داوري شروع در شك
است مانده بيثروت كه جهاني
داوري شروع در شك
و نقد منزلت مورد در كرماني ناظرزاده فرهاد دكتر نظرات
مطبوعات منتقددر
واقعي معناي به نمايشي ، هنرهاي منتقد.مجتهد يعني منتقد ،
است جامعه يك تاريخي و فرهنگي ديدهبان كلمه ،
اين همگاني ، رسانههاي منتقدان و ارزيابان گزارشگران ، براي
خود رسانه و نوشتار و قلم كه دارد ، اهميتحياتي موضوع
.آلودهنسازند و زشت بيادبي ، به را
زمينه در كه تحولاتي و تغيير با اخير چندماه در:اشاره
تئاتر هنرمندان فعاليتهاي شده ، ميزان انجام هنر و فرهنگ
شمار بر سويديگر از.است كرده پيدا بيشتري افزايش
نمايشنامهها و هستند هنري و فرهنگي بخش داراي كه نشرياتي
شده افزوده نيز ميكنند بررسي و گزارش را موجود نمايشهاي و
.است
مربوط محدوديتهاي و مسايل و رسانهها در نمايش نقد درباره
مترجم ، كرماني ، ناظرزاده فرهاد دكتر نقطهنظرات آن ، به
جويا را زيبا دانشكدههنرهاي استاد و نمايشنامهنويس
:ميآيد پي در كه شدهايم
و نقد اصطلاح درباره است لازم بحث اين به ورود از پيش
.نيايد پيش تفاهمي سوء تا توضيحيبدهم منتقد
كلان بسيار هنر و فلسفه انديشه ، دانش ، به نمايش هنر در نقد
و جهان پيشرفته و رايج زبان چند بر وتسلط دارد نياز
معناي به منتقد خاطر همين به.خداداد استعداد البته
و است تاريخي پديدهاي بزرگ هنرمند مانند كلمه ، راستين
است ممكن فرهنگي -جغرافيايي حوزه و دوره هر در معمولا
به و شوند پديدار هنري -ادبي -فرهنگي معدود چهره چند
معناي به منتقد را آنها بتوان كه برسند مرحلهاي
.ناميد (CRITIC) اصطلاح به و نظريهپرداز
واقعي معناي به نمايشي ، هنرهاي منتقد.مجتهد يعني منتقد
بنابراين.است جامعه يك تاريخي و ديدهبانفرهنگي كلمه ،
ميبرم ، كار به را كلمهمنتقد نوشته ، اين در من وقتي
يعني است ، نمايشي هنرهاي تحليلگر و گزارشگر آن معناي
نمايشي هنرهاي منتقد هنوز ايران در وگرنه مطبوعاتي منتقد
بوجود اصطلاح ، اين بينالمللي و دانشگاهي علمي ، معناي به
.است نيامده
(مطبوعاتي نقد)بررسيگري و ارزيابي درباره فرض پيش اين با
.كرد صحبت ميتوان نمايشي هنرهاي
نهاد و بنياد كه كنيم تاكيد نكته چهار بر بايد اينجا در
.ادب (4) شك (3) دادگري (2) آگاهي (1):محسوبميشوند نقد
چشمانداز حتي و اكنون چون ، گذشته ، و چند از بايد منتقد
آگاهي كند ، نقد ميخواهد كه (نمايشي و نمايشنامه)هنر آينده
.باشد داشته
و حب از عاري و بوده دادمنش و دادگر منصف ، بايد منتقد
منتقد و قضاوت يعني نقادي.باشد وشخصي خصوصي بغضهاي
دارد ، مطلوب و قاضيخوب كه خصلتي و صفت هرقاضي يعني
است نمايش و نمايشنامه او كار زمينه كه منتقدي در بايد
به و باشد منصف و عالم بايد قاضي.باشد داشته وجود نيز
.منتقد ترتيب همين
است واضح اندازهاي به دادگري و آگاهي يعني ;مفهوم دو اين
.ندارند نياز بيشتري توضيح و شرح ميكنمبه گمان كه
.ميپردازم نقد چهارم و سوم ستونهاي به بنابراين
خواندن هنگام منتقد.است داوريشك و نقد ديگر واژه كليد
همه به نسبت بايد نخست نمايشي ، تماشاي نمايشنامهاييا
.باشد كنجكاو و پرسشگر چيز ،
تماشاي يا نمايشنامه خواندن به سنجش و كنجكاوي پرسش ، با
منتقد ذهني ، و رواني حال و وضع چنين بدونبنشيند نمايش
.كند آغاز را نقد كار نيست قادر
شنيدن راه در حجابي و سد كه پيشانگاشتي و فرض پيش گونه هر
شدت به قضاوت و نقد جريان به كند ، ايجاد واقعيتها ديدن و
ميخواهيم منتقدي عنوان به ما كه هنگامي.ميزند صدمه
بايد كنيم ، وداوري ارزيابي را هنرمندي نمايش يا نمايشنامه
از نمايشنامهاي كه هنگامي مثلا نبايد و كنيم آغاز شك با
كه كنيم شروع فرض اين با برشتراميخوانيم ، برتولت
اينكه يا و است كار ابر و خوب حتما نمايشنامههايبرشت
نوشته نمايشنامه شهرستان فلان در كه آدمي فلان عكس ، بر
.است برنيامده كار اين پس از حتما
علت به بضاعتي ، كم هنرمند درباره كه افتاده اتفاق بسيار
است ، داشته نشريهاي سردبير و بامدير كه خاصي رابطه
نمايشگر عكس به و است شده (هوچيگريهايي) تبليغات
جرايد اربابان با اصطلاح به يا كه باشد خلاقي پراستعداد
به او درباره اربابان اين آنكه يا و باشد نداشته آشنايي
.باشند كرده اعمال را سكوت توطئه سياست دلايلي
و خواننده هر براي كه منتقد ، براي فقط نه موضوع اين
خود داوري و نقد ارزيابي ، كه است مهم خيلي نيز تماشاگري
شكي ، چنين.كند شروع شك با نمايش يا نمايشنامه درباره را ،
چند هر -ويقين بهحقيقت رسيدن راه تنها كه آن دليل به
.است مقدس -است نسبي ميزان به
انجام به قادر فردي چنانچه كه دارد اهميت آنقدر مقدس ، شك
نمايشي ، -ادبي داور و منتقد عنوان به آننباشد ، تحقق و
.نميكند پيدا را كار اين صلاحيتواقعي و است زار كارش
هنگام كه موضوع اين.ادباست نقد واژه كليد چهارمين
وتربيت ادب چارچوب از ديگران كار نقد و سنجش ارزيابي
ماست ، خود تربيت و ادب سازنده نمودار فقط نه نشويم ، خارج
نظر و حرف بازتري چشم و گوش با ديگران كه ميشود سبب بلكه
و براينهابيادبي افزون.نمايند كندوكاو و بشنوند را ما
نادرست از درست ديگر و ميشود آب شدن گلآلود سبب بيتربيتي
.نميشود داده تميز
اين همگاني ، رسانههاي منتقدان و ارزيابان گزارشگران ، براي
خود رسانه و نوشتار و قلم كه دارد ، اهميتحياتي موضوع
به قلم كه آناني براي.آلودهنسازند و زشت بيادبي ، به را
بر علاوه هنرمندانتئاتر ، شئونات و حيثيت حفظ دارند ، دست
و اخلاقي آرمان يك دارد ، حقوقي و قانوني جنبه كه آن
مطبوعاتي منتقد يا هنري گزارشگر اگر ميدانيم.حرفهاياست
در كند هتاكي و بيادبي نقد ، بهبهانه ديگري كس هر يا و
پيدا سروكار قانوني و حقوقي مجازاتهاي با دنيا ، تمام
.ميكند
متخلفان براي نيز مجازاتهايي و قوانين چنين اگر حتي اما
يك و هدف يك نزاكت و ادب رعايت بازهم نداشتند ، وجود
ادبي فعاليتهاي عمده ازاهداف يكي آيا و است كلان آرمان
نيست؟ ادب به توجه و رواج هنري و
عمده طور به تئاتر ، مطبوعاتي منتقدان جديد نسل خوشبختانه
هستند خود كار حرفهاي نزاكت و ادب متوجهضرورت غالبا و
شكست ادب رعايت و حفظ در دلايلي ، گاهي به كه افرادي وشمار
چند كه است خوشوقتي جاي باز و است معدود بسيار ميخورند ،
پيش دوران از كه نزاكتي و بيادب مطبوعاتي منتقد اصطلاح به
به بازنشستگي و پيري دليل به ماندهاند ، جاي به انقلاب از
.ميگذارند زمين را قلم ناگزير
است مانده بيثروت كه جهاني
مكزيكي شاعر و متفكر اوكتاويوپاز درگذشت مناسبت به
بيرجندي فاضلي محمود:ترجمه
برندهجايزه و مكزيك اول طراز فيلسوف و شاعر اوكتاويوپاز
فروردين يكشنبه 30 ظهر از بعد ساعت 5/8 ادبيات 1990 نوبل
.گذشت در مكزيكوسيتي در سالگي در 84 ماه
ادبياتمكزيك مطلقالعنان حاكم قرن نيم حدودا مدت به پاز
كتاب بلند نگارشمقاله با زبان انگليسي دنياي در وي.بود
و شرح اثر اين.شدهبود معروف تنهايي مانندشهزارتوي
كه شده نوشته تمثيلي وبراساس است مكزيك ملي شخصيت تفسير
با اسپانيايي فاتح يك حاصلدرآميختن را مكزيكي و مكزيك
و معرفي فاتحان به را خودش مردم ميكندكه معرفي بومي زني
جنجال و بحث مكزيك از سيمايي چنين تصوير.ميكند تسليم
كه چراخواندند غيرمنطقي را آن بسياري.برانگيخت زيادي
و تنهايي نقابهاي پشت در كه است پوچانگاري آدمهاي سيماي
.شدهاند پنهان تجمل
هموارهبر خودش اما.ميشد شناخته شعرهايش با عمدتا پاز
جهان نويسندهاي او.ميكرد ترديد ابراز آثارش رتبه و ارزش
كار بر زادبومش سواي نيز متحده ايالات و ژاپن كه بود وطني
و سمبوليسم از متنوعي و متفاوت مضامين.بود گذاشته اثر وي
فيلسوف هيدگر مارتين اگزيستانسياليسم تا مكزيك اساطير
.بود پاز نوشتههاي دستمايه آلماني
به مكزيكوسيتي حومه در مارس 1914 در 31 پاز اوكتاويو
اميليانوزاپاتا با كه بود روزنامهنگاري پدرش.آمد دنيا
از متعصبي مادرشكاتوليك و داشت رفاقت مكزيك انقلاب رهبر
.بود اسپانيايي مهاجران اعقاب
مكزيك انقلاب خشونتهاي گيراگير در آرام خانوادهاي در پاز
سالهاي فاصله در كه انقلاب از ناشي تلاطماتآمد دنيا به
پاز خانواده داشت كشيده خود كام در را كشور تا 1920 1910
ويران آنها زيباي و بزرگ منزل و كرد فاقه و فقر دچار را
وضع:گفت باره اين در سال 1973 به مصاحبهاي در پازشد
و ميريخت فرو يك به يك منزل اتاقهاي سقف كه بود شده طوري
هنوز كه اتاقهايي به كرده جابجا دايم را خود وسايل ما
.ميكشيديم بود مانده سرپا
پدريش اجداد بزرگ كتابخانه در كودكي سالهاي در پاز
به اشاره با مصاحبهاي در بعدها.خواند زيادي كتابهاي
وبزرگ آمدم دنيا به كتاب ميان در من:گفت سالها اين
منتشر جنگلرا شعرشماه كتاب اولين سالگي در 19.شدم
اما.مكزيكشد ملي دانشگاه وارد دوره همين در و كرد
چه تا و رشتهاي چه در دانشگاه در كه نيست دست در اطلاعي
.كرد تحصيل مرتبهاي
در.بود پاز زندگي سال سرنوشتسازترين روايتي به سال 1937
شكست شاهد آنجا در و رفت اسپانيا به سال اين
.فرانكوشد ژنرال فاشيست نيروهاي دست از جمهوريخواهان
سزار دسنوس ، رابرت قبيل از شاعراني با كه بود سفر همين در
شد آشنا اروپا در نرودا پابلو و ايدوبرو ويسنته خو ، وايه
خانم بازديدها و ديد همين خلال در.كرد ديدار آنها با و
اين كه نگذشت ديري.ديد هم را مكزيكي نويسنده خارو النا
را نامش كه شدند دختري صاحب و كردند ازدواج همديگر با دو
.گذاشتند هلنا
مطالعهآثار به و رفت متحده ايالات به سال 1944 در پاز
ازراپاوند ، ويليام اليوت ، .اس.تي -زبان انگليسي شاعران
.پرداخت كومينگز.ال.اي و استيونز والاس ويليامز ، كارلوس
.درآمد ديپلماسي دستگاه خدمت به موطنش در بعد يكسال
كاردارسفارت سپس شد ، پاريس در كشورش سفارت منشي ابتدا
در سفارتمكزيك سمت به سال 1962 در و ژاپن در مكزيك
اصلامانع گرفتاريها اين امارسيد هند در دهلينو
دست فرصتي هرگاه نيز سالها همين در.نشد وي ذهني تراوشات
كار دوره در پاز.مينوشت مقاله يا ميسرود شعر ميداد
تراميني خوزه -ماري دومش همسر با خود ديپلماتيك سياسي ،
.بود پاز همراه و يار مرگ ساعت تا زن اينكرد ازدواج
آن در.سرآمد به سال 1968 در پاز سياسي مشاغل روزگار اما
در را معترض دانشجويان از تن صدها دولتي نيروهاي سال
از رخداد اين به اعتراض در وي.كشتند پايتخت خيابانهاي
.داد استعفا كارش
بهسوسياليسم ابتدا در او.ميخواند تائب راچپ خود پاز
فرهنگي و سياسي آزاديهاي نبود از آنكه از بعد امابست دل
بستگي دل اين آتش كرد حاصل اطلاع كوبا و شوروي اتحاد در
ابراز كمونيسم قلمرو در آزاديها سركوب از.شد خاموش
منطقه براي كوبا و شوروي خطر برابر در و كرد نگراني
و جايگاه كه شد سبب موضع اين.كرد جنگ اعلام لاتين امريكاي
دست از را لاتين امريكاي روشنفكران ميان در خود محبوبيت
به عكسالعمل مقام در لاتين امريكاي روشنفكران.بدهد
چپ به گرايش عمدتا منطقه در امريكا نشانده دست حكومتهاي
فيدل رژيم:نوشت يكبار كه رفت پيش آنجا تا پاز.داشتند
شوروي خودكامه توسعهطلبي عامل موثرترين و فعالترين كاسترو
و نيكاراگوآ انقلاب زمان در بعدها.است لاتين امريكاي در
در:گفت كشور آن در چپگرا ساندنيستهاي يافتن حاكميت
حاكم كوبا سبك به بوروكرات - نظامي ديكتاتوري نيكاراگوآ
و روشنفكران همه كه بود حالي در اين.است شده
كرده حمايت نيكاراگوآ انقلاب از مكزيكي روزنامهنگاران
يكبار نيكاراگوآ به نسبت تندش نظرگاه ادامه در وي.بودند
.دارد فرق واشنگتن منافع با (مكزيك) ما ملي منافع:نوشت
.نيست يكي نيز هاوانا منافع با البته و
رسيدهبود موضعي به سياسي تجارب اين گذراندن سر از با وي
پازمحافظهكار.است توصيف قابل عنوانمحافظهكاري به كه
ديگر هركجاي يا مكزيك در فعال چپگراي نهضتهاي همه با
وي.بود دموكراسي مدافعان از عوض در و ميورزيد خصومت دنيا
افشا را سرمايهداري بيرحم چهره دموكراسي كه داشت عقيده
و بود پاز خواستههاي از مكزيك سياسي نظام شدن باز.ميكند
.ميشد همنوا بود وطنش در دموكراسي منادي كه صدايي هر با
دهسال از بيش مدت به پاز كه آپارتماني در سال 1966 در
و اعظمكتابها قسمت كه گرفت در حريقي بود ساكن آن در
آن در گربههم چند و دستي ، صنايع چون لوازمي و اثاث
پاز امابراي نبود چيزي اينها همه مادي ارزش.سوختند
اين.كند عميقي افسردگي دچار را او كه داشت ارزش چندان
از عمر آخر تا كه شد جسمي بعدي ناراحتيهاي منشاء افسردگي
.برنداشت دست بلندآوازه شاعر و نويسنده
تاريخ ، هنر سياست ، در زيادي نوشتههاي شعر ، بر افزون پاز
اعتباري نوشتهها اين.گذاشت جاي بر دنيا و مكزيك فرهنگ و
وسيع دانش با مردي جهانيان انظار در و كرد فراهم وي براي
انگليسي ، زبانهاي از اشعاري همچنين وي.شد شناخته
در رايج زبان اسپانيايي ، به ژاپني و پرتغالي فرانسوي ،
ادبي ماهنامه انتشار كار عمر آخر تا و كرد ترجمه مكزيك
معتبر دانشگاههاي در.داد ادامه را نامويولتا به خود
فرهنگستان افتخاري عضويت به و كرد تدريس كمبريج و هاروارد
.بود درآمده امريكا هنر و ادب
و (1)هند نور يافتدر انتشار وي از كه آثاري آخرين
اوكتاويوپاز آثار عنوانبهترين با اشعارش از مجموعهاي
.بود
ودر گرفت قرار قلب باز جراحي عمل تحت سال 1994 در پاز
درآذر بار آخرين.داشت ناخوشي حال عمرش آخر ساله چند
زمان درآن.شد ظاهر عموم انظار در كه بود گذشته سال ماه
حضور با دولت سوي از پاز فرهنگي بنياد افتتاح رسمي برنامه
.داشت سخنراني مراسم اين در پاز و ميشد برگزار جمهور رئيس
مشاهده.يافت حضور مراسم در چرخدار صندلي بر سوار وي
جمهور ، رئيس و كرد نگران را همه او نزار و نحيف سيماي
.انداخت گريه به را زدييو ،
پروستاتدر سرطان علت به پاز نيز گذشته سال تابستان در
مرگ فرانسهخبر خبرگزاري ايام آن در.شد بستري بيمارستان
كوتاه نيز خودپاز سوي از آن تكذيب كه كرد مخابره را وي
در پاز بستريشدن با.شد مخابره آن از بعد زماني
و داد انتشار بيانيهاي مكزيك دولت گذشته سال در بيمارستان
.خواند جهاني وثروت بيجانشين رامرد پاز آن طي
تولدپاز سالگرد چهارمين و هشتاد با مقارن نيز پيش يكماه
به جوايزيرا خود وي آن طي بود قرار كه شد برپا مراسمي
كسالت علت به اماكند اهدا نويسندگان و شعرا از چند تني
.كند شركت مراسم اين در نتوانست شديد
بيمارستان به مكرر آمد و رفت در پاز عمر آخر ماههاي
استعماردر دوره بناهاي از خانهاي در سرانجام تا.گذشت
كراوز انريك.گذشت در پايتخت جنوب در واقع كويوآكان بخش
بود كنارش در زندگي لحظات آخرين در كه پاز دوست و نويسنده
سخن مرج و هرج و بينظمي هيولاي از آخر دم تا پاز:ميگويد
مرج و هرج از پر برههاي در خود او.ميترسيد آن از و ميگفت
چيزها بسيار خانوادهاش و بود آمده دنيا به مكزيك تاريخ از
.بودند گفته برايش احوال آن از
مكزيكبا تلويزيون و راديو اوكتاويوپاز مرگ خبر اعلام با
نويسندههمه بهترين كه مردي ياد برنامههايشبه قطع
.اشعارشپرداخت قرائت به شده شناخته مكزيك دورانهاي
كشور سران 34 كنفرانس مكزيك جمهور رئيس زدييو ارنستو
با تا كرد ترك را شيلي سانتياگوي در لاتين امريكاي
از زدييو.بازگردد كشورش به جمهوري رياست ويژه هواپيماي
پيام پاز مرگ مناسبت به مكزيك به بازگشت راه در هواپيما
دولت آن پي در.نشست مصاحبه به خبرنگاران با و فرستاد
و شد خواهد خاكسپاري دوشنبه شامگاه پاز جسد كه كرد اعلام
منتقل زيبا هنرهاي كاخ به باقيمانده ساعت فاصله 24 طي
عبور با را پاز با وداع آخرين بتوانند مردم تا شد خواهد
در شركت با مردم از تن هزاران.دهند انجام پيكرش كنار از
رئيس.كردند احترام اداي فقيد نويسنده به نسبت برنامه اين
قضات پايتخت ، شهردار كنگره ، مسئولان كابينه ، اعضاي جمهور ،
سرشناس نويسندگان همه و مكزيك مقيم خارجي هيئتهاي اعضاي و
را دقيقه دو شخصا زدييو.يافتند حضور مراسم در نيز كشور
به احترام نشانه به پاز بيجان پيكر برابر در كامل سكوت در
.ايستاد وي
در پاز جسد ماه ارديبهشت اول دوشنبه شامگاه سرانجام و
خاك به مكزيكوسيتي زيباي هنرهاي كاخ مجاور گورستان
.شد سپرده
نظرها
شخصيتهاي و يافت بازتاب دنيا سرتاسر در پاز گذشت در
پاز به احترام اداي جهاني مراسم در شركت با مختلفي
از گزيدهاي.پرداختند نظر ابراز به وي درباره
:ميآيد پي در اظهارنظرها
:(مكزيكوسيتي) مكزيك جمهور رئيس ارنستوزدييو ، -
ومتحمل داد دست از را شاعرش و متفكر بزرگترين مكزيك
هم من كهشنيدم را پاز مرگ خبر.شد جبرانناپذيري خسارت
و عزيز كهچيزي كردم حس مكزيكي مردان و زنان همه مثل
بيشك پس اين مااز.دادهام كف از را وجودمان از پارهاي
زيبايي و قدرت او ، انديشههاي روشن و والا مقام از
به وي پايبندي و آزاديها اساسيترين از او دفاع نوشتههايش ،
.بود خواهيم محروم بشري آرمانهاي منيع
امريكا خارجه امور وزارت سخنگوي روبين ، باري -
:(واشنگتن)
ماند خواهد باقي جهاني گنجينههاي زمره در همواره پاز آثار
.شد خواهد حس نيز مكزيك مرزهاي ماوراي در وي فقدان و
:(بوگوتا) كلمبيايي رماننويس گارسياماركز ، گابريل -
از بهستايش نيازي كه داشت قرار عظمت از مرتبهاي در پاز
است اسفناك پاز فقدان اندازه به كه ديگري موضوع.نيست وي
تحليل و انديشه ، زيبايي ، جريان در كه است دردباري انقطاع
جريان اين از انتها تا ابتدا از ما قرن.ميشود واقع
.بود برخوردار
:(هاوانا) كوبايي نويسنده اينفانته ، كابررا گييرمو -
طراز روشنفكر او.ميشناخت را عقل به علم تبديل راه پاز
.ميآورد شگفت به داوريهايش دقت و صفا با مرا كه بود اولي
:(مادريد) پرويي رماننويس يوسا ، ماريووارگاس -
با را مخالفتها صريحترين كه بود روشنفكراني از يكي پاز
حيات در ژرف انقلابي كه شوروي اكتبر انقلاب و كوبا انقلاب
از صراحتا وي.كرد ابراز بود ما روزگار فرهنگي و سياسي
.كرد شادماني اظهار شوروي فروپاشي
:(سانتياگو) شيليايي شاعر گونزالوروخاس ، -
آثار.ندادهايم دست از را اوكتاويو اما.سوگواريم همه ما
.است باقي و زنده امريكا قاره سراسر در ما همه ميان در او
:(مكزيكوسيتي) مكزيك قديمي شاعر چماسرو ، -
مرگ.دادهاست دست از را خود وجود كل مكزيك ادبيات دنياي
و افسردههستيم ما همهكرد غمگين و تهي را ما پاز
پاز ابعاد و اندازه با را كسي زوديها اين به كه ميدانيم
.داشت نخواهيم
:(واشنگتن) مكزيكي نويسنده فوئنتس ، كارلوس -
در منزلش با وقتي و نداشت خوبي ميانه پاز با فوئنتس
پرسيدهشود پاز درباره وي نظر تا شد گرفته تماس واشنگتن
.است مسافرت در فوئنتس كه گفتند بستگانش
:(مكزيكوسيتي) مكزيكي نويسنده كراوز ، انريك -
عمربيشتر اواخر در.بسرايد شعر هم باز كه داشت دوست پاز
را قرنهفدهم شاعران آثار و پرداخت شعر كار به گذشته از
.ميدانست شاعر كارها ، همه سواي را خودش او.ميخواند
آثار برخي
اينعناوين.است زير قرار از پاز آثار از پارهاي عناوين
منتشر زبانانگليسي به وي از كه است كتابهايي مهمترين
.است شده
مكزيك 1961 در انديشه و حيات:تنهايي توي هزار -
1962-آفتاب سنگ -
1963-اشعار منتخب -
1970-خلوص قلعه دوچان ، مارسل -
1970-معرفي استراوس ، لوي كلود -
1970-خورشيد يا عقاب -
1971-شكلها -
1972-اوكتاويوپاز اشعار سلسله رنگا ، -
1972- هرم بر نقد ديگر ، مكزيك -
1973-تا 1955 اشعار ، 1935 اولين -
1973-متناوب جريان -
1973-چنگ و كمان -
1989-اوكتاويوپاز آثار بهترين -
1997-هند نور در -
پانوشت
گذشتهدر تيرماه هند نور كتابدر -انگليسي ترجمه (1
صفحه در را كتاب اين انتشار خبر همشهري.شد منتشر اروپا
خوانندگان اطلاع به ماه 76 شهريور مورخ 10 هنر و ادب
.رساند
|