شنبه ۹ دي ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۷۱ - Dec 30, 2006
وسوسه پولدارشدن گرمابه دار طمع كار
008430.jpg
گروه حوادث - مسئول جمع آوري كمك هاي مردمي وقتي ديد تنها 30درصد از پول هاي جمع آوري شده براي كمك به بيماران ديابتي نصيب او مي شود تصميم به جعل قبض ها گرفت و با استخدام 15 مرد و زن كلاهبرداري از مردم را آغاز كرد.
در اولين روزهاي دي ماه يكي از ساكنان شهرك اكباتان با پليس تماس گرفت و مدعي شد مردي با قبضهاي جعلي يك انجمن خيريه در حال گرفتن پول از مردم است.
پس از اين تماس هنگاميكه ماموران كلانتري 135 آزادي براي پيگيري موضوع به محل رفتند، متوجه مرد جواني شدند كه با در دست داشتن قبض  كمك هاي مردمي يك انجمن خيريه مشهور از مردم درخواست كمك كرده و سپس در مقابل پولي كه از آنها مي گيرد براي آنها قبض صادر مي كند. ماموران كه به اين جوان مشكوك شده بودند وي را تحت بازجويي قرار دادند و هنگامي كه متوجه شدند قبضهاي او جعلي است وي را براي بازجويي هاي فني و تخصصي به مركز پليس انتقال دادند.
بازپرس جراحي رئيس شعبه 15دادسراي صادقيه روز گذشته با اعلام خبر دستگيري مرد كلاهبردار به نام اكبر گفت: دقايقي از بازداشت متهم جوان نگذشته بودكه ماموران پليس اطلاع پيدا كردند مرد جوان ديگري نيز در منطقه ديگري در شهرك اكباتان درحال انجام كلاهبرداري مشابه است . هنگاميكه اين جوان بازداشت و تحت بازجويي قرار گرفت مشخص شد وي نيز يكي ديگر از اعضاي باندي است كه با استفاده از قبض هاي جعلي انجمن خيريه اقدام به كلاهبرداري ازمردم مي كنند.
خواستم يك شبه پولدار شوم
در ادامه بازجويي ها اكبر كه سركرده باند است، ضمن اعتراف به جعل قبض ها و كلاهبرداري به ماموران گفت: تا مدتي قبل در يكي از روستاهاي استان  مركزي گرمابه دار ده بودم و روزي 4000 هزار تومان دستمزد داشتم، چون خرج زندگيم با اين حقوق تامين نمي شدبه پيشنهاد يكي از آشنايان كه در انجمن كار مي كرد به تهران آمده و مشغول به كار شدم.
وظيفه من جمع آوري كمكهاي مردمي در مقابل دادن قبضهاي انجمن بود،كه با اين كار۳۰ درصد از كمكهاي مردمي نصيب خودم مي شد.
مدتي از شروع كارم نگذشته بود كه طمع وسوسه ام كرد و تصميم گرفتم راهي پيدا كنم تا تمام پول فروش قبض ها به خودم برسد و به اين ترتيب نقشه كلاهبرداري را كشيدم. براي اين كار درابتدا از قبض ها كپي رنگي تهيه كردم و پس از آن 15 نفر را استخدام كردم تا قبض هاي جمع آوري كمك هاي مردمي را به مردم بدهند. در حاليكه تنها روزي 5هزار تومان به هر كدام از آنها مي دادم بقيه پول هاي جمع آوري شده را براي خودم بر مي داشتم.
وي افزود: همچنين از آنجا كه كليد صندوق هاي خيريه اي را كه از سوي انجمن به مردم داده شده بود،  همراهم بود، به عنوان مسئول جمع آوري صندوق ها به خانه افراد خير رفته و پول هاي موجود در صندوق ها را نيز به سرقت مي بردم.
هركه از دزد بدزدد ....
بازپرس جراحي درتكميل اين خبر گفت : در جريان بازجويي از دومين متهم بازداشت شده كه از اعضاي شبكه اكبر به حساب مي آيد، وي گفت:
در حالي كه روزي 30 هزار تومان كمك مردمي جمع آوري مي كرديم اكبر تنها 5 هزارتومان به ما مي داد و بقيه پول را براي خودش برمي داشت به همين خاطر يك روز كه در خانه او بودم همه مداركش را به سرقت بردم و با تهيه كپي رنگي از آنها خودم به طور مستقل وارد عمل شدم تا ديگر لازم نباشد بخش عمده پول هاي جمع آوري شده را به اكبر بدهم.
برپايه اين گزارش، در حالي كه انجمن خيريه اي كه اكبر و اعضاي باندش از نام آن سوء استفاده كرده اند، اعلام كرده اكبر از 6 ماه پيش با سرقت قبض ها به طرز مرموزي ناپديد شده و احتمالا از همان زمان جعل و كلاهبرداري از مردم را آغاز كرده است. هم اكنون پليس در حال بررسي ميزان كلاهبرداري هاي صورت گرفته از سوي اين مرد و اعضاي باند اوست.

عامل جنايت جاده چالوس:
خون بيگناه پايمال نمي شود
008427.jpg
گروه حوادث - جواني كه در جريان جنايتي وحشتناك، جوان تبريزي را كه براي خريد خودرو به تهران آمده بود، در جاده چالوس با همدستي دوستش به قتل رسانده است ، در جريان بازجويي ها اعتراف كرد سهم وي از اين جنايت تنها 580 هزار تومان بوده است.
راز اين جنايت فجيع هنگامي فاش شد كه ماموران پليس بعد از خودكشي دختر جواني در كرج در تحقيقات خود دريافتند ،دختر جوان به دليل ارتباط با يكي از اعضاي يك باند زورگير خودرو و موتور سيكلت دست به خودكشي زده است، كه با دستگيري اين جوان راز قتلي كه توسط يكي ديگر از اعضاي باند در سال گذشته رخ داده بود نيز فاش شد. محمد جواني است كه در بازجويي ها به ارتكاب قتل مهدي ش (مقتول)با همدستي دوستش به نام ميثم اعتراف كرده است.
چند سال داري؟
۲۰ سال
چطور شد كه با مقتول آشنا شدي ؟
روز جنايت هنگامي كه مهدي ( مقتول ) از تبريز براي خريد ماشين به شهريار آمده بود، به همراه دوستم ميثم با او آشنا شديم، وقتي مطمئن شديم كه او در حدود 5 ميليون تومان پول به همراه دارد نقشه سرقت از وي را طراحي كرديم ، به اين خاطر او را سوار ماشين كرده و به بهانه گردش به جاده چالوس كشانديم. بعد از آنكه از پليس راه تهران رد شديم، ميثم ماشين را كنار جاده نگه داشت و در حالي كه وانمود مي كرد حالش بد است از ماشين پياده شد ،منهم به همراه مهدي از ماشين پياده شديم و به سراغ او رفتيم، در همين هنگام ميثم با اشاره از من خواست تا با چوبي كه در آن نزديكي بود به سرش بكوبم ، منهم اين كار را كردم و مهدي به زمين افتاد، پس از آن ميثم با چاقو چند ضربه به او زد و او را به قتل رساند و بعد او را همانجا رها كرده و فرار كرديم.
ميثم الان كجاست؟
به اتهام سرقت در زندان است.
بعد از جنايت چقدر پول به تو رسيد؟
فقط۵۰۰ هزار تومان
بقيه پولها چه شد؟
بقيه دست ميثم مانده بود و قرار بود كه سهمم را به من بدهد ولي بلافاصله بعد از جنايت به اتهام سرقت مسلحانه به زندان افتاد .
فكر مي كردي روزي دستگير بشوي؟
نقشه ما آنقدر بي عيب و نقص بود كه اصلا نمي توانستم فكر كنم روزي دستگير بشويم، هيچ ردي هم از خودمان برجا نگذاشته بوديم، در حالي كه يك سال از آن زمان گذشته بود ديگر فكر مي كردم كه راز جنايت براي هميشه پنهان مي ماند....
از قديم گفته اند خون بيگناه پايمال نمي شود اين ضرب المثل را شنيده اي؟
قبلا هم شنيده بودم، فكر مي كردم افسانه است اما انگار واقعا عين واقعيت است، هنوز هم نمي توانم باور كنم چطوري ماجرا لو رفته است.
بررسي ا دعاهاي مرد جوان
سرهنگ اقبال زاده رئيس آگاهي شهريار درباره ادعاهاي اين جوان گفت: از آنجايي كه اين متهم در بازجويي ها ادعا كرده جنايت را با همدستي يكي از دوستانش به نام ميثم كه به اتهام سرقت مسلحانه در زندان است ، مرتكب شده، صبح شنبه ميثم از زندان به آگاهي شهريار انتقال خواهد يافت تا با بازجويي از وي درستي و نادرستي ادعاهاي محمد در رابطه با دخالت او در جنايت مورد بررسي قرار گيرد.

سارقان نقابدار اصفهان:
عاشق خودروهاي نقره اي بوديم
گروه حوادث- اعضاي باند سارقان نقابدار خودرو، در بازجويي هاي پليس اصفهان مدعي شدند كه عاشق خودروهاي نقره اي رنگ بوده اند.
مدتي قبل در نخستين ساعات روز، مردي وحشتزده با پليس اصفهان تماس گرفت و از سرقت خودرو زانتياي  نقره اي رنگش توسط 4سارق مسلح خبر داد.
اين مرد به كارآگاهان گفت: دقايقي قبل وقتي براي رفتن به محل كار، خودروام را از پاركينگ خانه خارج كرده بودم ،براي بستن در پاركينگ از آن پياده شدم ، اما در همين هنگام 4 مرد نقابدار كه سوار بر دو موتور سيكلت بودند به سرعت به من نزديك شده و با تهديد چاقو جلوي دهانم را گرفتند.
در همين هنگام دو نفر از آنها سوار خودروام شده و از محل گريختند و دو همدست ديگرشان لحظاتي بعد هنگامي كه مطمئن شدند خودرو از محل دور شده است مرا رها كرده و سوار بر موتور متواري شدند.
با طرح اين شكايت،در حالي كه كارآگاهان بررسي هاي خود را آغاز كرده بودند، مشخص شد چندين شكايت  مشابه نيز به آگاهي اصفهان ارجاع شده است كه در جريان آنها سارقان با حمله ضربتي به رانندگان خودروهاي مدل بالاي نقره اي رنگ در ساعات پاياني شب و يا اوايل صبح به شيوه مشابه اقدام به سرقت خودرو كرده اند.
پس از آنكه در نخستين بررسي هاي پليسي مشخص شد دو سارق حرفه اي به نام هاي محمد و فريدون كه به همين روش اقدام به سرقت مي كردند به تازگي از زندان آزاد شده اند، مخفيگاه آنها در كارگاهي در ويلاشهر اصفهان شناسايي شده و آنها در يك عمليات پليسي دستگير شدند. در جريان بازجويي از اين دو متهم، آنها اعتراف كردند به خاطر علاقه زياد به خودروهاي مدل بالاي نقره اي رنگ با تشكيل باندي ا قدام به سرقت اين نوع خودروها در مناطق شمالي اصفهان كرده اند.
به گفته رضا صالحي پژوه،مسئول مركز اطلاع رساني دادگستري اصفهان اين پرونده تاكنون 11 شاكي دارد و با دستگيري دو همدست ديگر اين باند، 5 مالخر نيز دستگير شده اند كه متهمان با دستور مولوي، بازپرس شعبه 4 دادسراي اصفهان در بازداشت بسر مي برند.

با من از مرگ مگو
008460.jpg
008463.jpg
روز جمعه 8 دي ماه بيمارستان مسيح دانشوري: بخش پيوند اعضا،جايي است كه خانواده مسعود گل بين منتظرند تا مدارك مربوط به اهداي اعضاي بدن فرزندشان را امضا كنند. مسعود بعد از ظهر چهارشنبه گذشته به خاطر پاره شدن يكي از مويرگهاي مغزش به طور ناگهاني دچار مرگ مغزي شد و به بيمارستان مسيح دانشوري انتقال يافت.

حوادث
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |