بزنيم سري هم نگارخانه به
و هنري فرهنگي ، مراكز مورد در بايد مادران و پدران
به طريق اين از بتوانند تا باشند داشته كافي آگاهي ورزشي
كنند كمك خود فرزندان وجسمي روحي نيازهاي برآورد
و كودكان فراغت زمان كردن پر مدرسهها ، شدن تعطيل با
.درميآيد خانوادهها دلمشغولي مهمترين صورت به نوجوانان
خوب راههاي از يكي فرهنگي ، و ورزشي مكانهاي از استفاده
رواني و جسمي نيازهاي تامين و فراغت زمان كردن پر براي
نيز امكانات همين از بهرهگيري اما است ، نوجوانان و كودكان
بزرگترها وقتي خانوادههاست ، توسط بيشتري شناخت نيازمند
آنها از استفاده چگونگي و مكانها اين مورد در لازم اطلاعات
بهرهوري اين از نيز نوجوانان و كودكان باشند ، نداشته را
عليرغم تهران پرجمعيت و بزرگ شهر.ماند خواهند بينصيب
گسترده تلاش نتيجه در مختلف ، زمينههاي در چشمگير كمبودهاي
ورزشگاههاي و هنري فرهنگي ، اماكن از تهران شهرداري
شهر ، ساكنان از بسياري اما است ، شده برخوردار گوناگوني
مراكززندگي اين از برخي همسايگي در كه كساني حتي
فرهنگي ، مكانهاي خدمات از استفاده چگونگي از هنوز ميكنند ،
گوناگون مراكز ميان در.ندارند كافي آگاهي وهنري ورزشي
در بيشتري نقش دورتر گذشته سينماها ، از هنري ، و فرهنگي
نگارخانهها اما جوانهاداشتهاند فراغت اوقات تامين و جذب
شمار به فرهنگي و هنري محصولات عرضه مهم مراكز از كه
ميتوان و نشدهاند شناخته سينما با مقايسه در هنوز ميآيند ،
ثابتي مراجعهكنندگان اوقات اغلب در آنها از بسياري گفت ،
معاصر هنرمندان خلاقيتهاي و تلاش محصول حاليكه در.دارند
در تجسمي هنرهاي جمله از گوناگون زمينههاي در كشور
ديدار جريان در مردم نقد و نگاه و ميشود عرضه نگارخانهها
از حاضر نسل آگاهيهاي افزايش براي نمايشگاهها قبيل اين از
كمك بوم و مرز اين هنرمندان هنري و فرهنگي دستاوردهاي
مسئولان از وبعضي هنرمندان مردم ، از پرسوجو.ميكند
عرصه در آن نقش و واژهنگارخانه درباره نگارخانهها ،
.است شماره اين گزارش حاصل فرهنگي و هنري فعاليتهاي
كجاست؟ نگارخانه ميبخشيد آقا -
؟ چي -
!نگارخانه -
!گفتن؟ كجا -
من مخاطبان بيشتر.ميشود تكرار بار چندين پاسخ و پرسش اين
.هستند جوانان
.نياوران فرهنگسراي دم ظهر حوالي
:ساله ميرآفتاب 17 نيكنام
!آشناست خيلي.خورده گوشم به
:ميپرسم
رفتهاي؟ نگارخانه حالا تا -
كجاست؟ اصلا
رفتهاي؟ نقاشي نمايشگاه:ميگويم
!چندبار.آره
.دارند آشنايي نقاشي ، مفهومنمايشگاه با جوانها ، بيشتر
حتي.ميآيد پيش ابهام ميآيد ، وسط كه پاينگارخانه اما
.است نگارخانه از مانوستر برايعدهاي واژهگالري
است زيبايي واژه نگارخانه
پارك حوالي وليعصر خيابان درميشوم سبز واردنگارخانه
.ميگيرم را نگارخانه سراغمدير.ساعي
!دوم طبقه بفرماييد -
يا نقاش صادقي اكبر علي استاد ديدار و احوالپرسي و سلام
معاصرايراني نگارگر
:ميپرسم
چه؟ يعني نگارخانه -
.ميدارد برم ترس.ميشود خيره من به كنجكاو نگاهي با استاد
افراد با برخورد موقع كه هميشگي سردرگمي و ترس همان
.ميكنم حس هنرمند
محاصره جنگي مضمونهاي با روغن و رنگ تابلوهاي را دوروبرم
و يراق و كلاهخود با.پولاد در غرق مرداني تصاوير.كردهاند
باستاني ، جنگجوي چهار تابلوها از يكي در.آخته شمشيرهاي
فرق از را طرفهالعيني ، همديگر در و بركشيدهاند تيغ همزمان
.كردهاند شقه دو ناف ، تا
!نگارخانه نه ، گالري
يك از ديدار وسوسه.بهاري گرم روز يك خلوت ظهر از بعد
ناآشنا آشناي چهره آن با او ناگهاني ديدار بعد و هنرمند
استاد.انداخت دالي سالوادر ياد مرا اولش چرا نميدانم كه
:ميآيد حرف به
خوب خيلي اين و..!گالري نگفتيد و نگارخانه گفتيد شما
اين است وقت خيلي من.است دقيقتري نگارخانهواژه.است
خيلي و ميبرم كار به گالري جاي به را رسا و زيبا واژه
باز ما فرهنگ در را خود جاي دارد واژه اين كه خوشحالم
و ميآيند نگارخانه به گالري جاي به جوانها امروز.ميكند
كرده ، پيدا گوناگوني كاربردهاي گالري.است خوب خيلي اين
...و عروس گالري يا لباس گالري پرده ، گالري مثل
!تو بفرماييد
بيشتر دركردم بازديد نگارخانه چند از امروز و ديروز
از آدم كه است تلخ چقدر نميدانيد.پرنميزد پرنده آنها
با ببيندكه را جوانها كندو نگاه بيرون به نگارخانه توي
بهنگارخانه هم چشمي گوشه و ميروند و ميآيند شتاب
انبوه به و بايستد در دم ميخواهد دلش آدمنمياندازند
ميزنند ، قدم خيابانها در بيهدف و سردرگم كه جوانهايي
:بگويد
با كه هست تابلوهايي اينجا !تو بفرماييد كجا؟ عجله اين با
!ازديدني پر تابلوهايي.شد ديگري آدم ميشود ديدنشان
چيست؟ فايدهاش
شهر اين در نميدانند بزرگترها حتي و جوانها از خيلي چرا
با ميتواند آدم كه دارد وجود جاهايي شهرهايديگر و بزرگ
از دور و شود روبهرو هنريانسانها تجربههاي ديدنيترين
يك مقابل ميتوانبنوشد تازه هواي جرعهاي شهرها ، هياهوي
وجود نقشها و رنگها بطن در كه پيامي با و ايستاد تابلو
حرفهاي پاي بامداد ، نگارخانه در.كرد برقرار رابطه دارد ،
:مينشينيم بامداد مريم
در ميتوان كه جايي ;است هنري -فرهنگي كانون يك نگارخانه ،
آشنا -تجسمي هنرهاي قلمرو در البته -هنري تجربههاي با آن
.شد
انساني وحس درك جاذبه از سرشار نقاشي ، نمايشگاه يك ديدن
آشنا ونگوگ آثار با و زد فرهنگ از مگرميشوددم.است
به نشناخت؟ را كمالالملك و بود ايراني ميتوان مگر.نبود
هنري و ذهني تربيت قبال در خانوادهها ، بايد من نظر
را آنها كودكي از و بدهند نشان بيشتري حساسيت بچههايشان
اين بيترديد.كنند آشنا تجسمي هنرهاي با و بدهند آموزش
به بسا چه و ميشود باهنر آنها والفت انس باعث آشنايي
جامعتري و بهتر جهت زندگي مورد در آنها نگرشهاي ديدگاههاو
.بدهد
ميان ارتباط برقراري در نگارخانهها موثر نقش از وي
:ميگويد و ميكند ياد جوانها مردم ، بويژه و هنرمندان
سهم هميشه عميق ، اعتقاد و باور يك اساس بر كه خوشحالم من
از و ميكنم واگذار هنرمند جوانان و نوجوانان به را بيشتري
اختيار وانزوا سكوت كه را هنرمنداني ميكوشم ديگر سوي
هنرمندان پاي شده طور هر و كنم تشويق كار به كردهاند ،
از يكي اين و ميكنم باز نگارخانه به را گمنام و خاموش
يك عنوان به من مديريتي تجربههاي ثمربخشترين و جذابترين
.است بوده نگارخانه مدير
گالري حرفه كسوتهاي پيش شمار در سيحون ، مدير سيحون معصومه
فعاليت سابقه سال از 32 بيش با نگارخانه ، اداره يا داري
:ميگويد زمينه اين در
از يكي آموزشي و هنري ، فرهنگي مركز يك عنوان به نگارخانه
دنيا ، جاي همه در و است جامعه فرهنگي ضروريترينكانونهاي
نوع اين تعدد با ميتوان را شهر فرهنگييك اعتبار و ارزش
در امروزه ، خوشبختانه.سنجيد آنها فعاليت كيفيت و مراكز
فعاليتهاي شاهد مسئولان ، بعضي خلاق مساعي با بخصوص تهران
اميدوار ميتوان كه طوري به.هستيم مراكز گونه اين ثمربخش
در مساعدي و خوب مراكزشرايط گونه اين شدن فعالتر با بود
يكي من ، اعتقاد به حال هر در.شود ايجاد هنر و فرهنگ عرصه
همين وجود جهان وشهرهاي كشورها اعتبار و ارزش ازنشانههاي
فرانسه در لوور موزه ميشود گفته مثلا است موسسات و مراكز
تشخص بزرگ شهرهاي به فرهنگي مراكز گونه اين واقع در.است
.ميدهند
!نگارخانه بدون شهر يك
:ميگويد نقاش -هنرجو اكبري ميرعلي الهام
.ميگيرد دلش آدم.دارد كم چيزي نگارخانه بدون شهر يك
سينما حتي يا و تئاتر نگارخانه ، كه ميرود يكشهر به وقتي
ببينم ميآيم.هستم نگارخانهها قرص پروپا طرفدار من.ندارد
.ميشويم روبهرو جديد تجربههاي با هميشه و است خبر چه
ميدهد؟ چه شما به نگارخانه -
و ميآم اينجا به تشنه آدم يك مثل من.كرديد خوبي سئوال
من شدم تازه آب سطل يك لهجه مثل سهرابسپهريو قول به
.تازه نگاههاي.تازه تجربههاي برايدريافت اينجا ميآم هم
بهتون احساسي چه.ميبينيد را روبرو تابلوي ;تازه حرفهاي
يه مث دستهاشو و بچههاش تا دو روي شده خم پدر يه ميده دست
و گرفته اونا صورت و روسر ميكنه ، وا پرهاشو كه پرنده
حسي ميكند بازگو را عاطفي عميق حس يك گويا عكس يك درقالب
همه و همه است ، آن ماندگاري و زندگي بقاي و غريزه اساس كه
من هم همين براي.ميشه رهنمون وپيامش عكس اون عمق به مارو
خيلي تجسمي ويژههنرهاي به و هنر جهان از ما كه معتقدم
:دركتناسبهاست اونها مهمترين از يكي كهميآموزيم چيزها
...و نقشها تناسب.رنگها تناسب
سخن جامعه فرهنگي فضاي در نگارخانهها ارزش و اهميت درباره
.نوشت و گفت ميتوان بسيار
بازتاب
|
!چگونه؟ آسيبديدگان ، از حمايت
كنيم مراقبت مردم زندگي گزارشياز درج پي در
و جادهاي سوانح و حوادث درباره مورخ 11/3/77 همشهري در
به موقع به امدادرساني و حوادث اين پيشگيرياز ضرورت
.كردهايم دريافت زمينه همين در را زير متن مردم
فاميلي گروه يك صورت به ماه ارديبهشت حوالي امسال بهار
در و كلاردشت اصلي ميدان از دورتر كمي.كلاردشتبوديم عازم
رشته آخر سال دانشجوي كه همراهانما از يكي جاده خم
كمارتفاع بلندي يك از ناگهاني سقوط اثر در بود ، صنايع
به سقوط علت به متاسفانه.شد حادثه دچار مترونيم حدود 2
اما.نپاييد ديري جوان اين زندگي مغزي ضربه و سنگ روي
در كمكرساني و امداد به دسترسي چگونگي است بحث مورد آنچه
گوناگوني آگهيهاي اخيرا كه ميباشد كلاردشت همچون شهري
دامنههاي در زندگي و منطقه اين در زمين خريد به را مردم
و من حادثه وقوع نخست لحظههاي در.فراميخوانند آن سرسبز
فوريتهاي كمكي نيروي يافتن براي شتاب با همراهان از يكي
كرديم آغاز را وسيعي تلاش ديگري كمكرساني هر يا و پزشكي
آن بر سرانجام نيافتيم دست نيرويي چنين به متاسفانه اما
كمك منطقه آن در مستقر انتظامي نيروي پاسگاه از تا شديم
كمكخواهي براي درماندگي و استيصال كه همراهم و من.بگيريم
اين سرد پاسخ با متاسفانه بود مشهود رفتارمان و چهره در
حتي يا و بكنند كمكي آنكه بدون آنها.شديم روبرو پاسگاه
راهنمائيمان تنها مابگذارند اختيار در نقليه وسيله يك
درماني مركز يك به مجروح رساندن براي مغازهها از كه كردند
به كه زماني متاسفانه !كنيم خريداري نايلون و طناب مقداري
حضور و بود سپرده جان ديده صدمه جوان برگشتيم ، حادثه محل
به خانوادهاش با نيز او كه منطقه آن در پزشك يك تصادفي
را مصدوم مرگ وي معاينات و بود آمده كلاردشت به گردش قصد
در آسيبديدهاي اگر واقعا است اين سوال حال.ميكرد تاييد
يك اصلي ميدان نزديكي در هم آن حادثه نخست لحظههاي همان
بايد چه باشد داشته كمك به احتياج زندگياش نجات براي شهر
زيادي عده تابستان و بهار در كه كلاردشت منطقه چرا و !كرد
مركز هرگونه داشتن از ميكند جذب را طبيعت به علاقهمندان از
و مقررات در ترتيب همين به و است محروم امدادرساني
نيروي جمله از سازمانها و نهادها رفتاري آئيننامههاي
در بتوانند مردم تا شود اعمال لازم اصلاحات بايد انتظامي
.باشند برخوردار آنان پشتيباني و كمك از نياز موقع
خسروي -ن:تهران
|
|