دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵
پوران درخشنده كارگردان فيلم روياي خيس :
گفتند قصه ات را اين طوري تمام كن!
010956.jpg
پوران درخشنده دل خوشي از زمان اكران فيلم روياي خيس ندارد و معتقد است كه بدترين زمان اكران به فيلمش اختصاص داده شده است و زمان را در ضرر مالي فيلم بسيار مقصر مي داند.هر چند كه او كارگرداني است كه كارهايش با كنتراست بالاي موضوعي همراه است و در اين گيرودار يا فيلم هايش خوبند يا كم فروغ؛ چرا پوران درخشنده سعي مي كند معلمي كند تا كارگرداني؟
نه... من سعي نمي كنم معلم باشم، سعي مي كنم احساس مسئوليت كنم. چون اين حرفه را خيلي مقدس مي دانم و فقط سعي مي كنم متعهدانه جلو بروم و موضوعاتي را انتخاب كنم كه مسئله است و فقط قصه خالي نيست. نمي خواهم معلم باشم، مي خواهم حداقل آنچه كه درست است را انجام بدهم. پنجره اي باز كنم و در آن چيزي را به نمايش درآورم كه همه از آن غافل شده اند. جلب كردن توجه آدم ها به مسائل مهم خيلي برايم مهم است. نه مي خواهم كسي را نصيحت كنم نه اينكه روشي را عوض كنم. هر كسي بسته به قلبش و روحش مي تواند با آن موضوع برخورد كند.
010959.jpg
ياسر شيخ لو
*فكر نمي كنيد ديگر تاريخ مصرف اين مدل سوژه ها گذشته باشد؟
- نه، هيچ وقت تاريخ مصرف اين قصه ها تمام نمي شود و بايد اين تلنگرهاي اخلاقي و روحي و تربيتي زده شود حتي اگر كسي بدش بيايد. بايد براي مخاطب فرصت ايجاد كرد. شايد خيلي ها با شما هم عقيده باشند. اما ممكن است همان خيلي ها ناگهان از روش خودشان برگردند. من فكر مي كنم اين طور مسائل دائماً بايد مطرح شود، هر چند كه ما در مورد نوجوان ها هنوز حرفي نزده ايم. اگر هر چيزي با سلامت و صداقت جلو رود تأثير خودش را مي گذارد.
* يعني شما نمي ترسيديد كه تماشاگر بگويد دوباره يك مشت پيام اخلاقي؟
- من فكر مي كنم اصولاً پيام بد جا افتاده. اين ما هستيم كه بايد بفهمانيم اگر كسي دارد ديگران را آگاه مي كند، نگوييم اي بابا تو همه اش پيام مي دهي! شايد همان آدم خيلي ها را از خطرهايي نجات دهد كه اصلاً متوجه آنها نيستند. بستگي به اين دارد كه ما با چه عينكي به اين مسئله نگاه مي كنيم. نگاه بي تعهد و از سر شكم سيري. يا با نگاه دلسوزانه و آگاهي دهنده. مهم اين است كه! چقدر عواطف مان فعال است و به زندگي چطور نگاه مي كنيم.
* براي نوشتن فيلمنامه روياي خيس   چقدر وقت گذاشتيد؟
- خوب من اصولاً هميشه همه كارهايم را با تحقيقات كامل انجام مي دهم. براي اين كار هم زمان زيادي براي تحقيق گذاشتم. حدود سه ماهي روي طرح اوليه كار كردم. اصلاً مي توانم بگويم كه همه فيلم هاي من از تحقيق كليد مي خورد و شروع مي شود. اين طور نيست كه اول يك موضوعي را انتخاب كنم و بعد در موردش اطلاعات جمع كنم تا شايد اين اطلاعات به آن يك كمكي بكند. معضلي مثل بلوغ جوانان براي من يك موضوع بود كه كم كم تبديل به يك دغدغه شد و بعد دنبال تحقيقاتش رفتم.
* و بعد به كجاها كشيد؟
- رفتم به مدارس شمال شهر و جنوب شهر و خلاصه در تمام نواحي تهران تا با بچه ها و اولياي مدرسه و پدر و مادرها به گفت وگو نشستم... گفت وگوهاي تصويري و در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه نمي توان از ماجراهاي دوران بلوغ به سادگي گذشت. اين شد موضوع فيلمنامه من. يك موضوع آموزشي كه براساس آن بستري را براي تحقيقات فراهم كردم و رويش كار كردم. چون برايم تحقيقات كار از خودش مهمتر است. اصولاً اول به اين فكر مي كنم كه چه چيزي در اين قصه مهم است.
* بنابراين تعهد خودتان را بيشتر در تحقيقات مي دانيد تا قصه؟
- دقيقاً، اين متن هم يك كار مشترك است كه من با يكي از نويسنده هاي خانم انجام دادم. به هر حال قصه پرورش پيدا كرد و كار شد. البته در طول دوران ساخت اين فيلم تغييراتي هم به وجود آمد.
* شما در فيلم قبلي تان شمعي در باد كلي بازيگر مهم و مطرح داشتيد. مثل بهرام رادان و حسام نواب صفوي و آزيتا حاجيان؛ چطور شد كه در اين كار تصميم گرفتيد به نابازيگرها براي ايفاي نقش هاي مهم رو بياوريد؟
- سؤال خيلي جالبي است. اين كار را اصلاً طبق داستان انجام نمي دهم. اصولاً اين گونه است كه هميشه كساني كه روي يك فيلم تهيه كنندگي مي كنند به دنبال بازيگران چهره و بفروش مي گردند. اما اين بار، قصه من براساس زندگي دو تا آدم واقعي و ناآشنا اتفاق افتاده است كه همين الآن دارند در اين شهر زندگي مي كنند. در سن و سالي هم هستند كه بازيگري هم سن آنها نداريم. پس بايد روي فروش فيلم اصلاً حساب نمي كرديم.
*براي ضبط كار عجله اي داشتيد؟ مي خواستيد كار حتماً به جشنواره پارسال برسد؟
- اصلا عجله اي در كار نبود. در مرحله اول قصه با رسيدن به تفاهم تمام مي شد. اما در سري دوم كه ما بخش هايي از كار را دوباره فيلمبرداري كرديم پايان قصه طور ديگري رقم خورد.
* يعني پايان اولي كه براي كار نوشته بوديد ايراد داشت؟
- خودم ايرادي نمي ديدم. اما براي اينكه پروانه نمايش بگيرم مجبور شدم پايان قصه را عوض كنم.
* يعني ايراد محتوايي از فيلم گرفته بودند؟
- بله، مي گفتند اين كه نمي شود يك نوجوان همه مرزها را به راحتي بشكند و هيچ اتفاقي هم نيافتد. در حالي كه من فكر مي كنم اصلاً چرا بايد به اينجا برسد كه يك همچين اتفاقي بيافتد؟ چرا ما بايد اين قدر عقب تر از بچه هايمان باشيم و اجازه دهيم اتفاقات تبديل به فاجعه بشوند و بعد همين طور ولش كنيم؟
* اين تغييرات اجباري را مي پسنديد يا نه؟
- الآن به هر حال فكر مي كنم با مرگ آرش يك علامت سؤال بزرگ به وجود مي آيد كه چرا آرش به اينجا رسيد؟ اين حادثه مي توانست به وجود نيايد. چرا رسيد؟ آن بچه ها كه نمي خواستند فرار كنند. اين دوران كه دوران تعقل نيست. حتي ترس از كتك خوردن هم مي تواند باعث مرگ آرش شده باشد و براي فرار از يك اتفاق يك كار اشتباه ديگر را انجام مي دهد.
* چقدر به فيلمتان توجه شده؟
- خيلي زياد. من ايميل هاي زيادي از همين گروه سني دريافت مي كنم كه سؤالات زيادي دارند و من هم خيلي تلاش مي كنم با آنها حرف بزنم؛ چون عقيده دارم ايجاد يك رابطه خيلي مهم است. من خيلي متعجب بودم از اين همه ايميلي كه از سراسر ايران به من مي رسيد. با اينكه در خيلي از شهرها فيلم هنوز اكران نشده اينكه از طرف يك نوجوان سؤالي از فيلمساز مطرح مي شود اتفاق بزرگي است كه تا حدود زيادي خود هدف است.
*بازيگر نقش آرش از بين چند كانديدا انتخاب شد؟
- تقريباً از بين 100 نفر كه تست گرفتيم، او انتخاب شد.
* نازنين چطور؟
- او هم همين طور. البته نازنين را زودتر پيدا كردم. در يك زمان يك ماهه.
* چقدر زيبايي برايتان مهم بود؟ كه مثلاً نقش اولتان حتماً چشم سبز باشد؟
- اصلاً به زيبايي فكر نكردم. فقط به معصوميت چهره هايشان فكر مي كردم كه چه كسي بيشتر آن حسي را كه مي خواهم به تماشاگر منتقل كنم را در چهره اش دارد. اصلاً زيبايي برايم ملاك نبود. هيچ وقت هم نبوده. مهم اين است كه چقدر با نقش هماهنگ است.
* توي كار احساس نكرديد پلان اضافه اي گرفته ايد؟
- من خيلي اين حس را نداشتم. فكر مي كنم هميشه براساس يكسري حوادث ريز و خرد اتفاق هاي مهم تر رخ مي دهد. از طرفي خودم را خيلي متعهد به تحقيقاتم مي دانم. هميشه دوست دارم به دنبال علت ها باشم و وقتم را براي معلول هدرندهم. از اين جهت فكر نمي كنم پلان اضافه اي گرفته باشم.

چشم انداز
تقابل نسل ها
پوران درخشنده از همان فيلم هاي اوليه اش دغدغه پرداختن به مسائل و مشكلات نوجوانان را داشت. چنانكه در رابطه ، پرنده كوچك خوشبختي به چالش هاي نوجوانان دچار معلوليت پرداخت. در روياي خيس هم درخشنده كوشيده تا به بررسي روابط عاشقانه نوجوانان بپردازد. آن هم به صورتي كه يك مسئله روز را با ريشه هايي در گذشته همراه كند.
درخشنده معتقد است كه در فيلمش به مشكلي پرداخته كه نوجوانان ما امروز با آن مواجه اند: به نظر من مشكل اكثريت نوجوانان ماست، البته اكثريت جامعه نه، البته اين مشكل نه فقط الآن، بلكه در گذشته هم وجود داشته، الآن هم هست و در آينده هم قطعاً خواهد بود. حالا شايد نه به همين شكل؛ اما اين معضل وجود دارد. اتفاقاً هدفم از تقابل نسل ها در اين فيلم مطرح كردن همين مسئله بود. پسري كه گذشته پدرش است و پدري كه آينده پسرش است. من اين دو آدم را در قالب يك قصه كاملاً يكسان است.
او مي افزايد: مخاطب من مخاطب عام است، پدرها مادرها و جامعه. يك زماني بود بچه ها در درون خانواده شخصيتشان شكل مي گرفت الآن در جامعه شكل مي گيرد، بنابراين مسئوليت هاي ما دارد خيلي عميق تر مي شود كه چطوري بايد با اين معضل روبه رو شويم. درخشنده در روياي خيس برخلاف اغلب كارهايش، ماجرا را با فرجامي تلخ به پايان رسانده است. چنانكه فيلم با مرگ آرش به پايان مي رسد.
به نظر مي رسد كه هدف از اين ميزان تلخي، تأثيرگذاري بيشتر به مخاطب باشد. ضمن اين كه درخشنده در مقام فيلمسازي كه نگران آتيه نوجوانان است به موضوع پرداخته و صرفاً طرح مسئله كرده است: اين فيلم فقط يك هشدار است. يك تلنگر. نمي خواستم راهكاري ارائه بدهم. اما مي خواستم تأكيد كنم كه سلامت روحي و فكري بچه ها وظيفه پدر و مادر است و اين موضوع خيلي حساس است. متأسفانه خيلي از مسائل را هم نمي توان گفت.

سينما
ادبيات
اجتماعي
انديشه
ايران
علم
فرهنگ
موسيقي
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |