پنجشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۳۳ - Jul 13, 2006
گفت وگو با مدير آموزش شهروندي مركز آموزش سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران
مالكان شهر
ائلدار محمدزاده صديق
006096.jpg
006099.jpg
شهروند كيست؟ يك پاسخ كوتاه و روشن اينست فردي كه داراي حقوق اجتماعي و مدني است و به اعتبار اين حقوق، در مقابل دولت تكليف  هايي دارد.
گفت وگويي با حميد مستوفي مدير آموزش شهروندي مركز آموزش سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران براي درك تعامل بين دولت و شهروند انجام شده است.
مستوفي مي گويد: وظيفه ما براي آموزش شهروندي به قسمتي از فرهنگ شهروندي مربوط مي شود كه شامل قانون هاي نانوشته است و بدون آن قانون ها، زندگي شهري و اجتماعي مختل مي شود.

* ضرورت پرداختن به آموزش هاي شهروندي چيست و اصولاً چه نيازي به اين نوع آموزش ها وجود دارد؟
- در كشور ايران و در حال حاضر ۶۲درصد جمعيت  در شهرها زندگي مي كنند و جمعيت شهرنشيني با نرخ رشد ۷/۳درصد، هر ۲۰ سال دو برابر مي شوند؛ به طوري كه تا سال ۱۴۰۰ شمسي نزديك به ۸۰ ميليون شهرنشين خواهيم داشت. از اين رو آموزش هاي شهروندي براي حل مشكلات فرهنگ شهرنشيني نه تنها ضرورت امروز ماست، بلكه نياز فرداي كشور نيز هست. شكل زندگي در شهر و مناسبات مربوط به آن براي انسان امري طبيعي و ذاتي نيست. به معناي ديگر آداب و رسوم زندگي شهري مسأله اي اكتسابي و آموزشي است كه داراي دوجنبه است؛ يعني از يك سو مديران و مسئولان شهري عهده دار تعليم دائم زندگي شهري هستند و از سوي ديگر شهروندان مكلفند براي ادامه حيات مطلوب در شهر، فرهنگ شهرنشيني را بياموزند و فرزندان خود را با الزامات ناشي از اين فرهنگ آشنا كنند. البته بسياري از الزامات زندگي شهري كه جزئي از زندگي شهرنشيني را تشكيل مي دهد، به صورت قانون مكتوب درآمده است؛ مواردي همانند ممنوعيت تخلفات رانندگي و مسائل مربوط به ساز و كارهاي مربوط به ساختمان در شهرها. گونه اي ديگر از الزامات زندگي شهري به صورت عرف و عادتي مسلم مورد قبول شهروندان قرار گرفته و ليكن ضمانت اجرايي براي آن در نظر گرفته نشده است، اين دسته از الزامات كه قسمت اعظم فرهنگ شهرنشيني را تشكيل مي دهند، از طرف قالب شهروندان مورد پذيرش قرار گرفته اند؛ همانند فرهنگ آپارتمان نشيني، نظافت شهري و... .
* در اين رابطه ارگان هايي كه مسئوليت آموزش شهروندي را بر عهده دارند، چه وظايفي را انجام مي دهند؟
- وظيفه ما براي آموزش شهروندي، به قسمتي از فرهنگ شهروندي مربوط مي شود كه شامل قانون هاي نانوشته است و بدون آن قانون ها زندگي شهري و اجتماعي مختل مي شود. يكي از امتيازات ما در ايران، ديني بودن اين جامعه است. بسياري از الزامات و قوانين نانوشته در احكام و فرهنگ غني كشورمان وجود دارد. آموزش هاي شهروندي كه با نگاه بومي و براي ايران بايد به آن نگريسته شود، شامل آموزش هايي است كه آن الزاماتي كه در زندگي شهري لازم است تا شهروندان در كنار يكديگر زندگي خوب و مطلوبي داشته باشند و داراي استانداردهاي لازم باشند را به شهروندان منتقل كنند.
* با اين وجود چرا ارگاني همانند شهرداري يا سازمان فرهنگي شهرداري تهران، بايد متولي آموزش شهروندي باشد؟
- در پاسخ بايد بگويم كه فرهنگ شهرنشيني با فرهنگ اداره شهر قرين است و به عبارت ديگر همان طور كه شهروندان به رعايت الزامات شهري مكلف هستند، مديران شهري نيز به عنوان مروجين اين فرهنگ، عهده دار فرهنگسازي و رعايت الزامات هستند. امروزه در ادبيات مديريت شهري آن چيزي كه لازم است، اين است كه براي اجراي پروژه هاي عمراني و ارائه خدمات در سطح شهر، بايد فرهنگ سازي كرده و آموزش هاي لازم را داد و اگر يك مقدار هم در آموزش هاي شهروندي سرمايه گذاري شود، بسيار بيشتر صرفه جويي كرده ايم تا اينكه آموزش ندهيم و هر روز بخواهيم به خاطر نقض تكاليف شهروندي از سوي شهروندان كه در واقع به وسايل شهري و مسائل مربوط به شهر صدمه وارد كرده اند، مجبور به ترميم آنها شويم. به عبارت ديگر آموزش دادن وسيله اي براي جلوگيري از اتلاف انرژي، اتلاف سرمايه براي جبران اشتباهات و تخلف شهروندان از تكاليف شهروندي نسبت به وسايل، پروژه ها و مسائل مربوط به امور شهري است. پس مديريت شهري بايد براي اداره شهر فايلي را باز كند و براي اداره شهر، فرهنگ شهرنشيني را آموزش بدهد تا هزينه هايش پايين بيايد. اگر فرهنگ شهرنشيني آموزش داده شود و اين مسأله جا بيفتد، ديگر با پديده اي به نام تخريب گرايي مبلمان شهري روبه رو نخواهيم بود، بلكه آموزش صحيح، مشاركت مردم را در اجراي پروژه هاي عمراني در پي خواهد داشت و همچنين تحمل مردم در برابر مثلاً ساخت و سازهايي كه به دليل آن محدوديت هايي در زندگي مردم ايجاد مي شود بالا برده مي شود و ضايعات و عواقب منفي كمتري در آن منطقه ايجاد خواهد شد. متولي آموزش هاي شهروندي بايد شهرداري ها باشند و اين عرفي است كه در دنيا اينگونه عمل مي شود. شهرداري ها در مجموع، وظايفشان بحث هاي آموزشي- به ويژه آموزش شهروندي- است. به همين دليل سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران مركز تخصصي آموزش شهرداري را ايجاد كرده است تا اين مركز به صورت تخصصي براي سامان دادن آموزش ها در فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ عمل كند.
* شيوه آموزش در مركز آموزش شهرداري تهران چگونه است و تا چه ميزان به آموزش هاي شهروندي اهميت داده مي شود؟
- اين آموزش ها به دو دسته مهارتي و شهروندي تقسيم مي شود؛ آموزش هاي مهارتي همانند آموزش كامپيوتر و زبان هستند و آموزش هاي شهروندي نيز در قالبي جدا صورت مي گيرد. بايد بگويم مركز آموزش سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران داراي پتانسيل عظيم و خوبي براي ارائه اين آموزش هاست، چون داراي تعداد بسيار زيادي نقاط آموزشي از جمله فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ به طور پراكنده در تهران است. به جرأت مي توانم بگويم هيچ ارگان ديگري داراي اين ابزارها نيست. از طرفي سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران داراي ارتباط خوبي با جوامع دانشگاهي است. به همين دليل و از آنجا كه سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران، سازماني با قدمت بيشتر در امر آموزش در مجموعه شهرداري است، داراي توانايي خوبي براي ارائه مسائل شهري است. اينها همگي باعث خواهد شد تا توانايي  آن را داشته باشيم كه در اين زمينه وارد شويم. البته خوشبختانه ساير ارگان ها هم در زمينه آموزش شهروندي در حال انجام وظيفه و انجام مسئوليت هستند كه لازم است تا با اتخاذ سياست هاي مناسب بين ارگان هاي مختلفي كه مسئول آموزش شهروندي و مسئول آموزش فرهنگ شهرنشيني هستند، هماهنگي هاي بيشتري صورت پذيرد تا از موازي كاري نيز جلوگيري شود.
* در زمينه فعاليت هاي صورت گرفته در مركز آموزش شهرداري تهران از بدو تاسيس تا به امروز توضيح دهيد؟
- مركز آموزش سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران پس از ايجاد، اولين كاري كه كرد انسجام بخشيدن در برنامه هاي آموزشي در سطح فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ از جمله آموزش هاي مهارتي و شهروندي همانند آموزش هاي روانشناسي، مهارت هاي زندگي، NLP، آموزش هاي ديني و... بود، بعد از آن شروع كرد به سياستگذاري و جذب افرادي كه داراي اين تخصص ها بودند. مركز آموزش، تعامل بسيار خوبي با مراكز دانشگاهي، دانشگاه هاي علوم اجتماعي، دانشكده هاي علوم اجتماعي و روانشناسي برقرار كرده و با جذب كارشناس، برنامه هايي را مدون ساخت بدين ترتيب اولين كاري كه صورت پذيرفت، نيازسنجي منطقه اي براي بحث آموزش بود.
* نيازسنجي منطقه اي براساس چه معيارهايي صورت گرفته و در اين راستا چه مواردي در اولويت اهميت قرار گرفته است؟
- با توجه به اينكه در سطح شهر در هر منطقه يك فرهنگ خاصي حاكم است، هر چند كه همه در قالب شهر تهران هستيم، اما هر منطقه يك سري الزامات و يك سري بايدها و نبايدهاي خاص خودش را دارد، پس ديد سياستگذاري آموزشي ما بايد منطقه اي باشد، براي اين ديد، بايد مركزي به نام مركز آموزش وجود داشته باشد تا بتواند از بالا براي منطقه ها سياستگذاري نمايد. در واقع مركز آموزش، اولين بحثي را كه مطرح كرد، نيازسنجي آموزشي بود. اين نيازسنجي آموزشي را مركز آموزش از طريق بازوهايي همانند خانه شهروند در مناطق جمع آوري اطلاعات كرد. فرم هاي نظرسنجي با همكاري دانشگاه ها تكميل شد. (دانشكده هاي علوم بهزيستي و علوم اجتماعي دانشگاه تهران) در بحث آموزش هاي كلاسيك و حضوري، مركز آموزش يكي از مهم ترين سياست هايي كه براي آموزش شهروندي پي گرفت، استفاده از پتانسيل بعضي از نقاط شهري براي آموزش بود، يكي از نقاط پرپتانسيل براي بحث آموزش، مترو و در واقع وسايل حمل و نقل عمومي بود. در علم ارتباطات امروز وسايل نوشتاري، جزوات و كتب شايد جايگاه كمتري در برابر رسانه هاي تصويري داشته باشند، اما هنوز جايگاه خود را در بين مردم و در مكان هاي خاصي دارند، همانند اماكني نظير مترو كه استفاده كنندگان از آن به طور متوسط ۲۰ الي ۴۰دقيقه در مترو هستند و در مدت زمان حضور خود به دنبال يك مشغله مي گردند. بدين ترتيب جزوات ارائه شده در زمينه آموزش هاي شهروندي بهترين اثرگذاري را روي فرهنگ و مخاطب عام خواهند داشت. مركز آموزش با توجه به شناسايي نقاط حساس براي بهترين اثرگذاري روي شهروندان، مترو و بعضي از مكان هاي عمومي را به عنوان هدف خود انتخاب كرده و شروع به انتشار يك سري جزوات كرد تا در قالب آن، آموزش هايي را به مردم ارائه دهد و مطمئن باشد كه بيشترين اثرگذاري را خواهد داشت. اين مهارت ها آموزش هاي مهارت هاي زندگي  با رويكرد مهارت هايي كه يك فرد براي زندگي اجتماعي خواهد داشت را شامل مي شد. اين مهارت ها شامل مهارت كنترل استرس، بهداشت روان و مسائل ديگر در قالب جزواتي كاربردي بود.
* در آموزش هاي شهروندي، محتوا، چگونگي ارائه و شيوه هاي آموزش چگونه مي تواند اثرگذاري مناسبي در تفهيم مطلب داشته باشد و به اين مسئله در جزوات ارائه شده از طرف شهرداري به چه ميزان توجه مي شود؟
- محتوا يك قسمت عمده آموزش است و شيوه ارائه آموزش هم قسمت ديگري است، در حال حاضر ما در كشورمان شايد از لحاظ محتوا به خاطر كارهاي نظري زيادي كه انجام شده، غني باشيم. در بحث آموزش هاي شهري و آموزش علوم اجتماعي با توجه به فرهنگ و احكامي كه داريم، در خصوص ارائه مطلب و آن چيزي كه مي خواهيم ارائه دهيم، غني هستيم، ولي آن چيزي كه ما در آن زمينه مشكل داريم شيوه آموزشي ماست. در نتيجه شيوه آموزش از اهميت بالايي برخوردار است. به همين دليل مركز آموزش شهرداري تهران جزوات و كتاب هايي را با موضوعات مختلف آموزش شهروندي و با ادبيات عاميانه منتشر كرد كه بازخورد خوبي نيز داشته است و استقبال مناسبي از آنها در مراكز و ارگان هاي مختلف صورت گرفته است. دومين كار مهمي كه صورت گرفته، پوشش دادن به بحران عدم آشنايي با مفاخرمان است تا از ايجاد و گسترش ناآشنايي نسل جديد با فرهنگ غني گذشته و فاصله پيدا كردن نسل جديد با مفاخر گذشته جلوگيري كنيم، در اين كار نيز ضمن يك برنامه ريزي علمي و دانشگاهي جزوات و زندگينامه برخي از اين بزرگان را در سطح فرهنگسراها، مدارس و مترو چاپ و تكثير كرديم كه اين خود بهترين وسيله براي تقويت هويت ايراني است.
* به تازگي شاهد ايجاد مراكز جديدي از سوي شهرداري تهران و تحت عنوان «خانه هاي شهروند» هستيم، لطفاً توضيح دهيد با توجه به وجود مراكزي همانند «خانه هاي فرهنگ» و «فرهنگسراها» كه وظيفه آموزش هاي فرهنگي- هنري را از سوي شهرداري تهران برعهده دارند، خانه هاي شهروند چه مسئوليتي را برعهده دارند؟
-بايد بگويم كه بدون جلب مشاركت شهروندان، نمي توان شهر را به درستي اداره كرد و شهروندان نيز براي اين مشاركت نياز به آموزش دارند. مديران شهري هر چند داراي منابع و امكانات كافي باشند، اما در صورت عدم همكاري شهروندان، قادر به پياده كردن طرح هاي خود نخواهند بود. همچنين بسياري از منابع مالي شهري صرف جبران خسارات ناشي از عدم رعايت تكاليف شهروندي از سوي شهروندان خواهد شد؛ حال اينكه هزينه آموزش شهروندي به مراتب كمتر از هزينه اي است كه مديران شهري آموزش نديده بر پيكره شهر وارد مي كنند. بنابراين تدوين سياست هاي آموزشي و فراهم كردن ابزارهاي اجرايي آن، ضرورت دارد. از مهمترين ضمانت هاي اجرايي براي آموزش هاي شهروندي، راه اندازي مراكزي به نام خانه شهروند است. سياستگذاري و تدوين برنامه  آموزشي شهروندي و اجراي آن بايد به صورت منطقه اي باشد، زيرا هر يك از مناطق شهر داراي فرهنگ، مشكلات و استعدادهاي ويژه خود است كه با توجه به آن بايد براي شهروندان آن منطقه برنامه  آموزشي تدوين كرد. ضمانت اجرايي اين نوع سياست آموزشي، ايجاد مراكزي به نام خانه شهروند در هر يك از مناطق ۲۲ گانه تهران است تا با شناسايي معضلات فرهنگي هر يك از آنها، برنامه هاي آموزشي متناسب با آن تدوين و اجرا نمود. خانه شهروند در هر منطقه بازويي اجرايي براي مأموريت سازمان فرهنگي-هنري شهرداري تهران در بسترسازي براي حفظ و ارتقاي هويت محله اي است و تبيين و طراحي معماري مطلوب فرهنگ شهر، بدون نيازسنجي فرهنگي در مقياس محله اي امكان پذير نيست. خانه شهروند به دليل ويژگي محلي و ارتباط مستقيم با مردم منطقه قادر به شناسايي معضلات فرهنگي منطقه و جذب مشاركت هاي مردمي براي اصلاح آن مي باشد. به همين دليل اولين خانه شهروند در سال ۱۳۸۴ در پارك المهدي(در منطقه ۹) احداث شد و قرار شده است كه به صورت يك طرح Pilote و طرح آموزشي، نوع ارتباط گيري و فعاليت ها و شيوه هاي جذب مشاركت مردمي را در اين خانه شهروند پياده كنيم و الگويي بگيريم تا براي ۲۲ خانه شهروند ديگر آن را ارائه داده و برنامه بگيريم. در نتيجه سياست مركز آموزش سازمان، تكميل برنامه ها در اين خانه شهروند و تسري و گسترش آن در ۲۲ منطقه ديگر شهر تهران خواهد بود. به همين دليل و با توجه به اينكه گسترش زندگي ماشيني در سطح شهر تهران ظرفيت آموز  ش پذيري مردم شهر را كم كرده و بسياري از توانايي ها و وقت آنها صرف مناسبات ماشيني يا كاري در سطح شهر مي شود، تشكيل چنين خانه هاي شهروندي در راستاي گسترش فرهنگ شهرنشيني و آموزش مفاهيم شهري ضروري به نظر مي رسد و فعاليت آن نسبت به فعاليت هاي فرهنگي- هنري فرهنگسرا ها و خانه هاي فرهنگ، اختصاصي تر خواهد بود.
* براي جلب مشاركت مردم در چنين خانه هايي، با توجه به گفته خودتان كه گسترش زندگي ماشيني در سطح شهر تهران ظرفيت آموزش پذيري مردم شهر را كم كرده است، چه راه كارها و تدابيري را انديشيده ايد؟
- در اين مسير، تشكيل كانون ها و انجمن هاي مردمي را در رأس برنامه هاي خود داريم به طوري كه ما بايد ابتدا جاذبه هاي گرد هم آيي را در يك منطقه يا محل آموزش ايجاد كنيم، زيرا هدف ما آموزش هاي غيررسمي است و چون مردم موظف به شركت نيستند پس بايد آنها را جذب كرد. يكي از ابزارهاي جذب، ايجاد كانون هايي است كه يك عده از مردم به علت يك سري ويژگي هاي مشترك گردهم جمع شوند. اين كانون ها بر اساس گروه هاي سني، بر اساس مشاغل، گروه هايي با هدف هاي مشخص، جنسيت و... پارامترهايي هستند كه سبب مي شوند افراد دور هم جمع شوند. از جمله سياست هاي موفق ما در خانه شهروند، شناسايي و نيازسنجي مناسب است تا كانون ها و گروه هاي حساس تشكيل شوند و مردم در آن جمع شوند. اين كانون ها بر اساس گروه هاي سني، بر اساس مشاغل، گروه هايي با هدف هاي مشخص، جنسيت و غيره پارامترهايي هستند كه سبب مي  شوند افراد دور هم جمع شوند. از جمله سياست هاي موفق ما در خانه شهروند، شناسايي و نيازسنجي مناسب است تا كانون ها و گروه هاي حساس تشكيل شوند و مردم در آن جمع شوند. اين كانون ها مي توانند همانند مواردي نظير كانون مادران، كانون شهروندان كوچك، كانون كودكان زير ۱۰سال، كانون دختران جوان، كانون جوانان ديروز و... باشد. يكي از برنامه هاي ما آموزش چگونگي تبديل محيط  خانه به محيط آموزشي با آموزش مادران است، يعني با توجه به اينكه در خانواده  ايراني مادر مهمترين ركن آموزش خانواده است، پس با تربيت مادران در زمينه هاي تربيت فرزندان، تحكيم بنيادهاي خانواده، روابط زناشويي و آموزش شهروندي، محيط خانه با بيشترين اثرگذاري، تبديل به فضاي آموزشي مي شود. پس آموزش در خانه و خانواده توسط مادران، به مراتب مفيدتر از محيط هاي آموزشي رسمي است. به همين دليل آموزش مادران شهروند، ضامن اجرايي تعالي و رشد فرهنگ شهروندي است.
* خانه شهروند چه برنامه هايي را در آينده اجرا خواهد كرد؟
- راه اندازي مركز مشاوره تخصصي روانشناسي و حقوقي در سطح مراكز فرهنگي- هنري شهرداري يكي از اين برنامه هاست. از طرفي تهران هم اكنون تشنه برنامه هاي عملياتي است. آنچه در بحث فرهنگي و هم اكنون در جامعه صورت مي گيرد، بيشتر حالت تئوري دارد و كمتر حالت عملي به خود گرفته است.
اما اين در حالي است كه تهران نيازمند طرح هاي عملياتي است. ما هنوز به طور درست ابزارهايمان را نشناخته ايم و هنوز موازي كاري ها وجود دارد؛ بدين منظور بايد تا جايي كه مي توانيم، حالت عملياتي بيشتري را در كارها ايجاد كنيم و به اثربخشي مناسبي برسيم. يكي ديگر از طرح هاي ما جذب مشاركت دانشگاه ها و ايجاد كارگاه هاي آموزشي براي دانشجويان مان است. راه اندازي اتاق دانشجو براي فعاليت هاي پژوهشي با محوريت آموزش شهروندي در مراكز فرهنگي نيز از ديگر موارد اين برنامه هاست،زيرا از آنجا كه در رشته علوم اجتماعي و در كل، در رشته هاي علوم انساني به دليل اينكه دانشجو آموزش تئوري مي بيند و با فعاليت هاي جاري در جامعه فاصله زيادي دارد و كمتر احساس عملي بودن آموزش را داشته و فرصت عملي كردن آموزش هايي را كه كسب كرده است را نيز پيدا نكرده است، حال براي اينكه آموزش هايي كه در سطح دانشگاه داده مي شود حالت اجرايي پيدا كرده و از پتانسيل عظيم جوان دانشجويان استفاده كند، به عنوان يك حلقه واسط و با ايجاد اتاق دانشجو در فعاليت هاي پژوهشي و فعاليت هاي اجتماعي مي توان آن را تعريف كرد. همانطور كه ما در مركز آموزش يك تيم مددكاري اجتماعي داريم و اين تيم در سطح شهر مددكاران اجتماعي را در سطح مراكز سازمان پخش مي كند كه آنها مي آيند و با مردم تعامل پيدا مي كنند. مشكلاتشان را مشاوره مي دهند و يا طرح هاي پايان نامه خود را بر اساس واقعيت تعريف مي كنند. اجراي طرح هايي همانند «شهرداري را بشناسيم» ، «آشناسازي شهروندان با ارگان ها و بخش هاي مختلف شهرداري و وظايف شهرداري براي مردم» ، «آشنا سازي شهروندان با ارگان هاي شهري» ، «ارائه آموزش هاي مهارتي» همانند زبان و كامپيوتر و هنر نيز ازجمله مهمترين فعاليت هاي سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران است كه هم اكنون مركز آموزش، آموزش هاي مهارتي را نيز با نگاه شهروندي هدف مند ارائه مي دهد. مثلاً در درس زبان انگليسي، Text و يا متون انگليسي را كه ارائه مي دهيم مرتبط با مسائل كشور، شهر يا مردم شهر و منطقه خودمان انتخاب مي كنيم و بحث هاي فرهنگي را در قالب آموزش زبان ارائه مي دهيم كه براي اين كار يك تيم كارشناسي علمي، اين كار را بر عهده دارد. در «كارگاه هاي بازي كودك» يا بازي درمان با استفاده از كارشناسان روانشناسي يا هنرمندان به طراحي بازي هايي براي آموزش غيرمستقيم اقدام كرده ايم تا از طرفي كودك با رنج سني ۹-۶ سال آموزش بهترين قشر شهروندان ما هستند. در نتيجه با تعريف اين كارگاه هاي بازي و تعريف آموزش هاي شهروندي همانند تعريف فرهنگ ترافيك يا تعريف فرهنگ آپارتمان نشيني يا تعريف فرهنگ برقراري ارتباط با شخص ديگر در قالب بازي و سرگرمي، اين آموزش ها را به بچه ها ارائه مي دهند كه خيلي اثرگذار است و هم اكنون در مركز آموزش شهر ارائه مي شود. در كل، آموزش هدفمند در هنر و ساير آموزش هاي مهارتي مي تواند همراه يك رويكرد در زمينه آموزش شهروندي باشد و هدفي است كه ما به دنبال آن هستيم. بدين لحاظ مركز آموزش سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران بين آموزش هاي شهروندي و آموزش هاي مهارتي خود تعامل برقرار كرده است كه اين يكي از دستاوردهاي مهم سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران است. در مجموع بايد بگويم ظرفيت سازي آموزشي و شيوه هاي آموزشي، ارائه آموزش و تفسير محتواي خوب، بايد از مهمترين دغدغه هاي ما در آموزش شهروندي باشد.

نكته ها
چشم دل
006102.jpg
نوشته: كري ژانورين ليندنبرگ
ترجمه: پروين قائمي
«هيچ عاملي از بيرون نمي تواند براي انسان اعتماد به نفس همراه بياورد. انسان بودن بايد از درون آدمي سرچشمه بگيرد.»
ر.و.كلارك
***
اولين شناختي كه از او داشتم، شناختن دست هايش بود. نمي دانم چند ساله بودم، ولي مي دانم كه همه بودنم و هستي ام با آن دست ها ارتباط داشت. دست هايي كه به مادرم تعلق داشتند و مادر من نابينا بود.
يادم مي آيد كه پشت ميز آشپزخانه مي نشستم و نقاشيم را رنگ مي كردم و مي گفتم:
«مامان! نقاشيم را ببين. تمامش كردم.»
او جواب مي داد:
«اوه! قشنگ است.»
و به كارش ادامه مي داد. من اصرار مي كردم:
«نه! نقاشيم را با انگشتانت ببين!»
بعد من دستش را مي گرفتم و روي نقاشيم مي كشيدم و هميشه از اين كه با هيجان خاصي به من مي گفت كه نقاشيم دوست داشتني است، كيف مي كردم.
هيچ وقت نفهميدم كه او چطور همه چيز را با دست هايش مي بيند. هميشه مي ديدم كه بابا، مادربزرگ يا هر كسي كه به خانه مي آيد، با چشم هايش مي بيند، ولي اصلاً برايم عجيب نبود كه مامان نمي تواند با چشم هايش ببيند.
او موهايم را خيلي قشنگ شانه مي كرد. شست دست چپش را بين دو ابروي من، درست بالاي بينيم مي گذاشت و با انگشت نشانه، فرق سرم را باز مي كرد. بعد از فرق سر تا پايين موهايم را شانه مي زد. من هيچ وقت از او نپرسيدم چطور مي تواند اين طور خوب فرق سر مرا باز كند.
هر وقت زمين مي خوردم و گريه كنان پيش او مي آمدم و مي گفتم كه زانويم زخمي شده، او با دست هاي مهربانش زانويم را مي شست و ماهرانه باندپيچي مي كرد.
يك روز با نهايت تأسف متوجه شدم كه مامان اصلاً دلش نمي خواهد بعضي چيزها را لمس كند. آن روز من يك پرنده كوچك مرده را در پياده روي جلوي خانه مان پيدا كردم و آوردم كه مامان ببيند. مامان آن را لمس كرد و پرسيد:
«اين چيه؟»
جواب دادم:
«يك پرنده كوچك مرده.»
او جيغي زد و دستش را عقب كشيد و به من اخطار داد كه فوراً پرنده را از خانه بيرون ببرم و ديگر هيچ وقت چنين چيزهايي را به خانه نياورم.
من دو تا برادر و يك خواهر هم داشتم و ما هيچ كدام نفهميديم مامان از كجا مي فهمد كه كداممان چه كاري را انجام داده يا نداده ايم. هر چه بزرگ تر مي شدم، بيشتر مي فهميدم كه مامان از نظر رواني از همه ماها جلو مي زند. او با آن گوش ها و بيني تيز، پاسخ صحيح را هميشه پيدا مي كرد.
و از بيني او چه بگويم؟ يك روز من و دوستم داشتيم توي اتاق من عروسك بازي مي كرديم. من يواشكي به اتاق مامان رفتم و كمي از عطر او به عروسك هايم زدم. مدتي بعد،  يك روز به من گفت كه استفاده از عطرش اشكالي ندارد، به شرط آن كه از او اجازه بگيرم.
و امان از گوش هايش، يك روز در اتاق نشيمن نشسته بودم و داشتم مشق مي نوشتم و تلويزيون هم روشن بود، ولي صدايش را بسته بودم. مامان به آنجا آمد و گفت: «كري! مشق مي نويسي يا تلويزيون تماشا مي كني؟»
من مانده بودم كه او از كجا فهميد كسي كه در اتاق نشسته من هستم نه خواهر و برادرم و تازه از كجا فهميد تلويزيون روشن است؟ وقتي اين را پرسيدم، گفت: «عزيز جان! اولاً تلويزيون گرم است، ثانياً با اين كه لوزه هايت را عمل كرده ايم، باز هم به جاي بيني از دهان نفس مي كشي.»
حس جهت يابي مامان حرف نداشت. همراه او دوچرخه سواري مي كرديم و او خيلي خوب مي توانست مسير را پيدا كند. من جلو مي نشستم و او پشت سرم مي نشست و كاملاً مي فهميد از كدام مسير مي رويم،  چه موقع به چهارراه نزديك مي شويم و آيا ماشيني به طرفمان مي آيد يا نه.
يك روز پرسيدم:
«مامان شما واقعاً مي دانيد ماها چه شكلي هستيم؟»
مامان دستي به موهايم كشيد و گفت:
«البته كه مي دانم. همان روزي كه بدن كوچك شما را توي دستهايم گذاشتند، هر سانت از بدنتان را با دست هايم لمس كردم و فهميدم چه شكلي هستيد. من مي دانستم كه موهاي تو بور است، چون پدرت به من گفته بود. من مي دانم كه تو خيلي قشنگ هستي، چون مردم، اين را به من گفته اند، ولي واقعاً مي دانم چه شكلي هستي، چون درون تو را مي شناسم. مي دانم كه تو لايق و قوي هستي، چون در مسابقات تنيس، اول شدي. مي دانم كه فطرت خوبي داري، چون ديده ام كه با گربه ها و بچه هاي كوچك چقدر با مهرباني حرف مي زني. مي دانم كه قلب رئوفي داري، چون هميشه داوطلب مي شوي كه به آدم ها كمك كني. مي دانم كه براي انسان ها احترام قائلي، چون ديده ام كه با من چطور رفتار مي كني. مي دانم كه عاقلي، چون رفتارت را به نسبت سن ات ديده ام. مي دانم كه آدم با اراده اي هستي، چون هيچ كس نمي تواند تو را از انجام كار خير پشيمان كند. مي دانم كه به خانواده ات علاقمندي، چون ديده ام از خواهر و برادرهايت چطور دفاع مي كني. مي دانم براي دوست داشتن ظرفيت و قابليت فراوان داري، چون بارها عشقت را به من و پدرت نشان داده اي، هيچ وقت از تو نشنيده ام كه از داشتن يك مادر نابينا احساس كمبود كني.»
سپس مرا در آغوش كشيد و گفت:
«پس عزيزم مي بيني كه من تو را مي بينم و دقيقاً مي دانم چقدر زيبا هستي.»
سال ها از آن زمان مي گذرد. من تازه مادر شده ام. وقتي آن پسر گرانبهاي كوچولو را در دستهايم گذاشتند، من هم مثل مامان توانستم بچه ام را ببينم. گاهي اوقات چراغ اتاقم را خاموش مي كنم و كودكم را در آغوش مي گيرم و لمس مي كنم. مي خواهم بفهمم مادر چطور ما را مي ديد.

پيام مديريت
از زبان ۱۳ مدير شكست خورده
تلاش براي شكست
ليلا سليقه دار
006105.jpg
همواره سخن گفتن از موفقيت ها، نوعي دلزدگي، مقاومت رواني، ناباوري و... را ايجاد مي كند و لذا ديگر الگوبرداري از موفق ها نمي تواند اثربخش باشد. اين كلام، يادآور ده ها شيوه آموزشي و تربيتي است كه در آن به جاي معرفي موفقيت ها، نگاه افراد را به ناموفق ها متوجه مي كنند تا با ديدن و درك نقاط منفي، مانع ايجاد شكست در امور شوند. با اين انگيزه بررسي عملكرد مديران ناموفق و شكست  خورده مي تواند راهنماي عملي خوبي براي كساني باشد كه به هر شكل عهده دار مديريت هستند. شايد نقطه اي كه هم اكنون در آن ايستاده ايم، همان نقطه اي است كه پيش از اين مديران ناموفقي خواسته يا ناخواسته بر آن ايستاده بودند. اين نقاط و پله هاي شكست را از زبان مديران شكست خورده بخوانيم:
مدير شماره ۱: هر روز شاهد آن بودم كه پروژه هاي واحد مربوط به من به علت كم توجهي و عدم پيگيري ام در سازمان كم اهميت تر مي شود و مديران ساير قسمت ها به طور جدي به دنبال آن هستند كه اهميت و ضرورت طرح هاي خود را در سازمان بيشتر مطرح نمايند.
مدير شماره ۲: براي تشويق كردن عوامل تاثيرگذار در محدوده كاري خودم، از جمله همكاران و افرادي كه مي توانستند پشتيبان خوبي باشند، براي انجام فعاليت بيشتر اهميت قائل نبودم و در واقع اين نوع ايجاد انگيزه و رغبت را كاملاً فراموش كرده بودم.
مدير شماره ۳: من از اعضاي گروهم دعوت مي كردم كه به طور مرتب در جلسات مكرري كه تنها براي حفظ موقعيت مديريت ترتيب مي دادم، شركت كنند و در واقع زمان آنها در اين جلسات، كاملاً از بين مي رفت.
مدير شماره ۴: زمان از نظر من مهم ترين عامل بود. بنابراين از مسئولين انجام هر كار مي خواستم كه فقط كار را در موقع مقرر به پايان برسانند و برايم مهم نبود كه كيفيت كار چگونه باشد.
مدير شماره ۵: در انجام هر طرح و برنامه، در نيمه كار از افراد جديدي مي خواستم كه در مورد آن نظر بدهند و بلافاصله برنامه ام را مطابق با نظر آنها تغيير مي دادم و اين در حالي بود كه در هر تغيير هيچ توجهي به آن بخش از راه رفته و كارهاي صورت گرفته، نمي كردم.
مدير شماره ۶: هرگز در گفت وگوهايم با اعضا و نيز كساني كه كار را از آنها تحويل مي گرفتم، به اسناد و مدارك و امضا گرفتن تاكيد نمي كردم، بلكه همان تاييد لفظي آنها برايم كافي بود.
مدير شماره ۷: وقتي فكر مي كنم مي بينم در طول مدت كارم، تمام همكاران و اعضاي گروهم با دنيايي از مسئوليت ها روبه رو بودند، اما هرگز اختيارات كافي نداشتند. آنها حتي در جذب منابع مالي، تهيه مواد و تجهيزات لازم يا به كارگيري افراد مورد نياز، آزادي انتخاب نداشتند.
مدير شماره ۸: به خاطر بي اعتمادي ام به اعضاي گروه، كليه راه هاي ارتباطي آنان با محيط خارج را قطع كرده بودم، بنابراين آنها امكان استفاده از تلفن، email و... را نداشتند.
مدير شماره ۹ : برنامه ها را به صورت تعريف شده و اصولي در اختيار اعضا قرار نمي دادم بنابراين هيچ كدام هرگز تصوير روشني از انتهاي كار نداشتند.
مدير شماره ۱۰: آموزش همكاران برايم واژه  بي معنايي بود، بنابراين با وجود در اختيار داشتن امكانات فراوان، بزرگترين استفاده آنان از هر فناوري موجود تنها انجام امور شخصي خودشان بود.
مدير شماره ۱۱: در حين انجام قراردادها و گفت وگوهاي رسمي، واژه ها و عبارات مبهم زيادي به كار مي بردم و لذا در هر زمان اين امكان وجود داشت كه طرف هاي قرارداد، انتظارات جديدي را در دستور كار خود قرار دهند.
مدير شماره ۱۲: اولين انديشه ام در شروع هر كار، فقط آغاز كردن بود و چندان به برنامه ريزي و ساختاربندي كار توجهي نداشتم، بنابراين گاهي در يك دوره، كليد شروع ده ها پروژه زده مي شد بدون اينكه به ادامه و انتهاي آنها توجهي داشته باشم.
مدير شماره ۱۳: به حضور فيزيكي افراد، رفت و آمد و حضور و غياب آنها بيش از هر چيزي تاكيد داشتم و لذا حضور ارزشمندترين عناصر كه فكر و توان و مهارت هاي انجام و توسعه كار همكاران بود، برايم اهميتي نداشتند.

خبر
رشته جديد دكتري در دانشگاه پيام نور
آزمون كتبي اختصاصي دوره دكتري دانشگاه پيام نور ۲۳تيرماه مطابق با سال هاي گذشته و بدون تغيير توسط سازمان سنجش آموزش كشور برگزار مي شود.
عليرضا علي احمدي- رئيس دانشگاه پيام نور- در گفت و گو با خبرگزاري مهر، افزود: دانشگاه پيام نور براي سال تحصيلي جديد در رشته هاي آموزش از راه دور و علوم تربيتي دانشجوي دكتري مي پذيرد.
وي اضافه كرد: دانشگاه پيام نور سال جاري در رشته هاي ادبيات فارسي، جغرافيا، مديريت تربيت بدني، آموزش از راه دور و حقوق دانشجوي دكتري مي پذيرد. علي احمدي اظهار داشت: اين دانشگاه همچنين رشته علوم تربيتي را در مقطع دكتري تأسيس كرده كه از مهر ماه سال تحصيلي جديد در اين رشته نيز دانشجو مي پذيرد.

فرهنگ و آموزش
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |