صاحيت مراتب سلسله حذف
عام دادگاههاي نارسائي
دادرسي
(4) عام دادگاههاي در عدالت سرنوشت
سلطاني عبدالفتاح شريف ، محمد حقوقدانان حضور با ميزگردي
نوروزي كامبيز و
دادگاههاي در سرنوشتعدالت ميزگرد گذشته شمارههاي:اشاره
سعي ميزگرد اين در گذشت نظرتان از مرداد روزهاي 3و4و5 عام
دادگاههاي در متهم از دفاع حق سلب مكانيزم كه بود برآن
قانون تصويب سابقه اساس براين.گيرد قرار بررسي مورد عام
از اينلايحه طرح علل و انقلاب و دادگاههايعمومي تشكيل
اهداف به رسيدن در مقنن اينكهآيا و گوناگون زواياي
مساعد شرايط ايجاد يا دعاويو كليه وفصل حل يعني خويش
بوده موفق عدالت ، جهتبرپايي قاضي به مستقيم جهتمراجعه
منشاء همچنين و گرفت قرار بررسي مورد نه استيا
فقه دارد امكان كه عام دادگاههاي قانون در قانونگذاري
ادامه در شد ، واقع بحث مورد باشد اجتماعي مصلحت يا شيعه
دادگاههاي قانون نارساييهاي به منجر كه مواردي ميزگرد اين
سوال زير را محاكم احكام مشروعيت نهايت در و ميشود عام
:ميگذرد نظرتان از كه شده گذاشته بحث به ميبرد
مقالات سرويس
كه مواردي اگر ميكنم تصور اينجا در:همشهري
نهايت در و دادگاههايعامميشود قانون بهنارساييهاي منجر
به كنيم مطرح ميبرد سوال زير نيز را محاكم مشروعيتاحكام
باشد؟ جا
و دادستان و بازپرس نشسته ، يكطرف متهم امروز:نوروزي
روبهرونشسته شدهاند متجلي نفر وجوديك در همه كه قاضي
از الزاماناشي اين و نيست امكانبيطرفي عملا لذا.است
دادگاههاي قانون اقتضاينيست قاضي شخص جهتدار موضعگيري
.است اين عام
اينجا در).است متهم از حقدفاع شيوه ديگر ، موارد از يكي
اين منزله به ميكنيم قبلياستناد سيستم به ما وقتي
يكپايه قبلي سيستم بودبلكه بينقص سيستم آن كه نيست
فعلي درسيستم (برود جلو بهتر بحثمان تا است مقايسه
جلسات در ميتواند تنها وكيل.است محرمانه مقدماتي تحقيقات
ندارد ، كردن صحبت اجازه قاضي اذن بدون و بنشيند بازپرسي
را ميرسيد ذهنش به كه را مواردي بازپرسي پايان در فقط
مرحله در پرونده مطالعه.بكند يادآوري قاضي به ميتواند
يعني.است ممنوع متهم براي هم و وكيل براي هم مقدماتي
اتهام ايراد براي قضايي مرجع آن يا بازپرس مستندات و دلايل
.است محرمانه
و است محرمانه مقدماتي پايانتحقيقات تا پرونده اين لذا
چيزي نميتواند عملا متهم يعنيندارد وجود دسترسي آن به
بپرسد نميتواند چيزي هم وكيل.بدهد جواب بايد فقط بپرسد
موظف نيز قاضي زديد؟ را اتهام اين دليلي چه به و چرا كه
قاضي قضايي ذهنيت كه است مرحله همين در.نيست پاسخگويي به
يا متهم وكيل مقدماتي تحقيقات اتمام از پس.است گرفته شكل
بزنند ، را خود حرف و بخوانند را پرونده ميتوانند متهم خود
تحقيقات مرحله درهمان قاضي كه است زماني زدن حرف اين اما
قضايياش استنباط بهطوراجتنابناپذيري و مسلما مقدماتي ،
كرده صادر پيگرد منع قرار اگر آنجا در و است كرده را
صادر پيگرد منع كهقرار اگر اما ميشود ، آزاد متهم باشد
اينكه يعني يعنيچه؟ بود دادگاه تشكيل به ومعتقد نكرد
همان در متهم مجرميت يعني.است مجرم نظرقاضي از متهم
از ميخواهد چگونه متهم اينجا شده ، قطعي مقدماتي تحقيقات
كه ميكند پيدا معني زماني در واقعي دفاع كند؟ دفاع خود
.است نرسيده نتيجه به قاضي هنوز
كه ميشود متهم از دفاع سلبحق به منتهي سيستم اين عملا
اصل مساله ديگر مورد.است شهروندان اساسي بسيار حقوق جزء
اين حاصل.است اساسي قانون و فقهي مسلم اصل بهعنوان برائت
نه بشود ثابت بايد گناهكاريش فرد ، كه است اين اصل
اقتضاي بازپرس قبلي قضايي سيستم با مطابق.بيگناهياش
ازنظر شما ميگويد و.اتهامكند ايراد كه است اين كاريش
مستندات تمام دركيفرخواست دادستان.هستيد متهم من
و بزه و متهم رابطه بزه ، نوع وقوع جزئيات اتهام
در و.ميكند ذكر اتهام برايايراد را قانوني مستندات
جاري برائت اصل سيستمي چنين در ميكند ، قضاوت قاضي ، نهايت
ثابت ميخواهد كه است مجرميت زيرا.ميشود اجرا درست و است
قضايي مقام سه صلاحيتهاي ادغام با فعلي سيستم در اما.بشود
ديگر ماميشود مخدوش برائت اصل (قاضي -دادستان -بازپرس)
وجود نميتواند كيفرخواست عملا يعني نداريم كيفرخواست
كيفرخواست كيفري دادرسي آئين قانون طبق هنوز.باشد داشته
دادستان.بكند صادر را كيفرخواست كسي چه اما.دارد وجود
به تا قاضي براي كي؟ براي.ميكرد صادر را كيفرخواست بايد
كه الان كه استدرحالي مجرم آدم اين كه ثابتبكند او
خودش است ، جانشيندادستان يعني حكمدادستان ، در قاضي
حال.ميكند اتهام داردايراد خودش و داده تشكيلپرونده
مجرميت به قايل كه خودشبنويسد براي خودش اينها باتمام
اگر هم متهم براي.است بيهوده عملا.است لغو خوب هستم ،
عليه راي صادركننده قاضي كه كيفرخواستي بنويسد ، بخواهد
كه نهايي راي يعني اين كند ابلاغ او به تا ميكند صادر متهم
نخواهد اعراب از محلي كيفرخواست ديگر يعني.است لغو بازهم
.داشت
اساسي قانون برائت اصل آن مخالفبا بخش اين:همشهري
است؟
اين به متهم تو ميشود متهمگفته به زيرا بله ، :نوروزي
اينجابحث در.نيستي حالا كه ثابتكن.هستي جرم و اتهام
ايراداتهام براي دلايل تمام دركيفرخواست.است ظريف خيلي
نه ردميكرد ، را دلايل آن بايد ومتهم ميشد اقامه متهم به
مهمي بسيار نكته اين.كند ثابت را خودش بيگناهي اينكه
.است حقوق منطق ازنظر
مال امضاء ميگفت او و توست مال امضاء اين كه ميگفتند مثلا
با فقط كار اين.است جعلي كارشناسي بحث دليل و نيست من
كه حاضر حال در اما.است تحقق قابل كيفرخواست مثل سندي
متهم كه ميداند را اين متهم فقط ندارد وجود كيفرخواست
موارد تمام نيست معلوم.است حجيم معمولا هم پروندهها.است
با.قراربگيرد بخواهد دادگاه مورداستناد پرونده آن
چند يكپرونده از كه فهميد همنميشود اسطرلاب و رمل
متهم كه است استناددادگاه مورد كدامبرگههايش صدصفحهاي
كيفرخواست در اينهابروند آنها دنبال وكيلشبخواهد يا
اصل و ميشود برائتمخدوش اصل اينجا بنابراين.ميشود معلوم
شود ثابت بايد چيزيكه.ميگيرد قرار متهم گناهكاربودن بر
حيث دليل ، الاصل.برائتاست اصل خلاف اين و بيگناهياست
اصل اثبات.اصل اين كردن ساقط براي دليلبياور شمالادليل
امر.است عدمي امر بيگناهي اين علاوهبر.نميخواهد دليل كه
ديگر يكي هم اين.را عدمي امر نه كرد اثبات بايد را وجودي
ديگري نكته يك.است عام دادگاههاي قانون فاسد توالي از
متهم كه زماني نيست مشخص كه است اين عام دادگاههاي درباره
زماني ، چه و مقدماتي تحقيقات زماني چه است قاضي مقابل در
.است دادگاه جلسات شروع
فاقد كردهاندكه زماني تقسيم يك دادگاهها در حاضر حال در
زماني تا اساسميگويند براين است حقوق منطق صحيح مباني
پرونده نگرديده صادر قرارنهايي و نشده تعيين دادگاه وقت
بعد به نهايي قرار از و است مقدماتي تحقيقات مرحله در
.است ضعيفي خيلي اعتبار يك اين.ميشود دادگاه مرحله وارد
قاضي نزد متهم كه روزي اولين همان از كه است اين واقعيت
و بازپرسي ميكند ، صادر راي قاضي كه زماني آخرين تا ميرود
تفكيك را آنها نميشود هيچگونه و است هم با همه دادگاه ،
نه و ميآيد پيش مجادله مدام دادگاه در كه است اين.كرد
نميداند نيز متهم بلكه ميشود مخدوش متهم از دفاع حق تنها
.بدهد جواب چي به بايد بالاخره كه
در دارد عمومي دادگاههاي قانون كه نقائصي مورد در:شريف
ومجازات جرم مساله به رسيدگي مورد در كلي نارسايي واقع
به رسيدگي با مرتبط قانون نوعي كه را دادسرا سيستم كه است
آيين قانون در حال عين در كردهايم ، حذف است كيفري امور
كه را قضيه اين به راجع مصاديق از كيفري ، برخي دادرسي
ديگر عبارت به.كرديم حفظ بوده ، دادسرا برسيستم مبتني
وجودي دليل كه دارد وجود موادي كيفري دادرسي درآيين
حالكه عين در است بوده دادسرا سيستم وجود مواد ، اين
قابليت كماكان قوانين اين برديم بين از را دادسرا سيستم
بوجود قضات كار در سردرگميهايي كه است اين و دارد اجرا
به رسيدگي در را سردرگميها اين از برخي ما.است آورده
اين از جمله از.بوديم مواجه آن با كرباسچي آقاي پرونده
وكيل كه است اين ميشود ناشي امر ازهمين كه نارساييها
فقط بكند دخالت مقدماتي تحقيقات در حقندارد عليالقاعده
توضيح به نياز كه صورتي در و باشد داشته ميتواندحضور
.بدهد بود ، توضيح
مقدماتيوجود تحقيقات در وكيل دخالت عدم وجودي فلسفه
شده حذف دادسرا سيستم كه حالا.است بوده دادسرا سيستم
مسالهاي.ميشد حذف هم آن با مرتبط قوانين بايد عليالقاعده
از قبل قاضي كه بود اين كردند مطرح نوروزي آقاي كه ديگري
من خوباست رسيده قطعيت به بشود دادگاه صحن وارد اينكه
خوشبيني با يعني بكنم ، تعديل ميكنم سعي را ايشان حرف
به متمايل يقينا ولي نرسيده قطعيت به قاضي ميگويم بيشتري
حاصل برايش مقدماتي تحقيقات جريان در كه است يافتههايي
در نميتواند بنابراين.است كرده پيدا دسترسي آن به و شده
مواردي كرد خواهد سعي قاضي زيرا.باشد بيطرف خود ، قضاوت
به خودش براي مقدماتي تحقيقات در قبلا كندكه اثبات را
آقاي محاكمه همين در هم بارزش مصداق.است اثباترسيده
قاضي آقاي رسيدگي مراحل از يكي در جمله از بود كرباسچي
حساب اين كه بكند ثابت شهردار آقاي وكيل كه داشت اصرار
اثبات مصداق همان اين خوب.است نبوده شهرداري به متعلق
.است اساسي قانون در برائت اصل نمودن ومخدوش است عدمي امر
بوده شهردار به متعلق حساب كه قضيه اين اثبات عليالقاعده
متهم.متهم عهده بر نه است مدعيالعموم و دادستان عهده بر
حساب اين كه بكند بايداظهار فقط بلكه بكند نبايدثابت
بايد نيز مدعيالعموم و بازپرس آقاي نيست شهرداري به متعلق
.هست كه كند ثابت
تشتتبوجود نوعي دادرسي جريان در معضلات همين دليل به
هيچيك متهم نه و وكلا نه قاضي ، نه كه نحوي به بود آمده
دادسرا سيستم در كه حالي در.بكنند بايد چه نميدانستند
بايد مدعيالعموم يا دادستان زيرا است مشخص كاملا امر اين
.است بوده شهرداري به متعلق حساب اين كه بكند ثابت
حساب كه بكند ثابت بايد دادستان كرباسچي آقاي دادگاه در
كه قاضي.ندارد وجود هم دادستاني كه حال.كيست به متعلق
كه كند ثبت بايد شده متمركز وي در متعدد مشاغل همه اين
.كيست به متعلق حساب
اشاره دادگاههايعام قانون از ديگر نكتهاي به من:نوروزي
كار قضاوت.است قضات شخصي شرايط به مربوط هم آن و ميكنم
كافي تجربه علم ، به نياز كه است پرمسئوليتي و دشوار بسيار
چه با و كسي چه نبيند اصلا قاضي تا دارد شخصيتي اقتدار و
در كه سمبلي اين.است ايستاده جلويش (متهم يا شاكي) مقامي
اينجهت از است بسته چشمش عدالت فرشته است دنيامعروف
برسد ، چنينموقعيتي يك به انساني فرد اينكه براي.است
است ، تجربه اينها از يكي.باشد شده جمع او در بايد شرايطي
پيدا وثيقي ارتباط سن با قضايي مستقل شخصيت اينجا در
يعني.بود دادياري قضايي ، اولينابلاغ قبلي سيستم در.ميكند
سال با 2425 رفته هم سربازي قضاييگرفته ، ليسانس كه كسي
ابلاغ اولين شود ، قضا كار وارد كهميخواهد زماني سن
شهرستان يك در اظهارنظر داوري يا دادياري قضايياش ، ابلاغ
.بود دورافتاده و كوچك
ونهايتا برسد قضايي بالاتر سمتهاي به شخص آنكه براي
حداقل 1015.طيميكرد ميبايد را مختلفي مراحل بشود قاضي
حقوقي 2 دادگاه رياست به شخصمثلا اين تا ميكشيد طول سال
حقوقي 1 مثل بالاتري مرتبه به ازسالها بعد و كيفري 2 يا
.برسد كيفري 1 يا
چرا.موثربود بسيار ارتقاء اين در هم كاري كيفيت البته
شروع ساده و پروندههايكوچك با آدم اين مدت اين ظرف چون
استدلال و روحيه آن ميخوردو صيقل ميكرد ، پيدا تجربه و
يك به سال از 1520 بعد نهايتا تا ميگرفت شكل دروي قضايي
جرم كه پروندههايي درباره است قادر شودكه تبديل قاضياي
.كند قضاوت دارد حكمسنگين و سنگين
سازمانقضايي جز ونداريم را مراتب سلسله آن ما الان
داديار چون روحانيتسمتهايي ويژه دادگاه و مسلح نيروهاي
اجراي داديار آن كه داريم داديار يك.ندارد وجود بازپرس و
.است كم خيلي تعدادش كه است احكام
كه احكامميگويند اجراي قاضي نيز سمت اين به حاضر حال در
ابلاغ اولين لذا.كلمهنيست اخص مفهوم به قضايي سمت البته
هم سربازي از تازه كه ليسانسقضايي فرد يك به قضايي
.است عام دادگاه در قاضي عنوان به ميشود ، داده برگشته
كمترين با يعني ميرود شخص اين زيردست پروندهاي هر يعني
قضايي كارآموزي هم ماه شش معمولا البته) قضايي تجربه
ذكر قابل و ندارد اهميتي اصلا حيث اين از كه ميگذرانند
با بخصوص ميشود قاضي يا عليالبدل دادرس يا شخص (.نيست
است كم قضايي شعب اجتماعي شرايط و كشور جمعيت به توجه
اضافه شعبه ميتواند كه حدي تا است ناچار قضاييه قوه يعني
كار تازه ليسانس يك اما نيت حسن با قاضي يك با ما حال كند
كلان و خرد پروندههاي مورد در ميخواهد كه مواجهايم
.بكند اظهارنظر
رويپروندهاي بر كار.دارد مشكل قاضي اين علمي لحاظ از
ميشود وپايين بالا آن در مردم زندگي كه كيفري يا حقوقي
بيست آن از وبعضيها خواندهايم دانشكده در كه درسي با
يك خودش پرونده هر.دارد فرق آسمان تا زمين گرفتهاند
چندين از است ممكن هم پرونده كوچكترين.است مستقل دنياي
.باشد برخوردار بغرنج مساله
جامعالشرايطبايد مجتهد ميگويد فقه كه است منظر اين از
راي و شود قاضي نميتواند هركسي و بنشيند قضاوت مسند در
يا خواند مكاسب يا شرايع لمعتين ، يك فقط كه هركسي.بدهد
در كه نيست معنا اين به گرفت قضايي ليسانس يك كه هركسي
و بدهد راي پروندهاي هر مورد در و بنشيند قضاوت مسند
.كنيم اعدام يا زندان مثلا را شخص اين بگويد
حذفسلسله با عام دادگاههاي قانون كه است مشكلي اين
به مراجعه ويك كرده ايجاد دادگاهها ، دادرسي صلاحيت مراتب
نقض آن توسط آراءفراواني كه استان تجديدنظر دادگاههاي
حال در رسيدگيها كيفيت كهچقدر است اين نشاندهنده شده
.است نامطلوب حاضر
نخعي آصف فروزان:از ميزگرد
دارد ادامه
|