سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
گفت وگو با اكبر عبدي، بازيگر تئاتر، تلويزيون و سينما
هنوز هم مدرسه ام دير مي شود
010086.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
مريم درستاني
اكبر عبدي خيلي ساده و راحت حرف مي زند، درست همان طور كه نقش بازي مي كند. گفت وگو با او بيش از هر چيز مشخص مي كند كه بازيگري تا چه حد سهل و ممتنع است. هنوز هم او را با نقش هايش در محله بروبيا، باز مدرسه ام دير شد، مادر، اجاره نشين ها، آدم برفي، دزد عروسك ها و انبوهي از فيلم ها، مجموعه ها و نمايش ها مي شناسيم.
گرچه مدتي نبود و با يك كار ناموفق در تلويزيون ظاهر شد، اما حالا مدتي است كه در سه زمينه تئاتر، تلويزيون و سينما همان اكبر عبدي سابق شده است. او امسال در بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر با سه فيلم حضور داشت: قاعده بازي اولين تجربه احمدرضا معتمدي در ژانر كمدي، اخراجي ها ، اولين تجربه بلند سينمايي ده نمكي و گوشواره كه فيلمي كودكانه است.آيا اكبر عبدي به دوران طلايي خود بازگشته است؟
***
* مي گويند اكبر عبدي سلطان كمدي است.
- اين طوري هم نيست، دوستان لطف دارند.
* اما به نظر مي رسد، واقعاً نقش هاي طنز و كمدي، بازي متفاوتي مي خواهد؟
- نه، نياز به هيچ گونه بازي متفاوتي ندارد. من همان طور كه با خانواده، دوستان و مردم به راحتي ارتباط برقرار مي كنم، در ارائه نقش هايم هم همين طورم. فقط بايد خيلي راحت و صادق بود. در واقع بازي نكرد، زندگي كرد. از اين رو بايد براي خودم نقش قابل باور باشد، اگر خودم آن را باور نكنم امكان ندارد براي مخاطب قابل باور باشد.
* به خاطر همين عدم صداقت است كه برخي بازيگران در عين شهرت محبوبيت ندارند؟
- بله، چون بعضي ها الآن مي آيند كه ديده  شوند، پولدار شوند و مشهور باشند.
*شما چه طور؟ پولدار نشديد؟
- نه.
* ولي خبرهايي به گوش مي رسد كه قراردادهاي آنچناني مي بنديد؟ مثل زير آسمان شهر كه در زمان خودش حرف و حديث هاي زيادي داشت!
- اين را يك بار ديگر هم گفته ام. من فقط يك قبر 2 طبقه در بهشت زهرا به نام خودم دارم، در قطعه 66 كه در يك طبقه آن هم برادرم خاك است.
*خدا ايشان را رحمت كند، پس قضيه زير آسمان شهر كه اخيراً در برنامه اي به آن اشاره كرديد، چه بود؟
- از اول قرار بود كار متفاوتي باشد. قرار بود سروش صحت آن را بنويسد و بازيگراني چون حسن پورشيرازي و مرحوم رضا ژيان در آن حضور داشته باشند، اما وقتي 7 قسمت آن نوشته شد. دستمزد نويسنده را ندادند و كار به جايي رسيد كه فقط 7 هزار تومان مي دادند كه نويسنده بنويسد. از طرف ديگر من و چند بازيگر هم نمي توانستيم عرض اندام كنيم.
* براي همين سريال هاي روتين را رها كرديد و به سراغ سينما رفتيد؟
- متأسفانه دقت و برنامه ريزي براي اين گونه كارها صورت نمي گيرد و سرمايه مناسبي هم براي توليد اين دست كارها صرف نمي شود.
* يعني اگر پول خوب داشته باشند، همه چيز درست مي شود؟
- بله، وقتي 2زار بدهي، آدم 2زاري مي آورند، اما وقتي پول باشد، شما مي توانيد ناصر تقوايي را هم بياوريد و با او قرارداد ببنديد تا سريال روتين شبانه برايتان بسازد. در زير آسمان شهر اگر 38دقيقه ضبط به 22 دقيقه مي رسيد بايد جواب پس مي داديم. براي اين سريال در يك شب و چند ساعت بايد يك قسمت را مي بستيم. در حالي كه حداقل تايم يك كار روتين شبانه، 5شب يك قسمت است، نه اين كه در 10ساعت يك قسمت ضبط و مونتاژ شود.
* شنيديم كه دستمزد 90 ميليوني بابت آن گرفتيد؟
- نه، 65 تا 70 ميليون تومان.
* اين روزها خيلي پركار هستيد. به تازگي نمايش اكبرآقا آكتور تياتر را به پايان رسانديد. چند فيلم سينمايي هم در جشنواره داريد و سريال جابربن حيان هم كه از تلويزيون پخش شد. شما كه اين قدر پركاريد، چرا مدتي بازي نمي كرديد؟
- يك سال و نيم نبودم، چون به كانادا و اروپا سفر كردم.
* فقط به خاطر سفر يا دليل ديگري هم داشت؟
- راستش بعد از زير آسمان شهر از خودم بدم آمد. ديدم بهتر است از اين كار دور باشم و با انرژي جديد وارد گود شوم تا خاطره آن از ذهن ها برود. از طرفي برادرم هم فوت كرده بود، دل و دماغ درست و حسابي نداشتم. اما بعد از سفر دو سالي هست كه بكوب كار مي كنم. الآن هم در سريال در چشم باد جعفري جوزاني بازي مي كنم. سري اول هم تمام شده و منتظر فيلمبرداري سري بعدي آن مربوط به 70 سالگي كاراكتري كه من آن را بازي مي كنم مي شود، هستم. آن هم در ارديبهشت سال آينده مقابل دوربين مي رود. يك سريال را هم براي كودكان كار مي كنم به كارگرداني مريم سعادت و چند فيلم سينمايي.
*راستي، حالا كه صحبت از كار كودكانه شد، مي خواهم بگويم كه چرا كمتر با كارهاي كودكانه موفق روبه رو هستيم؟
- ببينيد، من كارهاي كودكانه زياد كردم، مثل دزد عروسك ها، سفر جادويي و كفش هاي جيرجيرك دار و... اما چون كار براي كودكان سخت است كمتر سرمايه گذاري دل به ساخت اين گونه فيلم ها مي دهد. در اين فيلم ها يا اكثر فيلم هاي ديگر تهيه كننده به دنبال لوكيشن كم خرج است با هنرپيشه هاي كم. الآن هم كه فيلم ها خلاصه شده در يك بازيگر زن خوش قيافه با يك بازيگر مرد خوش تيپ و يك مثلث عشقي. با اين امكانات تهيه كننده در فكر ساخت فيلمي در دو آپارتمان، چهار تا خيابان و فوقش يك دفتر است و كسي به دنبال يك كار پرهزينه و پرخرج نيست.
*به همين خاطر اكبر عبدي كمتر در عرصه سينمايي به خصوص در زمينه طنز حضور پيدا مي كند؟
- آخر تعريفي كه از طنز و سينماي كمدي ارائه مي شود تعريف قابل قبولي نيست.
*خوب تعريف طنز يا سينماي كمدي قابل قبول از نظر شما چيست؟
- اين كه تصوير كمدي باشد، شرايط كمدي باشد، ولي در سينماي ما كه قرار است كم خرج باشد كار به شكل راديويي كمدي است، يا تنها ديالوگ ها كمدي است. نهايت اين شده كه يك آدمي را بياورند، لهجه اي به او بدهند و ديالوگ ها را به شكل كمدي مطرح كند.
* مثل، زير آسمان شهر؟!
- بله مثلاً هيچ وقت اجاره نشين ها ساخته نمي شود.
*در جشنواره فجر امسال دو تا كار كمدي داريد، يكي قاعده بازي است، اولين تجربه كارگرداني احمدرضا معتمدي در زمينه كمدي و ديگري اخراجي ها اولين تجربه بلند سينمايي مسعود ده نمكي. از اين دو كار بگوييد؟
در فيلم قاعده بازي نقش يك جوان عاشق پيشه را بازي مي كنم كه فوق العاده فقير است و عاشق يك دختر خيلي پولدار از خانواده اي پولدار كه ماجراي عشق اين دو و درگيري اين دو تاست.
* باز هم حكايت پسر فقير و دختر پولدار است؟!
- بالاخره نگاه ها متفاوت است و بايد فيلم را ببينيد، در ابتدا به دليل پرهنرپيشه بودن و پرهزينه بودن، كار متفاوتي به نظر مي آيد اما بايد ديد نتيجه چه مي شود.
* و اما در اخراجي ها كه خيلي هم سر و صدا برپا كرده و خيلي هم بازيگر دارد، چه نقشي داريد؟
- رل جواني است كه به دليل اصرار نامزدش به جبهه مي رود و برادرزنش(كامبيز ديرباز) هم به همراه بقيه لات هاي كوچه به جبهه مي روند و آنجا جبهه را به هم مي ريزند. من نقش بايرام را دارم كه با خواهر كامبيز ازدواج كرده.
* در سالي كه رو به پايان است هم تجربه تئاتر، هم سينما و هم تلويزيون را داشتيد. به نظرتان اين كلمه رسيدن به نقش كه مي گويند درست است؟ شما در كدام يك از اين سه رسانه راحت تر به نقش مي رسيد؟
- كساني كه مي گويند نقش را مي بينند و طول مي كشد تا به آن برسند و يا بايد بروند درون جامعه و... من اينها را قبول ندارم. مشابه عيني اين آدم ها را در اجتماع ديده ام و با آنها سر و كار داشتم. اگر نداشته باشم، پيدايش مي كنم در واقع تقليد مي كنم. منتها اين تقليد جوري مال خودم مي شود كه تيپ را مال خود مي كنم تا تماشاچي باور كند كه آن تيپ خود من است.
* فكر مي كنيد به كار بردن اصطلاح تقليد براي يك بازيگر مناسب است؟
- اصلاً بازيگري يعني تقليد، يعني ادا، وقتي به من مي گويند نقش يك نجار را بازي كن من كه نجار نبودم، ولي بايد بتوانم نقش يك نجار را خوب ايفا كنم و با آن زندگي كنم تا تماشاگر باور كند.
* جداي از ديدن تيپ هاي مختلف آدم ها و سر و كار داشتن با آنها اين كه مي گويند بازيگر مقابل آينه گريمور، شكل مي گيرد چطور؟ براي شما چنين بوده؟
- وقتي بازيگر گريم مي شود،يك چيزهايي از نقش را پيدا مي كند، گريمورها يكي از آدم هاي كليدي اين عرصه هستند كه بازيگر را به نقش نزديك مي كنند.
* براي شما اين اتفاق خيلي بيشتر از بازيگران ديگر است. مثل گريم فيلم مادر يا آدم برفي و چند فيلم ديگر؟
- بله، در اكثر كارها چنين بوده، گريم جزو اساسي ترين كارهاي نمايش است كه بازيگر را به نقش نزديك مي كند. مخصوصاً از زماني كه فيلم ها رنگي شده، در گذشته  كه فيلم ها سياه و سفيد بود گريم خودش را نشان نمي داد، مثلاً گريم در گوزن ها با اين كه سياه و سفيد بود خيلي خودش را نشان داد. استاد اسكندري كه هميشه مديون او هستم، 90 درصد كارهاي من زير دست ايشان گريم شده است.
* با اين حال شده تا به حال به خاطر گريم كمتر از بازي تان مايه بگذاريد و بيشتر به گريم اكتفا كنيد؟
- اگر بازيگر هيچ توانايي به كار نگيرد و تنها به گريم اكتفا كند، آن وقت ديگر بازيگر نيست. آن گريم حكم ماسك را دارد. به عنوان مثال قرار است در كاري من را 30 سال جوان كنند. من اگر به لحاظ بيروني و دروني جوان نشوم و به لحاظ حسي جوان نشوم و به لحاظ بيروني act آن جوان را نداشته باشم آن گريم مي شود ماسك و فايده اي ندارد. در نمايش اكبرآقا آكتور تياتر من خودم، خودم را گريم مي كنم و پير مردي مي شوم، اگر همين اكبري باشم كه الان هستم، خوب نه آن نقش را بازي كرده ام، نه آن گريم به نقش من كمك كرده است.
010080.jpg
عكس: محمد توكلي
* راستي هنوز هم دلتان براي محله بر و بيا و باز مدرسه ام دير شد تنگ مي شود؟
- بله، هنوز هم با آنها زندگي مي كنم، الان هم برخي برنامه ها از من مي خواهند باز مدرسه ام دير شد را بازي كنم و بازي مي كنم.
* الان مثل آن زمان مي توانيد آن را اجرا كنيد يا اين كه اجرايتان پخته تر شده است؟
- بله، بهتر از آن زمان هم مي توانم آن را اجرا كنم. سال گذشته در تئاتري كه در كانادا داشتم به نام اكبر آقا سوپر بقال ايروني نقش يك پسر 14 ساله را بازي مي كردم و جالب است كه همزمان 4 تيپ را خودم بازي مي كردم.
* شما تحصيلات اين عرصه را نداشتيد. پس بي ربط نيست كه مي گويند بعضي ها بازيگر متولد مي شوند؟
- نمي دانم به قول بر و بچه هاي همكار كه مي گويند تو ذاتي بازيگري. شايد درست باشد چون من تراشكاري و قالبسازي خواندم و از نوجواني و جواني چون پدرم فوت كرد فرصت دانشگاه رفتن و ادامه تحصيل دادن را پيدا نكردم. فقط در مدرسه بازيگري درس خواندم.
* فكر نمي كنيد اگر تحصيلات اين رشته را داشتيد الان شرايط شما خيلي فرق داشت؟
- درست است كه درس و دانشگاه بي تأثير نيست ولي نمي تواند از ب بسم الله در وجود من درونمايه بازيگري را بگذارد. تحصيلات تنها در جهت بهبود و درست بودن راه انتخاب آن است.
* شده در بازيگري كم بياوريد و بگوييد اگر درسش را خوانده بودم مي توانستم از عهده اش برآيم؟
- وقتي به كشورهاي مختلف به بهانه جشنواره هاي مختلف شركت مي كنم مي گويم: اي كاش تحصيلات داشتم تا مي توانستم انگليسي صحبت كنم يك بار در دانشگاه آن طرف صحبت مي كردم و به دانشجويان كه حرف هاي من را گوش مي دادند گفتم من آرزو داشتم كه بيايم آن طرف بنشينم اما به لحاظ شرايط بد مادي نتوانستم. چون من از 11 سالگي براي كمك خرج و مخارج خانواده كار مي كردم و حالا به حال شما غبطه مي خورم كه چرا نتوانستم درس بخوانم.

ديدگاه
هنرپيشه و حركت نقش
فريدون صديقي
بازيگري، قضاوت خواهي خودانگيخته بازيگر بر پرده، صحنه و صفحه است. بازيگر در هر سه مديوم، قرار است به نقشي حركت و هويت دهد كه به او داده شده است.
او براي هويت بخشي و حركت، بيش از همه نيازمند استعداد و سپس دانش  و تجربه منتهي به مهارت(تكنيك) است. البته كه دانش، تجربه و مهارت سرمايه عظيمي است.
بازيگران بسياري هستند كه با مطالعه مستمر و تجربه پياپي به مهارت(تكنيك) مي رسند و به هر حال نقش را به حركت درمي آورند. اما با اين همه، بازيگري فقط تكنيك نيست. تكنيك با دانش و تجربه و كنترل و مديريت بر خود بازيگر به دست مي آيد، اما چنين فرآيندي بازيگر را فقط به جايي مي رساند كه گفتم؛ حركت  دادن نقش.
مثال ها در سينما و صحنه  ها بسيار است. ترجيح مي دهم نام نبرم كه گلايه نيافرينم.
نتيجه مي گيرم؛ آنچه كه بازيگر را به هنرپيشه تبديل مي كند استعداد وافر به اضافه رسيدن به تكنيك (دانش، تجربه و مديريت بر خود) است.
اينجا مي توانم مثال بزنم؛ مثل انتظامي و پرستويي، مثل معتمدآريا، گلشيفته فراهاني.
هنرپيشگان، براي هويت بخشي و حركت نقش عموماً به چند مؤلفه توجه دارند يا بايد داشته باشند.
۱ - فهم و درك خود را از نقش در فيلمنامه مي بينند.
۲ - فهم و درك خود را از دريافت كارگردان از نقش در نقش مي بينند.
۳ - فهم و درك خود را از واسطه انتقال (ابزار؛ دوربين) و مكمل انتقال (ميزانسن) در نقش مي بينند
۴ - سه گفته بالا را در صحنه و مخاطب و بر پرده و مخاطب هم در نقش ملاحظه مي كنند.
پرسش اينست آيا همه بازيگران ما به مؤلفه  هاي ياد شده در هويت بخشي به نقش و حركت دادن به نقش عنايت كافي دارند؟ پاسخ البته مثبت نيست. چرا؟ چون قريحه و استعداد، دانش، تمرين و تجربه هنرپيشگان متفاوت است.
نكته پاياني؛ آيا هر هنرپيشه اي هنرمند است؟ پاسخ به اين پرسش دشوار است و جاي بحث آن هم اينجا نيست. اما بايد اميدوار بود، همه بازيگران ما روزي هنرپيشه شوند و همه هنرپيشه هاي ما هنرمند. همانطوري كه بايد اميدوار بود فعالان در عرصه بازيگري، روزي بازيگر شوند. يعني نقش را حركت دهند نه خود را. حركت به سوي افق بايد آغاز شود.

هنر
اقتصاد
سياست
سينما
شهرآرا
|  اقتصاد  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |