شنبه ۹ دي ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۷۱ - Dec 30, 2006
شهر تماشا
Front Page

بازبيني كاركرد بيست و پنج دوره يك جشنواره سينمايي
جشنواره فيلم فجر نياز به پوست اندازي دارد
سعيد مستغاثي
اخراجي ها، اتوبوس شب و رئيس سه فيلم كنجكاوي برانگيز جشنواره امسال كه بايد ديد به موقع به دفتر جشنواره مي رسند يا خير؟
008343.jpg
008340.jpg
008346.jpg
به نظر مي رسد حال كه 25 سال (ربع قرن) از برگزاري جشنواره فيلم فجر مي گذرد موقع آن رسيده كه يك بازنگري در نحوه و چگونگي تداركات و اجراي اين جشنواره انجام گيرد. معمول جشنواره  هاي جهاني اين است كه هر چند يك بار دچار تغيير و تحولاتي در فرم و محتوا مي شوند تا مخاطبان جديدي جذب كنند و تنوع ذائقه ها را هم راضي نمايند.
مي توان گفت پس از گذر 25 سال، اينك زمان آن رسيده كه در مورد جشنواره فيلم فجر به يك جمع بندي برسيم. شايد كه راهكارهاي جديدي به دست آيد و جشنواره فجر بتواند خود را تا حدودي به روز گرداند. چون به نظر مي آيد امروز ديگر از فرط برخي تكرارها، جشنواره به طور جدي در برخي بخش ها و نوع اجرا به گونه اي فضاي ملال آور رسيده است. برخي از تماشاگران ديرين اين جشنواره مي گويند كه آن جذابيت خودش را تا حدودي از دست داده و داراي برگ برنده اي نيست و برخي براين باورند كه احتياج به پوست انداختن دارد.
اما عليرغم اين پوست اندازي ، آن فكر مركزي و اوليه اش بايستي پابرجا بماند ، زيرا كه همه فلسفه وجودي جشنواره را در برمي گيرد. چنانچه تمامي جشنواره هاي معتبر جهاني مثل جشنواره كن هم مرتب در حال عوض شدن و پوست انداختن هستند ولي يك هسته مركزي ماهيت آن را همواره حفظ كرده. بنابراين جشنواره فيلم فجر علاوه بر اين كه محتاج پوست انداختن و تعويض فرم و شكل است نياز به يك بنيان مركزي ثابت و استوار دارد.
اگرچه در طي اين سال ها همواره يك سري تغييراتي در جشنواره فجر صورت گرفته، از جمله اين كه بخش فيلم هاي ايراني جشنواره محدود شد، بخش فيلم هاي ميهمان حذف گرديد و قرار شد حدود 20 فيلم در بخش مسابقه حضور داشته باشد، بخش مسابقه بين الملل راه اندازي شد، بخش بزرگداشت سينماگران ايراني و خارجي برقرار گرديد و...
و اگرچه حتي يك تفكر مركزي يعني همان تفكر دولتي بر اساس سينماي هدايتي و حمايتي نيز علي رغم تغييرات مديريتي همواره خودش را به رخ كشيده است، اما آيا همه آن تغييرات ريز و درشت و اين تفكر و هسته مركزي براي فستيوالي در ابعاد و موضوعيت جشنواره فيلم فجر كفايت مي كند؟
واقعيت اين است كه در دهه 60، جشنواره فيلم فجر يك نوع جمع بندي سينماي ايران براي يك سال به شمار مي آمد. خلاصه يك سال سينماي ايران در اين جشنواره گرد مي آمد و جشنواره فجر علاوه بر جمع بندي توليدات سال قبل، مسير سال آينده را هم مشخص مي كرد. اين مسأله امروزه ديگر وجود ندارد. فضا و آدم هاي سينماي ايران عوض شده اند. در بنياد فارابي به عنوان اصلي ترين عامل آن سينماي هدايتي و حمايتي، تغييرات اساسي به وجود آمده و به نظر مي رسد يك سيستم دولتي معقول سازمان يافته و منسجم از ميان رفته و يك شرايطي مابين سينماي دولتي و خصوصي جايگزين آن شده است. در واقع روزگاري كه جشنواره فيلم فجر به سينماي ايران الگو مي داد (بدون در نظر گرفتن كيفيت آن الگوها) و خط فكري ارائه مي كرد ، سپري شده است.
شايد از همين رو، آن روزها جشنواره فيلم فجر اهميت بيشتري داشت كه يك سينماي خوب يا بد را هدايت مي كرد، يك تشكل سازمان يافته دولتي با تفكر خاص، سليقه، ذائقه و ارزش هاي ويژه و پشتوانه مالي در جشنواره فجر حضور داشت. هم تكليف دست اندركاران سينماي ايران روشن بود و هم تكليف مخاطب آن. متأسفانه آن هسته مركزي امروزه چندان پررنگ نمي نماياند.
علت هم، تحولاتي است كه اساساً در ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي جامعه رخ داد. ديگر آن سيستم دولتي كه سياست هاي وزارت ارشاد و جشنواره و فارابي و... را همسو مي كرد، وجود ندارد. فضا عوض شده، بحث خصوصي سازي در جامعه مطرح است ولي همچنان آن نگراني خاص در مورد سينما وجود دارد. هنوز مسئولين سينمايي اين دلشوره را نسبت به سينما دارند. نوعي نگراني و حساسيت كه شايد در مورد هيچ يك از هنرهاي ديگر وجود نداشته باشد و همين مانعي است كه سينماي ايران بتواند آن روند منطقي و مستقل خود را پيدا كند.
ضمن اينكه هنوز آن نظريه اوليه دست اندركاران سينماي نوين ايران كه در سال هاي پس از انقلاب، سينماي مرگ زده ايران را بازسازي كرده و به سينمايي پويا و تخصصي بدل ساخت هم قوت خود را حفظ نموده كه جشنواره فيلم فجر مي تواند و بايد آن حرمت از كف رفته سينما را در ايران بازگرداند، آنچه كه عليرغم همه تلاش ها و فعاليت هاي مسئولين و دست اندركاران و هنرمندان اين سينما طي اين سال ها در حد كلان صورت نگرفته است.
برخي از كارشناسان و منتقدان سينماي ايران معتقدند، با تشكيل يك بخش خصوصي استاندارد براي توليد و توزيع فيلم كه فعاليت هاي آن تنها نقش واسطه را در اين سينما بازي نكند ، اعتماد بخشي افزون تر به مردم و جلب نظر آنها تا اخلاق و عفت عمومي را در سينما به عين ببينند، باج ندادن به خطاها، نگران نبودن نسبت به ضايعات و... تا حدودي مي تواند سينماي ايران را به آن فضا نزديك كند. اما چند سؤال وجود دارد كه مثلاً چرا جشنواره فيلم فجر بايستي چنين اقداماتي را انجام دهد؟ اقداماتي كه بيشتر در حد مسئوليت مثلاً سياست گذاران و مديران سينمايي كشور است. چرا نبايد جشنواره فيلم فجر به عنوان يك جشنواره مستقل و داراي هويت مجزا كار خودش را بكند و خودش را وابسته به سينماي ايران و مسايل پيراموني آن نگرداند؟ مثل بسياري از جشنواره هاي معتبر جهاني.
اما با توجه به پيشينه جشنواره فجر، پيشينه اي كه حكايت از همان جمع بندي هاي يك ساله و خط دادن به سينماي سال بعد دارد، پاسخ سؤال هاي فوق روشن است ، به ويژه كه پس زمينه هاي سينماي نوين ما با سينماي اروپا و آمريكا تفاوت هاي ماهوي دارد و از ديگر سو هم به هرحال نمي توان و نبايستي از آن نقطه اوليه زياد فاصله گرفت و ماهيت اصلي جشنواره را ناديده انگاشت.
اما براي در اختيار داشتن يك رهيافت منطقي جهت حفظ ماهيت اصلي جشنواره فيلم فجر ، ابتدا بايد مشخص كرد كه برگزار كننده جشنواره چه كسي يا چه سازماني يا ارگاني است؟ چه كسي هزينه جشنواره را مي پردازد؟ يعني تأمين كننده هزينه هاي جشنواره فجر كيست؟ مگر مي شود دولت و وزارت ارشاد جشنواره اي را برگزار كند، هزينه هايش را تقبل نمايد، سالن هاي نمايش دهنده اش را تأمين كند و... و بعد كسان ديگري بخواهند به او خط و مسير نشان بدهند؟ مگر ميهمان مي تواند براي صاحب خانه تعيين تكليف كند؟ سينماگران ايراني در واقع ميهمان دولت و وزارت ارشاد در جشنواره فيلم فجر هستند. تعارفات را بايستي كنار گذارد.
بايد تكليف روشن شود. دولت بايد به صراحت بگويد كه اين جشنواره را ما برگزار مي  كنيم، سياست هاي آن اين گونه است، محدوديت هايمان اين جوري است و... بايد اين صراحت را به كار گيرد و طرف مقابل هم بايد اين صداقت و صراحت را بپذيرد.
به نظر مي آيد اگر جشنواره فيلم فجر به آن نطفه هاي اوليه و آن صراحت سال هاي ابتدايي اش برگردد موفق تر خواهد بود. شفاف عمل كردن عين صداقت است. جشنواره فيلم فجر بايستي به ذات خودش بازگشت كند. صراحتاً اذعان كند كه دولتي است و از طريق دولت برگزار مي شود با تمام تعاريف و تبعات يك جشنواره دولتي اعم از هيأت انتخاب و هيأت هاي داوري و برگزيدگان و محدوديت ها و...
مسئولان اين جشنواره يا بايد از جشنواره هاي موفق و معتبر بين المللي الگو بردارند و يا اين كه مستقل عمل كنند. روش هاي بينابيني هيچگاه نتايج موفقي به همراه نداشته است. سياست هاي مورد قبول مان را صريح اعلام كنيم و نترسيم از اين كه مورد انتقاد قرار بگيريم. اما بعد از آن به برگزاري جشنواره هاي ديگر مثل جشن خانه سينما، جشنواره هاي موضوعي، مراسم هاي اهداي جوايز نشريات سينمايي، جشنواره هاي استاني و... امكان دهيم كه هر كس جشنواره فجر و سياست هاي آن را قبول ندارد برود سراغ آن جشنواره هاي ديگر. جشنواره فيلم فجر ويترين سينماي دولتي و سينماي مورد قبول سياست هاي دولتي است. سوبسيدش را هم مي دهد. هزينه اش را هم تقبل مي كند، فيلمش را تهيه مي كند و... به نظر مي آيد هر چقدر هم كه محدودتر و در سطح سينماي ملي ايران برگزار شود بهتر و مطلوب تر است. مشخص است كه با نمايش چند فيلم خارجي، نمي توان لقب جشنواره بين المللي را اعطاء نمود. اگر قرار است جشنواره بين المللي شود ، بايد همه ضوابط جهاني آن را پذيرفت. كه قطعاً آن ضوابط هم با عرف و موازين شرعي جامعه ما سازگار نيست و ما ناگزير از جرح و تعديل آثار فيلمسازان جهان هستيم و اين هم قطعاً به مذاق آنها خوش نمي آيد. به هرحال اين تناقضات مانع بين المللي شدن جشنواره مي  شود. چنانچه پس از 25 سال هنوز هم محقق نگشته است. بر همين اساس پيشنهاد بسياري از كارشناسان و منتقدان سينماي ايران است كه چندان به دنبال بين المللي شدن جشنواره نباشند. اشكال ديگر جشنواره فيلم فجر آن است كه مديريت كارآمد بر آن حاكم نيست. واقعيت اين است كه يك آدم سينمايي لزوماً يك مدير موفق نيست. سينمايي بودن و مديريت، دو شغل مجزا و تفكيك شده است. اداره جشنواره فيلم فجر يك شغل مديريتي است و نه سينمايي. مديريت جشنواره فيلم فجر احتياج به كارگردان و مونتور و فيلمنامه نويس ندارد. به تشكيلاتي كارآمد نياز دارد كه كارش را صبح يازدهم بهمن آغاز نكند.
از همين روست كه اگرچه جشنواره فيلم فجر ستاد برگزاركننده  با مكان مشخص دارد، اما نتيجه و راندمان كار، چندان مطلوب به نظر نمي رسد؛ اسامي فيلم ها و ساعت نمايش آنها مرتباً تغيير مي كند، فيلم ها به موقع نمي رسند، هنوز بر سر كيفيت سالن هاي نمايش بحث است و سينماهاي جشنواره و كاربرد هريك ، همه ساله تغيير مي نمايد ، تيم ثابتي براي تهيه بولتن و كاتالوگ وجود ندارد و از همين رو ، هر سال ساز جداگانه اي زده مي شود و...
جشنواره فيلم فجر يك تشكيلات جدي لازم دارد كه اگر مهلت تاريخ دريافت كپي فيلم ها را روز پانزدهم اعلام كردند، روز شانزدهم تحت هيچ شرايطي فيلمي را نپذيرند. بخش مهمي از پوست اندازي جشنواره فيلم فجر بايستي در همين بخش صورت بگيرد ، به جز آن كه هر سال هم بايد فكر نو وجود داشته باشد.

سايه روشن
سرگرمي مذموم نيست
گروه ادب و هنر- تجربه نشان داده كه نگاه نخبه گرايانه به سينماي ايران به هيچ جايي نمي رسد. سينماي ايران را بايد با واقعيت هاي موجود پذيرفت و به تحليل و بررسي اش نشست. سينمايي با انبوهي از معضلات و مشكلات و چالش هايي در ابعاد مختلف و متنوع. سينمايي كه همه مي دانيم شرايط اقتصادي مطلوبي ندارد و در سال هاي اخير با معضل ريزش مخاطب مواجه بوده است. هر چند امسال تا اندازه اي شاهد رويكرد بيشتر مخاطب به فيلم هاي ايراني بوديم. استقبالي كه البته مثل هميشه، محدود به چند فيلم خاص بوده است. در دهه شصت، با كمبود مراكز تفريحي و تلويزيوني كه تنها دو شبكه داشت و در طول هفته فقط يك فيلم سينمايي پخش مي كرد؛ سينما هنوز و همچنان بخش عمده اي از اوقات فراغت مردم را پر مي نمود.
در صورتي كه الان سينماي ايران از سوي رقباي قدرقدرتي چون تلويزيون كه هر روز چندين فيلم و سريال داستاني را روي آنتن مي برد. شبكه هاي ماهواره اي، اينترنت و ... در محاصره قرار گرفته است. رسانه هايي كه در كنار پر كردن اوقات فراغت مردم، به سليقه آنها نيز جهت مي دهند. به همين خاطر است كه برخي از طنزهاي شبانه تلويزيون، توقع مخاطب را به نسبت به مقوله كمدي تغيير مي دهد. اين تغيير سليقه بلافاصله به توليد فيلم هاي نازلي مي انجامد كه پي آمد استقبال مردم از طنزهاي شبانه تلويزيون اند. از سوي ديگر بحران اقتصادي سينما باعث مي شود كه بسياري از فيلم ها در شرايط نامطلوب و با حداقل صرف وقت توليد شوند. نتيجه كار هم فيلم هاي غيراستاندارد بوده، فيلم هايي كه برخي از آنها حكم توهين به شعور تماشاگر را داشته اند. اين البته صفتي است كه اغلب منتقدان به اين نوع فيلم ها نسبت داده اند وگرنه برخي از همين آثار، تماشاگران بسيار هم داشته اند.
اين اتفاق در حالي رخ داده است كه سالهاست عده اي هر فيلمي را به صرف اين كه براي مخاطب عام ساخته شده را زير سؤال برده اند. افرادي كه سرگرم كننده بودن يك فيلم سينمايي را نقطه ضعف آن قلمداد كرده اند. اين ميزان نخبه گرايي در نهايت به سينمايي انجاميد كه بسياري از توليدات پرمخاطبش را در آثاري زير استاندارد تشكيل مي دادند در چنين وضعيتي، به نظر مي رسد كه برخي از واژه ها نيازمند تعريف مجدداند. يكي از اين واژه ها هم سينماي تجاري است. واقعاً  چه اشكالي دارد كه فيلم هاي تجاري سالم و خوش ساخت به منظور سرگرم كردن مخاطب ساخته شوند. سينما بدون مخاطب معنا ندارد و اصلاً  يكي از پيش شرط هاي سينما به عنوان هنري گران بازگشت سرمايه است. فيلمساز در حين ساخت فيلم اش بايد به تماشاگر فكر كند.
چه در مرحله نگارش فيلمنامه و چه در هنگام انتخاب بازيگر و...، حلقه مفقوده سينماي ايران در اين سال ها، نداشتن يك سينماي تجاري قدرتمند بوده است. سينما را هنر- صنعت ناميده اند و در چرخه توليد، بايد به قواعد بازي عرضه و تقاضا احترام گذاشت.
به همين خاطر است كه وقتي فيلمي چون تله با استقبال مخاطب مواجه مي شود؛ بايد آن را در حد يك فيلم مخاطب محور ارزيابي كرد. چنين فيلمي را بايد با فيلم هاي پرفروش ديگر اين سينما مقايسه كرد، نه با تك فيلم درخشان كارنامه سازنده اش. واقعيت اين است كه چند فيلم آخر الوند آثار جذابي براي تماشاگر نبودند و در عوض تله از اين لحاظ بر آنها برتري دارد. فيلمي كه البته خالي از ايراد و ضعف نيست و هم در فيلمنامه و هم در اجرا از مشكلاتي رنج مي برد. منتها نكته در اين جاست فيلم، در حد مقدور  ات سينماي ايران اثر استانداردي به شمار مي آيد. درست مثل م مثل مادر كه در مقام مقايسه با آثار ديگر ملاقلي پور فيلم ضعيفي است ولي براي سينماي ما بهتر است كه آثاري اين چنين پرفروش شوند تا فيلم هايي چون بله برون و شارلاتان .

چشم انداز
بحران خودساخته سينما
پروانه اي براي نشستن روي بيلبوردها
گروه ادب و هنر يكي از مهم ترين بحران هاي سينما در ماه هاي اخير، از اعتبار افتادن پروانه نمايش بوده است. به اين معنا كه اداره نظارت و ارزشيابي وزارت ارشاد، براي فيلم هايي پروانه نمايش عمومي صادر كرده ولي كمي بعد، از اكران همين آثار داراي پروانه، ممانعت به عمل آورده است. چنانكه فيلمي در كمتر از يك هفته به موعد اكرانش، از نمايش بازمانده است. آن هم در شرايطي كه تهيه كننده و پخش كننده براي فيلم، تبليغات رسانه اي و شهري هم انجام داده اند. اين روزها در ميادين شهر، بيلبوردهاي تبليغاتي فيلم هايي به چشم مي خورد كه رنگ پرده را به خود نديده اند. فيلم هايي كه عدم اكران آنها در واقع به معناي بي اعتباري پروانه نمايششان است. چنين اتفاقي باعث مي شود تا نوعي احساس عدم امنيت بر اهالي سينما مستولي شود. به اين معنا كه ديگر اين اطمينان خاطر وجود ندارد كه فيلمي حتي با وجود داشتن پروانه نمايش به اكران درآيد. تهيه كننده اي كه فرضاً براي نمايش فيلم اش در فصل تابستان برنامه ريزي و تبليغات كرده، با وجود در دست داشتن پروانه نمايش موفق به انجام اين كار نمي شود و گاهي اوقات فيلمي كه از سوي اداره نظارت و ارزشيابي وزارت ارشاد صلاحيت اكرانش تأييد شده، مجدداً با جرح و تعديل هايي روبه رو مي شود. اين گونه اتفاقات باعث بي ثباتي و ترويج روحيه ترس و محافظه كاري در سينماگران مي شود. اينكه دولت به بررسي محصولات فرهنگي بنشيند و بر فعاليت سينماگران نظارت داشته باشد كاملا پذيرفتني است. مشكل از جايي شروع مي شود كه يا اين نظارت به درستي صورت نمي گيرد يا اينكه علاوه بر مرجع ذي صلاح، مراجع ديگري هم خارج از حوزه اختياراتشان، فيلم ها را مجدداً مميزي مي كنند. كيفيت بررسي، نظارت و مميزي آثار سينمايي موضوع اين يادداشت نيست. اصلا كاري به اين نداريم كه در اين نظارت تا چه اندازه موازين و مقررات مبنا قرار مي گيرد و تا چه حد سليقه هاي شخصي تعيين كننده است. چنانكه در بالا آمد اين حق وزارت ارشاد و اداره كل نظارت و ارزشيابي است كه بر فيلم هاي سينمايي نظارت داشته باشد. منتها وقتي اين نظارت اعمال و پروانه نمايش صادر مي شود، جلوگيري از اكران آن در موارد متعدد اعتبار برگه پروانه نمايش را هم زير سؤال مي برد. مي شود انتظار داشت كه اگر ملاحظاتي قرار است صورت بگيرد در همان مرحله صدور پروانه نمايش اعمال شود. در شرايط فعلي هم استقلال اداره نظارت و ارزشيابي مورد شبهه قرار گرفته است، هم اهالي سينما نگران از اكران نشدن فيلم هايشان هستند و هم اينكه عدم اكران اين فيلم ها، به آثاري كه در نوبت نمايش بوده اند لطمه مي زند.
وقتي در آستانه اكران يك فيلم از نمايشش ممانعت به عمل مي آيد، فيلم ديگري كه قرار بوده حداقل يك ماه بعد به نمايش درآيد، با تعجيل و بدون آنكه فرصتي براي تبليغ داشته باشد؛ اكران مي شود. سينماي ايران از معضلات بسياري رنج مي برد كه برخي از آنها چنان ريشه دار و عميق است كه شايد با سال ها تلاش بتوان تا اندازه اي مرتفع شان كرد. اين يكي اما، بحراني است كه با كمي تدبير مي توان برطرفش كرد و آرامش و امنيت را به اهالي سينما بازگرداند.
ميم مثل ملودرام
روياي خيس ميهمان تازه سينماهاي تهران است.فيلمي ملودرام كه به بررسي معضلات نوجوانان مي پردازد .فيلم  هاي پوران درخشنده با تمام تفاوت ها و تمايزهايي كه با يكديگر دارند يك ويژگي مشترك دارند. از رابطه و پرنده كوچك خوشبختي گرفته تا شمعي در باد و حتي بچه هاي ابدي همگي به نوعي در ژانر ملودرام ساخته شده اند. ملودرام يكي از مهمترين گونه هاي سينماست كه در دوراني به غلط از آن به عنوان ژانري سخيف نام برده مي شد. در دهه شصت، بخشي از منتقدان و نويسندگان سينمايي، صرف ملودرام بودن يك فيلم را به مثابه نقطه ضعف آن تلقي مي كردند در حالي كه در همين ژانر، فيلم سازي مثل داگلاس سيرك، تعدادي از شاخص ترين آثار تاريخ سينما را كارگرداني كرده است.
در ميان فيلم سازاني كه در دهه شصت به سينما آمدند و ملودرام ساختند پوران درخشنده به چند دليل سينماگر متمايزي شد. اولين دليل زن بودن درخشنده بود، او در زماني به شهرت رسيد كه هنوز حضور زنان به عنوان كارگردان در سينماي ايران جا نيفتاده بود. در سال هايي كه رخشان بني اعتماد و تهمينه ميلاني كه بعدها دو فيلم ساز مطرح سينما شدند به عنوان دستيار كارگردان فعاليت مي كردند، درخشنده فيلم بلند سينمايي ساخت. فيلم هايي با مايه هاي ملودراماتيك و مضموني اخلاق گرايانه. نكته ديگر رويكرد درخشنده در ساخته هاي اوليه اش به نوجوانان معلول بود. رابطه و پرنده كوچك خوشبختي از اين لحاظ هنوز هم جزو آثار شاخص سينماي ايران محسوب مي شوند. فيلم هايي كه با محوريت نوجواناني دچار مشكل معلوليت ساخته شدند. در اين ميان پرنده كوچك خوشبختي مايه هاي ملودرام بيشتري هم داشت و شايد هم همين نكته باعث توفيق تجاري اش شد. درخشنده به استثناي فيلم زمان از دست رفته ، در فيلم هاي بعدي اش را هم با وجود تفاوت هاي ساختاري شان با يكديگر، با چنين حال و هوايي ساخت.
در زمان از دست رفته به عنوان يك استثناء در كارنامه درخشنده، نوعي فمنيسم افراطي به چشم مي خورد كه البته اين فيلم ساز چنين رويكردي را در آثار بعدي اش دنبال نكرد. در آثار اين فيلم ساز نوعي حس همدلي با كودكان و نوجوانان دچار معلوليت به چشم مي خورد كه گويا بچه هاي ابدي هم در همين روال ساخته شده است. حتي در فيلم جوانانه شمعي در باد هم درخشنده از بازيگران فيلم هاي رابطه و پرنده كوچك خوشبختي در قسمت هايي از فيلم استفاده كرد تا هم نوعي ارجاع به خويشتن بود و هم تأكيدي بر دلبستگي فيلم ساز به كاراكترهاي اين گونه. بچه هاي ابدي كار تازه اين فيلم ساز؛ از اين جهت پيوندي تماتيك با رابطه و پرنده كوچك خوشبختي برقرار مي كند؛ فيلم هايي كه همگي در ژانر ملودرام ساخته شده اند.

آخرين مهلت تحويل فيلم ها را جدي بگيريد
گروه ادب و هنر- علاقه مندان سينما روزهايي را به خاطر مي آورند كه فيلم ها به هر ضرب و زوري بود، بايد به جشنواره فجر مي رسيدند. گاهي اوقات اين رسيدن به هر قيمت، تبعات ناخوشايندي را براي جشنواره و علاقه مندان سينما به همراه داشت. اين كه فيلم ها در هر شرايطي و با هر كيفيتي به جشنواره بيايند، شايد در مورد برخي آثار باعث رونق جشنواره نيز بشود ولي واقعيت اين است كه اين رسيدن به هر قيمت، بعضي وقت ها بهاي گزافي را به همراه دارد. وقتي فيلمي به صورت ويدئويي به نمايش در مي آيد و با امكانات پخش سالن هاي سينماي ما، عملاً  نه تصوير واضحي از آن ديده و نه صدايي رسا شنيده مي شود، عملاً  به اعتبار جشنواره لطمه مي خورد. چنان كه در سالهاي مياني دهه هفتاد، فيلم ها حلقه به حلقه از لابراتوار بيرون آمده و به نمايش در مي آمدند و گاهي اوقات براي رسيدن يك حلقه از لابراتوار، نزديك يك ساعت نمايش فيلم متوقف مي شد. به اين ترتيب ديدن ليلا ي مهرجويي يا سلطان كيميايي تا دم سحر طول مي كشيد. چنين چيزي در هيچ جشنواره معتبري سابقه ندارد. بي نظمي هايي كه بعضاً در جشنواره فجر مشاهده مي شود، باعث شده تا فيلمسازان تاريخ هايي كه به عنوان آخرين مهلت ارسال فيلمشان به دفتر جشنواره، اعلام مي شود را جدي نگيرند.بيش از دو دهه است كه جشنواره اي به نام فيلم فجر در همين ماه برگزار مي شود و جالب اين كه توليدات سينماي ايران معمولاً در پاييز جدي مي شود.
گاهي اوقات فيلم هايي در آغاز فصل سرما، به نيت رسيدن به جشنواره كليد مي خورند و عجيب تر اين كه بعضي از اين فيلم ها هم به روزهاي پاياني برگزاري جشنواره مي رسند و به نمايش عمومي در مي آيند. پيش آمده كه فيلمبرداري فيلمي در تابستان يا حتي بهار به پايان رسيده و مراحل فني كار ماهها به تعويق افتاده و در آستانه جشنواره، عوامل فني شبانه روز بيدار مانده اند تا فيلم به جشنواره برسد.اين عادت در شب امتحان درس خواندن ما ايراني ها را به خوبي مي شود در جشنواره فجر مشاهده كرد. فيلمسازاني كه تازه در دي ماه يادشان مي افتد بايد فيلمشان را به جشنواره برسانند.يك دهه است كه الزام نمايش فيلم ها در جشنواره براي اكران عمومي برداشته شده است و حالا مي توان انتظار داشت همه از مديران و برنامه ريزان جشنواره تا معاونت سينمايي و شوراي صدور پروانه ساخت و خود اهالي سينما، فستيوالي را كه تاريخ برگزاري اش مشخص است را جدي بگيرند.

استالونه :هنوز حرفهايي براي گفتن دارم
گروه ادب و هنر-  سيلوستر استالونه در گفت وگو با ، خبرنگار نشريه اينترتينمنت ويكلي، درباره راكي بالبوا آخرين فيلم مجموعه راكي ، گفت وگو كرده است .
او در مورد اينكه چرا پس از سي سال تصميم گرفته يك راكي جديد خلق كند مي گويد: خودم را ملزم مي دانستم و تلاشم اين بود كه مجموعه را آن طور كه بايد، تمام كنم. در راكي 5 خيلي بي دقت بودم. فيلم براي هيچ كس اميدواركننده نبود. فيلم دقيقا بازتاب موقعيت من در آن سال ها بود و اين مسئله مرا آزار مي داد. بعد، حول و حوش سال 1996، ايده اي به ذهنم رسيد كه در هاليوود مطرح كردم. آنها گفتند هرگز . چند بار رفتم و آمدم. در آن زمان مترو گلدوين مه ير علاقه اي به اين كار نداشت. به خودم مي گفتم اين پروژه هيچ وقت به سرانجام نمي رسد. تا اينكه سرنوشت چيزي ديگر رقم زد. MGM به سوني فروخته شد و آدم هاي جديد كه آمدند، همه چيز عوض شد.
در اين فيلم راكي بالبوا خود را كسي مي داند كه دورانش به سر آمده است. استالونه هم در مورد خود معتقد است :دوران من هم به سر آمده است. ترديدي در اين نيست. شما هيچ وقت آن چيزي كه هستيد باقي نمي مانيد. فقط يك بار گل مي كنيد. اين مسيري است كه همه مي روند. البته از دور خارج شدن يك معني ضمني هم دارد. نشان مي دهد زماني براي خودتان كسي بوده ايد. اين خيلي بهتر از آن است كه هيچ نباشيد. من هنوز به جاي اولم برنگشته ام، اما هنوز حرف هايي براي گفتن دارم.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   شهري    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |