تازه هاي انديشه
|
|
معرفي سه كتاب درباره فلسفه اسلامي
فلسفه در سرزمين اسلام
آلن بيله كوك
ترجمه دينا كاوياني
-Al- Farabi : La - philosophie de Platon,ed.Allia .
- Leo Strauss : Le - Platon de Farabi, ed.Allia .
- Souad Ayada : Avicenne, Ellipses.
***
انتشار كتاب هايي از آثار فيلسوفان مسلمان يا درباره فلسفه اسلامي، مايه خرسندي است. سه كتاب كوچك [كه در اين جا معرفي مي شوند] و كمابيش در يك زمان منتشر شده اند، مجال دسترسي به منابع اين سنت فلسفي را فراهم مي كنند؛ سنتي كه همواره به عنوان تفكري غني توصيف شده است و با اين حال فارغ از متخصصان، در فرانسه ديگران كمتر با آن آشنايي دارند. دو كتابچه نخست، مكمل يكديگرند؛ چرا كه يكي از آنها؛يعني Al- F arabi : La philosophie de Platon ( فلسفه افلاطون، نوشته ابونصر فارابي) است كه توسط اليويه سيدان و نسيم لوي ترجمه و حاشيه نويسي شده است و ديگري تفسير آن توسط لئو اشتراوس و به نام Le Platon de Farabi (افلاطون فارابي) است كه توسط اليويه سيدان ترجمه و حاشيه نويسي شده است. سيدان خواننده موشكاف آثار لئو اشتراوس است و اين كار برجسته شايسته تحسين است.
فارابي تنها گردآورنده و تكريم كننده آثار افلاطون نيست، بلكه تفسيري كه از فيلسوف يوناني ارايه مي دهد، ما را از برداشت خاص وي از فلسفه آگاه مي سازد. افلاطون فارابي فارابي را به عنوان فيلسوفي توصيف مي كند كه در اصل فيلسوفي سياسي است و نشان مي دهد كه فعاليت سياسي بايد به جست وجوي سعادت سوق داده شود. در نتيجه، [فلسفه افلاطون از ديدگاه فارابي] نه تنها فلسفه اي سعادت باورانه بر پايه متافيزيكي است كه افلاطونيسم را پايه گذاري كرد، بلكه همچنان به مثابه كل فلسفه است. به اين ترتيب فارابي با رويكرد خويش به موضوعات به ديگران مي آموزد كه وفاداري به استاد يوناني نه تنها شامل تكرار [و شرح آراي او] مي شود، بلكه، به كشف فلسفه اي شخصي از راه بررسي آثار ديگران مي انجامد.
رساله سُعاد ايادا درباره ابن سينا، كاملاً به جا فقط بر روي كتاب فلسفي اين پزشك، رياضيدان، ستاره شناس و مرد سياست متمركز شده است؛ فردي كه زندگي پر تلاطمش در قرن يازدهم ميلادي در خاك ايران گذشته است. اين تمركز فقط بر روي آثار فلسفي ابن سينا به اين دليل به جاست كه تمام آثار ابن سينا را كه هم از جهت تعداد توليدات و هم از جهت عمق نظرات، بي شمار و برجسته اند، نمي توان در حجمي بالغ بر يك مقدمه معرفي كرد، كه در غير اين صورت پژوهش مبتذلي انجام مي شود.
تفاوت فارابي افلاطون گرا با بوعلي سينا در آن است كه فارابي افلاطون را چنان پرارج مي شمارد [كه گاه از حد و اندازه يك فيلسوف تنزل مي كند]،اما ابن سينا خود را جانشين و گاه منتقد ارسطو مي داند و برنامه فلسفي او [در برخي موارد] مبتني بر كشف و شهود قرآني تفكر تحت مقوله هاي ارسطوگرايانه است.
سُعاد ايادا در درجه اول شفا را بررسي مي كند؛ اثري كه به اقتفاي ارسطوي استگريتي (زادگاه ارسطو- مترجم) ، متافيزيك هستي را بسط مي دهد. سعاد توضيح مي دهد كه چگونه ابوعلي سينا از طريق تمايز بين ذات و وجود و به مدد استعدادي نوين در ازسرگيري دوگانه منطق- هستي شناسي جبر/ امكان، در تولد تفكر قرون وسطايي و نو نقش بازي مي كند؛ نقشي كه به دنبال جلب تمامي حوزه هاي واقعيت است. همچنين تلاش روشمند ابن سينا، حوزه هاي الهيات و همچنين روانشناسي، فيزيك و به همين ترتيب سياست را درمي نوردد و نگرشي يكپارچه از جهان را به ما عرضه مي دارد. واضح است كه در اين چند خط، ارايه نظري كامل در باب اين كتاب كوچك، گويا و فشرده، كاري عبث است، اما بايد نكات ذكر شده در اين كتاب را مد نظر قرار داد؛ زيرا اين نكات ابعادي را توصيف مي كنند كه از برخي جهات توسط برخي متفكران نام آشنا در فرهنگ ما، چون اسپينوزا، به وام گرفته شده است.
اكنون زمان مناسبي براي خواندن آثار فيلسوفان يا تأليفاتي درباره آنان و تأمل در اين كتابها است؛ كاري كه هرچند در ميان نويسندگاني كه نامشان در برنامه فعلي كلاس هاي سال آخر دبيرستان [در فرانسه] ثبت شده است، جايي ندارد، اما بيش از پيش براي درك ما از جهان ضرورت دارد.
منبع:www.philosophie en terre d’Islam.htm
|