بخشيدن شخصيت و تمثيل نماد ،
سينما در
شهردار يك قصه
آمريكايي رماننويس درگذشت
گلستان
دومين
تير تا18 از 16
ولايت عشق ستايشگران يادواره
ميشود برگزار
شد خواهد چه سرانجام و...
بخشيدن شخصيت و تمثيل نماد ،
سينما در
نماد بردن بكار براي شكل مطلوبترين فيلم هنرها ، ميان در
كارگردان كه جايي.ميشود ديده پرده روي بر كه موضوعي.است
بسيار مينمايد ، متمركز آن بر را ما حواس سنجيدهاي بطور
گاهي.ميماند خاطر در كتاب يك در موضوع همان از آسانتر
در.ميگردد نماد يك معناي يافتن وقف فيلم يك كل حتي
تا ميكند تلاش روزنامهنگاري ولز ، اورسن اثر كين همشهري
ميليونر كين كه كلمهاي آخرين.بيابد را كلمهرزباد معناي
.نميرسد خود مقصود به او ولي.گفت مرگش از پيش
كه ميشود داده نشان كودكي سورتمه فيلم ، نماي آخرين در اما
ما.گرديده نقش آن روي بر نامرزباد و است سوختن حال در
ميكند ، بهگذشته بازگشت كه تصويري اولين در را سورتمه آن
از بچهاي پسر عنوان به كين كه زماني.ميآوريم خاطر به
ثروتمندش جديد خانواده در تا شد ، گرفته فقيرش خانواده
زندگي دادن دست از براي گرديده نمادي رزباد.يابد پرورش
.كودكي شيرين و ساده
كلاسيك ، ادبيات ديگر شيوههاي است ، شفافتر فيلم در نماد اگر
اينگمار.است مشكلتر بسيار بخشيدن شخصيت و تمثيل همچون
استفاده شيوه دو هر از تا ميكند تلاش هفتم مهره در برگمن
سرتاسر در طاعون.است ميلادي چهاردهم قرن فيلم زمان.نمايد
صليبي جنگهاي از كه شاه.است نموده پيدا شيوع سوئد
هيبت.ميكشد دراز شطرنج صفحه كنار در ساحل ، در برگشته ،
رفتن از شاه.است مرگ او كه ميگويد و ميرسد راه از سياهي
دعوت شطرنج در مبارزه به را مرگ و ميكند خودداري او با
جز بهمييابد ادامه فيلم سرتاسر در كه مبارزهاي.مينمايد
جايگزين اصلي اشخاص باقي مرگ ، به آشكار بخشيدن شخصيت
نميتواند كه است عقيدهاي تجسم شاه.ميباشند گوناگون عقايد
مظهر اسكوپير.نمايد پيدا آخرت و خدا به نسبت معرفتي
كساني تنها كودكش و همسر و ساده روستايي.است ماديگري
نماد آنها.ميگريزند مرگ دست از آخر در كه هستند
.ميباشند مقدس خانوادهاي
گشته روبرو گستردهاي بلاي با كه است انسانيتي تمثيل فيلم
و انتزاعي انديشههاي بيان براي شخصيتهايواقعي از و.است
خود ارزش اينفيلم است هنوز كه هنوزميبرد بهره ارزش با
را بودنش نمادگونه تصور فيلم ، واقعي تصاوير كرده ، حفظ را
است ، باخته را بازي ميشود متوجه شاه كه وقتي.ميسازد مشكل
نميتواند او.است مرگ با بشر اجتنابناپذير مبارزه نماد
مرگ توجه تا ميكوبد ، مهرهها سر بر ولي بدهد ، نجات را خودش
دهد فرصت آنها به و كند منحرف خانوادهاش و روستايي از را
.است برانگيز ستايش انساني ، اصطلاح در عمل اين.بگريزند تا
شخصيت و تمثيل نماد ، از استفاده در همواره بايد هنرمند
ديگر چيزي جانشين كه است نماد ، چيزي.باشد مراقب بخشيدن
كه است داستان يك در شخصيتهايي از استفاده تمثيل.ميگردد
از ارول جرج استفاده مانند.يافتهاند ديگري خاص برجستگي
.ميباشد روسيه انقلاب توصيف كه حيوانات ، مزرعه در حيوانات ،
جانشين كه است واقعي اشخاص از استفاده بخشيدن شخصيت
.ميگردند انتزاعي مفاهيم
پيدكوك:نوشته
رهبر كاظم:ترجمه
شهردار يك قصه
از پر كه تهران اسم به بود شهري نبود ، يكي بود ، يكي
حيف ولي بودند ، تشنه مردمش ميداد ، غربت بوي بود ، مخروبه
خاطره مردمش نگاه توي ميكرد ، دريغ را اشكهايش آسمان كه
دوباره آمدن تشنه آنها اميركبيرو اسم به ميزد موج مردي
هديه را مردي آنها به اصفهان اينكه تا...بودند مرد همان
عشق و بنفشه دستهايش توي و ميداد عشق بوي دستهايش كه كرد
زلال چشمهايش ميدميد ، محبت ميزد ، جوانه بهار ميشكفت ،
تهران.داشت گمشدهاي گويي ميدرخشيد ، عينكش شيشههاي بودند ،
چون داشتند دوست را او مردم.شد آباد او خسته دستهاي با
.بودند ديده را دنيا عشقهاي قشنگترين طلوع چشمهايش توي
با بودند مردم پاييز كه قبرستانها مخروبهها ، كشتارگاهها ،
غريبه انگار كه كساني اينكه تا...شد اوبهار اخلاص و مهر
زير را او.بگيرند مردم از را او تا آمدند بودند ،
تهمتها اين با ميخواستند.دادند وتهمتقرار طعنه رگبار
.كنند پاك مردم ذهن از را او هميشه براي
ذهنهاي وسعت در او اينكه از غافل بودند ، غافل آنها اما
.بردند را شهر اين مهربان مرد بالاخره..شده ابدي مردم
ما خود مال بود ، ما مال او:زدند فرياد كردند ، گريه مردم
هم ما:گفتند زيرلب آنها و نشنيد را صدايشان كسي اما
.دارد خدايي هم او داريم ، خدايي
قصه شهردار ، يك قصه.ميگفتند قصه بچهها براي مادران شبها
اما ميشنيدند را قصه بچهها.شد متولد دوباره كه اميركبيري
او:ميگفتند مردم.ميزد شور دلشان چون نميبرد ، خوابشان
.است باران انعكاس فوارههايش چون داريم دوستش است ، باران
شب در است ستارهاي خودش او نكرده ، خاموش را ستارهها او
زيباترين تصويرگر چراغهايش چون داريم دوستشتاريك
براي ساخت فضايي عوض در و ميگرفت پول ما از او.ستارگانند
هر ما شهردار:ميگفتند مردم.كردن زندگي براي بودن ، سبز
چون داريم ، دوستش پس نشكسته ، را قلبها باشد ، كرده كاري
به قشنگي آفتابگردانهاي چون ماست ، صميمي هميشه همشهري
.بردند را آفتابگردانهايش كه حيف ، اما.كرد هديه بچهها
:گفت دادگاه در شهردارشان وقتي كردند ، بغض مردم
و فرما ياري ميكند ظلم من به كه كس هر بر مرا !خداوندا
خوارگردان خود نزد در مرا ساز ، نمودار را تسلطم و انتقام
چشم در را او خدا كه بود سالها و بزرگساز مردم چشم ودر
من افتخار:ميگفت كه شنيدند مردم بود ، ساخته بزرگ مردم
.است مردم به خدمت
گريه اينكه جز برنميآمد دستشان از كاري روزها آن مردم
.كنند
نميكردند ، باور قاضي و امابازجوها داشتند ، دوستش مردم
تا بخورند ، قسم بايد مقدسات كدامين به مردمنميدانستند
.باوركنند را حرفشان
:ميگفت و بود متهم همچنان او
نكردهام دزدي من
!آري.ميكردند دعا برايش و ميكردند باور را حرفهايش مردم
سبز شهر قشنگ ، شهر يك توي.بود باقي همچنان حكايت اين
دوستش همه كه كرباسچي نامغلامحسين به بود شهرداري تهران ،
آسمان هديه كه شهرداري نداشتند ، دوستش !بعضيها و داشتند
ميخواستند مردم.بنفشه از پر دستاني و زلال چشماني با بود ،
...اما بماند كه
تهران از.ساله خليلي170 نسيم
آمريكايي رماننويس درگذشت
شهر در سالگي در 88 آمريكايي عكاس و رماننويس رايتموريس
قصههاي نويسنده موريس.درگذشت كاليفرنيا والي ميل كوچك
غولهاي همطراز وي.بود آمريكا دشتهاي از گوتيك
.ميشد شمرده ويلاكژ و فالكنر ويليام نظير داستاننويسي
مرگ خبر فرانسيسكو سن ايالتي دانشگاه استاد آركين استفن
.كرد اعلام را موريس
بزرگ جايزه چندين برنده موريس رويتر خبرگزاري بهگزارش
اين.بود شده آمريكا كتاب ملي جايزه آنجمله از و ادبي
وي به ديد حوزه عنوان با داستاني اثري نگارش براي جايزه
براي آمريكا كتاب جايزه سال 1981 در.بود گرديده اهدا
نيز گوگنهايم بنيادگرفت تعلق موريس به دشتها آواز كتاب
.بود كرده اهدا موريس به جايزه سه
طبقه به موريس پيشرو نگاه ادبي منتقدين حاليكه در اما
نام نتوانست وي ميستودند را داستانهايش در آمريكا متوسط
.كند ثبت جهان ادبياتامروز سرآمدن رديف در را خود
سال 1970 در ميشيگان دانشگاه از ادبي منتقد آلريج جان
درست گويي موريس رايت:نوشت موريس موقعيتادبي درباره
.است شده نگهداشته جهاني شهرت ديوارهاي درپشت
اوليه سالهاي و آمد دنيا به نبراسكا در سال 1910 در موريس
.گذراند زادگاهش ايالت كوچك شهرهاي و درمزارع را عمرش
.شد او رمانهاي از بسياري بعدهازمينه دوران همين تجربه
اروپا در جهاني دوم جنگ درگرفتن از قبل و جواني در وي
معروفترين از يكي در سفر اين تجارب و دريافتها.گشت
.گرديد متجلي اروپا آمريكاييدر خوابگرد يك:سولو كتابهايش
سفيد و سياه عكسهاي.بود نيز عكاس حال عين در موريس رايت
دهههاي در اينديانا و نبراسكا مزارع متروك خانههاي از او
بعدها عكسها اين.بود وي معروفترينكارهاي از و 1940 1930
.شد منتشر كتابهاييمستقل قالب در يادداشتهايي با همراه
گورديمر اعتراض
حذف خواستار جنوبي افريقاي اهل نويسنده گورديمر نادين
انگلستان ادبي جايزه يك دريافت نامزدهاي فهرست از نامش
به جايزه اين صرف اختصاص را خود اعتراض علت گورديمر.شد
كه گورديمر خانم رويتر خبرگزاري گزارش به.كرد اعلام زنان
نگارش براي دلاري ادبي 000/50 جايزه يك نامزد دارد سال 74
خشونتهاي به كتاب اين داستان.است شده خانگي اسلحه رمان
تبعيض شدن پرچيده از بعد سالهاي در جنوبي افريقاي در شهري
.ميشود مربوط نژادي
بيرجندي فاضلي:ترجمه
گلستان
زمان براهيم فراز ، سرت
ميشود گلستان تو بر آتش كه
پريشانت سياه گيسوان و
ياريها مهربان نسيم در
.ميآيد در اهتزاز به
زمان براهيم فراز ، سرت
مدعيان كينه حريق كه
سوخت نتواند ترا
آتش و آب فراز بر كه
.آرامي هميشه
شود تنگ دريائيت دل كه مباد
.راه نيم رفيقان سرد نجواي از
شود بيقرار روشنت ذهن كه مباد
.نامردميها تاريخ طعنه از
كني گم را لبخندت كه مباد
را دوستدارانت و
را گلستانهايت و
ميپژمرند تو از دورتر كه
را كشتگاهانت و
نگاهت سبز صلح به كه
.تشنهاند هميشه
برگيري را آغوشت مباد
بيتو ، است شده رها كه شهري از
كني دريغ را عشقت و
غمگيني ، پوشان سبز از
را ، باغ كه
.آراستهاند تو هواي به
زمان براهيم فراز سرت
بازارها كاذب هياهوي در
مدعيان كينه حريق و
بيگناهيات سپيد برجامه
باد گلستان
خورشيدمهر پروانه
دومين تير تا18 از 16
ولايت عشق ستايشگران يادواره
ميشود برگزار
سوي از تير تا 18 ولايت 16 عشق ستايشگران كنگرهيادواره
اين در.ميشود برگزار هنري حوزه آئيني ادبيات دفتر
صاحب مداح پنج از سال هر است آن دوره دومين كه يادواره
حوزه آئيني ادبيات دفتر.ميشود تجليل سبك و دانش و تقوا
هنر نيز و مذهبي ادبيات ساماندهي منظور به هنري
و جديد سبكهاي ارائه -شعر و نثر -ادبي متون توليد)مداحي
.است شده تاسيس مداحان تربيت و آموزش و مداحي درست
شد خواهد چه سرانجام و...
(پاياني بخش) سينما دانشجويان مشكلات از گزارشي
سينما دانشجويان به كمتوجهي
جشنوارهفيلم -فيلم خصوص در بسياري مراسم ما كشور در
دانشجويي ، جشنواره جشنواره سوره ، فيلم جشنواره فجر ،
به سينما امادانشجويان.ميشود برگزار...و جوان سينماي
محسوب آنها حرفه از فيلم ، جزيي تماشاي كه افرادي عنوان
براي دانشجوها يا افراد ساير نسبتبه مزيتي هيچ از ميشود
.نيستند برخوردار مراسم اين در شركت
همهرشتههاي:ميگويد دوم ترم دانشجوي مقانلو ، شيوا
كه سينما بهويژه باشند ، ارتباط در يكديگر با بايد هنري
.است ارتباط در رشتهها همه با
خيلي و نيست برخوردار چنداني حرمت از سينما رشته اصولا
مراسم در شركت براي سينما دانشجوي يك.نميشود گرفته جدي
شما.ندارد دانشجوها ديگر به نسبت مزيتي هيچ كشور سينمايي
تبديل را آپارتمان يك اتاق كه نميبينيد شهر كجاي هيچ در
صنعتي طراح يك ميتوانند ماهه دو كنند ادعا و كنند كلاس به
كلاس چندين بروي كه جا هر اما دهند ، تحويل گرافيست يا
سينماگر تربيت ادعاي آن صاحبان كه ميبينيد را سينما تعليم
.دارند را
ما:ميگويد باره اين در نيز دانشگاه مسئولان از ديگر يكي
هنري -مراكزفرهنگي با را ارتباطمان كردهايم سعي همواره
كه ميكنند مراجعه ما دانشجوهابه از بعضي.كنيم حفظ كشور
كارت خريد توان يا پولندارند تئاتر ديدن براي مثلا
دوستي بخاطر كه وظيفه براساس مانه كه ندارند را جشنواره
اگر است لطفي كم اما.ميكنيم آنهاكمكهايي به دانشجو با
.بداند دانشگاه قانوني وظايف جزو را مسايل اين دانشجو
وزيرارشاد مثلا كه است كلان سياستهاي جزو هم موضوع اين
مراسم سينماييدر دانشجوي حضور كه آورد فراهم را شرايطي
.شود تسهيل فيلم ، جشنواره به مربوط ويژه
!سينمايي ايدهآلهاي و كتابخانه
يكي:گفتهاست تئاتر -سينما دانشكده سوم سال دانشجوي يك
مناسب فيلم وكانون كتابخانه يك نداشتن مشكلات از ديگر
ما دانشكده به نسبت دانشكدههايغيرسينمايي در حتي.است
خفه آنقدر كه هم كتابخانه.است مرتبتر نمايشفيلم برنامه
از.ميسازد ناممكن را خواندن كتاب امكان كه است بسته و
استفاده كه است اهميت كم و قديمي آنقدر كتابها ديگر طرف
.ميسازد ناممكن را آنها از
موفق دانشكده يك:است گفته نيز آخر سال دانشجوي كريمي ،
باشد خوببرخوردار كتابخانه و فيلم كانون از بايد سينمايي
در كتابخانه.آناست فاقد سينما دانشكده اين متاسفانه كه
ساعت از زودتر عادي درروزهاي و است بسته تعطيل ، روزهاي
.ميشود تعطيل اداري
گفتههاي اين برابر در سينما دانشكده مسئولان از يكي
كه ايدهآلهايياست اينها من عقيده به:ميگويد دانشجويان ،
كتابخانه رسيدهكه ذهنشان به مصاحبهها از بعضي خواندن از
دانشگاهها اينكهكتابخانه نخست.باشد باز شب ساعت 8 تا
از گذشته.ميشود اعلام سويدانشگاه از كه است ساعتهايي تابع
تعداد غيراداري ، ساعتهاي و تعطيل روزهاي در آمار ، طبق اين
باز عملا كه است صفر به نزديك يا كم بسيار مراجعهكنندگان
.ميكند منتفي مواقع اين در را كتابخانه بودن
حدوديغيرمنصفانه تا بگويم بايد هم فيلم كانون مورد در
منطقي روال كانون اين گذشته سالهاي در زيرا.دادهاند نظر
مسئول شدن عوض خاطر به اواخر اين در كه است داشته موثري و
براي كه فاصلهاي و شدنش فارغالتحصيل جهت به كانون اين
آمده پيش مشكلاتي حدودي تا آمد ، وجود به جديد مسئول انتخاب
داراي هم فيلم كانون جديد مسئول كه است مسلم البته كه است
كرد اعتماد او به راحتي به بتوان تا باشد بايد خاصي شرايط
.سپرد دستش به را كانون زمام و
سالگذشته در:است گفته باره اين در مسئولان از ديگر يكي
هزينه خارجي كتابهاي خريد بابت دلار هزار از 200 بيش
و است نخورده هم ورق حتي نظر مورد كتابهاي اما كردهايم
!نميداند انگليسي زبان ما سينماي دانشجوي كه است اين علتش
!شد خواهد چه سرانجام و
اين از بعد حال هر به دانست بايد شد گفته آنچه به توجه با
و تعليم براي دانشكده و دانشجو كه مشقتهايي و مشكلات همه
اين از هم سينماگري سرانجام آيا ميشوند ، متحمل تربيت
.رفت خواهد هدر به چيز همه يا ميآيد بيرون دانشكدهها
منميخواهم:است گفته فيلمبرداري سوم سال دانشجوي يك
اين پشت را سينما مخملباف محسن مثل فيلمسازاني مگر بپرسم
.است بهانه اينها همه بگويم ميخواهم من آموختهاند؟ ميزها
فرهنگ وزارت گردن به را تقصيرها همه ما كه نيست درست اين
و زوايا اصول ، تمام دارد انتظار دانشجو يك.بياندازيم
بار تمام و بياموزد دانشگاه از را فيلم ساخت تكنيك
نظر به منطقي اين كه مياندازد دانشكده دوش بر را آموزشياش
.است دانشجو خود مشكل بزرگترين من نظر به.نميرسد
كه داشتند اذعان دانشجوها مشكلات اين تمامي با اما
فارغالتحصيل دانشكدهها اين از نيز خوبي سينماگران
ياري ، صفي هايده ;تدوين گرايش در نمونه براي.شدهاند
فيلمبرداري ، گرايش موبيني پويا ، شهرزاد مينويي ، مهرزاد
كيا ، حاتمي ;فيلمنامهنويسي گرايش در احدي ، رسول آلادپوش ،
...و راعي مجتبي
خوبي فيلمساز من اينكه اثبات:ميگويد استادان از يكي
هم ديپلم حتي كه كساني هستند.است من خود عهده به هستم
شده داده فيلم ساخت امكان آنها به جايي در اما نداشتهاند
جهاني سطح در فيلمهايشان اكنون كه كردهاند تجربه اينقدر و
بودهاند فارغالتحصيلان ميان در برعكس يا ميگيرد جايزه
كار به كه عدهاي و هستند سينما دستاندركار اكنون كه كساني
كه نيست گونهاي به حرفهاي شرايط اصولا.مشغولند ديگري
بنا روابط بر شرايط و بپذيرند راحتي به را جوان نيروهاي
ميرسد ، نظر به تعيينكننده كه آنچه حال هر به اما.است شده
مسئولان مساعدتهاي و كار مناسب مهمل يافتن براي دانشجو همت
.است
اين از بخش يك:است كرده اضافه نيز ميرزايي
هنرمند بايد كه دانشجو يك ذات به بازميگردد موضوع
كند مرور را ديگران تجربيات بتواند اگر فرد اين.باشد
ميرسدتا نتيجه به زودتر خيلي گيرد كار به را وانديشهاش
.كند تجربه خودش را چيز همه بخواهد اينكه
تا بگيرد شكل مجموعهاي و سيستمي بايد ديگر طرف از
دولتاست نظارت تحت كه سينما از بخش آن با دانشجوي
و بنماياند را خود يابد فرصت تا باشد داشته مستقيم ارتباط
سينما آينده براي متخصص نيروي طرف يك از شرايط اين در
كه آنهايي و شده جدا ناسره از سره ديگر طرف واز شود تربيت
وارد حرفهاي عرصههاي به بتوانند دارند بيشتري شايستگي
.شوند
پاياني سكانس
سعي فراوان اشتياق با تحصيل اتمام از بعد دانشجو هر
شغلي شده ، فارغالتحصيل كه گرايشي با مناسب تا ميكند
ازاين بسياري اما شود ، نايل موفقيت به آن در و بيابد
آنها كهبه تهيهكنندهاي يا پشتوانه نداشتن خاطر به افراد
كار انتظار در مدتها ميشوند مجبور همواره كند ، اعتماد
در خود اصلي گرايش از غير فعاليتهايي انجام به يا بمانند
از و باشند اينكه براي فقط ميآيد پيش كه برنامهاي هر
.درميدهند تن نشوند ، خارج گردونه
پول وقت ، انرژي ، صرف همه اين سرانجام كه اينجاست سوال اما
تراژدي اين البته !ميشود؟ چه جواني ، برگشتناپذير سالهاي و
جمع حال هر به اما نيست رشته اين فارغالتحصيلان همه براي
با اميدواريم كه ميشوند مواجه مشكل اين با زيادي
كردن پربارتر هرچه و لازم امكانات دادن صحيح ، برنامهريزي
.برويم پيش لايق و كارامد جوانان تربيت سوي به دانشگاهها
شيبانيفر مازيار
|