چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۹
مدرسه مرغداري
001178.jpg
پس از آموزش وپرورش استان تهران، آموزش وپرورش اسلا مشهر نيز با ارسال تكذيبيه اي مشابه همراه با علا مت ؟! مقابل نام گزارشگر وجود آموزشگاهي با مشخصات مرغداري را قويا تكذيب كرده است . اين هم عكس مدرسه مرغداري .اميدواريم اين بار ديگر مقابل نام عكاس اين علا مت ها؟! نباشد .
عكس: هادي مختاريان

توقيف ۱۸۰۰۰موتور در سال
پاركينگ ها ديگر جا ندارند
001180.jpg
شايد اين يك خبر براي موتورسوارها خوش باشد، اما روند توقيف موتورها با علائمي كه ديده مي شوند معلوم مي كند كه قانون اجرا مي شود، حتي اگر پاركينگي وجود نداشته باشد كه بتوان موتورها را آنجا نگهداري كرد.
محمد محمد پور
حالا همه سازمان هاي درگير با ترافيك شهر تهران با موجود دوچرخي روبه رو شده اند كه براي برهم زدن نظم ترافيك كم نمي گذارد و هركاري كه براي اختلال در آن لازم باشد،  انجام مي دهد. اين موجود دوچرخ كه تا چند سال پيش (اواخر سال ۷۸) در خواب طولاني فرو رفته بود و به يكباره با رشد قارچ گونه اش، مسوولان درگير ترافيك را كيلومترها جا گذاشت، كم كم به عنوان جايگزين غيررسمي پيكان معرفي مي شود: موتورسيكلت! وسيله اي براي حمل و نقل، منفور ماموران پليس ترافيك، عابران پياده و مسوولان ترافيك شهرداري؛ محبوب آنهايي كه هميشه وقت كم مي آورند و در اين سالها به دنبال وسيله اي بودند كه آنهار ا از شر ترافيك اعصاب خراب كن تهران نجات دهد.
با افزايش سرسام آور موتورسيكلت ها، قانونگذاران لازم ديدند كه اين دو چرخ مزاحم را جدي بگيرند. به همين خاطر در تعيين نرخ جديد جرائم تخلفات رانندگي، سهمي براي آن درنظر گرفته شده است. علاوه بر جرائم عمومي نظير تجاوز از سرعت مجاز، عبور از محل ممنوع، عبور از چراغ قرمز، حركت به طور مارپيچ در راه ها كه جريمه سنگين ۱۵ هزار توماني را به همراه دارد در ۷ بند،  مستقيماً به موتورسيكلت اشاره شده است: جريمه هزار توماني براي راندن موتورسيكلت در مواقع لغزنده بودن جاده و خيابان، جريمه هزار توماني براي حمل بار و اشياي طويل توسط موتورسيكلت ، جريمه هزار توماني براي نداشتن تجهيزات ايمني از قبيل زنگ يا ترمز يا چراغ جلو يا عقب دوچرخه موتوردار، جريمه هزار توماني براي راندن دوچرخه موتوردار در پياده رو، جريمه سه هزار توماني براي راندن موتورسيكلت درحال رهاكردن فرمان،  جريمه سه هزار توماني براي حمل سرنشين با موتورسيكلت بيش از ظرفيت مجاز و جريمه سه هزار توماني براي استفاده نكردن از كلاه ايمني توسط راكب و سرنشين موتورسيكلت در حين رانندگي.
به نظر مي رسد موتورسيكلت ها خود را به عنوان يك وسيله نقليه جدي «جا» انداخته اند؛ اگر تا ديروز هيچ مقام مسوولي به آنها فكر نمي كرد، امروز با بدترين شكل ممكن، اذهان بسياري را درگير خود ساخته اند.
حميد بهبهاني، معاون حمل و نقل ترافيك شهرداري تهران مي گويد: «بله، توجه اي به تخلفات موتورسيكلت ها نمي شد چون تعدادشان به اين اندازه نبود. اما حالا كه به آن برخورده ايم، قوانين لازم را نداريم يا تازه به آن توجه كرده ايم. پياده روها كه مخصوص عابر پياده است ديگر امن نيستند. موتورسوار از پياده رو رد مي شود و ممكن است هم او و هم عابر از بين بروند.»
جايگزيني تدريجي موتورسيكلت با پيكان، نكته اي است كه معاون حمل ونقل شهردار نيز به آن توجه دارد.
به عقيده او اين مساله توجيه اقتصادي دارد چراكه با يك سرمايه گذاري كم مي توان صاحب شغلي شد كه درآمد متناسب با خود را دارد. حميد بهبهاني مي گويد: «صاحب خودروي پيكان كه با آن كار مي كند براي حمل مسافر و يا بارهاي سبك از آن بهره مي گيرد.
موتورسوار هم همين طور، صاحب موتورسيكلت با وسيله اش مسافر و يا بار جابه جا مي كند. با اين حساب اينها روي مي آورند به موتورسيكلت، وسيله اي را كه مي شود با ۳۵۰ هزار تومان خريد چه توجيهي دارد مشابه اش را با كمي امكانات بيشتر با ۶-۵ ميليون تومان خريد؟»
راكبان موتور با هدف به موقع رساندن مسافر دست به اقدامات فراواني مي زنند كه حركت مارپيچي و عبور از چراغ قرمز از آكروباتيك ترين آنها است. براي عابران پياده هيچ توصيه اي بهتر از اين نمي تواند باشد كه به چراغ سبز نيز اعتمادي نكنند.
معاون ترافيك شهرداري مي گويد: «موتورها ايمني ترافيك را پايين آورده اند. موتورسوارها حتي پشت چراغ هاي قرمز بند نيستند.
درجهت عابر، چراغ سبز است.
طبعا او انتظار دارد با خيالي آسوده از خط عابر بگذرد اما هيچ تضميني نيست كه از جهت قرمز، موتوري چون تير غيب! جلوي او سبز نشود.» به گفته او طبق آمارهاي غيررسمي، حوادث ناشي از بي احتياطي موتورسوار،  روزانه ۷ تا ۱۰ كشته برجاي مي گذارد.
اين آمارها و آمارهاي مشابه آن نظير توقيف ۵۰۰ دستگاه موتورسيكلت در هر روز، وضع قوانين جدي تر براي برخورد با تخلفات صورت گرفته از جانب آنها را ضروري مي كند. در غير اين صورت توقيف روزافزون موتورسيكلت ها نيز چاره ساز نخواهد بود و حتي مشكلاتي را به همراه خواهد داشت.
مشكلاتي غيرقابل پيش بيني مثل پرشدن پاركينگ ها!
حميد بهبهاني مي گويد: «قانون اين اجازه را داده كه موتورسيكلت راكبان متخلف را بگيري و ۳ ماه در پاركينگ بخواباني.
جريمه هر روز توقف در پاركينگ ۳۰۰ تومان است. با توقيف ۵۰۰ موتورسيكلت در روز، سه  پاركينگ ما پر شده و جاي خالي ندارد.
ما حتي راضي شديم كه جريمه ۳ ماه را بگيريم ولي موتورهار ا نخوابانيم. درواقع هرچه فضا بود توسط اينها اشغال شده است. چقدر مي توانيم بگيريم؟
تازه گاهي اوقات موتورهاي توقيفي، اوراق يا دزدي هستند كه ديگر كسي سراغي از آنها نمي گيرد.
شايد اين يك خبر خوش براي موتورسوارها باشد، اما روند توقيف موتورها با علائمي كه ديده مي شوند (ماموران پليس ترافيك با حرارت هرچه تمام تر به راكبان ايست مي دهند) معلوم مي كند كه قانون اجرا مي شود، حتي اگر پاركينگي وجود نداشته باشد كه بتوان موتورها را آنجا نگهداري كرد.

شهرنامه
فرجام نابغه فاميل!
وقتي الفبا را مكتب نرفته ياد گرفتم، برايم قرباني كردند؛ چون نابغه فاميل شناخته شدم. بعدش همينجوري شب و روز خواندم تا توانستم تصديق ششم ابتدايي سابق را بگيرم. وقتي هم سر كار رفتم، آن قدر پشتكار داشتم كه ديپلم بگيرم. بازنشسته كه شدم، تازه به فكر افتادم بروم دانشگاه و چه جايي بهتر از دانشگاه فراگير...
... آقاي حسين گرائيلي، پس از مبالغي شرح و توصيف درباره فراگير بودن دانشگاه موصوف مي افزايد: «گمان مي بريد كه حتي اگر تشنه علم باشيد، مي توانيد آن طور كه اعلان كرده بودند، بدون كنكور وارد دانشگاه فراگير بشويد؟ خير! كنكور اينجا از آزمون سراسري هم سخت تر بود و تازه، شهريه اش هم فراتر!»
در خاتمه نامه، نويسنده  اين شعر را پيشكش خوانندگان «شهرنامه» كرده است:
«دانشجويان به دانشگاه هستند وفادار ولي دانشگاه... هست...»
برخي جاهاي حساس مصرع دوم را با اجازه شما نقطه چين كرديم تا براي ستون ما بار(!) نداشته باشد. صد البته دانشگاه پيام نور هم توضيحاتي دارد و گردن ما براي درج توضيحات از مو هم نازك تر است.
نامه هاي تلگرافي و ...
برخي نامه نويسان فكر مي كنند به همان اندازه كه خودشان در جريان مشكلات و قضاياي مطروحه هستند، ما هم از ماوقع خبرداريم و لذا، آن چنان نامه را خلاصه و به قول معروف تلگرافي مي نگارند كه اسباب حيرت مي شود. مثل نامه خانواده آقاي تيموري كه نوشته اند: «روي ملكي كه پرونده دادگاهي ۲۵ ساله دارد، جواز ساخت صادر كرده اند. از شهرداري منطقه بخواهيد از اين ساخت و ساز تا روشن شدن وضعيت ملك جلوگيري كند.»
اما آدرسي كه باز هم تلگرافي در نامه پيدا كرديم، عبارت است از: خيابان شماره ۲خليج، فيروز بهرام كه احتمالا در محدوده شهرداري منطقه ۹ بايد باشد.
آژانس نه چندان دوستي!
اصولا ما عادت كرده ايم وقتي فيلمي، سريالي درباره يك صنف يا يك طبقه مي بينيم، هميشه حال و روز آنها را مطابق روحيات و وجنات قهرمان فيلم مقايسه كنيم. مثل همين آژانس دوستي و خوش خلقي هاي آقاي داورفر هنرمند دوست داشتني. اما وقتي نامه اي با امضاي نماينده تلفنچي ها يا به قول خودشان رزروشن هاي تهران را خوانديم، ديديم خير اين خبرها هم نيست. خلاصه كلام؛ در اين نامه حدود ۸ بند با پيشوند عدم... نوشته شده. يعني كه نداريم، چي ها را نداريم، لطفا بشماريد:
ساعت كار منظم، تعطيلات رسمي، عيدي و پاداش ساليانه، اضافه كار، امكانات رفاهي، امنيت شغلي و پشتوانه بيمه اي و... خب تا اشكمان در نيامده، همين جا ختمش كنيم!
لابد اتحاديه اي، انجمني هست كه به اين «عدم»ها رسيدگي كند. ما هم آماده ايم اگر جوابي رسيد، چاپش كنيم.

ايرانشهر
آي تي شهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  آي تي شهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |