دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵
نوروز تولدي دوباره را نويد مي دهد
روزهاي طولاني، سال هاي كوتاه
010950.jpg
اين كه در احساس ما سال زود مي گذرد نشان مي دهد بخش قابل توجهي را در سال منفعل بوده ايم
شادي هاي من از جنس بهار است، درست از جنس بهار. بهاري كه هم به زمستان وصل است و هم به تابستان و پاييز مي رسد. شادي من چهار فصل است و عيد دارد. شادي شما چطور؟ فكر كنيد. شادي تان را براي خودتان توصيف كنيد، براي ديگران هم تجسم كنيد.
در خيابان كه مي رفتم، خانم سالمندي را با شادي و صبوري از خط كشي عبور دادم، بعد شانه هايش را گرفتم و گفتم سال نو مبارك. گفت اي مادر، چه سالي؟ چشم هم مي گذاري سال ديگر مي رسد. عمر ما است كه مي رود. پرسيدم امسال تان زود گذشت؟ گفت هر سال مان زود مي گذرد. گفتم اميدوارم روز خوبي داشته باشيد.
مهشيد سليماني
وقتي مي گوييم دير گذشت منظورمان چيست؟ منظورمان از دير گذشتن اين است كه سخت گذشت؟ آيا زود گذشتن يعني آسان گذشتن؟ چه طور ممكن است سال زود بگذرد ولي روز دير سپري شود؟ چه طور ممكن است چشم هم بگذاريم و سال نو شود ولي جان به لب مان برسد تا روز شب شود؟ واقعاً درك ما از زمان چگونه است. آيا اصلاً در اين گونه توصيف ها، خودمان را وصف مي كنيم يا زمان را؟
فكر كنيد قرار است چندين مهره را بند كنيد و يك ريسمان درست كنيد. اگر بارها و بارها مهره ها را بشماريد ولي هيچ وقت آنها را يك پارچه نكنيد، يك رشته نكنيد، احساس كامل شدن آن را تجربه نمي كنيد و هربار كه به شمردن مجدد آنها بنشينيد، خسته كننده تر مي نمايد. اما اگر همان وقت كه مي شماريد در رشته اش بياندازيد هم دانه ها را شمرده ايد هم تسبيح كاملي ساخته ايد. آن وقت براي بند كردن تسبيح بعدي، مهره هاي رنگ ديگر، طرح ديگر و اندازه ديگر را برمي گزينيد يعني در تكرار يك كار به خلاقيت مي رسيد.
انگار در يك روز، لحظه ها را ناخودآگاه مي شماريم تا تمام شوند و اين باعث مي شود احساس كنيم دير مي گذرد ولي در سال، اين دانه هاي شمرده را كنار هم به رشته نمي كشيم. يك پارچه نمي كنيم، يكپارچه نمي شويم. انگار بسياري از دانه ها را در طول سال گم مي كنيم. بله، گم مي كنيم. دانه هاي گم شده، همان اوقات منفعل ما هستند كه نمي گذارند ما احساس يكپارچگي كنيم. عدم احساس يكپارچگي، درك ما را از فاصله هاي زماني مختل مي كند. مشكل، درك ما از فاصله ها است. وقتي فاصله ها را زندگي نمي كنيم. زمان مثل يك كوله پشتي خالي عمل مي كند. برگرده ما هست، برآمده هست، دائماً هست ولي خالي است. كوله خالي را بردوش گرفته، قدمي برنمي داريم. ما در نقطه شروع سال باقي مي مانيم، از آن نقطه كه در شروع ايستاده بوديم تكان نخورده ايم. زمان گذشته و نقطه شروع بعدي دوباره رسيده است. خوب واضح است كه احساس چشم برهم زدن و دوباره در شروع احساس شدن دست مي دهد. اگر حركت كرده بوديم، اگر به راه افتاده بوديم و از نقطه شروع دور شده بوديم، وسط و آخر را هم تجربه مي كرديم. در آن صورت سال مان به آرامي و به اندازه مي گذشت. عيد و خانه و خاتون و خدمت، شروع و تازگي را جشن گرفتن است به قصد حركت نه براي توقف، اگر عيد را احساس نمي كنيد، چيزي در شما متوقف است!
اگر سال زود مي گذرد به اين علت است كه در نقطه شروع مانده ايم و آغاز هر سال شروع حركت به سمت منزل بعدي ما نيست بلكه همان شروع قبلي تكرار و تجديد مي شود، طبيعي است كه پس از چندي، مردود مي شود. از ذوق و حوصله مي رود.
اگر زود دير مي گذرد به اين علت است كه حوصله گذراندنش را نداريم، ناخودآگاه لحظاتش را مي شماريم، منتظريم تا برود ولي ما نمي رويم، همه ما مي دانيم كه در انتظار زمان دير مي گذرد. حتي سال، حتي در سال هم اگر منتظر رسيدن وقتي خاص باشيد دير مي گذرد.
اين كه در احساس ما روز دير مي گذرد نشان مي دهد ما انفعال خود را با انتظار به سر مي بريم. اين باعث مي شود لحظه ها به غلظت بگذرند و روز در احساس ما طولاني جلوه كند. ما تناسب زمان را با خودمان گم كرده ايم. زمان در دست ما مقيد است. اگر رهايش كنيم مي گذرد و اگر مقيد به فعاليت باشد تا نگذرانيمش نمي گذرد. هنگام فعاليت احساس ما از ادراك زمان برخلاف مواقع انفعال است. يعني سال دير يا با تناسب عادي مي گذرد و روز زود يا آسان مي گذرد. هنگام كار و فعال بودن درون، تأكيد مي كنم هنگامي كه درون آدم ها هماهنگ با برون آنها فعال است به دليل تناسب زمان و فاعل، گذران زمان با احساس سهولت همراه است يعني روزها راحت مي گذرند و از طرفي به علت غني بودن حاصل عملي اوقات در طول سال، احساس خالي بودن يا مفقود بودن مهره هاي زمان در طي سال، كم  و كمتر مي شود. يعني وقت ما يكپارچه تر ادراك مي شود و اين باعث مي شود طول سال به اندازه واقعي خودش احساس شود. ميزان درك ما از سيصد و شصت و پنج روز سال بستگي به فعاليت  ما در هر روز دارد. اگر از يك سال مثلاً فقط يك ماه آن را فعال باشيد، سال را بسيار كوتاه و از دست رفته و روزها را بسيار كش دار و ملال آور تجربه مي كنيد. اين تناسب از كمترين تا بيشترين آن امكان پذير است. آن چه بين اين دو حد قرار مي گيرد، معدل فعاليت ما به طور حاضر و مراقب در طي زمان است، آن هم نه زمان در قالب يك سال بلكه در مقياس عمر.
چند روز سال گذشته را زندگي كرده ايد؟ چند روز سال گذشته را به آساني سپري كرده ايد؟ رفتن آسان بود ار واقف منزل باشيم. سال نو مبارك!

ايران
ادبيات
اجتماعي
انديشه
سينما
علم
فرهنگ
موسيقي
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |