ساكنان شهر گمشده در هياهوي شهر
مهاجران؛ شهروند يا شهرنشين
|
|
عكس: جواد گلزار
گروه شهري - نتايج تحقيقات جامعه شناسان شهري نشان داده كه ميزان تعلق اجتماعي شهروندان ضعيف است و شهروندان نسبت به محيط زندگي خود احساس تعلق و يگانگي ندارند.
ساختار زندگي شهري شرايطي را ايجاد كرده كه منافع عمومي در مقابل منافع شخصي رنگ باخته است. فردي كه از روستا به شهر مهاجرت مي كند، بعد از اقامت به عنوان شهرنشين محسوب مي شود، اما هنگامي كه با قوانين و مقررات و مناسبات محيط جديد آشنا مي شود، آن را پذيرفته و قواعد آن را رعايت نمايد شهروند خواهد شد.
گسترش شهرها در نتيجه افزايش جمعيت و مهاجرت از روستاها پديد آمده است، همچنين مهاجرت از روستا به شهر باعث تراكم جمعيت شهر مي شود و اين در حالي است كه مهاجران وارد شده به شهر با اوضاع و احوال زندگي شهري خو نگرفته اند.
روند سريع انتقال جمعيت از روستا به شهر در برخي شهرها با ايجاد منابع و امكانات كافي شهري مانند مسكن، آب، برق و... همراه نبوده است و كمبودهايي احساس شده است. از طرف ديگر افزايش جمعيت، گسترش فيزيكي شهر را در پي داشته و ارائه خدمات شهري را مشكل كرده است.
بدين ترتيب مشكل مسكن، كمبود فضاي سبز كافي، آلودگي هوا ناشي از تردد اتومبيل ها، حاشيه}نشيني و بيكاري، از جمله عوامل نارضايتي شهري است.
از سوي ديگر آگاهي از نيازها و مسائل مردم و بررسي نگرش آنان در ميزان نقشي كه مي توانند در رفع مشكلات شهري داشته باشند، زمينه مساعدي براي برقراري ارتباط منطقي و صحيح بين نهاد خدمت رسان به شهروندان و خود شهروندان فراهم ساخته و اعتماد ميان شهروندان و مديريت شهري برقرار مي شود. مشـــاركت شهروندان در مديريت شهري مي تواند در تأمين منابع اقتصادي، كاهش هزينه خدمات، افزايش انسجام اجتماعي، كاهش آسيب ها و تنش هاي ناشي از زندگي شهري و رضايت شهروندان مؤثر باشد.
بدين ترتيب اگر بررسي نگرش شهروندان از مشاركت در مديريت شهري بعنوان هدف اصلي قرار گيرد، مشاركت فرآيندي توصيف شده است كه توسط آن مردم مي توانند خود را سازمان دهند و از طريق آن در فعاليت هاي توسعه محلي اظهار نظر كنند، همچنين روابط اجتماعي و تعامل ها يكي از عوامل مهم در ايجاد احساس تعلق عنوان شده بطوري كه تعامل اجتماعي خميرمايه هسته مركزي گروه يا اجتماع را تشكيل مي دهد و در شكل گيري جمعي متشكل از افراد، نقش برجسته اي ايفا مي كند.
از اين رو مديريت شهري در صورتي مي تواند موفق باشد كه از پايين ترين سطح تا بالاترين سطح در آن مديريت كلان شهري، مديريت شهري - مناطق شهري - نواحي شهري و محلات شهري به عنوان لايه هاي سياست گذاري و تصميم گيري وجود داشته باشد.
در اين ميان بحث مشاركت از نظر كيفيت و كميت مطرح است. در نظام مديريت مردمي، هدف اين است كه همه حضور داشته باشند، همه عناصري كه در مديريت شهري مؤثر هستند بايد بتوانند به سهم خود در اين امر مشاركت كنند از جمله عناصر دولتي، محلي، بخش خصوصي و...
راه حل مناسب در پديد آمدن حركت هاي اجتماعي بايد با مشاركت محله ها صورت گيرد، در حقيقت بايد سازمان هاي مشاركتي در واحد محله شكل بگيرد و عزم ملي با حركت هاي اجتماعي پيوند بخورد.
هنگامي كه شهروندان نسبت به محيط اجتماعي خود احساس تعلق نمايند، شرايط لازم براي اجتماعي اخلاقي فراهم مي شود و با افزايش تعلق اجتماعي مشاركت اجتماعي نيز افزايش مي يابد.
در واقع مي توان گفت ارتباط معني داري بين ميزان توانايي شهروندان براي كنش هاي مشاركتي در امور شهري و ميزان مشاركت آنها وجود دارد. بر اين اساس هر قدر شهروندان احساس قوي تري براي فعاليت هاي مشاركتي خود داشته باشند به همان نسبت بر ميزان مشاركت آنها افزوده خواهد شد.
در اين ميان آمارهاي جهاني نشان مي دهد مردان بيشتر از زنان مشاركت دارند، تحصيلكرده ها بيشتر مشاركت دارند، شهرنشينان بيش از روستائيان، افراد سنين 35 تا 55 سال بيش از جوانترها، متأهلين بيش از مجردين و ساكنين قديمي محله بيش از تازه واردين، مشاركت دارند.
بسياري از جامعه شناسان شهري بر اين باورند كه دلايل اصلي پايين آمدن مشاركت شهروندان در اداره شهر با موضوع تعلق خاطر آنها با شهر ارتباط معنا داري دارد.
يكي از دلالي اصلي اين كه بر اساس نتايج به دست آمده از تحقيقات جامعه شناسان شهري؛ ميزان تعلق اجتماعي شهروندان ضعيف است، آن است كه تهران بيش از آنكه داراي شهروند باشد، افراد شهرنشين دارد.
چنان كه در سطور پيش نيز اشاره شد فردي كه از روستا به شهر مهاجرت مي كند، بعد از اقامت به عنوان شهرنشين محسوب مي شود، اما هنگامي كه با قوانين و مقررات و مناسبات محيط جديد آشنا مي شود، آن را پذيرفته و قواعد آن را رعايت نمايد شهروند خواهد شد و چنانچه نسبت به آن احساس تعلق نمايد، منافع عمومي براي او به اندازه منافع فردي اهميت مي يابد و در اين شرايط مشاركت اجتماعي در امور شهري خواهد داشت. بنابر آن بهتر است با افزايش برنامه هاي آموزش فرهنگي و اجتماعي، حقوق زندگي شهري به شهروندان شناسانده و زمينه مشاركت اجتماعي آنان در مديريت شهري فراهم شود.
نزديك ترين مفهومي كه از مشاركت اجتماعي در ذهن مردم ايجاد مي شود، مشاركت در رعايت قوانين و مقررات شهري و مشاركت در ارائه كمك فكري است و دورترين مفهومي كه از مشاركت در ذهن افراد ايجاد مي شود، مشاركت عملي و اجرايي است.
در حقيقت شهروندان در اموري كه جنبه قانوني پيدا مي كند و جزء الزامات زندگي شهري است (نظير رعايت قوانين و مقررات شهري) و نيز در اموري كه آسانتر است (ارائه پيشنهاد و نظر) آمادگي بيشتري براي مشاركت دارند.
|