نگاهي به كتاب باغ هاي شني
صبر كنيد تا چشمتان به تاريكي عادت كند
|
|
مهرك زيادلو
نثر منحصربه فرد، متفاوت و نه چندان ساده يك داستان براي آنها كه به بهانه گذراندن وقت يا چند دقيقه مطالعه قبل از خواب به سراغ كتاب مي روند، كسالت بار است و در خوش بينانه ترين حالت، نام نويسنده يا عنوان كتاب، آنها را به صرافت خواندن مي اندازد؛ به همين دليل، چندان بعيد نيست تا يك رمان يا مجموعه داستان قابل تامل كنار گذاشته شود و مدت ها گوشه كتابخانه، دست نخورده باقي بماند.
مراسم ششمين جايزه گلشيري در خانه هنرمندان برگزار شد و برترين هاي ادبيات داستاني سال ۱۳۸۴ معرفي شدند. از بين پنج نامزد بخش داستان اول، مجموعه باغ هاي شني نوشته حميدرضا نجفي عنوان بهترين مجموعه داستان را به دست آورد و توجه دوستداران ادبيات داستاني را به خود معطوف كرد و شايد به بهانه جايزه گلشيري، اين كتاب 126صفحه اي خواننده عام را نيز وادار به مطالعه كند؛ پنج داستان هم جنس با نثر خاص كه به قول خود نويسنده، خواندن آنها مثل اين مي ماند كه وارد دنياي زيرزميني شويد و تا چشمتان به تاريكي عادت كند، كمي طول مي كشد. داستان هاي اين مجموعه غالبا در فضاي زندان اتفاق مي افتند؛ البته به جز داستان اول. اصطلاحات زندانيان و لحن رايج آنها درهر 5داستان با سخاوتمندي به كار رفته تا آنجا كه خواننده به اصطلاح پاستوريزه دچار گيجي مي شود اما وقتي چشمتان به تاريكي عادت كرد، ذره ذره مهارت نويسنده در ساختن فضا، زبان و شخصيت پردازي، شما را تا انتهاي قصه خواهد كشاند.
ضد قهرمانان فراموش شده
دو دو سر، گمشده در آفريقا، پيش، دم آخر و مخلص - داستان هاي اين مجموعه - همه از زاويه ديد اول شخص روايت شده اند؛ زاويه اي كه خواننده با آن احساس راحتي بيشتري مي كند و صميمي تر است. آدم هاي نجفي در موقعيت هاي ناخوشايند و تلخ خود تنها هستند؛ طردشدگاني كه جامعه، پذيراي آنها نيست و كمرشان زير بار تحقير خم شده است. با وجود اين، چندان خودشان را درگير فكركردن به جزئيات آنچه پشت سر گذاشته اند نمي كنند و به سبك و سياق زندانيان شرور، شعار بي خيالي مي دهند. با تمام اينها در اصرارشان بر فراموشي، بار عاطفي عظيمي نهفته است. شايد راوي داستان گمشده در آفريقا مثال خوبي براي عواطفي باشد كه زير پوسته بي خيالي پنهان شده اند.
مطالعه تك تك داستان ها به خواننده مي رساند در واقع زندانيان مستحق مجازات هستند و در هيچ كجا از جهت گيري هاي سياسي و مبارزات روشنفكرانه خبري نيست و نويسنده، سوداي قهرمان سازي ندارد. آدم هاي كتاب، همه دزد و شيادند؛ از راوي داستان اول تا شخصيت هايي چون جهانگير مظلوم يكي از داستان ها؛ ضدقهرماناني كه با شناختن آنها در كشمكش با خويشتن و ديگران، قشري از جامعه را به ياد مي آوريم كه دست كم مستحق فراموش شدن نيستند و از اين نظر، كتاب نيز مورد توجه قرار گرفته است. نويسنده تا آنجا كه توانسته از واردشدن به دنياي دروني شخصيت هايش پرهيز كرده و به خواننده اجازه مي دهد خودش شخصيت ها را قضاوت كند. آدم ها در لابه لاي گفت وگوهاي قوي و ديالوگ هاي موجز شناسانده شده اند و همين به خودنپرداختن ها و عدم درون گرايي زندانيان، باعث شده به راحتي شخصيت خاكستري آنها را بپذيريم.
پايان باور پذير
گرچه زبان خاص كتاب در آغاز، داستان ها را سخت خوان كرده است و اصولا چرايي استفاده از اين لحن در هر پنج داستان و محدود كردن طيف خواننده نامشخص است اما تسلط قابل توجه نجفي در زبان متفاوتش را نمي توان ناديده گرفت و كمي شكيبايي و اصرار در هضم محصول ذهن او، داستان ها را جامي اندازد.
يكي از دلايل انتخاب مجموعه داستان باغ هاي شني به اعتقاد هيات داوران، پايان بندي موفق قصه هاست. پايان بسته داستان ها نقش مهمي در باورپذيري جرياني دارد كه نويسنده با تلنگري به شخصيت داستان، آن را معني دار كرده و خواننده را با عدم قطعيت در انتهاي قصه رها نمي كند. وقتي مجموعه باغ هاي شني را مرور مي كنيم، عنوان كتاب را بر سرصفحه هيچ كدام از داستان ها نمي بينيم اما كنايه باغ هاي شني در پايان داستان آخر را مي توان اشاره راوي رنج كشيده به آرزوهايي دانست كه تا آخرين لحظه هم اتفاق نمي افتند و همين جاست كه اسم كتاب، مصداق پيدا مي كند. گرچه نويسنده در هيچ كجاي داستان ها درگير همدردي با شخصيت هايش نيست اما تلخي آنچه بر سر زندانيان مي آيد، خواننده را تحت تاثير قرار مي دهد.
پنج قصه، پنج راوي
مجموعه باغ هاي شني با وجود فضاي مشترك، زاويه ديد مشابه و لحن يكسان، پنج قصه جداگانه است و تصور دنباله دار بودن مجموعه و تكراري بودن شخصيت ها تنها ناشي از شباهتي ظاهري است. شايد بد نباشد در اظهار نظر داوران، به امتياز يك دستي مجموعه در عين تكراري نبودن داستان ها اشاره كنيم. در واقع آدم هاي هر قصه متفاوت هستند و هر كدام از زاويه خاص خود به موقعيت هاي خلق شده توسط نويسنده، نگاه مي كنند. به طور كلي داستان هاي باغ هاي شني در عين پرداختن به معضلات جامعه سنتي و آدم هايي با فرهنگ عام، از ويژگي داستان مدرن برخوردارند. حميدرضا نجفي نويسنده 42ساله در اولين مجموعه داستان خود شخصيت هاي داستاني اش را به طور مستقيم تعريف نكرده. قهرمانان ضدقهرمان او يك مشت آدم هاي له شده اند كه فضاي كوتاه يك روز يا يك شب، بستر مناسبي براي گفت وگوهاي مختصر آنهاست و در ظرفيت ناچيز داستان كوتاه، كاملا حقيقي به نظر مي رسند.
|