگري است...
در واقع اصل ماجرا از اين قرار است كه قرار بوده در سال 82 مبلغي به بازنشستگان تعلق گيرد و ظاهراً عده اي اين مبلغ را دريافت نكرده اند (به چه علت مشخص نيست)؛ و حال اعلام شده بود كه كساني كه اين مبلغ را دريافت نكرده اند فرمي را پر كنند و تحويل اداره بازنشستگان دهند. به عنوان تقاضانامه جهت دريافت اين معوقه آن هم دريافت با اعمال شاقه (يعني بعد از طي سلسله مراتب كامل قانوني شامل شكايت، دادسرا، .... و الا ماشاءالله).
و اما جريان فرم هاي دردسرساز: اين فرم هاي در داخل اداره به مبلغ 25تومان به متقاضيان ارايه داده مي شده، اما فتوكپي همين برگه ها در فروشگاه فرهنگيان واقع درجنب اداره بازنشستگان به مبلغ 30 تومان در اختيار بازنشستگان قرار داده شده بود و همين مسأله باعث رخ دادن اين جنجال عظيم شده بود! ديگر نه از فرم خبري بود و نه از تقاضا، همه نشسته بودند و زل زده بودند به در و ديوار راهرو.
دوستي كه من در واقع جهت همراهي ايشان وارد اداره بازنشستگان شده بودم خطاب به يكي از بازنشستگان گفت: وقتي كه درخواست همه مشتركه چرا از يك فرم تقاضا استفاده نمي كنين و همه پايينش رو امضا كنين ؟
و البته اين پيشنهاد در آن لحظه با هيچ عكس العملي از جانب هيچ كس همراه نبود، چون همه به شدت در سكوت و فكر فرو رفته بودند و آرامشي ظاهري برقرار بود. يك چيزي شبيه آرامش قبل از طوفان! بنابراين ايستادن ما آنجا بيهوده مي نمود پس براي انجام كارمان (يعني كار دوستم) راهي طبقه مورد نظر شديم.
يك ساعت بعد: مرد با طومار بلندي كه در دست داشت در راهرو مي رفت و دسته اي از بازنشستگان هم به دنبال او حركت مي كردند،  البته اين بار خلاف جهت قبلي!
در اين ميان يكي از بازنشستگان خطاب به دوستم گفت: كجاييد شما؟ بالاخره امضايي شد،  بيا اونجا امضا كن . او همان كسي بود كه پيشنهاد را از دوستم دريافت كرده بود و حالا خيلي راضي به نظر مي رسيد حتي با اين كه مجبور بود يك راهرو را تا انتها با آن سن و سال بدود.
به قول دوستم معلوم نبود پيشنهاد او كارساز افتاده بود يا اين راه حل به ذهن انور مسئولان هم خطور كرده بود... اما به هر حال ديگر مشكل حل شده بود. البته منظورم مشكل عظيم!! فرم است و 7 خوان رستم بعدي هنوز هم بر جاي خود باقي ا ست. اما يك سؤال اينجا مي ماند كه: آيا اصلاً مشكلي وجود داشت كه حل شود؟
آيا با اين همه مشكلي كه بازنشستگان هر روزه با آن دست و پنجه نرم مي كنند، در اداره اي كه متعلق به بازنشستگان است، بايد به خاطر 5 تومان كه امروزه به بچه هم بدهي قهر مي كند يا احتمالاً پرت مي كند طرف خودت! تعدادي افراد سالخورده را اين همه معطل كرد؟ احتمالاً برخي مسئولان محترم روزهاي تحصيل خود را فراموش كرده اند و يا شايد ايشان استثنائاً با مدارك ليسانس و فوق ليسانس متولد شده اند كه امروز با بازنشستگان فرهنگي كشور اين گونه رفتار مي كنند آن هم با كساني كه نه تنها مسئولان، بلكه همه ما در هر موقعيت و يا جايگاه اجتماعي كه قرار داشته باشيم اين را وام دار آنها هستيم. آيا وظيفه اصلي اين اداره همان طور كه از نامش پيداست برطرف كردن مشكل بازنشستگان نيست؟ پس اين همه دردسر... .
اگر قرار باشد سؤال كنيم، سؤال بسيار است و جواب هيچ؛  البته ما به يك جواب هم قانعيم، كجاست كسي كه همان يك جواب را هم بدهد.
به هر حال اين فقط 2 ساعت از مشكل كساني بود كه دائماً در اين اداره رفت و آمد مي كنند كه البته اين رفت و آمد دايمي قطعاً صبر ايوب مي خواهد كه خوشبختانه يا متاسفانه معلمان زحمتكش به مدد دانش آموزان باهوش! دارند. آن روز ما از اداره خارج شديم و دوستم هم هيچ كجا را امضا نكرد، چون حائز شرايط نبود و شايد كنجكاوي ما باعث شد كه شاهد اين ماجرا باشيم، اما تا مدت ها پس از خروج از اداره هر دو، حال و وضع يك ساعت پيش بازنشستگان داخل اداره را داشتيم و به شدت در فكر فرو رفته بوديم؛ من در فكر مادرم و دل شكستگي هرباره اش پس از بازگشت از اين اداره، چون او هم يك معلم بازنشسته است و دوستم هم احتمالاً در فكر آينده و روزهايي كه قرار بود به عنوان يك بازنشسته فرهنگي به اين اداره مراجعه كند!

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |