يكشنبه ۱۴ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۲۷
آموزش و پرورش و خود اصلاح گري
010248.jpg
ابراهيم اصلاني
ما آموزش و پرورش عجيبي داريم؛ آموزشي كه خود اشتباه مي كند و خود هم به اصلاح اشتباهاتش مي پردازد و در اين اصلاح اشتباه هم، اشتباه مي كند. تفكر موجود در آموزش و پرورش ايران، تفكري نارساست كه مسير هر گونه حركت براي اصلاح و اصلاح گري را مي بندد. مهم ترين آفت اين تفكر بيمار، آن است كه نمي تواند جايگاه مهم و راهبردي آموزش و پرورش را به اثبات برساند، عده اي مي گويند در اين فرايند معيوب، يك وزير، كاره اي نيست و نمي تواند به تنهايي همه چيز را تغيير دهد. اين سخن علي رغم آن كه بيانگر بيماري شديد ساختار آموزش و پرورش است، از طرف ديگر يك واقعيت تلخ را نيز نمايان مي سازد و آن اين كه، هر كسي به خود اجازه مي دهد بر صدر اين وزارت بنشيند. چرا بايد از بيان اين واقعيت هراس داشت كه اولاً آموزش و پرورش مهم تلقي نمي شود و ثانياً افرادي بدون داشتن شايستگي هاي لازم، در نقش تصميم گيرندگان اصلي آموزش و پرورش ظاهر مي شوند؟ آيا اينان هيچ گاه به ارزيابي داشته هاي خود پرداخته اند؟
آموزش و پرورش ما خود مدعي اصلاح گري است، دائماً اشتباه مي كند و باز هم براي اصلاح اشتباهش، اشتباه جديدي را مرتكب مي شود و اين چرخه همچنان ادامه مي يابد. در موارد بسياري، وقتي به اشتباهات توجه مي شود كه خود مديران ارشد به چنين نتيجه گيري هايي رسيده باشند وگرنه، ديگران هر چه بيشتر بگويند، آنان كمتر مي شنوند. راه هاي توجيه هم هميشه باز است. يك روز افزايش جمعيت بهانه مشكلات قرار مي گيرد، روز ديگر كمبود بودجه، و روزي موانع قانوني و روزي هم ناهماهنگي ها و الخ... به تناسب همين توجيه آفريني ها، راهكار هايي چون طرح نظام جديد، آموزش نيروي انساني و استاندارد سازي و غيره به ميان كشيده مي شوند. به راستي، اين به اصطلاح  خوداصلاح گري آموزش و پرورش كي پايان مي گيرد؟ آيا بايد وزير بيايد؟ آيا بايد تغييرات اساسي در سطوح مديريت ارشد صورت گيرد؟ آيا بايد اتفاقي بيافتد؟
در موقعيت هاي زيادي از آموزش و پرورش به عنوان يك «نظام» يا سيستم ياد مي شود. اشكال اين نظام در كجاست؟
سيستم، مجموعه اي از اجزاء و روابط ميان آنهاست كه توسط ويژگي هاي معين، به هم وابسته يا مرتبط مي شوند و اين اجزاء با محيط شان يك كل را تشكيل مي دهد. به هم پيوستگي و وابستگي اجزاء هدف جويي، مقابله با بي نظمي و كهولت، تنظيم و سلسله مراتب از مهم ترين ويژگي هاي سيستم محسوب مي شوند. تفكر سيستمي اين فرصت را براي سازمان ايجاد مي كند تا
خرده سيستم هايش را به گونه اي ساختار دهد كه با اهداف خودش سازگار باشند. يعني سازمان  مي تواند با بهره گيري از تفكر سيستمي، از مزاياي تخصص گرايي و تفكيك در درون سيستم و خرده  سيستم هايش برخوردار شود؛ زيرا با در نظر گرفتن سازمان به مثابه يك سيستم، اين واقعيت به ذهن متبادر مي شود كه به منظور تأمين نيازهاي گوناگون سيستم، بايد بخش هاي تشكيل دهنده سازمان را به گونه اي طراحي كرد كه كسب هدف آنها، اثربخشي مجموعه سازمان را به همراه داشته باشد.(۱)
توجه به نكات ياد شده، تا اندازه زيادي كيفيت سيستم آموزش و پرورش را بيان مي كند. بر اين اساس، در سلسله مراتب سيستم ها، نظام آموزش و پرورش در كجا قرار مي گيرد؟ به نظر مي آيد اين چنين سيستمي تنها براي مديران ارشد وزارت مقبول است و اصلاً نظر ديگران برايشان اهميتي ندارد.
نكته اساسي در اين بحث، طبقه بندي سيستم ها به سيستم هاي باز و بسته است. سيستم بسته، سيستمي است كه عمليات خودش را به طور خودكار، از طريق ابراز واكنش نسبت به اطلاعات توليد شده توسط خود، كنترل يا تعديل مي كند. سيستم باز، سيستمي است كه با محيط خود تبادل انرژي و اطلاعات دارد.
به ديگر سخن، سيستم باز سازوكار خود كنترلي يا
خود تعديلي ندارد. سيستم هاي باز ويژگي هايي دارند كه شناخت آنها براي مطالعه سازمان- به منزله يك سيستم مفيد است:
۱- آگاهي نسبت به محيط؛
۲- باز خورد؛
۳- تبعيت از الگوي تناوبي؛
۴- آنتروپي منفي؛
۵- حالت ثبات- تعادل؛
۶- حركت به سوي رشد و توسعه؛
۷- موازنه ميان فعاليت هاي انطباقي و نگهدارنده؛
۸- همپاياني.
از ميان ويژگي هاي ياد شده، يك مورد جالب توجه، آنتروپي منفي است. واژه آنتروپي حاكي از تمايل سيستم ها به كهولت و بي نظمي است. سيستم هاي بسته به مرور زمان از هم گسيخته مي شوند، زيرا انرژي يا داده جديدي از محيط دريافت نمي كنند. ولي سيستم هاي باز آنتروپي منفي دارند، يعني مي توانند خود را ترميم كرده، با حفظ ساختار خود زنده بمانند و حتي با وارد كردن انرژي اضافي رشد كنند. مفهوم همپاياني نيز به اين موضوع اشاره دارد كه هر سيستم مي تواند به طرق گوناگون و از نقاط شروع و وضعيت هاي متفاوت، به يك حالت نهايي برسد. اين ويژگي ، اين كاربرد مديريتي را دارد كه مدير را ترغيب مي كند تا براي حل يك مسأله، راه هاي مختلف را بيازمايد و فقط به يك راه حل بسنده نكند.(۲)
اگر سيستم ها را به روي يك پيوستار مورد بررسي قرار دهيم، آموزش و پرورش ايران به قطب سيستم بسته اين پيوستار نزديك تر است.
به طور حتم اين نكته بيش از همه از طرف مالكان اصلي آموزش و پرورش حاضر (يعني مديران سطوح بالا) مورد انكار قرار مي گيرد. آموزش و پرورش ايران وارد دوران ركود شده است، اگرچه ريشه هاي اين ركود را بايد از گذشته رديابي كرد. آموزش و پرورش نه شوقي در دانش آموزان برمي انگيزاند و نه ذوقي براي معلمان باقي گذاشته است. آموزش و پرورش ما چرخه تكرار ها و دورهاي باطل است. به جرأت مي توان گفت هيچ نشانه اي از تحرك و پويايي در آموزش ديده نمي شود. در آموزش و پرورش نه انديشه هاي فرهنگي و پژوهشي كلان جايگاهي دارند و نه انديشمندان و دانشمندان راهي براي ورود به آن دارند. حتي نگرش هاي آموزش و پرورش در اين موارد هم گزينشي، مصلحتي و موضعي است. نشانه هاي كهولت مدتهاست كه در آموزش و پرورش نمايان شده است؛ آموزش و پرورش مدتهاست كه شادابي و نشاط ندارد؛ اما هنوز هم مهم ترين دغدغه هاي آموزش و پرورش، آمد و رفت وزيران، جابه جايي مديران سطوح ارشد، طرح ها و برنامه هاي موقعيتي و ضربتي، گردش بي سر و صداي امور و امثال آن محسوب مي شوند.
اگر آموزش و پرورش ما سيستمي باز بود، آن گاه:
۱- از وابستگي هاي موجود بين خود و محيطش آگاه بود.
۲- به طور مستمر اطلاعاتي را از محيط دريافت كرده و اقدامات اصلاحي براي رفع انحرافات ايجاد شده از مسير اصلي را ميسر مي ساخت.
۳- مانع كهولت و بي نظمي دروني مي شد.
اگر آموزش و پرورش ما از تفكر سيستمي برخوردار بود، آن گاه، اولاً بايد خرده سيستم هايش را سر و سامان مي داد و ثانياً از اين طريق اثر بخشي مجموعه سازمان را بالا مي برد. آموزش و پرورش از مشكلات دو سويه دروني و بيروني رنج مي برد و در چرخه اي گرفتار آمده كه هر دو گروه عوامل، به جاي اصلاح دچار پسرفت مي شوند. از بيرون مشكلات بودجه اي، كثرت معلمان، غير توليدي بودن آموزش و پرورش بهانه قرار مي گيرد و از درون، ضعف عملكرد و كاستي هاي متعدد در ابعاد مختلف، شواهد اين بهانه هاي بيروني را تشديد و تقويت مي كنند.
«گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست»
آموزش و پرورش امروز، ضعيف، تحقير شده و تحليل يافته است. كوته  انديشي است كه درد بزرگ آموزش و پرورش، در معيشت و مشكلات مالي معلمان خلاصه شود.
سردمداران آموزش و پرورش هر كه بوده اند و هر كار كه كرده اند، نتوانسته اند نگرش كلاني را در كشور تغيير دهند و نتوانسته اند مهم بودن آموزش و پرورش را به اثبات برسانند؛ آنان فقط مهم بودن خودشان را ثابت كرده اند حتي اگر اين بزرگي محدود به مجموعه آموزش و پرورش باشد و يا خودشان دچار شبهه شده باشند.
آموزش و پرورش عملاً راه و روش زندگي فردي و اجتماعي را تعيين و روشن مي كند، هر چند كه قبول اين حقيقت گاهي براي كساني دشوار است زيرا تغيير رفتار انسان، به تدريج انجام مي گيرد.(۳) بنابر اين آموزش و پرورش توليد كننده است، آموزش و پرورش به معناي واقعي آينده ساز است و آموزش و پرورش واقعاً مهم است و نياز به انديشه هاي كلان و بزرگ دارد.
آموزش و پرورش امروز مدعي خود اصلاح گري، فقط آموزش و پرورش نان و آب است، آموزش و پرورش دست به دست كردن پست هاست، آموزش و پرورش با سيستم بسته است و آموزش و پرورش رنجور و معيوب است.

پي نوشت ها:
۱ و ۲- تجزيه و تحليل و طراحي سيستم، تأليف دكتر علي رضاييان، انتشارات سمت، ۱۳۷۶ چاپ اول.
۳- فلسفه آموزش و پرورش، تأليف دكتر علي اكبر شعاري نژاد، انتشارات اميركبير، ۱۳۷۰ چاپ دوم

نامه اي از يك معلم
كتاب سازي كنيد!
010245.jpg
نويسندگان محترم! دلتان مي خواهد كتابتان فروش فوق العاده داشته باشد و پولدار شويد؟ توضيح مي دهم:
معلمان اگرچه از طبقه مرفه جامعه نيستند، اما به دليل كثرت جمعيت شان مي توانند نويسندگان را مرفه سازند. چگونه؟!
همان طور كه مي دانيد تمام ادارات، آموزش ضمن خدمت دارند. اما آموزش ضمن خدمت در اداره آموزش و پرورش يعني شركت حداقل دويست تا سيصد هزار نفر در سراسر كشور در كلاس هاي آموزشي. حال تصورش را بكنيد اگر قرار باشد كتاب شما را بخرند آن هم به نرخ پشت جلد، چقدر نصيبتان مي شود؟ در اهميت كلاس هاي ضمن خدمت بگويم كه از نان شب واجب تر است چرا كه ارتقاي گروه و در نتيجه ارتقاي حقوق به همين امتحانات بستگي دارد. كتبي كه جهت امتحانات غيرحضوري معرفي مي شوند، اكثراً كتاب هايي هستند كه از محتواي خوب و جذابي برخوردار نيستند؛ اما قيمت آنها كم نيست و خود اداره براي فروش به معلمان به مدرسه مي فرستد. براي مثال، كتاب «طهارت روح» كه هدف گردآورنده آن، جمع بندي نظريات استاد شهيد مطهري در مورد نماز و عبادت است، از اين دست به شمار مي رود. اين كتاب جمع بندي درستي از آراي شهيد مطهري نداشته و نه تنها روح كتاب بر خواننده آشكار نمي شود، بلكه او را آشفته مي سازد.
كتاب هايي از اين دست كه همه هزار تومان به بالا قيمت دارند، فقط يكبار مصرفند و صد البته هدف فقط فروش كتاب است.
چقدر خوب است كه:
۱- آموزش ضمن خدمت، فقط جهت ارتقاي معلومات و كيفيت كاري كارمندان باشد نه فروش كتاب.
۲- كتاب هاي مورد امتحان به رشته كاري معلمين ارتباط داشته باشد و فقط بهانه اي براي ارتقاء گروه نباشد.
۳- كتاب ها از نويسندگان صاحب نظر بوده و حرفي براي گفتن داشته باشند تا معلم مشتاق خواندن آن شود و دنبال مطلب رفته از كتب ديگر نيزبهره گيرد.
۴- در جهت تحقق اهداف آموزشي، اداره ضمن خدمت، ترجيحاً كتب مورد آزمون را به صورت رايگان و يا با تخفيف ويژه در اختيار معلمان قرار دهد.
۵- تعداد ساعات در نظر گرفته شده متناسب با مطلب كتاب باشد، نه قيمت كتاب.
صديقه چناري

مرور
«ادبيات داستاني» جديد
هشتادمين شماره از ماهنامه ادبيات داستاني ويژه خرداد ماه ۸۳ منتشر شد.در اين شماره مي خوانيم: در وادي ادبيات داستاني، داستان چارلز نوشته شرلي جكسون به ترجمه زهره شريعتي، رود راوي (قصه يك رمان- تلخيص: نادره عزيزي نيك، ابوتراب خسروي)، نقد رمان «رود راوي» نوشته ابوتراب خسروي، من به هر حادثه اي كه بخواهد حق قصه شدن مي دهم (گفتگو با ماه منير كهباسي- داستان نويس)،  كتاب هاي تك داستاني كودكان و نوجوانان (بخش اول مقاله اي از محمدرضا سرشار)، سياه يا سفيد مسئله اين است (گفت و شنود مارتين گراس سردبير مجله بوك دايجست بابالدوين ترجمه همايون نوراحمر)،  داستان هدف ادبيات نوشته ماكسيم گوركي، ترجمه شفيعي ها،  مقاله اي درباره ادبيات آسيايي- آمريكا از كامران پارسي نژاد،  چراغ هاي چشمك زن (داستاني از زينب برخوردار)، اينجا ديگر جاي من نيست  (نگاهي به رمان «كجا بودي آدام؟» نوشته هاينريش بل؛  برگردان ناتالي چوبينه)، داستان فرار عاشقانه از شارلوت پركينز گيلمن، حيات «مرگ» در شريان هاي ادبيات، نقد كتاب دنياي تئو- مبلغ دين بين المللي و ...
ماهنامه ادبيات داستاني به صاحب امتيازي حوزه هنري، مدير مسئولي حسن بنيانيان زير نظر شوراي سردبيري (محمدرضا سرشار و احمد شاكري) منتشر مي شود.
با همراهان صفحات علمي، فرهنگي، هنري
از دوستاني كه نام و مشخصات نوشته آنها در پي مي آيد، مقالات، يادداشت ها و تذكراتي را به همراه نامه هاي گرم و صميمانه آنها دريافت كرده ايم. با اميد اين كه نوشته هاي ديگر اين دوستان بزرگوار را دريافت كنيم، به اطلاع مي رساند نوشته هايي كه مشخصات آنها را آورده ايم، به دلايل گوناگون در همشهري به چاپ نخواهند رسيد. از جمله دلايل مي توانيم به پيچيده بودن زبان تعدادي از مقاله ها، ساده بودن برخي از مقاله ها، سپري شدن موعد زماني چاپ نوشته، چاپ مقاله با همان مضمون در روزها و ماه هاي اخير در روزنامه و ... اشاره كنيم:
حسين نقدي بادي (مدير مسئول نشريه فاخته بادرود از استان اصفهان - مقاله اي درباره شهر بادرود)، مهين دهقان پور (نوشته اي درباره كتاب)،  نرگس طالبي استاديار ايمونولوژي دانشگاه علوم پزشكي لرستان از كرج، مقاله در ۳۱ صفحه تحت عنوان «ديدگاه هاي جديد در فيزيك» ، كوروش نجمي(مطلبي درباره سرگذشت استاد ناصر نجمي)، سيد محمد حسين وفايي سولاني (از تهران، مطلبي درباره نورالدين فرح، نويسنده آفريقايي) ،ناصر صدري (شاعر كتاب «از روشناي آب و آينه» از تهران، معرفي كتاب شعر خودشان)، شهرام شيركوند (دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت اجرايي،  مقاله اي با عنوان چگونه اضطراب امتحان را كاهش دهيم؟)، محمد حسين پاكزاد (از شهرك واوان، نوشته اي كوتاه با عنوان خانواده، اولين مكان آموزشي و تربيتي)، اسدالله معين (مديرو دبير بازنشسته ۸۶ ساله از تهران،  پيشنهادي مبني بر اهداي كامپيوترهاي اسقاطي و از رده خارج سازمان ها و ارگان هاي دولتي و مردم خير به مدارس)، آقا يا خانم فائزي (فرهنگي از شهرستان اراك، پيشنهادي درباره گسترش امكانات درماني براي فرهنگيان) و سيد احمد كيايي طالقاني(از تهران، توضيحاتي در مورد اين كه پيش از اين و در دو نامه ديگر راجع به مقاله «چرا فرهنگ؟» كه روز ۲۷/۱/۸۳ در صفحه ۹ چاپ شده بود، نظراتي داده اند كه متأسفانه به دست ما نرسيده است).

فرهنگ
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
زندگي
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |
|  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |