چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۳
يادداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران-۲
الگوپذيري دانش آموزان و گروه هاي مرجع
007524.jpg
مرتضي مجدفر
نخستين بخش از سلسله «يادداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران» را كه از هفته گذشته در صفحه فرهنگ و آموزش منتشر مي شود، به موضوع «نقش پدران در تعليم و تربيت فرزندان» اختصاص داديم. به رغم فاصله كمي كه از هفته گذشته تا به امروز در اختيار داشتيم، خوانندگان زيادي، ضمن تماس با روزنامه و استقبال از گشايش اين ستون، خواهان استمرار آن بودند. اين هفته، نامه هم داشتيم و جالب اين كه پرسشي را هم مطرح كرده بودند. امروز، در بخش دوم اين يادداشت ها، بحث اصلي خودمان را به الگوپذيري كودكان و نوجوانان از بزرگسالان در خانه و مدرسه اختصاص مي دهيم. همچنين درباره گروه هاي مرجع كه با بحث الگوپذيري ارتباط نزديكي دارد، سخن خواهيم گفت و در پايان به پرسش يكي از مادران محترم درباره مشكل كتابخواني فرزندش در مدرسه، پاسخ خواهيم داد. همچنين شايد ذكر اين نكته ضروري باشد كه اگرچه قصد نداريم ستون يادداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران را به پرسش هاي خوانندگان روزنامه تبديل كنيم، ولي اگر نامه و يا پرسش هايي با موضوع يادداشت ها مرتبط باشد، سعي خواهيم كرد توضيحي درباره آن بدهيم. پرسش و پاسخ انتهاي اين يادداشت را نيز همزمان با هفته پژوهش و در حالي كه تنها دو هفته است، هفته كتاب و كتابخواني را پشت سرگذاشته ايم، درج كرده ايم.
الگوپذيري
دانش آموزان، الگوهاي خود را از همسالان و بزرگسالان اخذ مي كنند. با اجازه شما پدران و مادران و معلمان گرامي، اين بار مي خواهيم درباره رابطه بين الگوپذيري و رفتار بزرگسالان سخن بگوييم.
الگوپذيري و نيز ارائه الگوي مناسب، يكي از اساسي ترين راهكارهاي موجود در زمينه تربيت و پرورش روح و وجود آدمي است و مي توان از اين طريق نيز با كودكان و نوجوانان ارتباط برقرار كرد و با آنها دوست شد. وقتي از الگوپذيري و ايجاد ارتباط از طريق آن سخن مي گوييم، به دنبال آن هستيم كه در رفتار فرزندان خود تغييرات مطلوبي به وجود آوريم. تغيير در رفتار كودكان، نوجوانان و جوانان، تنها از طريق پيش بيني رفتار آنان امكان پذير است. تا زماني كه انگيزه هاي فرزندانمان را در تمامي زمينه ها (به ويژه در زمينه دوستيابي و ايجاد ارتباط) ندانيم و نشناسيم، پيش بيني رفتار آنها و به موازات آن، تغيير در رفتارشان امكان پذير نخواهد بود.
اگر اعتقاد داريم كه فرزندانمان از ما و از همسالان ومعلمان خود، الگو مي گيرند، بايد بپذيريم كه اين الگوپذيري، از طريق سه نوع رفتاري كه از ما سر مي زند، محقق مي شود و گاه هم اصلاً تحقق نمي يابد و به تأخير مي افتد و يا متوقف مي شود. اين سه رفتار را كه در همه انسان ها با درجات متفاوتي ديده مي شوند و به ترتيب «رفتار روي آوري» «رفتار بازدارنده» و «رفتار ستيز و گريز» مي ناميم. بهتر است هر يك از اين سه رفتار را با مثال هايي از امور آموزشي و پرورشي موجود در مدرسه ها و خانواده ها تبيين كنيم:
* وقتي در ايام امتحانات، پدر و مادر خانواده، بدون تذكر دادن هاي مكرر به فرزندان خود و بمباران هاي پي در پي لفظي آنان مبني بر اينكه فردا امتحان داريد! درس بخوانيد! و ... به راحتي و بدون هيچ گونه تنشي، كتابي در دست مي گيرند و به مطالعه مي پردازند و با كودكان خود ارتباط و دوستي برقرار مي كنند، نمونه اي از رفتار روي آوري را به نمايش گذاشته اند.
* وقتي مدير، معاون، مربيان و معلمان مدرسه، هنگام نماز، با خاموش كردن بلندگوي تذكر پرتاب كن مدرسه، شخصاً و عملاً به سوي برپايي نماز جماعت مي شتابند، با رفتاري روي آورانه و ارتباطي، نقش الگويي خود را ايفا كرده اند و به طور واقعي و مشاركتي، شرايط الگوپذيري و ايجاد ارتباط و دوستي را فراهم ساخته اند.
* وقتي پدر و مادري، در يك نشست خانوادگي، بدون مقايسه،  با نگاهي همه جانبه و به شيوه اي غير مستقيم، از برتري هاي فرزندان خود در زمينه هاي گوناگون سخن مي گويند، در واقع به نوعي، بر ايجاد ارتباط و دوستي با او تأكيد مي كنند.
* از رفتار بازداري به بعد، ديگر با الگوسوزي روبه رو هستيم تا الگوسازي. وقتي در مدرسه اي، تنها به شاگرداني كه اول تا سوم شده اند، جايزه داده مي شود، به خودي خود، به دانش آموزاني كه پيشرفت داشته اند و يا با تلاش زياد، از تعداد تجديدي هاي خود كاسته اند و يا نمرات خود را اندكي ارتقا داده اند، اعلام مي كنيم كه حواستان جمع باشد، ما فقط با نخبگان و شاگرد ممتازهاي مدرسه كار داريم، نه كس ديگري.
اين رفتارها و اين نوع جايزه دادن ها، الگوساز نيستند، دوستي ايجاد نمي كنند و بدون هيچ گونه ارتباطي، تنها به عقب گرد ساير دانش آموزان رده هاي پايين و متوسط از نظر درسي و جداشدن فراگيراني كه خود را از لحاظ تربيتي متفاوت با ديگران مي بينند، منجر خواهند شد و نيز درصد مشاركت دانش آموزان را در فرآيند ياددهي _ يادگيري و تربيت معنوي كاهش خواهند داد.
* نمونه ديگري از رفتارهاي بازدارنده كه به طور گسترده اي در ميان خانواده ها و مدرسه ها رواج دارد، انگشت گذاشتن بر نقص هاي رفتاري كودكان و نوجوانان است. وقتي تمامي رفتارهاي مثبت و الگوساز يك دانش آموز را ناديده مي گيريم و يك نقص يا عيب رفتاري بسيار كم اهميت او را به رخش مي كشيم، به نوعي او را از ابراز رفتارهاي مثبت هم، بازداشته ايم و او بدون كوچك ترين ارتباطي با ما، به تكروي در رفتارهاي احياناً غلط خود ادامه خواهد داد.
نكن، نرو، درست بايست، روسري ات را درست كن، كيفت را باز كن ببينم، اين ها چيه با خودت آوردي، كي بود زنگ زد، چي داري مي نويسي،  تو آدم نمي شوي و هزاران نمونه از اين دست، امر و نهي هايي هستند كه در زمره رفتارهاي بازدارنده قرار دارند و در واقع بسياري از پرخاشگري ها، قطع ارتباطات و دورشدن نوجوانان و جوانان از پدران، مادران و مدرسه ها،  در همين گونه رفتارهاي ما ريشه دارند.
* سومين گونه رفتار، رفتار توأم با ستيز و گريز است. اين رفتار، حالت تجمعي، درمان نايافته و تكرار شده رفتارهاي بازدارنده است و به نوعي نشانگر طرد مكرر دانش آموز از جمع، وادار كردن او به گوشه نشيني و انزوا، قطع ارتباط و لغو دوستي هاي مجاز است. به عبارت ديگر، وقتي رفتارهاي بازدارنده تشديد شد و خانواده ها و مدرسه ها رفتارهاي غلط همديگر را تقويت كردند و دانش آموز ملجأ و پشتيبان خود را در مدرسه و خانواده از دست داد، آن وقت بايد فرزند خود را در مكان ها و نزد افرادي جست و جو كنيم كه مورد تأييد ما نيستند، مكان ها و افرادي كه تنها و تنها با استفاده از خلأهاي عاطفي فرزندان ما، آنها را به سوي خود مي كشند.
امروزه، ايجاد ارتباط و مشاركت در امر تعليم و تربيت با نمودهاي خاص و نوين، خودنمايي مي كند. روش هاي نوع ابداع شده در امر ياددهي _ يادگيري و تربيت،  همچون پژوهش گروهي، ياران ياور، يادگيري مشاركتي، ارتباط جو و دوستياب، آموزش از طريق همياري و آموزش از طريق پيشنهادگيري از فراگيران، از جمله روش هايي هستند كه در ايجاد ارتباط و دوستي بين دانش آموزان، پدران،  مادران و معلمان، از آنها استفاده مي شود. اميدواريم در فرصتي مناسب، از اين روش ها سخن بگوييم.
گروه هاي مرجع
علت علاقه و حضور دانش آموزان در فعاليت هاي فوق برنامه و تشكل ها و گروه هاي دانش آموزي و غيردانش آموزي موجود در مدرسه ها و بيرون از محيط هاي آموزشگاهي چيست؟ آيا دانش آموزان، به ويژه نوجوانان و جوانان، براي عضويت در اين گروه ها «حق انتخاب» دارند؟ اين گروه ها با موضوع الگوپذيري چه ارتباطي دارند؟براي پاسخگويي به اين پرسش ها، بايد درباره «گروه هاي مرجع» نكاتي رايادآور شويم. همان طور كه آموزه هاي روان شناسي و جامعه شناسي نيز به ما گوشزد مي كنند، معمولاً در جوامع، به ويژه جوامع دانش آموزي، شاهد تشكيل گروه هايي هستيم كه از آنها تحت عنوان گروه مرجع نام مي برند. گروه هاي مرجع، تشكل هايي هستند كه يا به طور رسمي توسط نهادهاي رسمي مثل: مدرسه ها، ادارات آموزش و پرورش، ارگان ها، رسانه هاي جمعي و يا گروه هاي مردمي تشكيل مي شوند و يا به طور غيررسمي، به وسيله افرادي كه انگيزه هاي خاصي براي عضويت و احساس تعلق در گروه دارند، شكل مي گيرند. نوجوانان و جوانان، به ويژه دانش آموزان، همواره خواهان آنند كه براي خود، گروه هاي مرجعي بيابند و خود را وابسته و متعلق به آنها بدانند. همچنين به دنبال آنند كه بخشي از اوقات فراغت خود را با اين گروه ها بگذرانند و شكوفايي و خلاقيت خود را با فعاليت در اين گروه ها متجلي سازند. ولي متأسفانه، همواره چنين نيست؛ ممكن است دانش آموزان، گروه هاي مرجعي را برگزينند كه به طور غيررسمي تشكيل شده اند و با هنجارهاي جامعه سازگاري ندارند. معمولاً گرايش دانش آموزان به چنين گروه هايي،  بيشتر، مواقعي رخ مي دهد كه در مدرسه و خانواده، با آنها به شيوه هاي بازدارنده و بازدارنده مفرط (ستيز و گريز) رفتار شده باشد. حال بايد ديد چگونه مي توان، نوجوانان و جوانان را در اين انتخاب و تصحيح آن ياري داد.
اگر ما در مدرسه ها و در سطح جامعه ،شرايطي را به وجود آوريم كه گروه هاي دانش آموزي فراواني به صورت خود جوش يا به طور رسمي در شهرها و روستاهايمان تشكيل شوند، به طور طبيعي امكان ورود دانش آموزان را در گروه هاي مرجع مورد علاقه خود، فراهم ساخته ايم و براي آنها «حق انتخاب» قائل شده ايم. البته راه اندازي چنين گروه هايي، تنها وظيفه مدرسه ها و سازمان هاي رسمي آموزش و پرورش نيست، بلكه لازم است پدران و مادران و همه نهادهاي دخيل در تعليم و تربيت نيز با تمامي امكانات فكري و مادي خود در اين امر مشاركت داشته باشند.
بد نيست در اين ارتباط مثالي بزنيم. الان در مدرسه ها گروه هايي از قبيل: پيشتازان، فرزانگان، بهداشتياران، سرود، قرآن، تواشيح، روزنامه ديواري، خطاطي، رايانه، ورزش (با تمامي رشته هاي جذاب خود)، داستان نويسي و نمايش تشكيل مي شوند كه هر كدام از آنها، به خودي خود ويژگي هاي مثبت زيادي دارند و دانش آموزان فراواني را به خود جذب مي كنند. دانش آموزاني نيز، آنها را به عنوان گروه مرجع مورد علاقه خود انتخاب مي كنند و به عضويت آنها در مي آيند. ولي آيا به راستي مي توانيم به تمامي خواسته ها، علايق، نيازها و كشش هاي روحي و رواني فراگيران، در همين گروه هاي موجود پاسخ دهيم؟ آيا دانش آموزاني پيدا نمي شوند كه تمنيات و خواسته هاي خود را در درون اين گروه ها نيابند و به دنبال گروه هاي مرجع غيررسمي، هنجارگريز و حتي غيرقانوني باشند؟
متأسفانه چنين گروه هايي به دليل كاستي هايي كه در نظام تعليم و تربيت مدرسه اي و خانوادگي ما پديد آمده است، به طور غيررسمي و يا حتي زيرزميني به وجود آمده  اند و نوجوانان و جوانان بسياري را برخلاف خواسته و ميل ما، به سوي خود كشيده اند؛ گروه هايي كه نام بردن از آنها، باعث سرور و افتخار نخواهد بود. از اين رو، لازم است به منظور ايجاد حق انتخاب براي اين دسته از فرزندانمان كه متأسفانه تعدادشان هم كم نيست، به دنبال فراهم كردن شرايطي باشيم كه گروه هاي مرجع فراوان تري با ويژگي هايي جذاب تر و البته متناسب با سن و خواسته هاي نوجوانان و جوانان تشكيل شوند و از اين راه، حركت دانش آموزان را به سوي گروه هاي غير رسمي نابهنجار، به حداقل ميزان خود برسانيم. در اين ميان، مي توانيم علاوه بر امكانات درون آموزش و پرورش، روي توانمندي ها و امكانات پدران و مادران، نهادهاي فرهنگي جامعه و نيز امكانات مكان ها، سازمان ها و وزارتخانه هايي كه مي توانند ارتباط تعاملي خوبي با نظام تعليم و تربيت كشور داشته باشند- همچون: فرهنگسراها، امكانات مرتبط با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان تربيت بدني- حساب كنيم. ان شاءالله چنين باد.
يك پرسش و پاسخي در باره آن
خانم محبوبه عابديني، در نامه اي كه براي ما ارسال داشته، نوشته است: «مي خواهم بپرسم، مگر كتاب هاي مريم حيدرزاده، فهيمه رحيمي، نسرين ثامني، فريبا جعفري و... با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر نمي شوند و وزير وزارتخانه ياد شده به همراه وزير آموزش و پرورش، هر دو عضو هيأت دولت نيستند؟ پس با چه مجوزي در دبيرستان محل تحصيل دختر من، از بردن كتاب هاي اين افراد به مدرسه جلوگيري مي كنند و تازه وقتي به وجود اين كتاب ها در كيف بچه ها پي مي برند، آنها را با مجازات هاي مختلف از جمله كاهش نمره انضباط و اخراج از كلاس و... روبه رو مي سازند؟ به نظر شما چه بايد بكنيم؟»
در پاسخ به پرسش اين مادر محترم بايد بگويم:تا آنجا كه من اطلاع دارم، تاكنون از سوي آموزش و پرورش، به طور رسمي چنين دستوري به مدرسه ها داده نشده است و آنچه در برخي مدرسه ها شاهد هستيم،تصميم برخي از متوليان امر تعليم و تربيت اين مدرسه ها با اين پديده است. در مورد شعرهاي مريم حيدرزاده، در ميان اشعار او هم شعرهايي وجود دارد كه از لحاظ ادبي و حتي الگوهاي تربيتي ما ايرادهايي به آنها وارد است و هم شعرهايي كه پر احساس و داراي رگه هايي از ذوق هنري هستند.
داستان ها و رمان هاي خانم فهيمه رحيمي و چند نويسنده و چهره ديگري كه اين روزها، كتاب هايشان به اصطلاح گل كرده است! هم پرسوز و گداز و آتشين هستند و البته براي نوجوانان و جوانان كه آگاهي كاملي از گستره  بي حد و مرز ادبيات جهان ندارند، خواندني. ولي در اين آثار، نشاني از ادبيات و هنر واقعي و ناب و فراز و فرودهاي واقعي داستاني را نمي بينيم.قبول بفرماييد كه دنياي ادبيات كودك و نوجوان ما به آثار همين چند نفر محدود نمي شود.
ما آثار برجسته بسياري در حوزه ادبيات؛ به ويژه براي سنين كودكي، نوجواني و جواني در دسترس داريم كه از همه لحاظ غني هستند؛ چه نوشته هاي نويسندگان قدرتمند ايراني و چه آثار وزين ترجمه شده به زبان فارسي. اگر دامنه ديد خود را گسترش دهيم و در آثار ديگر هم به غور و بررسي بپردازيم، حتماً به دنياي جديدي راه خواهيم يافت كه خانم حيدرزاده و فهيمه رحيمي و آنهايي كه اسمشان را برده ايد و كساني نيز كه لطف كرده ايد و يادي از آنها ننموده ايد، در اين دنياي جديد و گسترده، سهم بسيار اندك و كم تأثيري خواهند داشت.در اين جا، عمداً هيچ اثري را به شما معرفي نمي كنيم تا دامنه ديدتان محدود نشود. خودتان بگرديد، حتماً به آثار قابل اعتنا و جذابي دست خواهيد يافت. ايدون باد.
***
تا يادداشت هفته بعد همه شما را به خدا مي سپارم.

فرهنگ
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
علم
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |