چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵
رسول منتجب نيا در گفت وگو با همشهري
انقلاب 57 ريشه در مذهب
009897.jpg
مريم جمشيدي
بررسي ابعاد انقلاب اسلامي ايران و آسيب شناسي آن موضوعي است كه تلاش شده در گفت وگو با رسول منتجب نيا كه در حال حاضر قائم مقام حزب اعتماد ملي است، به آن پرداخته شود.
منتجب نيا معتقد است پيش از پيروزي انقلاب، اسلام ابزاري بود كه حاكمان فاسد از آن در جهت توجيه عملكرد خود استفاده مي كردند. وي ايمان مردم و تمسك آنان به اركان مذهب تشيع را يكي از مهمترين عوامل تأثيرگذار در پيروزي انقلاب اسلامي ايران دانسته و مي گويد: آلودن دين به پيرايه ها و خرافات يكي از اصلي ترين دلايل قيام امام بود و امروز نيز خطر بازگشت به همان شرايط گذشته به صورت جدي احساس مي شود.
قائم مقام حزب اعتماد ملي در ادامه اين گفت وگو تأكيد كرد كه پس از انقلاب، مار خوش خط و خال ارتجاع گرايي اين روزها جاني دوباره يافته و در دانشگاه ها، حوزه ها و محافل ديني خودنمايي مي كند. منتجب نيا همچنين با انتقاد از مسئولاني كه تنها به دنبال استفاده ابزاري از نام امام هستند تصريح مي كند كه سخنانش را با اين نيت كه از انحراف انقلاب از مسير اصلي جلوگيري شده و لطمه اي به آبروي امام وارد نشود، بيان مي كند.

* براي شروع اجازه دهيد از عوامل شكل گيري انقلاب صحبت كنيم. به نظر شما ايجاد جرياني تحت عنوان انقلاب اسلامي در ايران معلول چه عواملي است؟
- اگر بخواهيم انقلاب اسلامي ايران را ريشه يابي كرده تا بدانيم از كجا نشأت گرفته، يك سري عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي قطعاً در پيرايش و شكل گيري و پيروزي آن دخيل بوده است.
معمولاً عواملي كه در ساير انقلاب ها مؤثر بوده، صرفاً فشارهاي اقتصادي يا سياسي بوده اند و علت تامه را تشكيل مي داده اند. در انقلاب اسلامي ما بدون ترديد اين عوامل دخيل بوده اند؛ يعني ستم هايي كه شاهان و پادشاهان در طول تاريخ بر اين ملت به خصوص از دوران پهلوي به بعد، روا داشته اند. از سوي ديگر بي عدالتي، اختلافات طبقاتي، خفقان سياسي كه در جامعه بود و عدم اجازه اظهارنظر به عموم مردم و حتي نخبگان كشور و اين كه مردم احساس مي كردند سرنوشت شان از سوي بيگانگان تعيين مي شود و حكومتشان، فقط يك عامل اجرايي است، موجب به وجود آمدن احساس حقارت شده بود.اين سلسله عوامل مادي، سياسي و اجتماعي و فرهنگي بود، اما عامل ديگري كه توانست مجموعه عوامل ذكر شده را مؤثر قرار داده و مديريت كند تا انقلاب به نتيجه برسد، موضوع ايمان و عقيده مردم به اسلام و تشيع بود.
اسلامي كه مردم را مختار و آزاد دانسته و براي مسلمانان عزت و سربلندي قائل است و تشيعي كه پيشوايانش يعني ائمه معصومين همواره منادي عزت و شرافت بوده اند و مردم را به بندگي خدا و آزادي از بند غيرخدا دعوت مي كردند. در واقع اعتقاد به اسلام و تشيع سرخ علوي در وجود مردم رسوخ كرده بود.
* اما اين اسلام و تشيع كه همواره در طول تاريخ با خون مردم آميخته شده بود، چرا در مقطعي خاص نظير انقلاب اسلامي منشأ اثر شد؟
- عقيده به اصل اسلام و تشيع از لحظه ولادت مردم ايران در وجودشان آميخته است كما اين كه اكنون نيز چنين است. منتها اين اسلام و تشيع آميخته شده بود با يك سري انحرافات و خرافات و غيره كه باعث ناكارآمدي و بي اثر بودن اسلام و تشيع شده بود. يعني خرافات چنان بر دين و مذهب غلبه يافته بود كه حتي در برخي موارد، مذهب را ناكارآمد و به صورت مخدر درآورده بود. حتي كار به جايي رسيده بود كه از دين به عنوان توجيه گر حاكمان استفاده مي شد؛ به طوري كه برخي از علما معتقد بودند كه شاه ظل الله في ارضه يعني سايه  خدا در زمين است و در برابر او همه بايد اطاعت كنند.
طبيعي است وقتي چنين نگرشي درباره دين وجود داشته باشد، كارآمدي اش را از بين مي برد. تا اين كه خداوند رهبري را به مردم عنايت كرد كه به زدودن اين پيرايه ها پرداخت. امام بزرگوار اول كاري كه كرد اين بود كه خرافات را زدود و مردم را با اسلام و اصالت آن آشنا كرد و برخلاف سخنان استعمارگران كه مدعي بودند مردم ايران بايد متكي به بيگانگان باشند، به ملت گفت كه شما مي توانيد با تكيه بر نيروي الهي و با توجه به فرهنگ و تمدن ملي تان، آزادانه و سرافرازانه زندگي كنيد و متكي به خود باشيد.
در عين حال امام از ضعف اقتصادي و سياسي حكومت هم استفاده كرد و گفت كه نسخه شفابخش اسلام در اين موارد، قيام و جهاد في سبيل الله است. ايشان به عنوان يك رهبر هم توانست بينش مردم را تغيير دهد و هم نقاط ضعف حاكميت را عيان سازد و در نهايت يك راه حل نيز ارايه داد.
همان موقع خيلي ها بودند كه مي گفتند با رژيم شاه بسازيم و برويم دنبال اصلاحات كه امام جواب دادند بايد اين موضوع را از ريشه درست كرد و پيشوايان كفر را بنا بر منطق قرآن بايد كنار گذاشت. چنين بود كه از سال چهل و يك نهضتي آغاز شد و در سال 57 نهالش به ثمر نشست و تقديم بشريت شد.
* هر انقلاب در هر گوشه اي از دنيا كه به وقوع مي پيوندد يك سري  عوامل موجب رخ دادن آن شده اند كه بعضاً اين عوامل ممكن است با يكديگر متفاوت باشند اما تمام انقلاب ها بعد از وقوعشان در يك چيز با هم مشتركند و آن آسيب هايي است كه ممكن است بر پيكره انقلاب ها بنشيند. انقلاب اسلامي ما نيز از اين امر مستثني نيست. مي خواهيم برايمان از آسيب هايي كه انقلاب ما را در دو مقطع قبل و بعد از حيات امام تهديد مي كرده و مي كند صحبت كنيد.
- گفتيم كه عامل اصلي در وقوع انقلاب، اعتقاد و ايمان مردم بود. در واقع باور به اين كه جهان آفريدگاري دارد كه قوانيني را براي سعادت بشر وضع كرده با انقلاب قوت گرفت. حال اگر اين باور تضعيف يا انكار شود، مسلماً به استمرار انقلاب لطمه خواهد زد. همچنين اگر عقايد مردم بعد از كنار رفتن خرافات دست خوش تغييرات شده و دوباره با لايه اي از خرافات پوشيده شود، به انقلاب آسيب جدي وارد خواهد شد.
قبل از انقلاب برخي مداح ها وجود داشتند كه با نسبت دادن برخي خرافات و دروغ ها به ائمه موجب وهن اسلام مي شدند و به شدت هم از سوي دستگاه حاكميت مورد حمايت قرار مي گرفتند. حال اگر اين فضا دوباره به جامعه برگردد و حقايق اسلام در اختيار مردم قرار نگيرد، يك بار ديگر خرافه پرستي به جاي اعتقاد به اسلام مي نشيند. بنابراين ما بايد عامل اصلي را كه مسئله باورهاي صحيح و معتقدات راستين و حقيقي است حفظ كرده و اجازه ندهيم به ذره اي خرافات آغشته شود.
اما با كمال تأسف بايد بگويم كه بعد از رحلت حضرت امام و به خصوص در سال هاي اخير، بازار پررونقي براي خرافات به وجود آمده است. آنهايي كه قبل از انقلاب خرافه گرايي را رواج مي دادند، الان ميدان پيدا كرده اند و با بهره گيري از بسياري از امكانات نظام به فعاليت خود ادامه مي دهند. اگر وحدت و انسجام كه يكي از عوامل پيروزي انقلاب بود، جاي خود را به تفرقه بدهد، جامعه از درون مي پوسد. يك نكته اي اينجا مطرح مي شود و آن اينكه امام بزرگوار با سعه صدر خود، تحمل زيادي داشتند. امام فوق العاده طرفدار آزادي قانوني و مشروع و جامعه چند صدايي بودند. به هيچ عنوان اجازه نمي دادند جلوي ابراز عقيده صاحب نظران گرفته شود. ايشان بارها مي فرمودند كه آزادي آري، توطئه نه! و حتي به گروه هايي كه معارض نظام بودند مي گفتند بياييد و حرف بزنيد. فراموش نمي كنيم كه در زمان امام گاهي از صدا و سيما براي طرح نظرات گروه هاي الحادي يا التقاطي استفاده مي شد و اجازه مناظره داشتند. ظرفيت امام، ظرفيت بالايي بود و جامعه را با اين ظرف مي ديدند. در عين حال اجازه توطئه و پايمال شدن خون شهدا را نمي دادند. اما بعضي ها آزادي را با موضوع براندازي و مقابله با حكومت اشتباه گرفته اند. برخي معتقدند كه آزادي انديشمندان موجب تزلزل و تضعيف نظام مي شود و با هدف تقويت نظام قصد تك صدايي كردن جامعه را دارند كه باور غلطي است. زيرا ظرفيت نظام بيشتر از اين حرفهاست. از سوي ديگر برخي فكر مي كنند رقابت و اظهار نظر و اختلاف سليقه نيز موجب تضعيف نظام خواهد شد كه اين هم اشتباه است. بنابراين ما بايد كاري كنيم كه تمام احزاب، گروه ها و مطبوعات در چارچوب قانون از آزادي برخوردار باشند و نظام هم از آنها حمايت كند. اين كار اشتباهي است كه برخي مسئولان تصور مي كنند با مقابله با احزاب و گروه هاي سياسي مي توانند خودشان را تقويت كنند در حالي كه آنها بايد ظرفيت خود را افزايش دهند. بايد اين را بدانيم كه با ديگركشي عمر ما زياد نمي شود. اين ضعف يك دولت است كه اجازه ندهد صاحب نظران حرف بزنند و بعد بگويند آرامش در جامعه حاكم است و اختلافي وجود ندارد.
امنيتي كه ما در جامعه به آن نياز داريم، امنيت حيات و زندگي اجتماعي است، آرامشي است كه زنده ها نياز دارند نه آنچه كه مرده ها دارند. بنابراين برخي تصور مي كنند با تك صدايي كردن جامعه، به انقلاب خدمت مي كنند اما من به ضرس قاطع اين باور را رد مي كنم، زيرا تك صدايي كردن جامعه به معناي ضربه زدن به نظام هم از نظر حيثيت جهاني و هم به لحاظ اقتدار دروني و وحدت ملي است. وقتي نخبگان ملت تحت فشار قرار بگيرند، مردم اعتمادشان را به نظام از دست مي دهند.
* با توجه به شعارها و اهدافي كه قبل از انقلاب در نظر گرفته و ذكر مي شد و نتايجي كه بعد از انقلاب و در طول سه دهه عمر آن به دست آمده آيا وضعيت موجود با توجه به دستاوردها راضي كننده هست؟
-زيربناي انقلاب، اسلام است. اسلامي كه مدعي است اگر مردم به آن رو بياورند، سعادت آنها را تأمين مي كند. اما ما هنوز نتوانسته ايم ملتمان را به اوج عزت و سربلندي برسانيم. بعد از سي سال هنوز انقلاب و اسلام نتوانسته آن جاذبه، خلاقيت و محرك بودنش را به عرصه ظهور برساند. امام بزرگوار تا زنده بود تمام قدرتش را به كار برد تا اين نوع اسلام باور شود و موفق هم شد زيرا توانست اسلام به انزوا برده شده را به تحرك در آورد اما متأسفانه تداوم آن بعد از رحلت ايشان دچار نقص شد. زيرا عواملي تلاش كردند تا اسلام را تضعيف كنند؛ عواملي نظير خرافه گرايي، ارتجاع و واپس گرايي كه بعد از رحلت امام ميدان پيدا كردند.
در زمينه مسائل علمي و اقتصادي نيز آنچنان كه بايد به استقلال كامل نرسيده ايم. همچنين در زمينه مسائل سياسي نيز هرچند هيچ گونه وابستگي سياسي به ديگر كشورها نداريم، اما متأسفانه نتوانسته ايم اين عدم وابستگي را تعريف كنيم. يعني در داخل گاهي چنان فضا را مي بنديم كه حداقل نخبگان فكر مي كنند بيگانه هستند. در رابطه با دولت ها و ساير كشورها، گاهي فضا را چنان تيره مي كنيم كه آنها جرأت نمي كنند با ما ارتباط برقرار كنند. يعني شعارهايي مي دهيم و حرف هايي مي زنيم كه دولت ها را مي ترسانيم و بدين ترتيب روابطمان بدون هيچ دليلي خدشه دار مي شود.بنابراين ما نه تنها از ظرفيت انقلاب بهره برداري صددرصد نكرده ايم، بلكه استفاده درخور و شايان هم نكرده ايم.
* چشم انداز انقلاب اسلامي ايران را چگونه مي بينيد؟!
- انقلاب ما جريان قابل تأييدي را دنبال نمي كند و بايد بازنگري در روند فعلي آن انجام دهيم زيرا اگر همين روند ادامه يابد ما به عنوان سربازان انقلاب فوق العاده براي اسلامي كه امام معرفي كرد، احساس خطر مي كنيم. براي اين مديريت هاي ناكارآمد و سياست هايي كه در قبال امور داخلي و خارجي در پيش گرفته شده است، احساس خطر مي كنيم و اين نه به دليل ماهيت انقلابمان و چارچوب هاي رهبري است بلكه به دليل سياست هاي غلطي است كه در رده هاي پايين به وجود آمده و همچنين رونق بازار خرافات و انحرافاتي است كه در جامعه به وجود آمده است.
* به قول خودتان از سوي امام نسخه اي براي رهايي ملت ايران از وضعيتي كه حكومت شاهنشاهي ايجاد كرده بود، پيچيده شد. فكر مي كنيد در حال حاضر چند درصد از اين نسخه اجرا شده است؟
- نمي شود درصد تعيين كرد اما به هرحال خطر جدي است و فاصله از آرمان هاي امام يك امر غيرقابل انكار مي باشد. يك چيزي كه الان در جامعه وجود دارد و جالب اينجاست كه در زمان حيات امام وجود نداشت اين است كه در دوران امام دو جبهه وجود داشت. يك جبهه پيروان امام و جبهه ديگري متشكل از منتقدان ايشان وجود داشت كه كم و بيش انتقاد مي كردند و در درون نظام  هم بودند. لذا آن موقع يك عده به عنوان نيروهاي خط امام معرفي شده بودند كه هر چه امام مي گفت عمل مي كردند و رهنمون ايشان را مورد عنايت قرار مي دادند. اما الان چنين حالتي وجود ندارد و تمام نيروهايي كه درون حكومت هستند، خود را مدعي پيروي از امام مي دانند ولي سؤال اينجاست كه چند درصد آنها واقعاً پيرو امام هستند؟ آنچه مسلم است اينكه در جامعه ما خيلي افراد هستند كه نام امام(ره) را به صورت ابزار درآورده اند. در واقع خيلي از سياستمداران و صاحبان قدرت اسلام، تشيع، امام زمان و تمام مسائل و مقدسات را ابزار قرار مي دهند و چه خيانت بزرگي است كه انسان الگوها را ابزار تثبيت حكومت خود سازد.متأسفانه امروزه استفاده ابزاري از نام امام مد شده و هر كسي كه بخواهد حرف خود را به كرسي بنشاند، يك جمله از امام مي يابد و به حق يا ناحق مي خواهد به مردم بفهماند كه حق با اوست.
نكته اي كه در اينجا مورد غفلت واقع مي شود آن است كه امام يك فرهنگ، مجموعه و يك خط فكري و يك منش است كه مجمو عه اي از فكر و بينش بوده، لذا بايد امام را به صورت يك واحد ارگانيك ديد نه اينكه جملات ايشان را تجزيه كنيم و پاره اي از كلام امام را مورد استفاده قرار دهيم. اين كار سوءاستفاده و تخريب چهره امام است. در پايان اين را بگويم كه امام يك عمر با آبرومندي و عزت زندگي كرد و حتي يك خدشه در زندگي ايشان يافت نمي شود. همه بايد از امام آبرو بگيرند ولي به آبروي ايشان لطمه اي نزنند. مع الوصف، هستند افرادي كه براي آبرومند كردن خودشان، به آبروي امام لطمه وارد مي كنند كه اين كمال جفاست. بنابراين به جاي تظاهر، اعتقاد خود به امام را در عمل نشان دهيم.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
ايران
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |